یهود و نصارا مىدانستند وجود ابراهیم بر تورات و انجیل سبقت داشته است، ولی از اینکه این علمشان لازمهای دارد، غفلت داشتند و آن این است که ابراهیم(علیهالسلام) نمیتواند یهودی و نصرانی باشد، بلکه بر دین خدا است، یعنی اسلام و تسلیم خدا شدن. و لیکن با این حال یهودیان گفتند: دین حق جز یکی نمیتواند باشد، پس قهرا یهودیان میگفتند این دین واحد یهودیت است و قهرا ابراهیم هم یهودی بوده و نصارا نیز معتقدند به اینکه دین حق جز یکی نمیتواند باشد، پس قهرا این دین واحد نصرانیت و قهرا ابراهیم هم نصرانی بوده است، و در این میان یک نکته را نمیدانستند.
آن نکته این است که این دین واحد در تمامی اعصار و در سیر تاریخی بشر یک نواخت نبوده، بلکه به حسب مرور زمان و موازی زیادتر شدن استعداد بشر، از ناحیه خدای تعالی کاملتر میشده، و این دین واحد که نامش اسلام است، قبل از یهودیت و نصرانیت با شرایعی و احکامی سادهتر و سادهتر بوده و دو کیش نامبرده، دو مرحله و دو مرتبه کاملتر نسبت به مراحل قبل است.
(موسوی همدانی(مترجم ): تا آنکه با آمدن قرآن دین خدا به حد کمال رسید، و خود اعلام کرد : «الیوم اکملت لکم دینکم ...»(المائده/3)) .
توضیح : و منظور از جاهل بودنشان نسبت به آن این نیست که نمیدانستند تورات و انجیل بعد از ابراهیم (علیهالسلام) نازل شده ، چون هیچ عاقلی از یهود و نصارا شک نداشته که ابراهیم (علیهالسلام) قرنها قبل از این دو شریعت زندگی میکرده است ، و نیز این نیست که نمیدانستند که سابق معقول نیست تابع لاحق و یا گذشتگان پیرو آیندگان باشند ، جمله : «أَ فَلا تَعْقِلُونَ » هم با این احتمال مخالفت دارد ، چون میرساند به اینکه مساله آنقدر روشن است که کمترین توجه برای درک آن کافی است ، پس یهود و نصارا میدانستند وجود ابراهیم بر تورات و انجیل سبقت داشته است ، ولی از اینکه این علمشان لازمهای دارد ، غفلت داشتند و آن این است که ابراهیم (علیهالسلام) نمیتواند یهودی و نصرانی باشد ، بلکه بر دین خدا است ، یعنی اسلام و تسلیم خدا شدن .
و لیکن با این حال یهودیان گفتند : دین حق جز یکی نمیتواند باشد ، پس قهرا یهودیان میگفتند این دین واحد یهودیت است و قهرا ابراهیم هم یهودی بوده و نصارا نیز معتقدند به اینکه دین حق جز یکی نمیتواند باشد ، پس قهرا این دین واحد نصرانیت و قهرا ابراهیم هم نصرانی بوده است ، و در این میان یک نکته را نمیدانستند ، نه اینکه نسبت به آن غفلت کرده باشند و آن نکته این است که این دین واحد در تمامی اعصار و در سیر تاریخی بشر یک نواخت نبوده ، بلکه به حسب مرور زمان و موازی زیادتر شدن استعداد بشر ، از ناحیه خدای تعالی کاملتر میشده ، و این دین واحد که نامش اسلام است ، قبل از یهودیت و نصرانیت با شرایعی و احکامی سادهتر و سادهتر بوده و دو کیش نامبرده ، دو مرحله و دو مرتبه کاملتر نسبت به مراحل قبل است( تا آنکه با آمدن قرآن دین خدا به حد کمال رسید ، و خود اعلام کرد : «الیوم اکملت لکم دینکم ...»(المائده/3) مترجم ) . و هر یک از انبیا (علیهمالسلام) به منزله بنیانگذار یک مرحله از آن است و هر یک از آنان در نهادن بنیان و در آنچه بر آن بنیان ساخته ، موقعیت خاص به خود را دارد ، ( نه میتوان گفت عیسی (علیهالسلام) یهودی بوده ، و نه موسی نصرانی و نه ابراهیم هیچ یک از این دو ) .
و سخن کوتاه آنکه یهود و نصارا نسبت به این نکته جاهل بودند که اگر ابراهیم مؤسس مرحلهای از اسلام یعنی از دین اصیل حق بود ، لازمهاش این نیست که وقتی مرحله دیگری از آن به وسیله موسی و عیسی (علیهماالسلام) به نام یهودیت و نصرانیت ظهور پیدا کرد ، ابراهیم هم یهودی و یا نصرانی باشد ، بلکه او مسلمانی حنیف بود ، یعنی متصف به صفت اسلامی بود که خود تاسیسش کرده بود ، اسلامی که اساس بود برای مرحلههای بعد ، یعنی یهودیت و نصرانیت ، نه متصف به خود آن دو کیش که فرع بودند برای اصل و معقول نیست که اصل را به فرع نسبت دهند بلکه باید فرع را منسوب به اصل کنند .
در اینجا ممکن است اشکالی بشود و آن اینکه بنا بر این بیان باید ابراهیم را مسلمان نیز نخوانیم ، برای اینکه همانطور که قبل از یهودیت و نصرانیت بوده ، قبل از اسلام هم بوده است ، و حال آنکه آیه شریفه او را مسلمان خوانده ، در پاسخ میگوئیم مسلمان بودن غیر از تابع احکام اسلام بودن است .
توضیح اینکه کلمه اسلام دو معنا دارد : یکی معنای لغوی ، یعنی تسلیم شدن و یکی معنای اصطلاحی که عبارت است از شریعت قرآن ، و این معنائی است که بعد از نزول قرآن و انتشار آوازه دین محمد ) صلوات الله علی شارعه ( پیدا شده و اسلامی که در آیه شریفه به ابراهیم نسبت داده شده ، اسلام لغوی است ، یعنی تسلیم خدا شدن ، و در برابر مقام ربوبیتش خاضع گشتن ، پس اشکال بالا از اصل اشکالی است بیجا .
گفتیم : یهود و نصارا معنای دین اصیل را نمیدانستند و به این حقیقت جاهل بودند که دین دارای مراتب مختلفهای است و از ابتدائیترین مراحلش تا کاملترین مراتبش درجاتی دارد ، اینکه میگوئیم : بعید نیست که مراد از جمله : « وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ مَا کانَ إِبْرَهِیمُ یهُودِیًّا ...»، همین معنا باشد و مؤید آن آیه زیر است که میفرماید : « إنَّ أَوْلی النَّاسِ بِإِبْرَهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ »0(آل عمران/68) و آیهای که در ذیل آیات مورد بحث میفرماید : «قل آمنا بالله و ما انزل علینا و ما انزل علی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و النبیون من ربهم ، لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه»(آل عمران/84-85) .
که ترجمه و بیانش به زودی خواهد آمد .
[ بستن توضیحات ]