از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
1) (یس ): (یاسین ) در روایت وارد شده که هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است و بعضی گفته اند (یس ) اسم رسولخدا ص می باشد به معنای ای سامع و شنونده وحی و یا، ای سیدالمرسلین‌. [ نظرات / امتیازها ]
2) (والقران الحکیم ): (قسم به قرآن سراسر حکمت ) [ نظرات / امتیازها ]
3) (انک لمن المرسلین ): (که تو به یقین از فرستادگان هستی ) [ نظرات / امتیازها ]
4) (علی صراط مستقیم ):(و بر صراط مستقیم قرار داری ) [ نظرات / امتیازها ]
5) سوره : 36 آیه : 4 : (4) (علی صراط مستقیم ):(و بر صراط مستقیم قرار داری ) [ نظرات / امتیازها ]
6) سوره : 36 آیه : 5 : (5) (تنزیل‌ العزیز الرحیم‌) (که‌ خدای‌ عزیز و رحیم‌ آن‌ را نازل‌ کرده‌) [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر نمونه
1) این کلمه مرکب از ((یا)) (حرف ندا) و ((سین )) یعنى شخص پیامبر اسلام است ، و به این ترتیب پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را براى بیان مطالب بعد مخاطب مى سازد.
در احادیث مختلفى نیز آمده است که این کلمه یکى از نامهاى پیغمبر گرامى اسلام است .
دیگر اینکه مخاطب در اینجا انسان است ((سین )) اشاره به او است ، ولى این احتمال با آیات بعد سازگار نیست ، زیرا در این آیات روى سخن تنها به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) است .
لذا در روایتى از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم که فرمود: یس ‍ اسم رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) و الدلیل على ذلک قوله تعالى انک لمن المرسلین على صراط مستقیم : ((یس نام رسول خداست و دلیل بر آن این است که بعد از آن مى فرماید تو از مرسلین و بر صراط مستقیم هستى (نور الثقلین جلد 4 صفحه 375).
[ نظرات / امتیازها ]
2) به دنبال حروف مقطعه - همانند بسیارى از سوره هائى که با حروف مقطعه آغاز شده - سخن از قرآن مجید به میان مى آورد، منتها در اینجا به آن سوگند یاد کرده و مى گوید ((سوگند به قرآن حکیم )) (و القرآن الحکیم ).
جالب اینکه ((قرآن )) را به ((حکیم )) توصیف مى کند، در حالى که حکمت معمولا صفت شخص زنده و عاقل است ، گوئى قرآن را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفى مى کند که مى تواند درهاى حکمت را به روى انسانها بگشاید، و به صراط مستقیمى که در آیات بعد به آن اشاره کرده راهنمائى کند.
البته خداوند نیازى به سوگند ندارد، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است : نخست تاکید روى مطلب ، و دیگر بیان عظمت چیزى که به آن سوگند یاد مى شود، زیرا هیچکس به موجودات کم ارزش سوگند یاد نمى کند.
[ نظرات / امتیازها ]
3) این آیه چیزى را که سوگند آیه قبل به خاطر آن بوده است بازگو مى کند، مى فرماید: ((مسلما تو از رسولان خداوند هستى )) (انک لمن المرسلین ).
[ نظرات / امتیازها ]
5) تکیه روى ((عزیز بودن )) خداوند براى بیان قدرت او بر چنین کتاب بزرگ شکست ناپذیرى است که در تمام طول اعصار و قرون به صورت یک معجزه جاویدان باقى مى ماند، و هیچ قدرتى نمى تواند عظمت آن را از صفحه دلها محو کند.
و تکیه روى ((رحیمیت )) خداوند براى بیان این حقیقت است که رحمت او ایجاب کرده که چنین نعمت بزرگى را در اختیار انسانها بگذارد.
بعضى از مفسران این دو توصیف را براى بیان دو نوع عکس العمل متفاوت میدانند که ممکن است مردم در برابر نزول این کتاب آسمانى و فرستادن این رسول نشان دهند:
اگر به انکار و تکذیب بر خیزند خداوند با عزت و قدرتش آنها را تهدید کرده ، و اگر از در تسلیم و قبول در آیند خدا با رحمتش آنها را بشارت داده .
بنا بر این عزت و رحمتش که یکى مظهر ((انذار)) و دیگرى مظهر ((بشارت )) است با هم آمیخته و این کتاب بزرگ آسمانى را در اختیار انسانها گذارده است .
در اینجا سؤ الى مطرح است که مگر مى توان حقانیت یک پیامبر یا کتاب آسمانى را با سوگند و تاکید اثبات کرد؟
ولى پاسخ این سؤ ال در دل آیات فوق نهفته است ، زیرا از یکسو قرآن را توصیف به حکیم بودن میکند، اشاره به اینکه حکمتش بر کسى پوشیده نیست ، و خود دلیل بر حقانیت خویش است .
دیگر اینکه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به ره سپردن بر صراط مستقیم توصیف کرده ، یعنى محتواى دعوت او خود بیان میکند که مسیر او مسیر مستقیمى است ، سوابق زندگى او نیز نشان میدهد که او طریقى جز طریق مستقیم ندارد.
و ما در بحثهاى دلائل حقانیت پیامبران این مطلب را اشاره کرده ایم که یکى از بهترین طرق براى پى بردن به حقانیت آنها این است که محتواى دعوت آنان دقیقا بررسى شود، هرگاه هماهنگ با فطرت و عقل و وجدان بود و در سطحى قرار داشت که از انسان با نیروى بشرى امکان پذیر نیست ، بعلاوه سوابق زندگى شخص پیامبر چنان بود که نشان میداد مرد امانت و صداقت است ، نه دروغ و مکر و تزویر، این امور قرائن زنده اى میشود بر اینکه او فرستاده خدا است ، و آیات فوق در حقیقت اشاره اى به هر دو مطلب است ، بنابر این سوگند و ادعاى فوق هرگز بیدلیل نیست .
از این گذشته از نظر فن مناظره ، براى نفوذ در دلهاى منکران لجوج هر قدر عبارات محکمتر و قاطعتر و تواءم با تاکید بیشتر مطرح شود این افراد را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد.
باز سؤ ال دیگرى مطرح میشود که چرا مخاطب را در این جمله شخص ‍ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) قرار داده است نه مشرکان ، و نه عموم مردم ؟
پاسخ اینکه هدف این بوده که تاکید کند تو بر حقى و بر صراط مستقیمى خواه آنها بپذیرند و خواه نپذیرند، به همین دلیل در رسالت سنگین خود کوشا باش ، و از عدم قبول مخالفان کمترین سستى به خود راه مده .




[ نظرات / امتیازها ]
6) این آیه هدف اصلى نزول قرآن را به اینگونه شرح مى دهد: قرآن را بر تو نازل کردیم تا قومى را انذار کنى که پدران آنها انذار نشدند و به همین دلیل آنها در غفلت فرو رفته اند (لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون ).مسلما منظور از این قوم همان مشرکان عرب مى باشد و اگر گفته شود به اعتقاد ما هیچ امتى بدون انذار کننده نبوده ، و زمین هرگز از حجت خدا خالى نخواهد شد، بعلاوه در آیه 24 سوره فاطر خواندیم و ان من امة الا خلا فیها نذیر: هیچ امتى نبود مگر اینکه بیم دهنده اى در آنها وجود داشت .
در پاسخ میگوئیم منظور از آیه مورد بحث انذار کننده آشکار و پیامبر بزرگى است که آوازه او همه جا بپیچد، و گرنه در هر زمانى حجت الهى براى مشتاقان و طالبان وجود دارد، و اگر مى بینیم دوران میان حضرت مسیح (علیهالسلام ) و قیام پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) را دوران فترت شمرده اند نه به این معنى است که مطلقا حجت الهى براى آنها وجود نداشته ، بلکه فترت از نظر قیام پیامبران بزرگ و اولو العزم است .
اءمیر مؤ منان على (علیهالسلام ) در این زمینه میفرماید: ان الله بعث محمدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و لیس احد من العرب یقراء کتابا و لا یدعى نبوة !: خداوند هنگامى محمد را مبعوث ساخت که احدى از عرب کتاب آسمانى نمیخواند و ادعاى نبوت نمى کرد (نهج البلاغه خطبه 33 و 104).
به هر حال هدف از نزول قرآن این بود که مردم غافل را هشیار، و خوابزدگان را بیدار سازد، و خطراتى که آنها را احاطه کرده و گناهانى که در آن فرو رفته اند و شرک و فسادى که به آن آلوده شده اند به آنها یادآورى کند، آرى قرآن که پایه آگاهى و بیدارى ، و کتاب پاکسازى دل و جان است .


[ نظرات / امتیازها ]
  سيدابراهيم غياث الحسيني - تفسیر نور
1) این سوره در مکّه نازل شده و هشتاد و سه آیه دارد و به نام اوّلین آیه‏اش که از حروف مقطّعه است، نامگذارى شده است.
مطالب این سوره بر محور عقاید است و تعلیم آن به فرزندان و هدیه کردن ثواب قرائت آن به مردگان سفارش شده است.
این سوره با گواهى خداوند به رسالت پیامبر اسلام آغاز و با بیان رسالت سه تن از پیامبران الهى ادامه مى‏یابد.
در بخشى از این سوره، به برخى از آیات عظمت پروردگار در هستى به عنوان نشانه‏هاى توحید اشاره شده و در بخش دیگر، مسائل مربوط به معاد، سؤال و جواب در دادگاه قیامت و ویژگى‏هاى بهشت و دوزخ مطرح شده است.
در روایات از سوره یس به عنوان «قلب قرآن» یاد شده است. [ نظرات / امتیازها ]
  مرتضي عزتيان - برگزیده تفسیر نمونه ج4
4) رسالتى که توأم با حقیقت است و «بودن تو بر صراط مستقیم» (عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ). [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
1) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

یس «1»

یس‌ در این کلمه مبارکه وجوهى است:

1- در معانى الاخبار- از حضرت صادق علیه السلام: اما «یس» اسمى است از اسماء پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله، معنایش (ایها السامع الوحى) اى شنونده وحى‌ «1».

2- در خصال- محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام، فرمود:

بدرستى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را ده اسم است پنج اسم آن در قرآن است: محمد، احمد، عبد اللّه، یس، نون. و اما آنها که در قرآن نیست: فاتح، خاتم، کاف، المقفى، المعاشر. «2»
3- یس، به لغت طىّ معنى اویا انسان است.

4- در مجالس- از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در آیه «سلام على آل یاسین» فرمود: (یس) حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله، و مائیم آل محمد. «3» 5- نزد بعضى (سین) اشاره است به سویت اعتدالیه حضرت «یا سید الاولین و الاخرین». [ نظرات / امتیازها ]
2)
وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ «2»

وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ‌: به حق این قرآن محکم استوار از تطرق بطلان و شایبه‌
نقصان، یا حکم کننده به حق میان جمیع عالمیان. [ نظرات / امتیازها ]
3)
إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ «3»

إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌: بدرستى که تو بى‌شک و شبهه از جمله فرستادگانى، یعنى از پیغمبران مى‌باشى. [ نظرات / امتیازها ]
4) عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ «4»

عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌: بر راه راست که آن توحید و استقامت امور است که به سبب آن بندگان را از ضلالت بسرحد هدایت مى‌رساند، یا از جمله پیغمبران مرسلى در حالتى که ایشان بر طریق مستقیم بودند. [ نظرات / امتیازها ]
5)
تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ «5»

تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ‌: این قرآن نازل شده خداى غالب، مهربان بر خلق است که از راه لطف افاضه فرموده. [ نظرات / امتیازها ]
6) لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6»

لِتُنْذِرَ قَوْماً: تا بترسانى از عذاب ربّانى گروهى را که، ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ‌:

ترسانیده نشده بودند پیش از این زمان پدران ایشان که زمان فترت باشد (یا «ما» موصوله)، یعنى تا بترسانى ایشان را به آنچه ترسانیده شده بودند پدران آنها در زمان حضرت عیسى علیه السلام (یا «ما» مصدر)، یعنى تا بترسانى ایشان را
مانند ترسانیدن پدران پیشین آنها که در زمان انبیاء بودند، فَهُمْ غافِلُونَ‌: پس ایشان بى‌خبرانند از صراط مستقیم و دین قویم و آنچه متضمن انذار است از عذاب الیم. [ نظرات / امتیازها ]
 » اطیب البیان
3) نَّک‌َ لَمِن‌َ المُرسَلِین‌َ «3»

محققا وجود مبارک‌ تو ‌از‌ فرستادگانی‌.
مکرر بیان‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرق‌ ‌است‌ ‌بین‌ نبی‌ و ‌رسول‌ و اولی‌ العزم‌ نبی‌ کسی‌ ‌را‌ گویند ‌که‌ وحی‌ ‌بر‌ ‌او‌ میرسد و دستور میآید ولی‌ مأمور بتبلیغ‌ نیست‌ و ‌رسول‌ مامور بتبلیغ‌ ‌است‌ آنهم‌ باختلاف‌ مراتب‌ مأموریت‌ بطائفه‌ و قبیله‌ و قریه‌ و شهرستان‌ ‌تا‌ برسد بجمیع‌ افراد جن‌ و انس‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌ یا ‌ اولی‌ العزم‌ هستند ‌که‌ ناسخ‌ شریعت‌ سابق‌ هستند مثل‌ نوح‌ ‌که‌ ناسخ‌ شریعت‌ آدم‌ و ابراهیم‌ و موسی‌ و عیسی‌ و ‌محمّد‌ (ص‌) ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌هر‌ کدام‌ مدت‌ ‌آنها‌ محدود ‌است‌ مگر حضرت‌ رسالت‌ ‌که‌ شریعتش‌ باقی‌ ‌است‌ ‌تا‌ دامنه قیامت‌ و رسولان‌ الهی‌ بسیارند ‌من‌ جمله‌ ملائکه‌ ‌که‌ ‌هر‌ کدام‌ مأموریت‌ خاصه‌ دارند مثل‌ کتبه اعمال‌ و ملائکه حفظه‌ و ملائکه موکله‌ بقبض‌ ارواح‌ و ‌غیر‌ اینها ‌از‌ آنچه‌ مأموریت‌ دارند و ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ امناء وحی‌ الهی‌ ‌بر‌ انبیاء و معصومین‌ و ملائکه مأمور بالهام‌ ‌در‌ قلوب‌ مؤمنین‌ و وجود مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌ مرسل‌ ‌بود‌ ‌بر‌ کافه جن‌ و انس‌ وَ ما أَرسَلناک‌َ إِلّا کَافَّةً لِلنّاس‌ِ بَشِیراً وَ نَذِیراً سبأ آیه 37. [ نظرات / امتیازها ]
4) عَلی‌ صِراطٍ مُستَقِیم‌ٍ «4»

هیچ‌ گونه‌ کوتاهی‌ و اعوجاجی‌ ‌در‌ ‌او‌ نیست‌.

چنانچه‌ میفرماید
(‌ما ‌من‌ شیئی‌ یقرّبکم‌ ‌الی‌ الجنة و یبعّدکم‌ ‌عن‌ النار الا و ‌قد‌ امرتکم‌ ‌به‌ و ‌ما ‌من‌ شیئی‌ یبعدکم‌ ‌عن‌ الجنة و یقرّبکم‌ ‌الی‌ النار الا و ‌قد‌ نهیتکم‌ عنه‌)و نیز میفرماید(بعثت‌ لاتمم‌ مکارم‌ الاخلاق‌)
و ‌در‌ قرآن‌ میفرماید وَ أَن‌َّ هذا صِراطِی‌ مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوه‌ُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل‌َ فَتَفَرَّق‌َ بِکُم‌ عَن‌ سَبِیلِه‌ِ انعام‌ آیه 154 و صراط مستقیم‌ یک‌ راه‌ ‌است‌ ولی‌ سبل‌ شیطان‌ هزار ‌است‌ و ‌در‌ اخبار میزان‌ عبور ‌از‌ صراط قیامت‌ ‌را‌ مشی‌ ‌در‌ صراط مستقیم‌ دیانت‌ قرار داده‌ ‌که‌ ‌اگر‌ یک‌ قدم‌ ‌در‌ صراط دین‌ لغزش‌ پیدا کند ‌در‌ صراط قیامت‌ لغزش‌ پیدا میکند باید همیشه‌ ‌از‌ ‌خدا‌ خواست‌ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیم‌َ. [ نظرات / امتیازها ]
5) اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تَنزِیل‌َ العَزِیزِ الرَّحِیم‌ِ «5»

نازل‌ ‌شده‌ خداوند قاهر غالب‌ رحیم‌ ‌است‌.
تَنزِیل‌َ ظاهرا صفت‌ قرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود وَ القُرآن‌ِ الحَکِیم‌ِ و مکرر مراتب‌ نزول‌ قرآن‌ ‌را‌ تذکر داده‌ایم‌ «1» ‌بر‌ نور مقدس‌ نبوی‌ ‌در‌ عالم‌ انوار«2» ‌در‌ لوح‌ محفوظ «3» ‌در‌ شب‌ قدر ‌در‌ آسمان‌ اول‌ «4» ‌بر‌ جبرئیل‌ امین‌ وحی‌ الهی‌ «5» ‌بر‌ قلب‌ مطهر پیغمبر «6» ‌بر‌ ابلاغ‌ بامّت‌ و ممکن‌ ‌است‌ مراد نزول‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌باشد‌ چون‌ ارسال‌ ‌آن‌ حضرت‌ انزال‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌بر‌ امّت‌.
العَزِیزِ صفت‌ خداوند ‌است‌ ‌که‌ یکی‌ ‌از‌ اسامی‌ ‌خدا‌ عزیز ‌است‌ بمعنی‌ غالب‌ و قاهر و مقتدر و عزت‌ ‌از‌ صفات‌ ذاتیه حق‌ ‌است‌ مثل‌ علم‌ و قدرت‌ و ‌در‌ ‌غیر‌ حق‌ بافاضه باو ‌است‌ و بمعنی‌ احترام‌ ‌است‌ ‌که‌ باید ‌او‌ ‌را‌ محترم‌ داشت‌ و مقابل‌ ذلت‌ ‌است‌ بمعنی‌ خفّت‌ و خواریست‌ وَ لِلّه‌ِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِه‌ِ وَ لِلمُؤمِنِین‌َ منافقون‌ آیه 8 مَن‌ کان‌َ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلّه‌ِ العِزَّةُ جَمِیعاً سبأ آیه 11.
الرَّحِیم‌ِ وَ رَحمَتِی‌ وَسِعَت‌ کُل‌َّ شَی‌ءٍ فَسَأَکتُبُها لِلَّذِین‌َ یَتَّقُون‌َ وَ یُؤتُون‌َ‌-‌ الزَّکاةَ وَ الَّذِین‌َ هُم‌ بِآیاتِنا یُؤمِنُون‌َ انعام‌ آیه 155 ‌از‌ صفات‌ فعل‌ ‌است‌ و تمام‌ تفضّلات‌ الهی‌ دنیوی‌ و اخروی‌ ‌در‌ حق‌ مؤمنین‌ ‌از‌ باب‌ رحمت‌ ‌است‌
یا ‌ ‌من‌ سبقت‌ رحمته‌ غضبه‌
ذُو رَحمَةٍ واسِعَةٍ انعام‌ آیه 148. [ نظرات / امتیازها ]
6) لِتُنذِرَ قَوماً ما أُنذِرَ آباؤُهُم‌ فَهُم‌ غافِلُون‌َ «6»

‌اینکه‌ نزول‌ قرآن‌ و ارسال‌ ‌رسول‌ ‌بر‌ اینست‌ ‌که‌ انذار فرمایی‌ قومی‌ ‌را‌ ‌ما انذر پدران‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ اینها غافل‌ هستند.

لِتُنذِرَ علت‌ ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ کتب‌ ‌برای‌ اینست‌ ‌که‌ انذار کنند قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ شرک‌ و کفر و فساد اخلاق‌ و طغیان‌ و عصیان‌ و ‌هر‌ چه‌ باعث‌ عذاب‌ الهی‌ میشود و خلود ‌در‌ جهنم‌ و ارسال‌ حضرت‌ رسالت‌ و نزول‌ قرآن‌ ‌هم‌ ‌برای‌ ‌اینکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ مشرکین‌ و کفار زمان‌ ‌خود‌ ‌که‌ مفاد:
قَوماً ‌باشد‌ انذار فرماید ‌آنها‌ ‌را‌ و گفتند اثبات‌ شیئی‌ نفی‌ ‌ما عدا ‌را‌ نمیکند فوائد وجودیّه حضرت‌ رسالت‌ فقط انذار تنها نیست‌ هدایت‌ و ارشاد و دلالت‌ بتوحید و سایر عقائد و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ بلکه‌ وجود مبارکش‌ واسطه جمیع‌ فیوضات‌ الهیست‌ و بقاء عالم‌ چنانچه‌ ‌در‌ زیارت‌ جامعه‌ دارد
بکم‌ یمسک‌ السماء ‌ان‌ تقع‌ ‌علی‌ الارض‌ بکم‌ ینفس‌ الهم‌ و بکم‌ یکشف‌ الضر
الخ‌.
ما أُنذِرَ آباؤُهُم‌ بعضی‌ ماء نافیه‌ گرفتند ‌یعنی‌ انذار نشدند چون‌ دوره‌ جاهلیت‌ و زمان‌ فترت‌ ‌بود‌ پیغمبری‌ نداشتند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ انذار کند لکن‌ ‌اینکه‌ منافی‌ ‌با‌ مذهب‌ شیعه‌ ‌است‌ ‌که‌ زمین‌ خالی‌ ‌از‌ حجت‌ نبوده‌ اوصیاء حضرت‌ ابراهیم‌ ‌در‌ میان‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ آخرین‌ ‌آنها‌ حضرت‌ ‌عبد‌ المطلب‌ و حضرت‌ ابی‌ طالب‌ بوده‌ لکن‌ مقهور مشرکین‌ بودند و کلمه ‌ما انذرهم‌ ‌بر‌ فرض‌ نافیه‌ ‌باشد‌ دلیل‌ ‌بر‌ نفی‌ منذر نمیکند بلکه‌ آباء ‌آنها‌ انذار نمیشدند و اعتناء نمیکردند و جهالت‌ سر ‌تا‌ سر دنیا ‌را‌ پر کرده‌ ‌بود‌ و بعضی‌ گفتند ماء موصوله‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ همین‌ نحوی‌ ‌که‌ آباء ‌آنها‌ ‌را‌ انذار میکردند انبیاء و اوصیاء انبیاء ‌شما‌ ‌هم‌ انذار بفرمایی‌ قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ فَهُم‌ غافِلُون‌َ مرجع‌ ضمیر ممکن‌ ‌است‌ آباء ‌آنها‌ باشند ‌که‌ بکلی‌ غافل‌ ‌از‌ حق‌ شدند و ‌خدا‌ ‌را‌ فراموش‌ کردند و دستورات‌ ‌او‌ ‌را‌ کنار گذاردند و ممکن‌ ‌است‌ همین‌ مشرکین‌ زمان‌ حضرت‌ باشند و جمع‌ ‌بین‌ ‌هر‌ دو ‌هم‌ بعید نیست‌ و شاهد ‌بر‌ اینکه‌ ماء موصوله‌ ‌است‌ حدیث‌ شریف‌ ‌است‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌که‌ کلینی‌ مسندا ‌از‌ ابی‌ بصیر روایت‌ کرده‌ ‌که‌ فرمود
(لتنذر القوم‌ ‌الّذین‌ انت‌ فیهم‌ ‌کما‌ انذر آبائهم‌ فهم‌ غافلون‌ ‌عن‌ اللّه‌ و ‌عن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و ‌عن‌ وعده‌). [ نظرات / امتیازها ]
 » برگزیده تفسیر نمونه
2) (آیه 2)- به دنبال این حروف مقطعه- همانند بسیاری از سوره‌هایی که با حروف مقطعه آغاز شده- سخن از قرآن مجید به میان می‌آورد، منتها در اینجا به آن سوگند یاد کرده، می‌گوید: «سوگند به قرآن حکیم» (وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ).
گویی قرآن را موجودی زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفی می‌کند که می‌تواند درهای حکمت را به روی انسانها بگشاید.
البته خداوند نیازی به سوگند ندارد، ولی سوگندهای قرآن همواره دارای دو فایده مهم است: نخست تأکید روی مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزی که به آن سوگند یاد می‌شود. [ نظرات / امتیازها ]