● سیاق آیات در بیان خصوصیات اهل کتاب
مثل معروفى است که می گویند: «تعرف الاشیاء باضدادها- هر چیزى در مقابل ضد خود بهتر جلوه کرده و شناخته می شود»، خداى سبحان نیز براى اینکه حالات و معارف اسلام و حقانیت آن را در دلهاى امم و ملل جاى دهد، در چند آیه قبل خرافاتى را که اهل کتاب اسم دین بر آنها نهاده بودند بیان فرمود: سپس به همان منظور خرافاتى را که مختص به هر کدام از یهود و نصارا است- مثلا «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» را نسبت به یهود و «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ» را نسبت به نصارا- ذکر فرمود، آن گاه براى اینکه کلام در ایفاى آن منظور بلیغ و رسا و کامل شود نمونه اى هم از حال مشرکین بر حال آن دو طایفه افزود، تا شنونده حال و عقاید و رفتار این سه ملت را که بزرگترین ملتهاى روى زمیناند دیده و با احوال و عقاید و رفتار مسلمین مقایسه کنند تا حقانیت و جلاوت معارف اسلام را بخوبى درک کنند، و نیز بدانند که یهود، نصارا و وثنی ها از نظر دورى و نزدیکى به اسلام یکسان نیستند، آن گاه در خاتمه، این جهت را بیان فرموده که نصارا از بقیه ملتها به دین اسلام نزدیکترند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج6، ص: 114 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اهل کتاب |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «قسیس»
منبع : ترجمه المیزان، ج6، ص: 116 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «رهبان»
کلمه «رهبان» جمع راهب و گاهى بجاى راهب یعنى در مفرد استعمال می شود. راغب در مفردات (ص 204) گفته است: (الرهبة) و (الرهب) به معناى ترسى است که توأم با احتراز باشد. تا آنجا که می گوید: (ترهب) به معناى تعبد، و (رهبانیة) به معناى مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است، و این کلمه در کلام مجید هم بکار رفته، آنجا که می فرماید: «و رهبانیة ابتدعوها- و رهبانیتى که آن را بدعت کردند»، و رهبان هم به معناى مفرد استعمال می شود و هم به معناى جمع، کسانى که (رهبان) را واحد دانسته اند در جمع آن (رهابین) گفته اند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج6، ص: 116 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مدح مسیحیانی که به پیامبر خاتم، قبل از آمدنش ایمان داشتند
در حضور امام ابى عبد اللَّه (علیهالسلام) گفتگو از نصارا و عداوتشان به میان آمد حضرت فرمودند: ستایشى که خداى تعالى در آیه «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ» از آنان کرده راجع به مردمى است که ما بین غیبت مسیح و بعثت محمد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) می زیسته اند، و در انتظار بعثت آن جناب روزشمارى می کرده اند.
علامه طباطبایی: ظاهر آیه همانطورى که سابقا هم گفتیم این است که اصولا ملت نصارا و نوع مردمش داراى این فضایلند، و شاید امام هم نخواسته اند بفرمایند که آیه در شان عده معینى از نصارا است، تا کسى نگوید روایت با عموم آیه منافات دارد، بلکه مراد امام (علیهالسلام) این بوده که گر چه آیه در باره عموم است، لیکن عمومى که آن روز می زیسته اند، و این آیه در شانشان نازل شده، مردمى بوده اند که نبوت خاتم النبیین را قبول داشته و در انتظار بعثتش بودند، بنا بر این، تا وقتى آیه شریفه در مقام مدح ایشان است که رفتار خود را تغییر ندهند، و با اینکه رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبعوث شده دعوتش را پشت گوش نیندازند، چنان که در هر جاى قرآن از مسلمین ستایش به عمل آمده آنان نیز تا وقتى مورد ستایش آن آیاتند که فضائل مسلمین صدر اسلام را در خود نگهدارند، و گرنه آیه در مدح شان نخواهد بود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 335 ح 161- 162) از مروان از بعضی از اصحابش روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج6، ص: 123 و 124 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : مسیحی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اسلام آوردن پادشاه مسیحی حبشه
مراد از این کشیشان و راهبان تنها فرستادگان نجاشى هستند، که آنان را از حبشه به سوى رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) گسیل داشت، تا آن جناب را از اسلام آوردنش آگهى دهند، و آنان هفتاد نفر از رجال علمى کشورش بودند که در بین تمام علماى حبشه هم از جهت سن و هم از جهت علمیت از سایرین برترى داشتند، و بنا بر نقل دیگر نجاشى از برگزیدگان اصحاب خود سى نفر را به حضور رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) گسیل داشت، وقتى فرستادگان نجاشى به مدینه آمده حضور رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بار یافتند، حضرت براى آنها سوره یاسین را تلاوت کرد، به محضى که گوشهایشان به صوت دلنشین آن جناب و به کلام دلنشین خدا آشنا شد به گریه درآمده و به حقانیت آن پى بردند، خداى تعالى در حقشان این آیه را نازل کرد: «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً ...» و همچنین این آیه
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ تا آنجا که می فرماید أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» نیز در حق آنان نازل شد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 2 ص 302) از عبد بن حمید و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابو الشیخ و ابن مردویه از سعید بن جبیر روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج6، ص: 124 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : مسیحی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هجرت مسلمانان به حبشه در صدر اسلام
ایامى که رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مکه بود همواره از آسیب مشرکین بر جان اصحاب خود می ترسید، ناگزیر جعفر بن ابى طالب و ابن مسعود و عثمان بن مظعون را با عده اى از اصحاب خود به حبشه نزد نجاشى فرستاد، وقتى مشرکین خبردار شدند عمرو بن عاص را با جمعى به حبشه فرستادند، می گویند که عمرو بن عاص و یارانش پیشدستى کرده و قبل از مسلمین بر نجاشى وارد شدند و گفتند: مردى از میان ما برخاسته و ادعاى پیغمبرى می کند و با کلمات خود عقل و اندیشه قومش را فاسد معرفى می کند اینک جمعى را به کشور تو گسیل داشته تا در این سرزمین رخنه کرده و سلطنت تو را تباه سازد، و ما از در دولت خواهى آمده ایم تا تو را از خطر آنان آگهى دهیم. نجاشى گفت: باشد تا بیایند و ببینم چه می گویند.(ادامه روایت و بیان علامه در توضیحات آمده است.)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : (ادامه روایت): این بود تا اصحاب رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیدند توسط دربان پیغامشان رسید که اگر اذن دهى اولیاى خدا درآیند، نجاشى گفت بگذار تا درآیند، مرحبا بر اولیاى خدا، وقتى وارد شدند سلام کردند، مشرکین از باب طعن روى به نجاشى کرده و گفتند: پادشاها، نگفتیم که ما از دوستى و دولت خواهى به خدمت آمده ایم؟ می بینى چگونه تحیت و درود مخصوص شاه را گذاشته و بجاى آن سلام کردند؟ نجاشى پرسید چرا درود مخصوص مرا نگفتید و سلام کردید؟ گفتند ما تو را به درود اهل بهشت و فرشتگان خدا درود گفتیم، نجاشى پرسید پیشواى شما در باره مسیح و مادرش چه می گوید؟ گفتند می گوید بنده خدا و رسول اوست، کلمه ایست از خدا، و روحى است از او که خدا او را در رحم مریم انداخته و از او متولدش کرد، و در باره مریم می گوید: دختر بکر و پاکیزه ایست که ترک ازدواج نموده و به یاد خدا دل از هر چیز کنده است.
ابن عباس می گوید: وقتى نجاشى این را شنید چوبى از زمین برداشته و سپس گفت: عیسى و مادرش بقدر این چوب بیش از آنچه پیشواى شما گفته نیستند، مشرکین را این کلام خوش نیامد، و از شنیدن آن رویها ترش کردند، سپس نجاشى پرسید آیا از حرفهایى که به شما نازل شده چیزى از حفظ دارید؟ گفتند: آرى گفت: بخوانید، اصحاب شروع کردند به خواندن کلام اللَّه مجید در حالى که از همه طرف کشیشان و راهبان و سایر بزرگان نصارا حضور داشته و گوش می دادند، هر یک آیه که خوانده می شد حقیقتى تازه براى آنان مکشوف گشته و اشکهایشان فرو می ریخت. و آیه شریفه «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ» حکایت می کند حالت آن روز کشیشان را.
علامه طباطبایی: قمى در تفسیر خود (ج 1 ص 176- 179) روایت مفصلى راجع به این داستان نقل می کند که در آخر آن دارد که کشیشان به حبشه برگشته و آیاتى را که رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) براى آنها تلاوت کرده بود براى نجاشى و کشیشان خواندند، و همگى از شنیدن آن به گریه در آمدند، نجاشى پنهان از اهل حبشه اسلام را قبول نمود و چون از مردم بر جان خود می ترسید تصمیم گرفت از حبشه بیرون رفته و خود را به رسول اللَّه (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) برساند، اسباب سفر را فراهم نمود و حرکت کرد، لیکن در راه وقتى که از دریاى احمر گذشت از دنیا رحلت نمود (تا آخر حدیث).
این روایت را الدر المنثور (ج 2 ص 301) ابن جریر و ابن ابى حاتم و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج6، ص: 124 و 125 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : مسلمانان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شأن نزول این آیه تا آیهى 85، خوشرفتارى نجاشى، پادشاه حبشه و مسیحیان آن کشور را با مسلمانان مهاجرى گفتهاند -
ابراهيم چراغي
«قِسّیس»، به معناى کشیش است و به عالمان دینى که عهدهدار ریاست مذهبى مسیحیان هستند، گفته مىشود. و «رُهبان» به معنى تَرسا به عابدان مسیحى گفته مىشود.
شأن نزول این آیه تا آیهى 85، خوشرفتارى نجاشى، پادشاه حبشه و مسیحیان آن کشور را با مسلمانان مهاجرى گفتهاند که به ریاست جعفربن ابىطالبعلیهما السلام در سال پنجم بعثت از مکّه به آن دیار هجرت کردند و در حمایت نجاشى، از تعرّض مشرکان و فرستادگانشان به حبشه مصون ماندند. در همان حال که یهودیان مدینه با دیدن معجزات واخلاق والاى پیامبر، ایمان نمىآوردند و در توطئهها علیه مسلمانان شرکت مىکردند، پیمان مىشکستند و فتنه بر مىانگیختند، روحانیون مسیحى در حبشه، با شنیدن آیات سورهى مریم، گریستند و از مسلمانان جانبدارى کردند. [162]
امام صادقعلیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: «اولئک کانوا قوما بین عیسى و محمّد و ینتظرون محمّدصلى الله علیه وآله» این علماى مسیحى و راهبان گروهى بودند که در زمانى میان حضرت عیسىعلیه السلام و حضرت محمّدصلى الله علیه وآله زندگى مىکردند و منتظر آمدن پیامبر اسلام بودند. [163]
--------------------------------------------------------------------------------
162) تفسیر مجمعالبیان.
163) تفاسیر نورالثقلین وعیّاشى.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول آیه -
. پوربافراني
بسیارى از مفسران از جمله" طبرسى" در" مجمع البیان" و" فخر رازى" و نویسنده" المنار" در تفسیرهاى خود از مفسران پیشین نقل کردهاند که این آیات درباره نجاشى زمامدار حبشه در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یاران او نازل شده است و در حدیثى که در تفسیر برهان نقل شده این موضوع مشروحا آمده است. آنچه از روایات اسلامى و تواریخ و گفتار مفسران در این زمینه استفاده مىشود چنین است: در سالهاى نخستین بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دعوت عمومى او، مسلمانان در اقلیت شدیدى قرار داشتند، قریش به قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان آورده است تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود سخت تحت فشار قرار داشت. آن روز تعداد مسلمانان براى دست زدن به یک "جهاد آزادیبخش" کافى نبود، پیامبر (صلی الله علیه و آله) براى حفظ این دسته کوچک، و تهیه پایگاهى براى مسلمانان در بیرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت داد، و حبشه را براى این مقصد انتخاب فرمود و گفت:" در آنجا زمامدار صالحى است که از ستم و ستمگرى جلوگیرى مىکند، شما آنجا بروید تا خداوند فرصت مناسبى در اختیار ما بگذارد". منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله) نجاشى بود (نجاشى اسم عامى بود همانند" کسرى" که به تمام سلاطین حبشه گفته مىشد، اما اسم نجاشى معاصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اصحمه که در زبان حبشى به معنى عطیه و بخشش است بود). یازده مرد و چهار زن از مسلمانان عازم حبشه شدند و از طریق دریا با کرایه کردن کشتى کوچکى راه حبشه را پیش گرفتند، و این در ماه رجب سال پنجم بعثت بود، و این مهاجرت، مهاجرت اول نام گرفت. چیزى نگذشت که" جعفر بن ابو طالب" و جمعى دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلى یک جمعیت متشکل اسلامى را که از 82 نفر مرد و عده قابل ملاحظهاى زن و کودک تشکیل مىشد به وجود آوردند. طرح این مهاجرت براى بت پرستان سخت دردناک بود، زیرا بخوبى مىدیدند چیزى نخواهد گذشت که با یک جمعیت متشکل نیرومند از مسلمانان که تدریجا اسلام را پذیرفته و به سرزمین امن و امان حبشه رفتهاند روبرو خواهند شد، براى بهم زدن این موقعیت دست به کار شدند، و دو نفر از جوانان باهوش و فعال و حیلهگر و پشت هم انداز یعنى" عمرو بن عاص" و" عمارة بن ولید" را براى بهم زدن موقعیت مسلمانان حبشه انتخاب کردند و با هدایاى فراوانى به حبشه فرستادند و با مقدماتى به حضور نجاشى بار یافتند، و قبلا با دادن هدایاى گرانبهایى به اطرافیان نجاشى موافقت آنها را جلب کرده و قول تایید و طرفدارى از آنان گرفته بودند. " عمرو عاص" سخنان خود را از اینجا شروع کرد، و با نجاشى چنین گفت: ما فرستادگان بزرگان مکهایم" تعدادى از جوانان سبک مغز در میان ما پرچم مخالفت برافراشتهاند و از آئین نیاکان خود برگشته و به بدگویى از خدایان ما پرداخته و آشوب و فتنه بپا کرده و در میان مردم تخم نفاق پاشیدهاند، و از موقعیت سرزمین شما سوء استفاده کرده و به اینجا پناه آوردند، ما از آن مىترسیم که در اینجا نیز دست به اخلالگرى زنند، بهتر این است که آنها را به ما بسپارید و به محل خود باز گردانیم ... این را گفتند و هدایایى را که با خود آورده بودند تقدیم داشتند. نجاشى گفت: تا من با نمایندگان این پناهندگان به کشورم تماس نگیرم نمىتوانم در این زمینه سخن بگویم، و از آنجا که این بحث یک بحث مذهبى است باید از نمایندگان مذهبى نیز در جلسهاى در حضور شما دعوت شود. روز دیگرى در یک جلسه مهم که اطرافیان نجاشى و جمعى از دانشمندان مسیحى و جعفر بن ابى طالب به عنوان نمایندگى مسلمانان، و نمایندگان قریش، حضور داشتند، نجاشى پس از استماع سخنان نمایندگان قریش رو به جعفر کرد و از او خواست که نظر خود را در این زمینه بیان کند. جعفر پس از اداى احترام چنین گفت: نخست از اینها بپرسید آیا ما جزو بردگان فرارى این جمعیتیم؟! عمرو گفت: نه شما آزادید. جعفر گفت: سؤال کنید آیا آنها دینى بر ذمه ما دارند که آن را از ما مىطلبند؟! عمرو: نه ما هیچگونه مطالبهاى از شما نداریم. جعفر: آیا خونى از شما ریختهایم؟ که آن را از ما مىطلبید؟! عمرو: نه چنین چیزى در کار نیست. جعفر: پس از ما چه مىخواهید که این همه ما را شکنجه و آزار دادید و ما از سرزمین شما که مرکز ظلم و بیدادگرى بود بیرون آمدیم؟! سپس جعفر رو به نجاشى کرد و گفت: ما جمعى نادان بودیم، بت پرستى مىکردیم، گوشت مردار مىخوردیم، انواع کارهاى زشت و ننگین انجام مىدادیم، قطع رحم مىکردیم و نسبت به همسایگان خویش بدرفتارى داشتیم، و نیرومندان ما ضعیفان را مىخوردند! ولى خداوند پیامبرى در میان ما مبعوث کرد که به ما دستور داده است هر گونه شبیه و شریک را از خدا دور سازیم و فحشا و منکرات و ظلم و ستم و قمار را ترک گوئیم، به ما دستور داده نماز بخوانیم، زکات بدهیم، عدالت و احسان پیشه کنیم و بستگان خود را کمک نمائیم. نجاشى گفت: عیساى مسیح نیز براى همین مبعوث شده بود! سپس از جعفر پرسید: آیا چیزى از آیاتى که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ دارى؟ جعفر گفت: آرى و سپس شروع به خواندن سوره "مریم" کرد. حسن انتخاب جعفر، در مورد آیات تکان دهنده این سوره که مسیح و مادرش را از هر گونه تهمتهاى ناروا پاک مىسازد، اثر عجیبى گذاشت. تا آنجا که قطره هاى اشک شوق، از دیدگان دانشمندان مسیحى سرازیر گشت، و نجاشى صدا زد به خدا سوگند نشانههاى حقیقت در این آیات نمایان است! هنگامى که "عمرو" خواست در اینجا سخنى بگوید و تقاضاى سپردن مسلمانان را بدست وى کند، نجاشى دست بلند کرد، و محکم بر صورت عمرو کوبید و گفت: خاموش باش! به خدا سوگند اگر بیش از این سخنى در مذمت این جمعیت بگویى تو را مجازات خواهم کرد! این جمله را گفت و رو به مامورین کرد و صدا زد: هدایاى آنها را به آنان برگردانید و آنها را از حبشه بیرون کنید، و به جعفر و یارانش گفت: آسوده خاطر در کشور من زندگى کنید! این پیش آمد علاوه بر اثر تبلیغى عمیقى که در زمینه شناساندن اسلام به جمعى از مردم حبشه داشت، سبب شد که مسلمانان مکه جدا روى این پایگاه مطمئن حساب کنند، و مسلمانان تازه وارد را براى آن روز که قدرت کافى بیابند به آنجا روانه سازند. سالها گذشت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) هجرت کرد و کار اسلام بالا گرفت، و عهدنامه" حدیبیه" امضا شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) متوجه فتح" خیبر" گشت، در آن روز که مسلمانان از فرط شادى به خاطر در هم شکستن بزرگترین کانون خطر یهود در پوست نمىگنجیدند، از دور شاهد حرکت دستجمعى عدهاى بسوى سپاه اسلام بودند، چیزى نگذشت که معلوم شد این جمعیت همان مهاجران حبشهاند که به آغوش وطن باز مىگردند در حالى که قدرتهاى اهریمنى دشمنان در هم شکسته شده و نهال اسلام به قدر کافى ریشه دوانیده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مشاهده "جعفر" و مهاجران حبشه، این جمله تاریخى را فرمود: لا ادرى انا بفتح خیبر اسر ام بقدوم جعفر؟!:" نمیدانم از پیروزى خیبر خوشحالتر باشم یا از بازگشت جعفر"؟ مىگویند: علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شامیان که در میان آنها یک راهب مسیحى بود و تمایل شدید به اسلام پیدا کرده بودند، خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند و پس از شنیدن آیات سوره یس، به گریه افتادند و مسلمان شدند و گفتند چقدر این آیات به تعلیمات راستین مسیح شباهت دارد. و طبق روایتى که در تفسیر المنار از سعید بن جبیر نقل شده نجاشى سى نفراز بهترین یاران خود را به عنوان اظهار علاقه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آئین اسلام به مدینه فرستاد، و همانها بودند که با شنیدن آیات سوره یس گریستند و اسلام را پذیرفتند آیات فوق نازل شد و از این مؤمنان تجلیل کرد. این شان نزول منافات با آن ندارد که سوره مائده در اواخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده باشد، زیرا این سخن مربوط به اکثریت آیات سوره است، هیچ مانعى ندارد که بعضى از آیات در حوادث قبل نازل شده باشد و بدستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مناسبتهاى در این سوره قرار گیرد
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : بلاغت قرآن |
گوینده : علی بافرانی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شأن نزول -
مسعود ورزيده
شأن نزول این آیه تا آیهى 85، خوشرفتارى نجاشى، پادشاه حبشه و مسیحیان آن کشور را با مسلمانان مهاجرى گفتهاند که به ریاست جعفربن ابىطالب علیهما السلام در سال پنجم بعثت از مکّه به آن دیار هجرت کردند و در حمایت نجاشى، از تعرّض مشرکان و فرستادگانشان به حبشه مصون ماندند. در همان حال که یهودیان مدینه با دیدن معجزات واخلاق والاى پیامبر، ایمان نمىآوردند و در توطئهها علیه مسلمانان شرکت مىکردند، پیمان مىشکستند و فتنه بر مىانگیختند، روحانیون مسیحى در حبشه، با شنیدن آیات سورهى مریم، گریستند و از مسلمانان جانبدارى کردند. «1»
امام صادق علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: «أولئک کانوا قوما بین عیسى و محمّد و ینتظرون محمّد صلى الله علیه و آله» این علماى مسیحى و راهبان گروهى بودند که در زمانى میان حضرت عیسى علیه السلام و حضرت محمّد صلى الله علیه و آله زندگى مىکردند و منتظر آمدن پیامبر اسلام بودند. «2»
______________________________
(1). تفسیر مجمعالبیان.
(2). تفاسیر نورالثقلین وعیّاشى.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور(10جلدى)، ج2، ص: 356 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره مائده |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.