در این آیه احتجاج علیه مشرکین تجدید شده،...و آن وجه این است که آیه شریفه عذاب و یا قیامتى را فرض کرده که از جانب خدا خواهد آمد، آن گاه چنین فرض مىکند که مشرکین در آن عذاب معذبند و بر طبق ارتکازى که دارند کسى را مىخوانند که نجاتشان دهد... سپس در چنین فرضى از آنان مىپرسد اگر راست مىگوئید دست به دامان چه کسى خواهید شد؟ بلکه از شدت گرفتارى، بتها را... فراموش خواهید کرد. آرى، انسان وقتى که از چهار طرف هدف تیر بلا و مصیبت واقع مىشود غیر خود هر چیزى را فراموش مىکند، الا اینکه در عین حال امیدى بر رفع پریشانیش دارد، و معلوم است آن کسى که مىتواند پریشانى او را بر طرف سازد همانا پروردگار او است... پس بنابراین، همان خداى سبحان معبود و پروردگار مردم است، نه آن شرکائى که اله نامیده شدهاند.و این برهان که عبارت بود از فراموش کردن بتها در شداید و مشغول خود شدن و خداى را براى رفع پریشانى خواندن، خود صریحترین برهان است بر اینکه جز خداى تعالى معبود دیگرى نیست.
توضیح : در این آیه احتجاج علیه مشرکین تجدید شده، مجددا به وجه دیگرى بر بطلان شرکشان اقامه حجت شده است، و آن وجه این است که آیه شریفه عذاب و یا قیامتى را فرض کرده که از جانب خدا خواهد آمد، آن گاه چنین فرض مىکند که مشرکین در آن عذاب معذبند و بر طبق ارتکازى که دارند کسى را مىخوانند که نجاتشان دهد، چون ارتکازى انسان این است که وقتى در شدائد کاردش به استخوان رسید به کسى که قادر بر رفع پریشانى او است روى آورده تقاضا کند.سپس در چنین فرضى از آنان مىپرسد اگر راست مىگوئید دست به دامان چه کسى خواهید شد؟ و درخواست خود را از چه کسى خواهید نمود؟ آیا جز خدا کسى از بتهاى شما هست که به داد شما برسد؟ و شما آن را به فریادرسى خود بخوانید؟ حاشا که غیر خداى را به فریادرسى خود بخوانید، چطور چنین چیزى ممکن است و حال آنکه بتها را مىبینید که مانند خود شما محکوم جریان جبرى جهان هستند؟ بلکه از شدت گرفتارى، بتها را که خدا و شرکاى خدا نامیده بودید فراموش خواهید کرد. آرى، انسان وقتى که از چهار طرف هدف تیر بلا و مصیبت واقع مىشود و هجوم گرفتارى او را از جایش مىکند غیر خود هر چیزى را فراموش مىکند، الا اینکه در عین حال امیدى بر رفع پریشانیش دارد، و معلوم است آن کسى که مىتواند پریشانى او را بر طرف سازد همانا پروردگار او است، البته خداى تعالى هم اگر چنانچه مشیتش تعلق گرفت، آن پریشانى را بر طرف مىسازد، و چنان هم نیست که محکوم به استجابت دعاى او و مجبور به رفع پریشانیش باشد، بلکه قدرت او در همه احوال محفوظ است.
وقتى خداى قادر سبحان پروردگارى باشد که انسان هر چیز را هم فراموش کند او را فراموش نخواهد کرد، و نفسش او را مجبور مىسازد که در شدائد و گرفتارىهاى خرد کننده به سوى او توجه کند نه به سوى شرکایى که مشرکین خدایشان نامیدهاند، پس بنا بر این، همان خداى سبحان معبود و پروردگار مردم است، نه آن شرکائى که اله نامیده شدهاند.روى این حساب معناى آیه چنین مىشود: بگو اى محمد« ا رایتکم»- خبر دهید مرا"« إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ» چنین فرض مىکند که مساله معاد و عذاب قیامت را انکار ندارند، و فرا رسیدن قیامت را هم طورى قطعى و روشن فرض مىکند که اگر هم فرضا آنان انکارش کنند، انکارشان قابل اعتناء نیست.
« أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ» آیا براى رفع آن غیر خداى را مىخوانید؟ خداى تعالى در کلام خود از همین مشرکین نقل کرده که هم در دنیا و هم در آخرت از پروردگار متعال درخواست رفع عذاب کردهاند، آرى در مواقع گرفتارى روى آوردن به سوى خدا از فطریات بشر است.
« إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» اگر راستگو مىبودید و رعایت انصاف مىنمودید آیا یقینا در چنین فرضى غیر او را مىخواندید؟
« بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ» بلکه یقینا تنها خداى سبحان را مىخواندید، نه بتهایتان را.
« فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ» خدا هم آن پریشانى را از شما بر طرف مىسازد، هم چنان که از قوم یونس بر طرف کرد.
البته این وقتى است که مشیتش تعلق بگیرد، و گر نه مىتواند بر طرف نسازد، زیرا که خداوند مجبور و ناچار در قبول دعاى شما نمىشود، قدرت او مطلق و ذاتى است.
« وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ» و بتهاى تراشیده را فراموش مىکنید، آرى غریزى انسان است که در مواقع هجوم بلا، غیر از خود، هر چیز دیگرى را فراموش کند، و جز به خود اهتمام نداشته باشد زیرا که مىبیند مجال تنگ شده و دیگر وقت آن نیست که خود را گذاشته به چیزهایى بپردازد که برایش فایدهاى ندارند.
و این برهان که عبارت بود از فراموش کردن بتها در شداید و مشغول خود شدن و خداى را براى رفع پریشانى خواندن، خود صریحترین برهان است بر توحید معبود، و اینکه جز خداى تعالى معبود دیگرى نیست.
[ بستن توضیحات ]