از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  معنای «کانت حاضرۀ البحر»
مقصود از «حاضر دریا بودن» در نزدیکى دریا و مشرف به آن قرار داشتن است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 383 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  داستان اصحاب سبت
«یعدون» از «تعدى» و در اینجا مقصود تجاوز از آن حدود و مقرراتى است که خداوند براى روز شنبه یهود جعل فرموده بود، و آن این بود که بخاطر بزرگداشت این روز شکار ماهى را ترک کنند. «إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ» مقصود از «ماهى‏هاى ایشان» ماهى‏هاى سمت ایشان است. «یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً» کلمه «شرع» جمع «شارع» است که به معناى ظاهر و آشکار است، یعنى روزهاى شنبه ماهى‏هاى سمت ایشان خود را آشکار مى‏کردند و روى آب پیدا مى‏شدند. «وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ» یعنى تجاوزشان از حدود خدایى روز شنبه بود که ماهى‏ها روى آب آشکار مى‏شدند و ایشان ممنوع از صید بودند، و اما بعد از روز شنبه که مجاز در صید بودند ماهى‏ها نزدیک نمى‏آمدند، و این خود یک امتحانى بوده از خداى تعالى، و خداوند به این جهت ایشان را به چنین امتحانى مبتلا کرد که فسق و فجور در میان ایشان رواج یافته بود، و حرص بر این اعمال، ایشان را وادار به مخالفت امر خدا و صید ماهى و بدست آوردن هزینه فسق و فجورشان مى‏کرد، و تقوایى که ایشان را از مخالفت باز بدارد نداشتند لذا فرمود: «کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ» یعنى اینچنین ما ایشان را مى‏آزماییم «بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» بخاطر فسقى که مرتکب مى‏شدند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 383 و 384 قالب : تاریخی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  داستان اصحاب سبت
در تفسیر قمى (ج 1 ص 244) از پدرش از حسن بن محبوب از ابن ابى عمیر از ابى عبیده از ابى جعفر (علیه السّلام) روایت کرده که گفت: در کتاب على بن ابى طالب (علیه السّلام) چنین یافتیم که: قومى از اهل «ایله «از دودمان «ثمود «در روزهاى شنبه ماهى‏هایى به امر خداى تعالى به سمتشان مى‏آمدند تا بدین وسیله اطاعتشان آزمایش شود، ماهى‏ها تا لب آب آمده و بلکه از دریا راه نهر را گرفته و تا درب منزلهاشان نزدیک مى‏شدند، و ایشان با اینکه ممنوع بودند، ماهیان را گرفته و مى‏خوردند، و علماى ایشان از صید آنها بازشان نمى‏داشتند، شیطان هم برایشان کلاه شرعى درست کرد و به عده‏اى از ایشان الهام کرد که شما از خوردن آن ممنوع شده‏اید نه از صیدش، به همین جهت روز شنبه صید مى‏کردند و روزهاى دیگر آن صید را مى‏خوردند.
طایفه دیگرى از ایشان که اصحاب یمین بودند به اعتراض برخاسته و گفتند: ما شما را از عقوبت خداوند تحذیر مى‏کنیم، زنهار که مخالفت امر او مکنید، طایفه سوم از ایشان که اصحاب شمال بودند سکوت کرده و از اندرز ایشان لب فرو بستند و تازه طایفه دوم را ملامت کردند که شما چرا گنهکاران را موعظه مى‏کنید، با اینکه مى‏دانید ایشان مردمى هستند که خداوند به عذاب شدیدى عذاب و یا هلاکشان خواهد کرد.
آن طایفه در جواب گفتند: براى اینکه در نزد پروردگارتان معذور باشیم، و براى اینکه شاید گنهکارى از گناه دست بر دارد، خداى تعالى مى‏فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ» یعنى بعد از آنکه آن مواعظ را ندیده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند طایفه دوم به ایشان گفتند: از این به بعد با شما زندگى نخواهیم کرد، حتى یک شب هم در شهر نمى‏مانیم، این شهرى است که خدا در آن نافرمانى مى‏شود، و خوف این هست که بلایى بر شما نازل شود و ما را هم بگیرد.
على (علیه السّلام) سپس اضافه کردند که این طایفه همانطور که گفته بودند از ترس بلا از شهر بیرون رفته در نزدیکى شهر فرود آمدند، و شب را زیر آسمان بسر برده صبح رفتند تا سرى به اهل معصیت بزنند، دیدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنیدند، ناگزیر نردبانى گذاشته و از دیوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطه‏اى که مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بیاورد، آن مرد وقتى نگاه کرد گروهى میمون دم دار را دید که صدا به صداى هم داده بودند، وقتى برگشت و آنچه دیده بود باز گفت همگى دروازه‏ها را شکسته و وارد شهر شدند، میمونها همشهریها و بستگان خود را شناختند و لیکن انسانها افراد میمونها را از یکدیگر تشخیص نداده و بستگان خود را نشناختند، وقتى چنین دیدند گفتند: شما را نهى کردیم و از عاقبت شوم گناه زنهار دادیم.
سپس على (علیه السّلام) اضافه کردند: به آن خدایى که دانه‏هاى گیاه را در زیر خاک مى‏شکافد و خلایق را مى‏آفریند من قوم و خویش همان میمون‏ها را که در این امت‏اند مى‏شناسم، مردمى هستند که از کار زشت نهى ننموده، و در برابر آن اعمال غیرت نمى‏کنند، بلکه معروفى را هم که بدان مامور شده‏اند ترک مى‏کنند، و در نتیجه دچار تفرقه شدند، خداى تعالى هم در حق ایشان فرموده: «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ پس از رحمت خدا دور باشند مردم ستمکار» هم چنان که در حق بنى اسرائیل فرموده: «أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 392- 396 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  این قریه کجاست؟ - سيد علي بهبهاني
جناب امام رازی سه چهار قول نقل می‌کند که این ایله آن بندر ایله بود یا مدین بود یا طبریه بود ا ینها اقوالی است که نقل شده در بحث دیروز اشاره شد که قرآن چیزی هم در این زمینه نفرمود و تاثیر مهمی هم ندارد از نظر بحث تفسیری ولو از نظر بحث تاریخی ممکن است سودمند با شد و از اینکه کلمه قریه را به کار آورد معلوم نیست که قریه به معنی روستا باش چون قرآن کریم قریه را هم بر روستا هم بر شهر اطالق می‌کند در تفسیر فخر رازی هم آمده است که و العرب تسمی المدینة قریة عرب شهر را قریه می‌گوید پس اینچنین نیست که در سورهٴ مبارکهٴ یس که مثلاً اول قریه بود بعد مدینه شد به احتمال اینکه مثلاً رق کرده البته تعبیرات فرق می‌کند ﴿وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى﴾ یعنی وقتی که یک مرد متمدن و متدین در یک جایی زندگی بکند آن ‌می‌شود مدینه این تفاوت را در سورهٴ مبارکهٴ یس می‌شود به دست آورد چون در سورهٴ مبارکهٴ یس اصلش به عنوان اصحاب قریه یاد شده است ﴿وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَةِ﴾ بعد همین قریه را به عنوان مدینه یاد می‌کند آیه 13 سورهٴ مبارکهٴ یس این است که ﴿وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ﴾ هنوز این قریه است با اینکه انطاکیه بود ﴿قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَکْذِبُونَ﴾ هنوز قریه است ﴿قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ وَ ما عَلَیْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ﴾ هنوز قریه است ﴿قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلیمٌ قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ﴾ هنوز قریه است اما وقتی از ته شهر یک آدم متدین متمدنی که تدین او همان تمدن او برخواست همینجا می‌شود مدینه ﴿وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ﴾ گرچه عرب مدینه را قریه می‌گوید اما بالأخره تعبیر قریه نکته‌ای دارد از همان قریه به مدینه تعبیر کردن نکته‌ای دارد مادامی که بالأخره آدمهای جاهل زندگی می‌کنند اینجا روستاست وقتی آدم روشن زندگی می‌کند اینجا شهر است پس شهر و روستا به این نیست که بخش داری داشته باشد یا فرمانداری به این نیست که آسفالت داشته باشد یا نداشته باشد به این است که اینجا چه کسی باشد مثل اینکه ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلُّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾ را ذکر می‌کند حالا این لا چه زایده باشد چه زایده نباشد حرمتی که ذات اقدس اله برای مکه قائل است به اعتبار شخص پیغمبر است وگرنه یک سنگلاخی بیش نیست همین که یک آدم روشن متدینی که احساس کرد دیانت او مدنیت اوست و مدنیت او دیانت اوست همان حرفی که مرحوم مدرس (رضوان الله علیه) می‌زد که سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما ع ین سیاست ماست این همان حرف را می‌زند که تدین او عین مدن ماست و تمدن ما هم عین تدین ماست حالا همین قریه می‌شود مدینه ﴿وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى﴾ غرض آن است که گرچه عرب قریه را مدینه می‌گوید اما آن نکات تعبیر و تفاوت تعبیر همچنان محفوظ است [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تاریخی موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  یک سرگذشت عبرت انگیز - رضا رضائي
تفسیر نور
کلمه‏ى «سَبت»، به معناى قطع و تعطیل کار براى استراحت و آرامش است که از آن تعبیر به تعطیلى مى‏شود. بنابراین «یوم السَبت» یعنى روز تعطیل که براى یهود، روز شنبه بود و «یوم لایسبتون» یعنى روزى که تعطیل نمى‏کردند. «شُرّعاً» جمع «شارع»، به معناى ساحل و کنار آب است، روز شنبه که صید تعطیل بود، ماهیان خود را از عمق آب به ساحل مى‏رساندند. بعضى نیز گفته‏اند مراد از «شُرّعاً» ماهیانى هستند که سر از آب بیرون آورده و خود را نشان مى‏دهند. <311> گروهى از بنى‏اسرائیل (مردم ایله) که در ساحل دریا زندگى مى‏کردند، به فرمان خدا در روزهاى شنبه صید ماهى براى آنها ممنوع بود، امّا در همان روز، ماهى‏هاى دلخواه آنان، «حیتانهم» جلوه‏گرى بیشترى مى‏کردند، «شرّعاً» و مردم را بیشتر وسوسه مى‏کردند! که این خود آزمایش الهى بود. این قوم، قانون الهى را مزوّرانه شکستند و با ساختن حوضچه‏هاى ساحلى و بستن راه فرار و خروج ماهى‏هایى که روزهاى شنبه به آن وارد مى‏شدند، روز یکشنبه به راحتى آنها را صید مى‏کردند و ادّعا مى‏کردند که از فرمان الهى تخلّف نکرده و روز شنبه صید نکرده‏اند. خداوند، گرچه ماهى را براى استفاده‏ى مردم آفریده است، ولى یک روز از هفته صید ماهى را به عنوان امتحان، منع فرمود، بنابراین هر تحریمى، الزاماً جنبه‏ى بهداشتى ندارد، ماهى شنبه با روزهاى دیگر از نظر مواد پروتئینى فرقى ندارد. حضرت على علیه السلام به شدّت از توجیه گناه و حلال نمودن حرام با توجیه خمر به نبیذ، رشوه به هدیه و ربا به معامله، انتقاد مى‏کردند. <312> گاهى آزمایش الهى، در صحنه‏هایى است که تمایلات انسان به اوج مى‏رسد، چنانکه در این آیه منع از صید و آزمایش در حالى است که ماهیان بیشتر خود را نشان مى‏دهند، «تأتیهم حیتانهم» یا در آیه 94 سوره‏ى مائده که سخن از تحریم شکار در حالت احرام است، مى‏خوانیم: «لیبلونّکم اللّه بشى‏ء من‏الصّید تناله أیدیکم و رماحکم» آنجا که شکار، در دسترس و در تیررس است، منع صید در آن حالت، یک آزمایش الهى است. 1- قانون‏شکنى نیاکان، نسل‏هاى بعدى را نیز شرمنده مى‏کند. «وَسْئَلهم...» 2- نقل خصلت‏هاى زشت نیاکان که به خاطر آنها تنبیه شده‏اند، براى عبرت دیگران مانعى ندارد. «عن القریة الّتى» 3- ساحل‏نشینى و گذران زندگى از طریق ماهى‏گیرى، در طول تاریخ بوده است. «کانت حاضرة البحر...» 4- چهره‏ى واقعى گناه، با کلاه شرعى و حیله، عوض نمى‏شود. (ساختن حوضچه‏هاى کنار دریا براى صید روز بعد) «یعدون فى السّبت» 5 - ماهیان دریا، به اراده‏ى الهى قدرت تشخیص روزهاى هفته و افراد صیّاد را پیدا مى‏کنند. «تأتیهم... لاتأتیهم» 6- جلوه‏هاى دنیایى و مادّى، یکى از آزمایش‏هاى الهى است. «کذلک نبلوهم» [ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت تبیان قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل گوینده : رضا رضائی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.