قرینههای عوض شدن سیاق
در این آیه نگفته «ان الشاکرین»، یا «اعتدنا للشاکرین»، بلکه فرموده:
إِنَّ الأبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا (۵).
قرینه بعدی اینکه فرمود: «إما شاکرا و إما کفورا»، در این صورت اول باید تکلیف شاکران را مشخص میکرد، بعد کافران را.
قرینه بعدی: اگر ما بخواهیم «ان الابرار» را وصل کنیم، باید تا آیه(۲۲) برویم. چون از نظر ادبی و مفهومی وصل است، (هر چند که مطالبی هم در درون خودش دارد)، در حالی که ما به آیه اول و آیه (۲۲) که نگاه میکنیم، اول و آخرش متفاوت است و معلوم است که در یکجا سیاق عوض میشود. چون هجده آیه آخر به اوصاف «عباد الله» در دنیا میپردازد، و اینکه چه رفتارهایی در دنیا دارند، چه عاقبتهایی دارند.
اصلا سنخ این آیات با هَلْ أَتَى عَلَى الإنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا (١)إِنَّا خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا (٢)إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا (٣) متفاوت است، این یک فضاست و آیات بعدی هم یک فضای دیگری دارند: یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا (٧)وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا (٨)إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلا شُکُورًا (٩)إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا (١٠)فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا (١١)وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا (١٢)
اصلا این دو فضا باهم جور در نمیآیند. در این آیات سیاق عوض میشود، ولی بحث اینجاست، که کجا عوض میشود؟ از آیه «ان الابرار» عوض میشود، یا از «یوفون» عوض میشود؟ اگر بگوییم که از «یوفون» عوض میشود، ضمیر فاعلی که در «یوفون» است و به «عباد الله» برمیگردد که در آیه قبلی برمیگردد. اگر بگوییم که از «عینا» عوض میشود، که «عینا» توصیف «کافورا» است و نمیتواند باشد.
اما اگر بگوییم که در «ان الابرار» عوض میشود، نه از نظر محتوایی و نه از نظر مفهومی هیچ مشکلی ندارد. قرینه دیگری که باعث میشود که «ان الابرار» اول سیاق بعدی باشد این است که اگر بخواهیم که «ان الابرار» را ضلع «شاکرین» بدانیم در سیاق واحد ضلع «شاکرین» هجده آیه با وزان ثقیل و سنگین و ضلع اول با چند آیه! که از لحاظ اسلوب بیانی خوب و منطقی
[ نظرات / امتیازها ]
بررسی آیات:
چرا بحث از «ابرار» به «عباد الله» متقل میشود
در این آیات بحث را با «ابرار» شروع میکند، ولی به«عباد الله» انتقال پیدا میکند، اینکه با «ابرار» شروع میکند، نشان دهنده این است که آیات دعوت کننده انسان به سوی «ابرار» است و «ابرار» کسانی هستند که از چشمه «عباد الله»، آمیزهای در آب اینها هست.
خط شکر راه «عباد الله»
«عباد الله» کسانی هستند که هم وضعیت دنیویشان را بیان میکند، و هم وضعیت اخروی آنها را باز میکند و به انسان میگوید که اگر میخواهید طریقه شکر را بروید نگاهتان را به «عباد الله» بدوزید و ببینید آنها چه ویژگیهایی دارند، هر چقدر شما مثل آنها هستید، به همان میزان هم از چشمه آنها، آمیزهای در جام شما هست، و دو طبقه بودن در این آیات مشهود هست.
إِنَّ الأبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا (۵) همانا ابرار از جامی مینوشند که آمیزهاش کافور است.
«عباد الله» همان «مقربونند».
سوال این است که آیا «عباد الله» با «مقربون» فرق میکنند؟ باید گفت مفهوما این گروه باهم فرق دارند، ولی مصداقا یکی هستند. «عباد الله» یعنی بندگان ناب خدا، «مقربون» یعنی نزدیکان درگاه خدا. در قرآن دو طبقه کلی داریم، یکی «ابرار» هست و یکی «مقربون».
درست است که عباد یعنی بنده، وقتی که «ابرار» را بهرمند از چشمهای میکند، که آمیزهای از چشمه«عباد الله» در آن است نشان میدهد، که اینها معنای واقعی بندگی را کردهاند.
«عباد الله» غیر از «ابرار»ند
نکته دیگری هم که لازم به ذکر است: «عباد الله» و «ابرار» غیر از همند.
إِنَّ الأبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا (۵) همانا ابرار از کاسهای به آنها شراب
میدهند که در آن کافور است.
کافور چیست؟ عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا (۶)
«کافور» چشمهای است که «عباد الله» از آن «کافور» مینوشند. نه اینکه کمی «کافور» مخلوط کردهاند.
در واقع در این سیاق گرا میدهد که در این دنیا ابرار باشید. ابرار کسانی هستند که در آخرت بهرمندند از چشمهای که «عباد الله» جاری میکنند( این تجسم دنیایشان است).
آن چشمهای که «عباد الله» در دنیا جاری کردهاند چیست؟یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا (٧)وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا (٨)
این همان چشمه «کافور» است، که در آخرت برای آنها عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا (۶)
اگر شما میخواهی در شراب تو هم از «چشمه کافور» مخلوط کنند، تو هم در این دنیا
از این اوصاف سهیم باشی.
خدا در شاخه «شاکران» میفرماید که به اینها نگاه کنید، و در شاخه «کفورها» میفرماید:ای پیامبر مبادا تحت تاثیر «کفورها» قرار گیری، اینها دسته خواص از «کفورها» هستند و جا دارد که خدا به پیامبر بگوید که تحت تاثیر «کفورها» قرار نگیر.
خط شکر هم خواصی دارد و هم خط کفر خواصی دارد، خواص «شاکرها» همان «عباد الله» هستند و خواص «کفورها» هم همان «اثم و کفوری» هستند که میخواهند مانع هدایت شوند.
خدا خط الگوگیری «عباد الله» را میدهد و به پیامبر هم میفرماید که از تحت تاثیر «کفور» قرار گرفتن بر حذر باش! قرآن را که مایه هدایت بشر است محکم بگیر و تبلیغ کن! و در آخر سوره هم میفرماید: إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلا (٢٩)
[ نظرات / امتیازها ]
پاداش عظیم ابرار:
در آیات گذشته بعد از آن که انسانها را به دو گروه ((شکور)) و ((کفور)) یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد، اشاره کوتاهى به مجازات و کیفر سخت کفران کنندگان آمده بود، آیات مورد بحث به سراغ پاداشهاى شکر گزاران و ابرار (نیکان و پاکان ) مى رود، و نکات جالبى در این زمینه یادآورى مى کند.
نخست مى فرماید: ((نیکان از جامى مى نوشند که با عطر خوشى آمیخته است ))
(ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا).
((ابرار)) جمع ((بر)) (بر وزن رب ) در اصل به معنى وسعت و گستردگى است ، و به همین جهت صحراهاى وسیع را ((بر)) مى گویند، و از آنجا که افراد نیکوکار اعمالشان نتائج گسترده اى در سطح جامعه دارد این واژه بر آنها اطلاق مى شود، و ((بر)) (به کسر ب ) به معنى ((نیکو کارى )) است ، بعضى گفته اند فرق بیان آن و خیر این است که بر به معنى نیکى تواءم با توجه است در حالى که خیر معنى اعمى دارد.
((کافور)) در لغت معانى متعددى دارد و یکى از معانى معروف آن بوى خوش است همچنین گیاهى است خوشبو، و یکى دیگر از معانى آن همان ((کافور)) معمولى است که بوى تندى دارد، و براى مصارف طبى از جمله ضدعفونى کردن به کار مى رود.
به هر حال آیه فوق نشان مى دهد که این شراب طهور بهشتى بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت مى برد، و هم شامه .
بعضى از مفسران نیز گفته اند ((کافور)) نام یکى از چشمه هاى بهشتى است ، ولى این تفسیر با تعبیر ((کان مزاجها کافورا)) که مى گوید آمیخته با کافور است سازگار نیست .
از سوى دیگر با توجه به این که کافور از ماده ((کفر)) به معنى ((پوشش )) است ، بعضى از ارباب لغت مانند ((راغب )) در ((مفردات )) معتقدند که انتخاب این نام براى ((کافور)) به خاطر پوشیده بودن میوه درختى که این ماده از آن گرفته مى شود در میان غلافها است .
بعضى نیز تعبیر ((کافور)) را اشاره به سفیدى فوق العاده و خنکى آن دانسته اند، زیرا کافور معمولى نیز از نظر ((خنکى )) و ((سفیدى )) ضرب المثل است .
اما روى هم رفته تفسیر نخست از همه مناسبتر به نظر مى رسد، به خصوص
این که گاهى در عبارات کافور را همردیف مشک و عنبر شمرده اند که از بهترین بوهاى خوش است
[ نظرات / امتیازها ]