مراد از «ذکر» قرآن است، که او را به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواندند.
و ممکن هم هست وحی نازل بر انبیا باشد، که بر آنان خوانده میشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و صفات سهگانهای که اخیرأ ذکر شده، یعنی نشر، فرق و القاء، سه صفت است که مترتب بر یکدیگرند، یعنی اول باید صحف آسمانی نشر بشود، تا فرق میان حق و باطل و حلال و حرام روشن شود، پس با نشر است که فرق تحقق خود را آغاز میکند، و با القاء تحققش تمام میشود، پس فرق مرتبهای از وجود نشر است، که بر آن مترتب میشود، و القاء، مرتبه دیگری است که بر وجود آن مترتب میشود و وجود نشر را تمام میکند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
گفتارى پیرامون سوگند یاد کردن خداى تعالى در قرآن یکى از لطائف فن بیان دراین آیات شش گانه این است که علاوه بر اینکه سوگند در آن خبرى را که در جواباست تاءکید مى کند، متضمن حجت بر مضمون جواب نیز هست ، و مى فهماند به چهدلیل جزاى موعود واقع شدنى است ، به ایندلیل که تدبیر ربوبى که سوگندها بدان اشاره دارد، یعنىارسال مرسلات و عاصفات ، نشر صحف ، فرق و جداسازى حق ازباطل ، و القاء مرسلات ذکر را بر پیامبر، تدبیرى است که جز با وجود تکلیف الهىتصور صحیح ندارد. و تکلیف هم جز با حتمى بودن روز جزا. روزى که مکلفین عاصى ومطیع به جزاى خود برسند تمام نمى شود.
پس سوگندى که خداى تعالى یاد کرده سوگند تدبیر او است ، تا هم وقوع جزاى موعود را تاءکید کند، و هم حجتى باشد بر وقوع آن جزا، گویا فرموده : من به این حجت سوگند مى خورم که مدلولش واقع خواهد شد.
و خواننده عزیز اگر در آیاتى که خداى تعالى در آنها سوگند یاد کرده دقت بفرماید، خواهد دید که خود آن سوگندها حجت و برهانى است که بر حقانیت جواب قسم دلالت مى کند، نظیر سوگندى که در مورد رزق خورده و فرموده : (فو رب السماء و الارض انه لحق )، که در عین اینکه سوگند خورده بر حقیت رزق ، دلیل آن را هم بیان کرده ، و آن این است که خداى تعالى رب و مدبر آسمان و زمین است ، و مبداء رزق مرزوقین هم همان تدبیر الهى است . و سوگندى که در مورد مستى کفار یاد کرده مى فرماید: (لعمرک انهم لفى سکرتهم یعمهون )، در عین سوگند بر گمراهى و کورى آنان دلیل آن را هم بیان کرده ، و آن جان پیامبر است ،
که جانى طاهر و به عصمت خدایى مصون از هر نقص است ، و معلوم است که مخالف چنین پیامبرى معصوم ، در مستى و سرگردانى بسر مى برد، و سوگندى که در رستگارى نفوس الهى و خسران نفوس آلوده یاد کرده ، مى فرماید: (و الشمس و ضحیها... و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها) که در عین اینکه سوگند یاد کرده دلیلش را هم آورده ، مى فرماید: نظامى که در خورشید و ماه و شب و روز جریان دارد، و منتهى شده به پیدایش نفسى که فجور و تقوایش به او الهام شده ، خود دلیل است بر رستگارى کسى که نفس را تزکیه کند و خسران کسى که آن را آلوده سازد.
این چند آیه را به عنوان نمونه آوردیم ، سایر سوگندها هم که در کلام خداى تعالى آمده همین حال را دارد، هر چند که همه آنها به روشنى این چند سوگند نیست ، و نیازمند دقت نظر بیشترى است .
[ نظرات / امتیازها ]