اعظم زارع بیدکی
[ همه پیام ها ] پیام های اعظم زارع بيدکي (35 مورد)
  سوره قلم آیه 1 - نوشتن منشا تمدن معنوى و صنعتى بشر
تمام ذخایر معنوى و فنى یعنى تمدن معنوى و تمدن صنعتى که بشر دارد،محصول تدریجى قرنها و هزارها سال تاریخ است که دوره به دوره به دست بشر رسیده و منتقل شده تا به این حد رسیده است.اگر آثار هر دوره‏اى به وسیله تعلیم و تعلم علم الانسان ما لم یعلم و به وسیله نوشتن از نسلى به نسل دیگر منتقل نمى‏شد،اگر نوشتن نمى‏بود و فقط تعلیم و تعلم مى‏بود، از این آثارى که امروز هست‏یک صد هزارم هم باقى نبود.مگر مى‏شود آثارى را که هست از بر بیایند به نسل دیگر بیاموزند و نسل دیگر همه اینها را حفظ کند.غناى دنیاى امروز یکى به کتابخانه‏هایى است که وجود دارد(یعنى پشتوانه مدرسه‏ها که نسلى به نسل دیگر مى‏آموزد، کتابخانه‏هاست،اگر کتابخانه‏اى نباشد مدرسه‏اى نمى‏تواند باشد)،و دیگر به آثار صنعتى است که باقى مانده است.
پس این است که انسان آنچه را که دارد-حال اگر صد در صد نگوییم،قطعا صدى نود آنچه را که دارد-در اثر نوشتن دارد،و الا حفظ کردن‏ها که نمى‏توانند یک شى‏ء را آنچنان که هست نگه دارند.

به احترام قلم سوگند و به احترام نوشتن سوگند،که در واقع یعنى به احترام علم سوگند، چون اینها وسیله نگه داشتن علم هستند.به احترام علم سوگند که تو به لطف پروردگارت و به موجب نعمتهاى عظیم پروردگارت دیوانه نیستى.این معنایش‏«قضایا قیاساتها معها»است، یعنى تو که منشا و منبع علم و قلم هستى،تو هستى که نهضت قلم و علم را به وجود خواهى آورد(که آیات بعد هم روشن خواهد کرد)،تو به موجب این نعمت پروردگارت[دیوانه نیستى.] اینکه مقصود از این نعمت کدام نعمت است،بعضى گفته‏اند نعمت آن فهم و درک و عقل فراوانى که الآن در تو وجود دارد،اخلاق عظیمه‏اى که دارى،و نبوتى که در تو هست،این سومى را ترجیح داده‏اند.مجنون یعنى کسى که ما دون عقل عاقلهاست،تو ما فوق عقل عاقلها هستى،یعنى آنچه را عاقلها دارند دارى و یک چیزى خیلى بالاتر از حد عقل عاقلها.تو اگر با مقیاسهاى اینها جور در نمى‏آیى،به دلیل این است که تو بالاتر از حد اینها هستى.

اغلب،نوابغ دنیا را به نوعى جنون و انحراف متهم مى‏کنند،چرا؟ براى اینکه مردم،حتى بى‏غرضها،یک مقیاس در دست دارند و آن همان اکثریت مردم است،هر که از مقیاس کثریت‏خارج بود،او را یک آدم غیر طبیعى مى‏دانند.ولى یک وقت کسى از مقیاس کثریت‏خارج است به دلیل اینکه از این مقیاس پایین‏تر است،و یک وقت کسى از مقیاس اکثریت‏خارج است به دلیل اینکه از این مقیاس بالاتر است. ما انت بنعمة ربک بمجنون. اگر«ب»باء سببیه باشد،یعنى به موجب این انعام پروردگارت،و اگر«ب»باء معیت و مصاحبه باشد(که این شاید بهتر است)یعنى تو با این نعمتى که همراهت هست و با این موهبت نبوتى که همراه تو هست،آیا تو دیوانه‏اى؟!
و ان لک لاجرا غیر ممنون .مى‏دانیم که نزل القرآن على نحو ایاک اعنى و اسمعى یا جارة . تعبیر«ایاک اعنى و اسمعى یا جارة‏»مثلى است در زبان عربى که نظیر آن در فارسى‏«به در بگو تا دیوار بشنود»است.قصه آن مثل در زبان عربى این است که مى‏گویند زنى همسایه‏اى داشت(شاید مثل این موجرها و مستاجرهاى فعلى تهران که یک ناراحتى وجود دارد)، مى‏خواست به او یک حرفى زده باشد،یک کس دیگر را مخاطب قرار داده بود،به او حرفهایى مى‏زد که با آن همسایه تطبیق کند.او درست نمى‏فهمید.همینکه حرفهایش را زد،گفت:«ایاک اعنى و اسمعى یا جارة‏»گوش کن،با تو سخن مى‏گویم،اگر به او مى‏گویم مقصودم تو هستى.

در حدیث است که قرآن نازل شده است به‏«ایاک اعنى و اسمعى یا جارة‏»یعنى در بسیارى از موارد،مخاطب پیغمبر است ولى مقصود و منظور و آن کسى که باید گوش کند پیغمبر نیست.کانه به مردم مى‏گوید اى مردم شما گوش کنید،به او داریم مى‏گوییم ولى او خودش که در کار خودش تردید ندارد اما شما بدانید.پس در واقع این طور است:او به موجب نعمت پروردگارش(یا او با اینهمه لطف و عنایت پروردگارش)دیوانه نیست.و ان لک لاجرا غیر ممنون. از آنجا که آدم دیوانه کارش عبث و بیهوده و بى‏پاداش است،مى‏فرماید:مطمئن باش،براى تو(و در واقع مخاطب،آنها هستند:مطمئن باشید،براى او)اجر و پاداش بى‏نهایت است(غیر ممنون یعنى غیر محصور).
  سوره قلم آیه 3 - پشتگرمی و پشتیبانی
هر انسانی ولو پیامبر باشد در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسی، در برابر هجوم اتهامات و جو روانی، ممکن است کم بیاورد، خسته شود، دلسرد و مایوس گردد. گاه این فشارها از حصر اقتصادی و آزار و اذیت جسمی برای فرد، سنگین تر است. در این شرایط، هر انسانی نیاز به پشتگرمی دارد."
آیه 3 " وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ" – خداوند پیامبرش را دلگرم می کند تا در برابر فشارها تحمل داشته باشد." قطعا در این مسیر برای تو پاداشی جاودان خواهد بود". پاداشی نامحدود و همیشگی که قطع نمیشود.
بدون شک، ماندگاری نام پیامبرص و پایداری دین او، علیرغم قرنها فشار و تهدید، بخشی از همان پاداشی است که خداوند به وی وعده داده است .
  سوره جمعة آیه 5 - عالمان بى‏عمل
قرآن در چند مورد، انسان‏هاى نااهل را به چارپایان تشبیه کرده، که یکى از آنها عالمان بى‏عمل هستند که در این آیه به آنها اشاره شده است. <<اولئک کالانعام بل هم اضل>><30>
سعدى مى‏گوید:
علم چندان که بیشتر خوانى
چون عمل در تو نیست نادانى
نه محقق بود نه دانشمند
چارپایى بر او کتابى چند
آن تهى مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
حضرت على علیه السلام فرمود: عالمى که به علمش عمل کند اهل نجات است و کسى که به علمش عمل نکند، اهل هلاکت و حسرت خواهد بود و دوزخیان از بوى بد او اذیّت مى‏شوند و بیشترین حسرت و ندامت در دوزخ از آنِ کسى خواهد بود که مردم را به سوى خدا دعوت کرده و آنان سخ
او را پذیرفته و به بهشت وارد شده‏اند، ولى دعوت کننده خود به دوزخ مى‏رود. زیرا گرفتار هواى نفس و آرزوهاى طولانى شده است.
«انّ اشدّ اهل النار ندامةً و حسرةً رجل دعا عبدا الى اللّه فاستجاب و قبل منه و اطاع اللّه فادخله اللّه الجنّة و ادخل الدّاعى النار بترکه علمه و اتّباعه الهوى‏ و طول الأمل»<31>
امام صادق علیه السلام فرمود: «انّ العالم اذا لم یعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب کما یزلّ المطر عن الصفا»<32> موعظه عالمى که به علمش عمل نکند، از دل‏ها منحرف مى‏شود، همان گونه که باران از روى سنگ منحرف مى‏شود.
امام سجاد علیه السلام فرمودند: در انجیل آمده است: «انّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الاّ کفرا و لم یزدد من اللّه الاّ بُعداً»<33> به دانشمندى که به علمش عمل نکند، جز کفر و دورى از خدا چیزى افزوده نمى‏شود.
در این آیه تمثیلى تند و هشداردهنده در مورد عالمانِ بى عمل دینى مطرح شده است. پیشوایان دینى نیز در این باره تمثیلات و تشبیهات بسیارى را بیان کرده‏اند که به گوشه‏اى از آنها اشاره مى‏کنیم:
* عالم بى عمل، همچون شمعى است که دیگران از نورش بهره‏مند مى‏شوند، ولى خود هلاک مى‏گردد.<34>
* عالم بى عمل، مانند گنجى است که انفاق نشود.<35>
* عالم بد، مثل سنگى است که در مسیر آب قرار گرفته است؛ نه خود از آن مى‏نوشد و نه مى‏گذارد آب به دیگران برسد.<36>
* عالم بى عمل، مانند چاه فاضلابى است که درون آن متعفّن است.<37>
* عالم بى عمل، مانند قبرى است که ظاهرش سالم است ولى درون آن استخوان‏هاى پوسیده است.<38>
[ همه نکته ها ] نکته های اعظم زارع بيدکي (74 مورد)
  سوره قلم آیه 15 - اساطیر
: القلم آیه شماره : 15
ریشه کلمه : سطر
فعل : سطر
معنی : نوشتن، خط، صفّ، کتابت، «اساطیر» نوشته‏هاى باطل، حکایات دروغ، افسانه‏هاى بى محتوا
توضیح : اساطیر 9 بار در قِان آمده و در همه به «الاولین» اضافه شده است. جمع سطر، اسطر و اسطار و سطور است.
  سوره قلم آیه 3 - اجر و پاداش بى‏نهایت
این خودش به طور کلى یک حسابى است که چطور مى‏شود اجر و پاداشى بى‏نهایت باشد و یا اجر و پاداشى محدود باشد.انسان گاهى یک عمل فردى انجام مى‏دهد،فقط خودش است و براى خودش.این عمل به همان جا کارش تمام مى‏شود.بسیارى از مردم وقتى که بمیرند دفتر عملشان هم با خودشان بسته مى‏شود: اذا مات ابن ادم انقطع عنه عمله فرزند آدم که بمیرد عملش از او بریده مى‏شود،یعنى دفتر عملش بکلى بسته مى‏شود«الا عن ثلاث‏»مگر از سه چیز(در واقع سه گروه مردم):«صدقة جاریة‏»کار خیرى انجام بدهد که بعد از مردن او هم آن کار خیر جریان دارد.براى خدا مدرسه‏اى یا مسجدى و یا درمانگاهى تاسیس مى‏کند،هر کار خیرى،که بعد از مردنش خودش رفته است ولى کارش دارد کار مى‏کند،پس اجرش تا آن هست قطع نمى‏شود. او ورقة علم ینتفع بها یک برگ دانش مفید(گفته‏اند یک برگ حداقل است،چون یک کتاب مشتمل بر برگهاى متعدد است)،اگر از کسى فقط به اندازه یک ورق دانش بماند که بعد از او مردم منتفع شوند،تا این برگ دانش و کتاب و ورقه وجود دارد و تا مردم از آن استفاده مى‏کنند اجر این آدم قطع نمى‏شود. او ولد صالح یستغفر له فرزند صالحى را به دنیا آورده و تربیت کرده که بعد از او براى او استغفار مى‏کند(یا به موجب روایات، منحصر به استغفار نیست،بعد از او کار خیرى انجام مى‏دهد).
در حدیث است:عیسى بن مریم از قبرستانى مى‏گذشت،با چشم غیبى و ملکوتى احساس کرد که شخصى معذب است.بار دیگر از آنجا گذشت و دید عذاب از او برداشته شده است.از خداى متعال رازش را خواست،به او گفتند این فرزندى از خود باقى گذاشته است که او در این خلال‏«اوى یتیما و اصلح طریقا»دو کار خیر کرد،یکى اینکه یتیم و بى‏پناهى را جا داد،دیگر اینکه راهى را اصلاح کرد،یک راه خرابه‏اى بود که مردم ناراحت بودند،جاده و راهى را اصلاح کرد،خداوند به موجب عمل فرزندش به این شخص پاداش داد که آن فرزند را او این طور ساخته بوده است.

وقتى که یک انسان عادى-مثلا کسى که یک کتاب مفید تالیف کرده است که سالها در میان مردم باقى مى‏ماند-هنوز نزد خدا دفترش باز است،به یقین پیغمبر که نه یک نفر،نه دو نفر،نه هزار نفر،نه یک میلیون نفر،نه صد میلیون نفر،نه یک قرن و نه دو قرن سرچشمه تمام خیرات و برکات است،از او قطع شدن[اجر]معنى ندارد،تا دنیا دنیاست[اجر و پاداش دارد.]آن وقت انسان اجر دارد که کار او از روى کمال عقل و دانایى و اختیار باشد،چون شرط تکلیف این است که انسان عاقل و مختار و با اراده باشد(و بالغ بودن که یک امر مفروض و مسلمى است).
و انک لعلى خلق عظیم همانا تو بر خلقى عظیم هستى.اولا معنایش این است که تو داراى خلق عظیم هستى،چرا«على خلق عظیم‏»گفته است؟
  سوره قلم آیه 1 - قلم اولین وسیله نشر و کتابت
قلم اولین وسیله نشر و کتابت است،اولین شیوه گسترش فکر و اندیشه است. گرچه امروزه این ابزار و شیوه، متناسب با زمان تکامل یافته و گونه های دیگری نیز بر ان افزوده شده است،( نقاشی، معماری، سینما ،رسانه های گروهی ،اینترنت و.... ) اما هنوز، قلم حرف اول در این شیوه هاست. با بیان قرانی، ابزار و شیوه نشر اگاهی، مقدس است و باید از حریم آن پاسداری شود. این پاسداری از یکسو، متوجه صاحبان قلم و اندیشه است تا قلم خویش را در راهی که به سود انسانیت و کمال معرفت اوست بکارگیرند و از سویی متوجه صاحبان قدرت و حاکمیت است تا از آزادی و گسترش اندیشه حمایت کنند. هرگونه فشار و محدودیت نسبت به صاحبان قلم، بیحرمتی به آیینی است که شرفش در سوگند به قلم و نوشتار است. نوع دیگری از نشر آگاهی، بیان است. کلام و بیان قطعا قبل از قلم و کتابت وسیله نشر آگاهی بوده، اما نقش قلم و کتابت در ماندگاری و قابلیت گسترش، بیشتر از کلام و بیان است . تقسیم دوره حیات بشر به
"دوران قبل و بعد از تاریخ" نیز، ناشی از حضور خط و کتابت درحیات بشری است. قران بر اهمیت این شیوه نیز کلام ارزشمندی دارد: "الرحمن–علم القران- خلق الانسان- علمه البیان- الرحمن/1تا 4"
مرحوم دکترشریعتی در توصیف قلم، تعبیر زیبایی دارد:" قلم توتم من است" . توتم به عنوان یک اسطوره، روح جاری دریک قبیله و مظهر هویت و اقتدار قبیله است.(نگارنده مقاله ای در همین خصوص با عنوان "قلم حقیقت مطلق است" ، منتشر کرده است- به وبلاگ رهجوی مراجعه شود)
در روایات رسیده از پیامبر ص و ائمه ع نیز بر نقش قلم تاکید فراوانی شده که یک نمونه از آن گواه ارزشمندی بر این باور است:
در کلامی منسوب به رسول اکرم ص (وزن حبر العلماء بدم الشهداء فرجح) مقایسه شده بین مرکب قلم دانشمندان و خون شهدا که همسنگ کردند و اولی برتری داشت. و در تعبیری مشابه" مداد العلماء افضل من دماء شهدا"
[ همه سوال ها ] سوال های اعظم زارع بيدکي (3 مورد)
  سوره بلد آیه 1 - قسم
جمله "لا اقسم" در قرآن چندین بار تکرار شده است ?

توضیح : جمله "لا اقسم" در قرآن چندین بار تکرار شده است و اکثر مفسرین ”لا“ را زائده محسوب کرده و لذا این آیه سوگند است نه نفی سوگند، سوگند به این شهر که تو در آن ساکن هستی که اشارت به مکه معظمه است. دسته ای هم گفته اند که ”لا“ زائده نیست، بلکه معنای آن این است که مطلب آنقدر مهم است که به آن سوگند یاد نمی کنم که تأکید آن از قسم یاد کردن بیشتر است، ولی چون خداوند به ذات خود سوگند یاد کرده است بعید است که امور دیگر را از چنان اهمیتی برخوردار بداند که از آنها با قسم یاد نکند بلکه فراتر از قسم باشند

  سوره اعراف آیه 43 - صیغه فعل جاءَتْ
در جمله «لقد جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بالحق» چرا برای رسل فعل مفرد مونث آمده ؟
  سوره آل عمران آیه 10 - آتش‏زنه
تفاوت آتش‏زنه و آتش‏گیره چیست؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های اعظم زارع بيدکي (80 مورد)
  سوره مرسلات آیه 9 - تفسیر نور استاد خرمدل
و هنگامی که آسمان شکافته می‌گردد .‏
  سوره مرسلات آیه 8 - تفسیر نور استاد خرمدل
هنگامی که ستارگان محو و تاریک می‌گردند .‏
  سوره مرسلات آیه 7 - تفسیر نور استاد خرمدل
قطعاً چیزی که از آن بیم داده می‌شوید ( و قیامت نام دارد ) به وقوع می‌پیوندد .‏
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های اعظم زارع بيدکي (158 مورد)
  سوره جمعة آیه 5 - تفسیر مجمع البیان
نکوهشى تفکرانگیز از عالمان بى‏عمل‏
در ادامه آیات قرآن شریف در نکوهشى سخت تفکرانگیز و تکاندهنده از دانایان و عالمان و آگاهانى که بر اساس دانش و آگاهى خویش رفتار نکنند و حقوق خدا و خلق را پایمال سازند - در اشاره به آن گروه از یهود که عمل به رهنمودهاى تورات را وا نهاده بودند - مى‏فرماید:
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً
وصف و حال آن کسانى که تورات بر آنان فرود آمد و به عمل به مفاهیم و مقررات عادلانه و انسانى آن موظف گردیدند، امّا آن گونه که شایسته بود حق آن را رعایت ننموده و به وظایف خویش عمل نکردند، بسان وصف درازگوشى است که کتاب‏هاى دانش و حکمت را بر پشت خویش مى‏کشد، امّا نه آن‏ها را مطالعه مى‏کند و از مفاهیم آنها آگاه است و نه بدان‏ها عمل مى‏نماید و اصلاح مى پذیرد.
بدین سان قرآن شریف وصف و داستان آن کسانى را که کتاب آسمانى را مطالعه و آیات آن را دسته‏بندى و حفظ و در دفترهاى خویش یادداشت مى‏کنند، امّا به احکام و مقررات آن عمل نمى‏کنند و اصلاح نمى پذیرند، بسان داستان و وصف آن درازگوشى است که بارى گران از کتاب و کتابخانه را بر پشت مى‏کشد و جابه جا مى‏کند، امّا از آنچه جابه جا نموده بى‏خبر است و سودى نمى‏برد و کمال نمى جوید.به باور «ابن عباس» منظور این است که: به دوش کشیدن کتاب و عمل نکردن به مفاهیم و مقررات آن، با نپذیرفتن و انکار کتاب یکسان است؛ از این رو کسى که قرآن را تلاوت نماید و مفاهیم آن را درنیابد و یا از آن روى گرداند و عمل نکند، چه تفاوتى دارد؟ آرى، داستان این آیه به چنین کسى نیز اشاره دارد و تلاوتگر قرآن و حافظ آن، که بدان عمل نکند و آن را به ابزار توجیه ظلم و استبداد تبدیل سازد از مصادیق این آیه است؛ امّا اگر تلاوت کرد و حلال و حرام آن را در میدان زندگى رعایت نمود، و حقوق و آزادى و امنیت و کرامت مردم را بازیچه خودسرى‏ها و خودکامگى‏ها و انحصار قدرت و امکانات ملى نساخت از شمول آن خارج است.
یکى از سرایندگان اندیشمند در این مورد مى‏گوید:
زوامل للاسفار لاعلم عندهم‏
بجیدهم الاّ کعلم الأباعر...
مردمى که کتاب‏ها را بر دوش مى‏کشند و مفاهیم و معارف آن را حفظ مى‏کنند، امّا به زیبایى و نیکویى محتواى آن جز بسان شترها نمى‏اندیشند و آگاهى ندارند، و حقوق خدا و خلق را پایمال مى سازند، چنین کسانى به جان تو سوگند، بسان مرکب‏هایى هستند که بامدادان و شامگاهان در رفتن به سفر و بازگشتن خویش نمى‏دانند که بر بارهاى پشت آنها چیست و چه چیزى را جابه جا مى‏کنند! گواه مطلب این است که در این شعر، بارها واژه «اسفار» به مفهوم کتاب آمده است.
آن گاه در ادامه آیه شریفه مى‏فرماید:بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ‏
راستى که چه زشت است وصف و مثال مردمى که آیات روشن و روشنگر خدا را دروغ انگاشتند.
و این زشتى وصف و حال این گروه بدان دلیل است که خداى فرزانه آنان را نکوهش کرده و منظور از این گروه در آیه، آن گروه از یهودیان مى‏باشند که با ایمان نیاوردن به پیام‏آور بزرگ اسلام، حضرت محمد(ص)، قرآن و تورات را انکار کردند و نویدها را در مورد آمدن پیامبر خدا دروغ انگاشتند.
وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.
و خدا مردم بیدادپیشه را راه نمى‏نماید، و آن مهر و لطفى را که در حق ایمان‏آوردگان راستین به تورات و قرآن مى‏نماید در حق ستمکاران نخواهد نمود.
به باور پاره‏اى منظور این است که: خدا به بیدادگران پاداش ارزانى نداشته و آنان را به سعادت و نیک‏بختى راه نخواهد نمود.
از یکى از صاحبان دانش و بینش آورده‏اند که مى‏گفت: هان اى پیروان قرآن، پیش از آن که دیگران در عمل به قرآن از شما پیروى کنند و بر شما سبقت گیرند، از قرآن پیروى نمایید و مقررات عادلانه و انسانى آن را در همه میدان‏ها و عرصه‏ها، فراراه خویش قرار دهید، و آن گاه به تلاوت آیه مورد بحث مى‏پرداخت.
  سوره جمعة آیه 4 - تفسیر مجمع البیان
در اشاره به نعمت گران رسالت پیامبر و برنامه آسمانى و انسان‏پرور او در آموزش و تربیت شایسته انسان‏ها مى‏فرماید:
ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ
این مقام والاى رسالت و نبوّت بخشش خداست که آن را به هر کس که بخواهد و او را براى به دوش کشیدن بار گران این مسئولیت شایسته بنگرد، ارزانى مى‏دارد.
وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‏
و خداى داراى فزون‏بخشى بزرگ و پرشکوهى است، چرا که ذات بى‏همتاى او بر مردم نعمت گران رسالت و بعثت آزادى‏بخش پیامبر گرامى را ارزانى داشت.پاره‏اى آورده‏اند که گروهى از محرومان و تهیدستان به حضور پیامبر آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا، توانگران و ثروتمندان این قدرت را دارند که از ثروت خویش در راه خدا هزینه نمایند، و نیز مى‏توانند به زیارت خانه خدا بروند، و باز مى‏توانند بردگان را آزاد سازند، امّا ما از همه این امور محروم هستیم و دریغ داریم که نمى‏توانیم این کارهاى شایسته را انجام دهیم.
پیامبر گرامى به آنان فرمود: دوستان من! کسى که صد مرتبه با اخلاص بگوید: «الله اکبر»، پاداش او از کسى که بنده‏اى را در راه خدا آزاد کند، برتر است! و نیز کسى که صد بار بگوید: «سبحان الله»، پاداشش از کسى که صد سرباز را با زین کردن مرکب‏ها به سوى جهاد در راه خدا گسیل دارد، برتر و بالاتر است! و هر کس صد بار بگوید: «لا اله الا الله» پاداش او از نظر عمل شایسته، از عمل هر کس دیگر بالاتر است.
تهى‏دستان با شنیدن سخن پیامبر شادمان شدند، امّا توانگران نیز آن ذکرهاى پر محتوا و اثر بخش را شنیدند و افزون بر انجام کارهاى شایسته و انفاق در راه خدا، به ذکرگویى و یاد خالصانه حق روى آوردند تا از پاداش آن نیز بهره‏ور گردند.
گروه محروم، با دیدن این شرایط به حضور پیامبر باز آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا، سخن شما به ما در مورد «ذکر» خدا به گوش توانگران رسیده و آنان نیز مى‏کوشند تا با ذکر خدا از پاداش معنوى آن بهره‏ور گردند، پیامبر فرمود: ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء این بخشش خداست که آن را به هر کس بخواهد ارزانى مى‏دارد.
آن حضرت بدین وسیله روشنگرى فرمود که هر کس براى رشد و اوج از آنچه در اختیار دارد مى‏تواند بهره گیرد؛ شما با ذکر خالصانه خدا و خودسازى و خودشکوفایى در پرتو آن، و ثروتمندان افزون بر این با انفاق در راه خدا.
  سوره جمعة آیه 2 - کتاب تفسیر راهنما
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍاو است که در میان درس ناخواندگان، رسولی از خودشان مبعوث کرد که آیات او را بر آنان می خوانَد و آنها را تزکیه می کند، و به ایشان کتاب و حکمت تعلیم می دهد; و همانا آنان پیش تر در ضلالتی آشکار بودند.

1 - حضرت محمد(ص)، رسول خدا و مبعوث شده از جانب او
هو الذی بعث فی الأُمّیّن رسولاً منهم
2 - مردم عصر پیامبر(ص)، بی بهره از سواد خواندن و نوشتن
هو الذی بعث فی الأُمّیّن رسولاً منهم
«اُمّی» (مفرد «اُمّیین»); یعنی، بی سواد، کسی که خواندن و نوشتن نمی داند.

3 - حضرت محمد(ص)، مردی از تبار عرب بود و همانند ایشان سواد خواندن و نوشتن نداشت.
بعث فی الأُمّیّن رسولاً منهم
4 - تجلی عزّت و حکمت خداوند در بعثت پیامبر(ص)العزیز الحکیم . هو الذی بعث فی الأُمّیّن رسولاً منهم

5 - برانگیخته شدن رسول اکرم(ص) از میان غیر اهل کتاب، برای هدایت خلق از سوی خداوند، جلوه ای از عزّت و حکمت خداوند
العزیز الحکیم . هو الذی بعث فی الأُمّیّن رسولاً منهم
کلمه «اُمّیین» در قرآن، در مقابل اهل کتاب نیز به کار رفته است. برداشت بالا بر پایه این احتمال است.

6 - تلاوت آیات الهی، تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت، اصول و محورهای برنامه رسالت پیامبر(ص) در هدایت خلق
یتلوا علیهم ءایـته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتـب و الحکمة

7 - خداشناسی، زمینه لازم برای تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت
یتلوا علیهم ءایـته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتـب و الحکمة
تقدم ذکری «یتلوا علیهم آیاته» بر «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» احتمالاً اشاره به مطلبی دارد که در این برداشت آمده است.

8 - طهارت و پاکی نفس، زمینه لازم برای فراگیری معارف و احکام دین
و یزکّیهم و یعلّمهم الکتـب و الحکمة
تقدم ذکری «یزکّیهم» بر «یعلّمهم»، می تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

9 - مردم جزیرة العرب پیش از بعثت پیامبراکرم(ص)، در گمراهی آشکاری به سر می بردند.
و إن کانوا من قبل لفی ضلـل مبین
«إن» در «و إن کانوا» مخفف از مثقله است; یعنی، «و إنّهم کانوا من قبل لفی ضلال مبین»

10 - هدف بعثت پیامبر(ص)، هدایت مردم و بیرون آوردن آنان از گمراهی ها است.
یتلوا علیهم ... و إن کانوا من قبل لفی ضلـل مبین
[ همه لغت ها ] لغت های اعظم زارع بيدکي (117 مورد)
  سوره مرسلات آیه 8 - تفسیر نور
« طُمِسَتْ » : نابود شدند . بی‌نور گشتند
  سوره مرسلات آیه 1 - تفسیر نور
«عُرف» : پى در پى است و به یال اسب که موهاى ردیف دارد، عُرْف گویند
 توضيح : این واژه به معناى نیک و پسندیده نیز آمده و کلمه‏ ى «معروف» از آن است
  سوره نازعات آیه 22 - تفسیر نور استاد خرمدل
‏« أَدْبَرَ » : پشت کرد و رفت .‏
[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های اعظم زارع بيدکي (2 مورد)
  سوره انفطار آیه 8 - پرتوی از قرآن جلد (3)
اىّ در یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ
 توضيح : اسم شرط، موصول، استفهام، تعجب و تعظیم، صله در میان حرف نداء و الف و لام بإلحاق هاء تنبیه: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ.
  سوره انبیاء آیه 77 - تفسیر مکارم
معمولاً «نَصر» به وسیله «عَلى» به مفعول دوم متعدى مى شود، مثلاً گفته مى شود: «اللّهم انصرنا علیهم»، اما در اینجا کلمه «مِن» به کار رفته است، شاید به این جهت که منظور یارى دادن توأم با نجات است; چرا که ماده «نجات» با «مِن» متعدى مى شود.
[ همه صرف ها ] صرف های اعظم زارع بيدکي (1 مورد)
  سوره طه آیه 63 - تفسیر نور
إِنْ
 توضيح : ‏« إِنْ » : حرف مشبّهةٌ بالفعل و مخفّف از مثقّله است و به همین خاطر در مابعد خود عمل نکرده است . یا این که ( إِنْ ) حرف نافیه و به معنی ( ما ) است و حرف لام واژه ( لَسَاحِرَانِ ) به معنی ( إِلاّ ) است و تقدیر چنین است : ما هذانِ إِلاّ ساحِرانِ . این دو نفر جز دو ساحر نبوده و نیستند . «