و همچنین از مادر و پدرش ( و امه و ابیه).
و زن و فرزندانش ( و صاحبته و بنیه).
و به این ترتیب انسان نزدیکترین نزدیکانش را که برادر و پدر و مادر و زن و فرزند هستند نه فقط فراموش مىنماید بلکه از آنها فرار مىکند ، و این نشان مىدهد هول و وحشت محشر آنقدر زیاد است که انسان را از تمام پیوندها وعلائقش جدا مىکند .
مادرى که به او عشق مىورزید.
پدرى که سخت مورد احترام او بود.
همسرى که شدیدا به او محبت داشت.
و فرزندانى که میوه قلب و نور چشمان او محسوب مىشدند.
بعضى گفتهاند منظور فرار از برادران و پدران و مادران و همسر و فرزندانى است که راه ایمان و تقوا و اطاعت خدا را نپیمودند ، او از آنها فرار مىکند مبادا به سرنوشتشان گرفتار شود.
بعضى نیز گفتهاند این فرار به خاطر آن است مبادا اینها حقوقى به گردن او داشته باشند و از او مطالبه کنند ، و او از اداى آن عاجز باشد.
در میان این سه تفسیر ، تفسیر اول مناسبتر به نظر مىرسد ، گرچه جمع میان آنها نیز بىمانع است .
در این که چرا نخست از برادر ، و بعد مادر ، سپس پدر ، و بعد همسر ، و در آخرین مرحله سخن از فرزندان به میان آمده ؟ بعضى معتقدند به خاطر این است که در تمام اینها از مرحله پائینتر به مرحله بالاتر منتقل مىشود و مقتضاى بلاغت همین است که نخست بگوید انسان از برادرش مىگریزد ، بعد از مادر و پدر ، و بعد از همسر و فرزندان.
ولى با توجه به این که همه مردم در مورد علاقه و رابطه با این پنج گروه یکسان نیستند گاه برادر نقش مهمترى در زندگى انسان دارد بیشتر مورد علاقه او است ، و گاه همسر ، و گاه فرزند ، و لذا نمىتوان یک قاعده کلى در اینجا به دست داد .
البته براى اهمیت پیوند انسان با هر یک از این گروه پنجگانه مطالب بسیارى مىتوان گفت ولى چنان نیست که بطور مطلق بتوان یکى را بر دیگرىاز تمام جهات - مخصوصا به شکلى که در آیه آمده است ترجیح داد ، بنا بر این ترتیب فوق روى حساب ترتیب در اهمیت نیست.
[ نظرات / امتیازها ]