کَلاّ بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ (17)
کَلّا: نه چنان است که آدمی تصور از کرامت به غنا و اهانت به فقر [دارد]، بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ: بلکه فعل شما بدتر است از قول شما و ادلّ است بر تهالک شما، و آن اینکه است که گرامی نمیدارید طفل بیپدر را و از مالی که خدا به شما کرامت فرموده، او را نمینوازید به لقمهای و خرقهای و تفقدی، و دلجوئی او نمیکنید به صله و عطیّه، تا از ذلّت سؤال خلاصی یابد. تخصیص یتیم به جهت آن است که او را کافلی نیست که به امر او قیام نماید و حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: من کفل یتیما و کفل نفقته کنت انا و هو فی الجنّة کهاتین، و قرن بین اصبعیه المسبّحة و الوسطی. هر که کفالت نماید یتیمی و کفالت کند نفقه او را، من و او در بهشت مثل اینکه دو هستیم، و اشاره نمود به انگشت سبابه و وسطی.«2» گرچه آیه در مذمّت کفّار نازل شد که یتیم را از مالی که به ارث به او میرسید، محروم میساختند، لکن عام است نسبت به عموم مکلّفین در احتراز از مال یتیم، به مرتبهای که حضرت به ابا ذر فرماید: یا ابا ذرّ انّی احبّ لک ما احبّ لنفسی، انّی اراک ضعیفا فلا تأمّرنّ علی اثنین و لا تولّینّ مال یتیم: ای ابا ذر به درستی که من دوست دارم برای تو آنچه دوست دارم برای خودم. من تو را ناتوان میبینم، پس امارت نکن بر دو نفر و ولایت منما بر مال یتیم.«1»
[ نظرات / امتیازها ]
1 - رفاه و فقر، نشان ارجمندى یا سقوط نزد خداوند نیست.
أکرمن ... أهـنن ... کلاّ
حرف «کلاّ»، براى بازداشتن مخاطب از اندیشه یا گفتارى است که در جمله هاى قبل مطرح بوده است.
2 - لزوم پرهیز از ارائه تحلیل هاى نادرست، درباره منشأ رفاه مندى و تهى دستى انسان ها
یقول ... یقول ... کلاّ
3 - محروم ساختن یتیمان از اکرام و احترام و بها ندادن به شخصیت آنان، فرهنگى حاکم بر مردم عصر بعثت
لاتکرمون الیتیم
4 - خداوند، کسانى را که به شخصیت یتیمان بها ندهند، گرامى نخواهد شمرد.
یقول ربّى أکرمن ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
5 - لزوم ارج نهادن و احترام به یتیمان
کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
6 - ارزشمندترین رابطه مردم با یتیمان، بها دادن به شخصیت آنان و اکرام و احترام به ایشان است.
کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
آیه شریفه، عنایتى ویژه به احترام یتیمان دارد; به گونه اى که گویا اولین انتظار آنان از جامعه، درک شخصیت آنها و بها دادن به آن است.
7 - بى اعتنایى رفاه مندان به یتیمان، به دور از انتظار و نکوهیده تر از بى توجهى هاى دیگران است.
فأکرمه و نعّمه ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
8 - راه دستیابى به عزّت و گران قدرى در پیشگاه خداوند، گرامى داشتن یتیمان است; نه برخوردارى از رفاه و ثروت.
و نعّمه فیقول ربّى أکرمن ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
9 - ذلّت و خوارى در پیشگاه خداوند، نتیجه بى احترامى به یتیمان است; نه کاهش ثروت.
ربّى أهـنن . کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
10 - بى اعتنایى به یتیمان، نشانه رد شدن در امتحان الهى است.
إذا ما ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
11 - پندار ذلّت براى یتیمان، مایه توهّم معیار بودن ثروت براى عزّت مندى است.
نعّمه فیقول ربّى أکرمن ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
کلمه کلاّ ـ به قرینه تقابل «اکرمن» و «لاتکرمون» این نکته را گوشزد مى کند که گوینده «ربّى اکرمن»، اگر یتیمان را محترم و گرامى مى دانست، ثروت را مایه احترام نزد خداوند، قرار نمى داد; زیرا در آن صورت معترف بود که یتیم با وجود محرومیت از ثروت نیز گرامى است; ولى حال که یتیمان را گرامى نمى شمارد، این گمان براى او پدیدار شده است که فقط ثروتمندان نزد خداوند محترم اند.
[ نظرات / امتیازها ]
(17)- کَلّا یعنی نه چنان است که آدمی تصور کرده از کرامت بغنا و اهانت بفقر، در کشاف آورده که اگر کسی سؤال کند که چرا حق سبحانه نگفت که (فأهانه و قدر علیه رزقه) هم چنان که فرموده که فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ تا هر دو قول مقابل یکدیگر باشند گوئیم زیرا که بسط کرامتست از خدا ببنده که آن عبارتست از انعام او سبحانه ببنده بر سبیل تفضل بدون سابقه و اما تقتیر اهانت نیست زیرا که اخلال بتفضل اهانت نمیباشد بلکه ترک کرامت است و گاه هست که مولی مکرم عبد خود است و مهین او و گاهست که غیر مکرمست و غیر مهین پس عدم اکرام مستلزم اهانت نباشد و لهذا اگر زید هدیهای بتو انعام کرد میگویی أکرمنی بماله و اگر اهداء نکرد نمیگویی أهاننی و لا أکرمنی، و اگر سؤال کنی که حق سبحانه تصحیح اکرام خود کرده و اثبات آن نموده و فرموده فَأَکرَمَهُ و بعد از آن انکار اینقول کرده و ذم آن نموده بقوله رَبِّی أَکرَمَنِ هم چنان که انکار اینکه قول نموده که أَهانَنِ و بر آن مذمت کرده و هر دو ضد یکدیگرند گوئیم انکار حق سبحانه بقول بنده که رَبِّی أَکرَمَنِ و ذمّ آن بر آن بجهت آنست که بنده آن را گفته است بر قصد خلاف آنچه حقتعالی تصحیح آن کرده و اثبات آن نموده به اینکه قصد کرده بآنکه حقتعالی آنچه باو داده بجهت کرامت او است نزد حق سبحانه و استحقاق و استیجاب او هم چنان که عادت افتخار و جلالت اقتدار مردمانست نزد خودشان کقوله إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندِی و حال آنکه اعطای او سبحانه بر وجه تفضل است بدون استیجاب و سابقه نه بسبب أنساب و احساب که ایشان بآن افتخار میکنند و استحقاق کرامت را از آن میدانند پس حقیقت معنی آیه آنست که اگر حق سبحانه از روی تفضل بآدمی اکرام نماید بر وفق حکمت و مصلحت نعمت خود را بر او منبسط سازد او گوید که بر سبیل افتخار و اظهار استحقاق آنکه رَبِّی أَکرَمَنِ نه بقصد تفضل، و یا گوئیم که انکار و ذم منساق است بقوله رَبِّی أَکرَمَنِ یعنی چون حق سبحانه بر بنده تفضل مینماید و اکرام میکند او را بآن وی اعتراف مینماید بفضل حق سبحانه و اکرام او و اگر ترک تفضل میکند بر او وی آن را بهوان تسمیه میکند و حال آنکه اینکه هوان نیست چنان که دانسته شد، و مؤید اینوجه است ذکر اکرام در قوله فَأَکرَمَهُ انتهی کلام صاحب کشاف، پس بر سبیل التفات از غیبت میفرماید که سوءت شما منحصر در قول مذکور نیست بَل بلکه فعل شما أسوء است از قول شما و ادلست بر تهالک شما بمال و آن اینست که لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ گرامی نمیدارید طفل بیپدر را و از مالی که خدای بشما کرامت فرموده او را نمینوازید بلقمه و خرقه و تفقد و دلجویی او نمیکنید بصله و و عطیه تا از ذل سؤال خلاصی یابد، تخصیص یتیم بجهت آنست که او را کافلی نیست که بامر او قیام نماید و حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که
أنا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنة
و اشارة بسبابه و وسطی کرد، مقاتل گفته که قدامة بن مظعون در حجر امیة بن خلق یتیم بود و امیه او را از حق خودش منع میکرد و مال او که نزد امیه بود در انفاق او صرف نمیکرد حق سبحانه فرمود که مال یتیم را که در تحت تصرف شما است صرف نفقه او نمیکنید و اینکه بنا بر عادت کفار بود که یتیم را محروم میساختند از مالی که بطریق ارث بدو میرسید.
[ نظرات / امتیازها ]
یعنی اینطور نیست که انسان گمان میکند. زیرا من کسی را به جهت اینکه نزد من گرامی باشد ثروتمند نمیکنم، و کسی را بعلت اینکه نزد من خوار باشد تهیدست نخواهم کرد، بلکه رزق و روزی گروهی را به حسب حکمت خود توسعه میدهم و بعضی را به مقتضای صلاحیتی که در کار است تنگدست مینمایم تا سپاسگزاری و صبر آنانرا آزمایش کنم. گرامی بودن افراد فقط به وسیله طاعت و خوار بودن آنان فقط به علت معصیت خواهد بود ... از جمله معصیتهای شما اینکه است که یتیم را گرامی نمیدارید و احتیاجهای او را بر طرف نمیکنید. در صورتی که اگر یتیم را نظیر فرزندان خویشتن مورد مرحمت قرار دهید به وظیفه خود عمل کردهاید. متکفل شدن یتیمان بقدری اهمیت دارد که پیامبر عالیقدر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در اینکه باره میفرماید:
أنا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنة.
یعنی من و آن کسی که کفیل یتیم شود در بهشت نظیر اینکه دو انگشت سبابه و انگشت وسطی من خواهیم بود
[ نظرات / امتیازها ]
کَلّا بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ:
مبنی بر ردع است بپنداشت اینکه نعمتها که پروردگار دسترس افراد نهاده از نظر کرامت وجودی است و همچنین فقر و تهیدستی و یا بیماری و یا فقدان هر نعمت بر اساس اهانت و مذلت است هر دو پنداشت بیپایه و بر خلاف حقیقت است.
بلکه هر یک از نعمتهای بیشمار که فردی را فرا گرفته در اثر آزمایش او است نه از نظر کرامت وجودی او است تا که در اثر آن هر یک از نعمتها وظایفی بعهده او نهاده شده است همچنین فقدان هر نعمت از فردی او را برای کسب فضیلت مورد آزمایش قرار داده که نیروی صبر و بردباری که شعار عبودیت است بدست آورد و بمقامی از انسانیت نائل گردد بالاخره هر فردی در دوره زندگی پیوسته و هر لحظه در معرض آزمایش قرار میگیرد تا آنچه در کمون نهفته دارد بفعلیت در آورد و بنصاب و حد وجودی خود برسد آنگاه به پیشگاه کبریائی حضور خواهد یافت.
و وظایف بخصوصی در اثر ثروت بعهده او نهاده است از نظر غرور در مقام کفران نعمت برآید.
و چگونه ثروت و قدرت مالی کرامت انسان باشد در حالی که کودک بیپدر و یا بینوائی را بیبهره نماید و از رفع حاجت آنان خودداری نماید و بر آنان ظلم و ستم روا دارد اینکه چه کرامتی است جز تیرهبختی و رذالت و فتنه و فساد در اجتماع نخواهد بود.
از جمله با قدرت مالی سهم ارثی کودک را حیف و میل نماید و فساد و اختلال نظام را در جامعه پیریزی نماید.
[ نظرات / امتیازها ]