از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  جمع ثروت تا چه اندازه کنز محسوب مى‏شود ؟ در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى کنز محسوب مى‏شود ، و طبق آیه فوق حرام است ؟ یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و - حاجيه تقي زاده فانيد
جمع ثروت تا چه اندازه کنز محسوب مى‏شود ؟

در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى کنز محسوب مى‏شود ، و طبق آیه فوق حرام است ؟ یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و سپس با نزول حکم زکات بر داشته شده ؟ و یا این که اصولا آنچه واجب است پرداختن زکات سالانه است و نه غیر آن ، بنابراین هر گاه انسان اموالى را جمع‏آورى کند و هر سال مرتبا مالیات اسلامى آن یعنى زکات را بپردازد مشمول آیه فوق نخواهد بود .

در بسیارى از روایات که در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده تفسیر سوم به چشم مى‏خورد مثلا در حدیثى از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) چنین مى‏خوانیم : اى مال ادیت زکاته فلیس بکنز : هر مال که زکات آن را بپردازى کنز نیست .

و نیز مى‏خوانیم : هنگامى که آیه فوق نازل شد کار بر مسلمانان مشکل گردید و گفتند با این حکم هیچیک از ما نمى‏تواند چیزى براى فرزندان خود ذخیره کند و آینده آنها را تامین نماید ... سرانجام از پیامبر سؤال کردند ، پیغمبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود : ان الله لم یفرض الزکوة الا لیطیب بها ما بقى من اموالکم و انما فرض المواریث من اموال تبقى بعدکم : خداوند زکات را واجب نکرده است مگر به خاطر این که باقیمانده اموال شما براى شما پاک و پاکیزه باشد ، لذا قانون ارث را در باره اموالى که بعد از شما مى‏ماند قرار داده است یعنى اگر گردآورى مال به کلى ممنوع بود قانون ارث موضوع نداشت .


تفسیر نمونه ج : 7ص :395

در کتاب امالى شیخ از پیامبر نیز همین مضمون نقل شده است که هر کس زکات مال خود را بپردازد باقیمانده آن کنز نیست .

ولى روایات دیگرى در منابع اسلامى مشاهده مى‏کنیم که مضمون آن با تفسیر فوق ظاهرا و در بدو نظر سازگار نیست ، از جمله حدیثى است که در مجمع البیان از على (علیه‏السلام‏) نقل شده که فرمود : ما زاد على اربعة آلاف فهو کنز ادى زکوته او لم یودها و ما دونها فهى نفقة فبشرهم بعذاب الیم هر چه از چهار هزار ( درهم ) - که ظاهرا اشاره به مخارج یک سال است - بیشتر باشد کنز است خواه زکاتش را بپردازند یا نه ، و آنچه کمتر از آن باشد نفقه و هزینه زندگى محسوب مى‏شود ، بنابراین ثروت‏اندوزان را به عذاب دردناک بشارت ده .

و در کتاب کافى از معاذ بن کثیر چنین نقل شده که مى‏گوید از امام صادق (علیه‏السلام‏) شنیدم مى‏گفت : شیعیان ما فعلا آزادند که از آنچه در دست دارند در راه خیر انفاق کنند ( و باقیمانده براى آنها حلال است ) اما هنگامى که قائم ما قیام کند تمام کنزها و ثروتهاى اندوخته را تحریم خواهد کرد تا همه را نزد او آرند و از آن در برابر دشمنان کمک گیرد و این مفهوم کلام خداست که در کتابش فرموده و الذین یکنزون الذهب و الفضة ... .

در شرح حال ابو ذر نیز کرارا و در بسیارى از کتب این مطلب نقل شده است که او آیه فوق را در برابر معاویه در شام هر صبح و شام مى‏خواند و با صداى بلند فریاد مى‏زد : بشر اهل الکنوز بکى فى الجباه و کى بالجنوب و کى بالظهور ابدا حتى یتردد الحر فى اجوافهم : به گنج‏اندوزان بشارت ده

تفسیر نمونه ج : 7ص : 396

که هم پیشانى آنها را با این اموال داغ مى‏کنند و هم پهلوها و هم پشتهایشان را تا سوزش گرما ، در درون وجود آنها به حرکت در آید ! .

و نیز استدلال ابو ذر در برابر عثمان به آیه فوق نشان مى‏دهد که او معتقد بوده است که آیه مخصوص مانعان زکات نیست ، بلکه غیر آنها را نیز شامل مى‏شود .

از بررسى مجموع احادیث فوق به ضمیمه خود آیه مى‏توان چنین نتیجه گرفت که در شرائط عادى و معمولى یعنى در مواقعى که جامعه در وضع ناگوار و خطرناکى نیست و مردم از زندگانى عادى بهره‏مندند پرداختن زکات کافى است و باقیمانده کنز محسوب نمى‏شود ( البته باید توجه داشت که اصولا با رعایت موازین و مقررات اسلامى در درآمدها ، اموال به صورت فوق العاده متراکم نمى‏شود ، زیرا اسلام آنقدر قید و شرط براى آن قائل شده است که تحصیل چنین مالى غالبا غیر ممکن است ) .

و اما در مواقع فوق العاده و هنگامى که حفظ مصالح جامعه اسلامى ایجاب کند حکومت اسلامى مى‏تواند محدودیتى براى جمع‏آورى اموال قائل شود ( آنچنانکه در روایت على (علیه‏السلام‏) خواندیم ) و یا به کلى همه اندوخته‏ها و ذخیره‏هاى مردم را براى حفظ موجودیت جامعه اسلامى مطالبه کند ( آنچنان که در روایت امام صادق (علیه‏السلام‏) در باره زمان قیام قائم آمده است که با توجه به ذکر علت در آن روایت سایر زمانها را نیز شامل مى‏شود زیرا مى‏فرماید : ( فیستعین به على عدوه ) .

ولى تکرار مى‏کنیم که این موضوع تنها در اختیار حکومت اسلامى است و او است که مى‏تواند چنین تصمیمى را در مواقع لزوم بگیرد ( دقت کنید) .

و اما داستان ابو ذر ، ممکن است ناظر به همین موضوع باشد که در آن روز جامعه اسلامى آنچنان نیاز شدیدى داشت که اندوختن ثروت در آنروز مخالف

تفسیر نمونه ج : 7ص :397

منافع جامعه و حفظ موجودیت آن بود .

و یا اینکه نظر ابو ذر به اموال بیت المال بود که در دست عثمان و معاویه قرار داشت ، و مى‏دانیم این گونه اموال را با وجود مستحق و نیازمند لحظه‏اى نمى‏توان ذخیره کرد ، بلکه باید به صاحبانش داد و مسئله زکات در اینجا به هیچوجه مطرح نیست .

به خصوص همه تواریخ اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت گواهى مى‏دهد که عثمان اموال کلانى از بیت المال را به خویشاوندان خود داد ، و معاویه از آن کاخى ساخت که افسانه کاخهاى ساسانیان را زنده کرد و ابو ذر حق داشت که در برابر آنها این آیه را خاطرنشان سازد! .


در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى کنز محسوب مى‏شود ، و طبق آیه فوق حرام است ؟ یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و سپس با نزول حکم زکات بر داشته شده ؟ و یا این که اصولا آنچه واجب است پرداختن زکات سالانه است و نه غیر آن ، بنابراین هر گاه انسان اموالى را جمع‏آورى کند و هر سال مرتبا مالیات اسلامى آن یعنى زکات را بپردازد مشمول آیه فوق نخواهد بود .

در بسیارى از روایات که در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده تفسیر سوم به چشم مى‏خورد مثلا در حدیثى از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) چنین مى‏خوانیم : اى مال ادیت زکاته فلیس بکنز : هر مال که زکات آن را بپردازى کنز نیست .

و نیز مى‏خوانیم : هنگامى که آیه فوق نازل شد کار بر مسلمانان مشکل گردید و گفتند با این حکم هیچیک از ما نمى‏تواند چیزى براى فرزندان خود ذخیره کند و آینده آنها را تامین نماید ... سرانجام از پیامبر سؤال کردند ، پیغمبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود : ان الله لم یفرض الزکوة الا لیطیب بها ما بقى من اموالکم و انما فرض المواریث من اموال تبقى بعدکم : خداوند زکات را واجب نکرده است مگر به خاطر این که باقیمانده اموال شما براى شما پاک و پاکیزه باشد ، لذا قانون ارث را در باره اموالى که بعد از شما مى‏ماند قرار داده است یعنى اگر گردآورى مال به کلى ممنوع بود قانون ارث موضوع نداشت .


تفسیر نمونه ج : 7ص :395

در کتاب امالى شیخ از پیامبر نیز همین مضمون نقل شده است که هر کس زکات مال خود را بپردازد باقیمانده آن کنز نیست .

ولى روایات دیگرى در منابع اسلامى مشاهده مى‏کنیم که مضمون آن با تفسیر فوق ظاهرا و در بدو نظر سازگار نیست ، از جمله حدیثى است که در مجمع البیان از على (علیه‏السلام‏) نقل شده که فرمود : ما زاد على اربعة آلاف فهو کنز ادى زکوته او لم یودها و ما دونها فهى نفقة فبشرهم بعذاب الیم هر چه از چهار هزار ( درهم ) - که ظاهرا اشاره به مخارج یک سال است - بیشتر باشد کنز است خواه زکاتش را بپردازند یا نه ، و آنچه کمتر از آن باشد نفقه و هزینه زندگى محسوب مى‏شود ، بنابراین ثروت‏اندوزان را به عذاب دردناک بشارت ده .

و در کتاب کافى از معاذ بن کثیر چنین نقل شده که مى‏گوید از امام صادق (علیه‏السلام‏) شنیدم مى‏گفت : شیعیان ما فعلا آزادند که از آنچه در دست دارند در راه خیر انفاق کنند ( و باقیمانده براى آنها حلال است ) اما هنگامى که قائم ما قیام کند تمام کنزها و ثروتهاى اندوخته را تحریم خواهد کرد تا همه را نزد او آرند و از آن در برابر دشمنان کمک گیرد و این مفهوم کلام خداست که در کتابش فرموده و الذین یکنزون الذهب و الفضة ... .

در شرح حال ابو ذر نیز کرارا و در بسیارى از کتب این مطلب نقل شده است که او آیه فوق را در برابر معاویه در شام هر صبح و شام مى‏خواند و با صداى بلند فریاد مى‏زد : بشر اهل الکنوز بکى فى الجباه و کى بالجنوب و کى بالظهور ابدا حتى یتردد الحر فى اجوافهم : به گنج‏اندوزان بشارت ده

تفسیر نمونه ج : 7ص : 396

که هم پیشانى آنها را با این اموال داغ مى‏کنند و هم پهلوها و هم پشتهایشان را تا سوزش گرما ، در درون وجود آنها به حرکت در آید ! .

و نیز استدلال ابو ذر در برابر عثمان به آیه فوق نشان مى‏دهد که او معتقد بوده است که آیه مخصوص مانعان زکات نیست ، بلکه غیر آنها را نیز شامل مى‏شود .

از بررسى مجموع احادیث فوق به ضمیمه خود آیه مى‏توان چنین نتیجه گرفت که در شرائط عادى و معمولى یعنى در مواقعى که جامعه در وضع ناگوار و خطرناکى نیست و مردم از زندگانى عادى بهره‏مندند پرداختن زکات کافى است و باقیمانده کنز محسوب نمى‏شود ( البته باید توجه داشت که اصولا با رعایت موازین و مقررات اسلامى در درآمدها ، اموال به صورت فوق العاده متراکم نمى‏شود ، زیرا اسلام آنقدر قید و شرط براى آن قائل شده است که تحصیل چنین مالى غالبا غیر ممکن است ) .

و اما در مواقع فوق العاده و هنگامى که حفظ مصالح جامعه اسلامى ایجاب کند حکومت اسلامى مى‏تواند محدودیتى براى جمع‏آورى اموال قائل شود ( آنچنانکه در روایت على (علیه‏السلام‏) خواندیم ) و یا به کلى همه اندوخته‏ها و ذخیره‏هاى مردم را براى حفظ موجودیت جامعه اسلامى مطالبه کند ( آنچنان که در روایت امام صادق (علیه‏السلام‏) در باره زمان قیام قائم آمده است که با توجه به ذکر علت در آن روایت سایر زمانها را نیز شامل مى‏شود زیرا مى‏فرماید : ( فیستعین به على عدوه ) .

ولى تکرار مى‏کنیم که این موضوع تنها در اختیار حکومت اسلامى است و او است که مى‏تواند چنین تصمیمى را در مواقع لزوم بگیرد ( دقت کنید) .

و اما داستان ابو ذر ، ممکن است ناظر به همین موضوع باشد که در آن روز جامعه اسلامى آنچنان نیاز شدیدى داشت که اندوختن ثروت در آنروز مخالف

تفسیر نمونه ج : 7ص :397

منافع جامعه و حفظ موجودیت آن بود .

و یا اینکه نظر ابو ذر به اموال بیت المال بود که در دست عثمان و معاویه قرار داشت ، و مى‏دانیم این گونه اموال را با وجود مستحق و نیازمند لحظه‏اى نمى‏توان ذخیره کرد ، بلکه باید به صاحبانش داد و مسئله زکات در اینجا به هیچوجه مطرح نیست .

به خصوص همه تواریخ اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت گواهى مى‏دهد که عثمان اموال کلانى از بیت المال را به خویشاوندان خود داد ، و معاویه از آن کاخى ساخت که افسانه کاخهاى ساسانیان را زنده کرد و ابو ذر حق داشت که در برابر آنها این آیه را خاطرنشان سازد! .

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : فلسفی موضوع اصلی : حرام خواری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ابراهیمی (داور) : منبع را که تفسیر نمونه است، ذکر نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سوء استفاده از موقعیّت‏ها، حرام است-نکته - حاجيه تقي زاده فانيد
معناى احبار و رهبان در آیه‏ى 31 گذشت.
«ذهب» به معنى طلاست، و به دلیل اینکه زود از دست مى‏رود، یا آنکه مردم به سویش مى‏روند، به طلا، «ذهب» گفته شده است. «فضّه» به نقره گفته مى‏شود، چون زود پراکنده مى‏شود، یا مردم به سوى آن جذب نمى‏شوند.
علماى یهود به خاطر منافع مادّى خود، حقّ را کتمان کردند و به حقانیّت دین اسلام اعتراف نکردند، یا رشوه گرفتند و گناه بخشودند، یا تفتیش عقاید کرده و به دیگران تهمت زدند.
خلیفه‏ى سوّم مى‏خواست حرف «و» را از «و الّذین» حذف کند، تا آیه وصفِ احبار ورهبان زراندوز باشد، نه مسلمانان، که عدّه‏اى شدیداً اعتراض کردند. [54]
زکات در روایات
از امام صادق‏علیه السلام پرسیدند: در چه مقدار مال، زکات واجب مى‏شود؟ حضرت فرمود: زکات ظاهر یا باطن؟ گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى را براى زکات ظاهر بیان نموده و آنگاه در بیان زکات باطن فرمودند: «فلا تستأثر على اخیک بما هو احوج الیه منک» [55] آنچه را برادر دینى‏ات به آن نیازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجیح دهى.
در روایتى دیگر، آن حضرت مى‏فرماید: «انّما اعطاکم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حیث وجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتکنِزوها» [56] خداوند این مال‏هاى اضافى را به شما عطا کرد تا در مسیر رضاى او خرج کنید، نه آنکه احتکار و گنج کنید.
طبق روایات، امام زمان‏علیه السلام چون ظهور کند، گنج‏ها را حرام مى‏کند و همه را به مصرف مبارزات خود مى‏رساند.
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «اِنّ اللَّه فرض على اغنیاء المسلمین فى اموالهم القدرَ الّذى یَسَعُ فقرائهم... اَلا انّ اللَّه یحاسبهم حساباً شدیداً و یعذّبهم عذابا الیما» [57] خداوند، در مال مسلمانانِ ثروتمند، به مقدارى زکات واجب کرده که کفاف فقرا را بدهد، آگاه باش! همانا خداوند آنان را اگر به وظیفه‏ى خود عمل نکنند، حسابرسى شدید مى‏کند.
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: هر مالى که زکات آن پرداخت نشود کنز است، گرچه پنهان نباشد، یا غیرطلا و نقره باشد. [58]
ابوذر و آیه‏ى کنز
ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پیامبر، در اعتراض به زراندوزى‏هاى معاویه و عثمان و عمّال حکومت و حیف و میل اموال عمومى، صبح و شام این آیه را با صداى بلند در برابر معاویه و سپس در مقابل عثمان مى‏خواند و مى‏گفت: این آیه مخصوص مانعان زکات نیست و هر نوع زراندوزى را شامل مى‏شود.
در تفسیر شریف المیزان آمده است که از برخوردهاى ابوذر با عثمان و معاویه و کعب الأحبار، بر مى‏آید که ثروت‏اندوزى در جامعه‏ى فقیر حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زکاتش پرداخت شده باشد.
البتّه برخى آن را به اجتهاد شخصى ابوذر نسبت مى‏دادند، ولى خودش مى‏گفت: «ما قلتُ لهم الاّ ما سَمعتُ من نبیّهم» آنچه گفته‏ام از پیامبر شنیده‏ام. از طرفى صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأیید پیامبر است.
از فرازهاى برجسته‏ى زندگى ابوذر، همین امر به معروف و نهى از منکر او نسبت به حکّام، در زمینه‏ى ریخت‏وپاش‏هاى اقتصادى است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود، بلکه اعتراض به یک منکر اجتماعى بود.
سرانجام عثمان، این صحابى پارسا و انقلابى را به شام تبعید کرد، از شام هم به بدترین وضعى به مدینه آوردند، سپس به «ربذه» تبعید شد و در تبعیدگاه، مظلومانه جان سپرد. و این نیز از فرازهاى ناپسند وننگین حکومت عثمان بود.
دیگران براى تبرئه‏ى عثمان، کوشیده‏اند تا به ابوذر تهمت سوسیالیست بودن و فکر اشتراکى داشتن و مخالفت با مالکیّت خصوصى بزنند، امّا علامه امینى‏قدس سره در الغدیر، بحث مبسوطى در ردّ این اتهام دارد. [59]
تبعیدهاى مکرّر ابوذر به خاطر مناقشات او با حکومت و فریادهاى اعتراض آمیزش بر ضدّ روش مالى عثمان و زراندوزى معاویه و توجیه‏گرى‏هاى کعب‏الأحبار، در کتب تاریخى شیعه و اهل سنّت آمده است، [60] هر چند برخى خواسته‏اند به نوعى توجیه کنند و این مناقشات را به حساب آزادى بیان و عقیده در دوره‏ى عثمان بگذارند، یا آنکه تبعید آن صحابى بزرگوار را به عنوان اینکه «دفع شرّ مهم‏تر از کسب منفعت است» بدانند و حضورش را در مدینه و شام، شرّ تلقّى کنند و تبعیدش را رعایتِ مصلحت به شمار آورند، [61] ولى این رفتار ننگ‏آلود با یار صدیق و پرهیزکار پیامبر که زبان صریح و اعتراض دلسوزانه‏اش تنها با انگیزه‏ى عمل به وظیفه در برابر انحرافات بود، هیچ توجیه و تأویلى نمى‏پذیرد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : حرام خواری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  کنز ممنوع است-نکته - حاجيه تقي زاده فانيد

کنز ممنوع است

در آیات گذشته سخن از اعمال شرک آمیز یهود و نصارى بود که براى دانشمندان خود یک نوع الوهیت قائل بودند ، آیه مورد بحث مى‏گوید : آنها نه تنها مقام الوهیت را ندارند بلکه صلاحیت رهبرى خلق را نیز دارا نیستند ، بهترین گواه این سخن خلافکاریهاى گوناگون آنها بود .

در اینجا روى سخن را به مسلمانان کرده ، مى‏گوید : اى کسانى که ایمان آورده‏اید بسیارى از علماى اهل کتاب و راهبان ، اموال مردم را به باطل مى‏خورند ، و خلق را از راه خالق باز مى‏دارند ( یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله) .

جالب اینکه همانگونه که سیره قرآن است در اینجا حکم را روىهمه افراد دانشمندان یهود و راهبان نبرده بلکه با تعبیر کثیرا در حقیقت اقلیت صالح را استثناء کرده است ، و اینگونه دقت در سایر آیات قرآن نیز دیده مى‏شود که در سابق به آن اشاره کرده‏ایم .

اما اینکه آنها چگونه اموال مردم را بیهوده و بدون مجوز و به تعبیر قرآن از طریق باطل مى‏خورند در آیات دیگر کم و بیش به آن اشاره شده و قسمتى هم در تواریخ آمده است .

یکى اینکه : حقایق تعلیمات آئین مسیح (علیه‏السلام‏) و موسى (علیه‏السلام‏) را کتمان مى‏کردند تا مردم به آئین جدید ( آئین اسلام ) نگروند ، منافع آنها به خطر نیفتد وهدایایشان قطع نشود ، چنانکه در آیات 41 و 79 و 174 سوره بقره به آن اشاره

تفسیر نمونه ج : 7ص :391

شده است .

و دیگر اینکه : با گرفتن رشوه از مردم حق را باطل و باطل را حق مى‏کردند و به نفع زورمندان و اقویا حکم باطل مى‏دادند ، چنانکه در آیه 41 سوره مائده به آن اشاره شده است .

یکى دیگر از طرق نامشروع در آمدشان این بود که به نام بهشت فروشى و یا گناه بخشى مبالغ هنگفتى از مردم مى‏گرفتند و بهشت و آمرزش را که منحصرا در اختیار خداوند است به مردم مى‏فروختند که در تاریخ مسیحیت سر و صداى زیادى بپا کرده و بحثها و جدالهائى برانگیخته است ! .

و اما جلوگیرى‏کردنشان از راه خدا روشن است زیرا آیات الهى را تحریف مى‏کردند و یا به خاطر حفظ منافع خویش مکتوم مى‏داشتند ، بلکه هر کس را مخالف مقام و منافع خود مى‏دیدند متهم مى‏ساختند ، و با تشکیل محکمه‏هاى تفتیش مذهبى آنها را به بدترین وجهى محاکمه و به شدیدترین وضعى محکوم و مجازات مى‏کردند .

و اگر به راستى آنها اقدام به چنین کارى نکرده بودند و پیروان خویش را قربانى مطامع و هوسهاى خود نمى‏ساختند امروز گروههاى زیادترى آئین حق یعنى اسلام را از جان و دل پذیرفته بودند ، بنابر این به جرئت مى‏توان گفت : گناه میلیونها انسان که در ظلمت کفر باقى مانده‏اند به گردن آنها است ! .

هم اکنون نیز دستگاه کلیسا و یهود براى دگرگون ساختن افکار عمومى مردم جهان در باره اسلام به چه کارهائى که دست نمى‏زنند و چه تهمتهاى عجیب و وحشتناکى که نسبت به پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) روا نمى‏دارند .

این موضوع به قدرى دامنه‏دار است که جمعى از علماى روشنفکر مسیحى صریحا به آن اعتراف کرده‏اند که روش سنتى کلیسا در مبارزه ناجوانمردانه با اسلام یکى از علل بیخبر ماندن غربیها از این آئین پاک است .


تفسیر نمونه ج : 7ص :392

سپس قرآن به تناسب بحث دنیا پرستى پیشوایان یهود و نصارى به ذکر یک قانون کلى در مورد ثروت‏اندوزان پرداخته ، مى‏گوید : کسانى که طلا و نقره را جمع‏آورى و پنهان مى‏کنند و در راه خدا انفاق نمى‏نمایند آنها را به عذاب دردناکى بشارت ده ( و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم) .

یکنزون از ماده کنز بر وزن و به معنى گنج است که در اصل به معنى جمع و جور کردن اجزاء چیزى گفته مى‏شود لذا شتر پر گوشت را کناز اللحم مى‏نامند سپس به جمع‏آورى و نگهدارى و پنهان نمودن اموال و یا اشیاء گران قیمت اطلاق گردیده است .

بنابر این در مفهوم آن جمع‏آورى و نگاهدارى و گاهى پنهان کردن نیز افتاده است .

ذهب به معنى طلا و فضه به معنى نقره است .

بعضى از دانشمندان لغت ( طبق نقل طبرسى در مجمع البیان ) در باره این دو لغت تعبیر جالبى کرده‏اند و گفته‏اند : اینکه به طلا ذهب گفته مى‏شود براى آن است که به زودى از دست مى‏رود و بقائى ندارد ( ماده ذهاب در لغت به معنى رفتن است ) و اینکه به نقره فضه گفته مى‏شود به خاطر آن است که به زودى پراکنده و متفرق مى‏گردد ( انفضاض در لغت به معنى پراکندگى است ) و براى پى بردن به چگونگى حال اینگونه ثروتها همین نامگذارى آنها کافى است ! .

از آنروز که جامعه‏هاى انسانى شکل گرفت مسئله مبادله فرآورده‏هاى مختلف در میان انسانها رواج داشت ، هر کس مازاد احتیاجات خود را از فراورده‏هاى کشاورزى و دامى و غیر آن در معرض فروش قرار مى‏داد ، ولى در آغاز مبادله‏ها همواره به صورت مبادله جنس به جنس بود ، زیرا پول اختراع نشده بود ، و از آنجا که مبادله جنس به جنس مشکلات فراوانى ایجاد مى‏کرد ، زیرا چه بسا افراد

تفسیر نمونه ج : 7ص :393

مازاد نیاز خود را مى‏خواستند بفروشند ولى چیز دیگرى در آن حال مورد نیازشان نبود که با آن بخرند اما مایل بودند آن را به چیزى تبدیل کنند که هر گاه بخواهند بتوانند با آن اجناس مورد نظر خویش را فراهم سازند ، از اینجا مسئله اختراع پول مطرح شد .

پیدایش نقره و از آن مهمتر طلا به این فکر تحقق بخشید و این دو فلز به ترتیب پول ارزان قیمت و گران‏قیمت را تشکیل دادند و به وسیله آنها گردش معاملات رونق بیشتر و چشمگیرترى پیدا کرد .

بنابر این فلسفه اصلى پول همان گردش کاملتر و سریعتر چرخهاى مبادلات اقتصادى است ، و آنها که پول را به صورت گنجینه پنهان مى‏کنند نهتنها موجب رکود اقتصادى و زیان به منافع جامعه مى‏شوند بلکه عمل آنها درست بر ضد فلسفه پیدایش پول است .

آیه فوق صریحا ثروت‏اندوزى و گنجینه‏سازى اموال را تحریم کرده است و به مسلمانان دستور مى‏دهد که اموال خویش را در راه خدا ، و در طریق بهره گیرى بندگان خدا به کار اندازند ، و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن آنها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند ، در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکى باشند .

این عذاب دردناک تنها کیفر شدید روز رستاخیز نیست بلکه مجازاتهاى سخت این دنیا را که بر اثر بهم خوردن موازنه اقتصادى و پیدایش اختلافات طبقاتى دامان فقیر و غنى را مى‏گیرد نیز شامل مى‏شود .

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : مومنین گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابوذر غفاری در مجلس عثمان این آیه را تلاوت نمودند - مرضيه علمدار .ب
در تاریخ آمده است که ابوذر غفارى صحابى بزرگ پیامبر که راستگویى او را پیامبر خدا تضمین کرده بود، در مجلس عثمان و یاران او این آیه را خواند و بر ثروت اندوزى خلیفه و اطرافیان او به شدت اعتراض کرد. کعب الاحبار یهودى تازه مسلمان در آن مجلس حضور داشت و به ابوذر پاسخ داد که این آیه مربوط به احبار و رهبان است و مسلمانان را شامل نمى‏شود. او «واو» را از «والذین» حذف مى‏کرد گویا که این جمله صفتى براى احبار و رهبان است. ابوذر خشمناک شد و به خاطر این تصرف در آیه به او حمله کرد و اعلام داشت که آیه «والذین» است نه «الذین» و این مى‏رساند که این جمله جمله مستقلى است و شامل تمام کسانى مى‏شود که طلا و نقره مى‏اندوزند و آن را در راه خدا نفاق نمى‏کنند چه از یهود و نصارى باشد و چه از مسلمانان [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر کوثر قالب : تاریخی موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی گوینده : مرضیه علمدار .ب
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.