● جمع ثروت تا چه اندازه کنز محسوب مىشود ؟ در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى کنز محسوب مىشود ، و طبق آیه فوق حرام است ؟ یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و -
حاجيه تقي زاده فانيد
جمع ثروت تا چه اندازه کنز محسوب مىشود ؟
در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى کنز محسوب مىشود ، و طبق آیه فوق حرام است ؟ یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و سپس با نزول حکم زکات بر داشته شده ؟ و یا این که اصولا آنچه واجب است پرداختن زکات سالانه است و نه غیر آن ، بنابراین هر گاه انسان اموالى را جمعآورى کند و هر سال مرتبا مالیات اسلامى آن یعنى زکات را بپردازد مشمول آیه فوق نخواهد بود .
در بسیارى از روایات که در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده تفسیر سوم به چشم مىخورد مثلا در حدیثى از پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین مىخوانیم : اى مال ادیت زکاته فلیس بکنز : هر مال که زکات آن را بپردازى کنز نیست .
و نیز مىخوانیم : هنگامى که آیه فوق نازل شد کار بر مسلمانان مشکل گردید و گفتند با این حکم هیچیک از ما نمىتواند چیزى براى فرزندان خود ذخیره کند و آینده آنها را تامین نماید ... سرانجام از پیامبر سؤال کردند ، پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود : ان الله لم یفرض الزکوة الا لیطیب بها ما بقى من اموالکم و انما فرض المواریث من اموال تبقى بعدکم : خداوند زکات را واجب نکرده است مگر به خاطر این که باقیمانده اموال شما براى شما پاک و پاکیزه باشد ، لذا قانون ارث را در باره اموالى که بعد از شما مىماند قرار داده است یعنى اگر گردآورى مال به کلى ممنوع بود قانون ارث موضوع نداشت .
تفسیر نمونه ج : 7ص :395
در کتاب امالى شیخ از پیامبر نیز همین مضمون نقل شده است که هر کس زکات مال خود را بپردازد باقیمانده آن کنز نیست .
ولى روایات دیگرى در منابع اسلامى مشاهده مىکنیم که مضمون آن با تفسیر فوق ظاهرا و در بدو نظر سازگار نیست ، از جمله حدیثى است که در مجمع البیان از على (علیهالسلام) نقل شده که فرمود : ما زاد على اربعة آلاف فهو کنز ادى زکوته او لم یودها و ما دونها فهى نفقة فبشرهم بعذاب الیم هر چه از چهار هزار ( درهم ) - که ظاهرا اشاره به مخارج یک سال است - بیشتر باشد کنز است خواه زکاتش را بپردازند یا نه ، و آنچه کمتر از آن باشد نفقه و هزینه زندگى محسوب مىشود ، بنابراین ثروتاندوزان را به عذاب دردناک بشارت ده .
و در کتاب کافى از معاذ بن کثیر چنین نقل شده که مىگوید از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم مىگفت : شیعیان ما فعلا آزادند که از آنچه در دست دارند در راه خیر انفاق کنند ( و باقیمانده براى آنها حلال است ) اما هنگامى که قائم ما قیام کند تمام کنزها و ثروتهاى اندوخته را تحریم خواهد کرد تا همه را نزد او آرند و از آن در برابر دشمنان کمک گیرد و این مفهوم کلام خداست که در کتابش فرموده و الذین یکنزون الذهب و الفضة ... .
در شرح حال ابو ذر نیز کرارا و در بسیارى از کتب این مطلب نقل شده است که او آیه فوق را در برابر معاویه در شام هر صبح و شام مىخواند و با صداى بلند فریاد مىزد : بشر اهل الکنوز بکى فى الجباه و کى بالجنوب و کى بالظهور ابدا حتى یتردد الحر فى اجوافهم : به گنجاندوزان بشارت ده
تفسیر نمونه ج : 7ص : 396
که هم پیشانى آنها را با این اموال داغ مىکنند و هم پهلوها و هم پشتهایشان را تا سوزش گرما ، در درون وجود آنها به حرکت در آید ! .
و نیز استدلال ابو ذر در برابر عثمان به آیه فوق نشان مىدهد که او معتقد بوده است که آیه مخصوص مانعان زکات نیست ، بلکه غیر آنها را نیز شامل مىشود .
از بررسى مجموع احادیث فوق به ضمیمه خود آیه مىتوان چنین نتیجه گرفت که در شرائط عادى و معمولى یعنى در مواقعى که جامعه در وضع ناگوار و خطرناکى نیست و مردم از زندگانى عادى بهرهمندند پرداختن زکات کافى است و باقیمانده کنز محسوب نمىشود ( البته باید توجه داشت که اصولا با رعایت موازین و مقررات اسلامى در درآمدها ، اموال به صورت فوق العاده متراکم نمىشود ، زیرا اسلام آنقدر قید و شرط براى آن قائل شده است که تحصیل چنین مالى غالبا غیر ممکن است ) .
و اما در مواقع فوق العاده و هنگامى که حفظ مصالح جامعه اسلامى ایجاب کند حکومت اسلامى مىتواند محدودیتى براى جمعآورى اموال قائل شود ( آنچنانکه در روایت على (علیهالسلام) خواندیم ) و یا به کلى همه اندوختهها و ذخیرههاى مردم را براى حفظ موجودیت جامعه اسلامى مطالبه کند ( آنچنان که در روایت امام صادق (علیهالسلام) در باره زمان قیام قائم آمده است که با توجه به ذکر علت در آن روایت سایر زمانها را نیز شامل مىشود زیرا مىفرماید : ( فیستعین به على عدوه ) .
ولى تکرار مىکنیم که این موضوع تنها در اختیار حکومت اسلامى است و او است که مىتواند چنین تصمیمى را در مواقع لزوم بگیرد ( دقت کنید) .
و اما داستان ابو ذر ، ممکن است ناظر به همین موضوع باشد که در آن روز جامعه اسلامى آنچنان نیاز شدیدى داشت که اندوختن ثروت در آنروز مخالف
تفسیر نمونه ج : 7ص :397
منافع جامعه و حفظ موجودیت آن بود .
و یا اینکه نظر ابو ذر به اموال بیت المال بود که در دست عثمان و معاویه قرار داشت ، و مىدانیم این گونه اموال را با وجود مستحق و نیازمند لحظهاى نمىتوان ذخیره کرد ، بلکه باید به صاحبانش داد و مسئله زکات در اینجا به هیچوجه مطرح نیست .
به خصوص همه تواریخ اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت گواهى مىدهد که عثمان اموال کلانى از بیت المال را به خویشاوندان خود داد ، و معاویه از آن کاخى ساخت که افسانه کاخهاى ساسانیان را زنده کرد و ابو ذر حق داشت که در برابر آنها این آیه را خاطرنشان سازد! .
در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى کنز محسوب مىشود ، و طبق آیه فوق حرام است ؟ یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و سپس با نزول حکم زکات بر داشته شده ؟ و یا این که اصولا آنچه واجب است پرداختن زکات سالانه است و نه غیر آن ، بنابراین هر گاه انسان اموالى را جمعآورى کند و هر سال مرتبا مالیات اسلامى آن یعنى زکات را بپردازد مشمول آیه فوق نخواهد بود .
در بسیارى از روایات که در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده تفسیر سوم به چشم مىخورد مثلا در حدیثى از پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین مىخوانیم : اى مال ادیت زکاته فلیس بکنز : هر مال که زکات آن را بپردازى کنز نیست .
و نیز مىخوانیم : هنگامى که آیه فوق نازل شد کار بر مسلمانان مشکل گردید و گفتند با این حکم هیچیک از ما نمىتواند چیزى براى فرزندان خود ذخیره کند و آینده آنها را تامین نماید ... سرانجام از پیامبر سؤال کردند ، پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود : ان الله لم یفرض الزکوة الا لیطیب بها ما بقى من اموالکم و انما فرض المواریث من اموال تبقى بعدکم : خداوند زکات را واجب نکرده است مگر به خاطر این که باقیمانده اموال شما براى شما پاک و پاکیزه باشد ، لذا قانون ارث را در باره اموالى که بعد از شما مىماند قرار داده است یعنى اگر گردآورى مال به کلى ممنوع بود قانون ارث موضوع نداشت .
تفسیر نمونه ج : 7ص :395
در کتاب امالى شیخ از پیامبر نیز همین مضمون نقل شده است که هر کس زکات مال خود را بپردازد باقیمانده آن کنز نیست .
ولى روایات دیگرى در منابع اسلامى مشاهده مىکنیم که مضمون آن با تفسیر فوق ظاهرا و در بدو نظر سازگار نیست ، از جمله حدیثى است که در مجمع البیان از على (علیهالسلام) نقل شده که فرمود : ما زاد على اربعة آلاف فهو کنز ادى زکوته او لم یودها و ما دونها فهى نفقة فبشرهم بعذاب الیم هر چه از چهار هزار ( درهم ) - که ظاهرا اشاره به مخارج یک سال است - بیشتر باشد کنز است خواه زکاتش را بپردازند یا نه ، و آنچه کمتر از آن باشد نفقه و هزینه زندگى محسوب مىشود ، بنابراین ثروتاندوزان را به عذاب دردناک بشارت ده .
و در کتاب کافى از معاذ بن کثیر چنین نقل شده که مىگوید از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم مىگفت : شیعیان ما فعلا آزادند که از آنچه در دست دارند در راه خیر انفاق کنند ( و باقیمانده براى آنها حلال است ) اما هنگامى که قائم ما قیام کند تمام کنزها و ثروتهاى اندوخته را تحریم خواهد کرد تا همه را نزد او آرند و از آن در برابر دشمنان کمک گیرد و این مفهوم کلام خداست که در کتابش فرموده و الذین یکنزون الذهب و الفضة ... .
در شرح حال ابو ذر نیز کرارا و در بسیارى از کتب این مطلب نقل شده است که او آیه فوق را در برابر معاویه در شام هر صبح و شام مىخواند و با صداى بلند فریاد مىزد : بشر اهل الکنوز بکى فى الجباه و کى بالجنوب و کى بالظهور ابدا حتى یتردد الحر فى اجوافهم : به گنجاندوزان بشارت ده
تفسیر نمونه ج : 7ص : 396
که هم پیشانى آنها را با این اموال داغ مىکنند و هم پهلوها و هم پشتهایشان را تا سوزش گرما ، در درون وجود آنها به حرکت در آید ! .
و نیز استدلال ابو ذر در برابر عثمان به آیه فوق نشان مىدهد که او معتقد بوده است که آیه مخصوص مانعان زکات نیست ، بلکه غیر آنها را نیز شامل مىشود .
از بررسى مجموع احادیث فوق به ضمیمه خود آیه مىتوان چنین نتیجه گرفت که در شرائط عادى و معمولى یعنى در مواقعى که جامعه در وضع ناگوار و خطرناکى نیست و مردم از زندگانى عادى بهرهمندند پرداختن زکات کافى است و باقیمانده کنز محسوب نمىشود ( البته باید توجه داشت که اصولا با رعایت موازین و مقررات اسلامى در درآمدها ، اموال به صورت فوق العاده متراکم نمىشود ، زیرا اسلام آنقدر قید و شرط براى آن قائل شده است که تحصیل چنین مالى غالبا غیر ممکن است ) .
و اما در مواقع فوق العاده و هنگامى که حفظ مصالح جامعه اسلامى ایجاب کند حکومت اسلامى مىتواند محدودیتى براى جمعآورى اموال قائل شود ( آنچنانکه در روایت على (علیهالسلام) خواندیم ) و یا به کلى همه اندوختهها و ذخیرههاى مردم را براى حفظ موجودیت جامعه اسلامى مطالبه کند ( آنچنان که در روایت امام صادق (علیهالسلام) در باره زمان قیام قائم آمده است که با توجه به ذکر علت در آن روایت سایر زمانها را نیز شامل مىشود زیرا مىفرماید : ( فیستعین به على عدوه ) .
ولى تکرار مىکنیم که این موضوع تنها در اختیار حکومت اسلامى است و او است که مىتواند چنین تصمیمى را در مواقع لزوم بگیرد ( دقت کنید) .
و اما داستان ابو ذر ، ممکن است ناظر به همین موضوع باشد که در آن روز جامعه اسلامى آنچنان نیاز شدیدى داشت که اندوختن ثروت در آنروز مخالف
تفسیر نمونه ج : 7ص :397
منافع جامعه و حفظ موجودیت آن بود .
و یا اینکه نظر ابو ذر به اموال بیت المال بود که در دست عثمان و معاویه قرار داشت ، و مىدانیم این گونه اموال را با وجود مستحق و نیازمند لحظهاى نمىتوان ذخیره کرد ، بلکه باید به صاحبانش داد و مسئله زکات در اینجا به هیچوجه مطرح نیست .
به خصوص همه تواریخ اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت گواهى مىدهد که عثمان اموال کلانى از بیت المال را به خویشاوندان خود داد ، و معاویه از آن کاخى ساخت که افسانه کاخهاى ساسانیان را زنده کرد و ابو ذر حق داشت که در برابر آنها این آیه را خاطرنشان سازد! .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : به هر حال راه و رسم این صحابى بزرگ بر هیچ محقق منصفى پوشیده نیست و نیز هیچ راه منطقى براى تبرئه خلیفه سوم از آزارى که به ابو ذر رسانید وجود ندارد .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : فلسفی |
موضوع اصلی : حرام خواری |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سوء استفاده از موقعیّتها، حرام است-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
معناى احبار و رهبان در آیهى 31 گذشت.
«ذهب» به معنى طلاست، و به دلیل اینکه زود از دست مىرود، یا آنکه مردم به سویش مىروند، به طلا، «ذهب» گفته شده است. «فضّه» به نقره گفته مىشود، چون زود پراکنده مىشود، یا مردم به سوى آن جذب نمىشوند.
علماى یهود به خاطر منافع مادّى خود، حقّ را کتمان کردند و به حقانیّت دین اسلام اعتراف نکردند، یا رشوه گرفتند و گناه بخشودند، یا تفتیش عقاید کرده و به دیگران تهمت زدند.
خلیفهى سوّم مىخواست حرف «و» را از «و الّذین» حذف کند، تا آیه وصفِ احبار ورهبان زراندوز باشد، نه مسلمانان، که عدّهاى شدیداً اعتراض کردند. [54]
زکات در روایات
از امام صادقعلیه السلام پرسیدند: در چه مقدار مال، زکات واجب مىشود؟ حضرت فرمود: زکات ظاهر یا باطن؟ گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى را براى زکات ظاهر بیان نموده و آنگاه در بیان زکات باطن فرمودند: «فلا تستأثر على اخیک بما هو احوج الیه منک» [55] آنچه را برادر دینىات به آن نیازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجیح دهى.
در روایتى دیگر، آن حضرت مىفرماید: «انّما اعطاکم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حیث وجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتکنِزوها» [56] خداوند این مالهاى اضافى را به شما عطا کرد تا در مسیر رضاى او خرج کنید، نه آنکه احتکار و گنج کنید.
طبق روایات، امام زمانعلیه السلام چون ظهور کند، گنجها را حرام مىکند و همه را به مصرف مبارزات خود مىرساند.
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «اِنّ اللَّه فرض على اغنیاء المسلمین فى اموالهم القدرَ الّذى یَسَعُ فقرائهم... اَلا انّ اللَّه یحاسبهم حساباً شدیداً و یعذّبهم عذابا الیما» [57] خداوند، در مال مسلمانانِ ثروتمند، به مقدارى زکات واجب کرده که کفاف فقرا را بدهد، آگاه باش! همانا خداوند آنان را اگر به وظیفهى خود عمل نکنند، حسابرسى شدید مىکند.
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: هر مالى که زکات آن پرداخت نشود کنز است، گرچه پنهان نباشد، یا غیرطلا و نقره باشد. [58]
ابوذر و آیهى کنز
ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پیامبر، در اعتراض به زراندوزىهاى معاویه و عثمان و عمّال حکومت و حیف و میل اموال عمومى، صبح و شام این آیه را با صداى بلند در برابر معاویه و سپس در مقابل عثمان مىخواند و مىگفت: این آیه مخصوص مانعان زکات نیست و هر نوع زراندوزى را شامل مىشود.
در تفسیر شریف المیزان آمده است که از برخوردهاى ابوذر با عثمان و معاویه و کعب الأحبار، بر مىآید که ثروتاندوزى در جامعهى فقیر حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زکاتش پرداخت شده باشد.
البتّه برخى آن را به اجتهاد شخصى ابوذر نسبت مىدادند، ولى خودش مىگفت: «ما قلتُ لهم الاّ ما سَمعتُ من نبیّهم» آنچه گفتهام از پیامبر شنیدهام. از طرفى صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأیید پیامبر است.
از فرازهاى برجستهى زندگى ابوذر، همین امر به معروف و نهى از منکر او نسبت به حکّام، در زمینهى ریختوپاشهاى اقتصادى است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود، بلکه اعتراض به یک منکر اجتماعى بود.
سرانجام عثمان، این صحابى پارسا و انقلابى را به شام تبعید کرد، از شام هم به بدترین وضعى به مدینه آوردند، سپس به «ربذه» تبعید شد و در تبعیدگاه، مظلومانه جان سپرد. و این نیز از فرازهاى ناپسند وننگین حکومت عثمان بود.
دیگران براى تبرئهى عثمان، کوشیدهاند تا به ابوذر تهمت سوسیالیست بودن و فکر اشتراکى داشتن و مخالفت با مالکیّت خصوصى بزنند، امّا علامه امینىقدس سره در الغدیر، بحث مبسوطى در ردّ این اتهام دارد. [59]
تبعیدهاى مکرّر ابوذر به خاطر مناقشات او با حکومت و فریادهاى اعتراض آمیزش بر ضدّ روش مالى عثمان و زراندوزى معاویه و توجیهگرىهاى کعبالأحبار، در کتب تاریخى شیعه و اهل سنّت آمده است، [60] هر چند برخى خواستهاند به نوعى توجیه کنند و این مناقشات را به حساب آزادى بیان و عقیده در دورهى عثمان بگذارند، یا آنکه تبعید آن صحابى بزرگوار را به عنوان اینکه «دفع شرّ مهمتر از کسب منفعت است» بدانند و حضورش را در مدینه و شام، شرّ تلقّى کنند و تبعیدش را رعایتِ مصلحت به شمار آورند، [61] ولى این رفتار ننگآلود با یار صدیق و پرهیزکار پیامبر که زبان صریح و اعتراض دلسوزانهاش تنها با انگیزهى عمل به وظیفه در برابر انحرافات بود، هیچ توجیه و تأویلى نمىپذیرد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : ) تفسیر فرقان.
55) تفسیر صافى.
56) تفسیر صافى.
57) تفسیر صافى.
58) تفسیر کنزالدقائق.
59) الغدیر، ج 8، ص 335.
60) تفسیر نمونه.
61) از جمله: تفسیر المنار، ج10، ص406 - 407.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حرام خواری |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کنز ممنوع است-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
کنز ممنوع است
در آیات گذشته سخن از اعمال شرک آمیز یهود و نصارى بود که براى دانشمندان خود یک نوع الوهیت قائل بودند ، آیه مورد بحث مىگوید : آنها نه تنها مقام الوهیت را ندارند بلکه صلاحیت رهبرى خلق را نیز دارا نیستند ، بهترین گواه این سخن خلافکاریهاى گوناگون آنها بود .
در اینجا روى سخن را به مسلمانان کرده ، مىگوید : اى کسانى که ایمان آوردهاید بسیارى از علماى اهل کتاب و راهبان ، اموال مردم را به باطل مىخورند ، و خلق را از راه خالق باز مىدارند ( یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله) .
جالب اینکه همانگونه که سیره قرآن است در اینجا حکم را روىهمه افراد دانشمندان یهود و راهبان نبرده بلکه با تعبیر کثیرا در حقیقت اقلیت صالح را استثناء کرده است ، و اینگونه دقت در سایر آیات قرآن نیز دیده مىشود که در سابق به آن اشاره کردهایم .
اما اینکه آنها چگونه اموال مردم را بیهوده و بدون مجوز و به تعبیر قرآن از طریق باطل مىخورند در آیات دیگر کم و بیش به آن اشاره شده و قسمتى هم در تواریخ آمده است .
یکى اینکه : حقایق تعلیمات آئین مسیح (علیهالسلام) و موسى (علیهالسلام) را کتمان مىکردند تا مردم به آئین جدید ( آئین اسلام ) نگروند ، منافع آنها به خطر نیفتد وهدایایشان قطع نشود ، چنانکه در آیات 41 و 79 و 174 سوره بقره به آن اشاره
تفسیر نمونه ج : 7ص :391
شده است .
و دیگر اینکه : با گرفتن رشوه از مردم حق را باطل و باطل را حق مىکردند و به نفع زورمندان و اقویا حکم باطل مىدادند ، چنانکه در آیه 41 سوره مائده به آن اشاره شده است .
یکى دیگر از طرق نامشروع در آمدشان این بود که به نام بهشت فروشى و یا گناه بخشى مبالغ هنگفتى از مردم مىگرفتند و بهشت و آمرزش را که منحصرا در اختیار خداوند است به مردم مىفروختند که در تاریخ مسیحیت سر و صداى زیادى بپا کرده و بحثها و جدالهائى برانگیخته است ! .
و اما جلوگیرىکردنشان از راه خدا روشن است زیرا آیات الهى را تحریف مىکردند و یا به خاطر حفظ منافع خویش مکتوم مىداشتند ، بلکه هر کس را مخالف مقام و منافع خود مىدیدند متهم مىساختند ، و با تشکیل محکمههاى تفتیش مذهبى آنها را به بدترین وجهى محاکمه و به شدیدترین وضعى محکوم و مجازات مىکردند .
و اگر به راستى آنها اقدام به چنین کارى نکرده بودند و پیروان خویش را قربانى مطامع و هوسهاى خود نمىساختند امروز گروههاى زیادترى آئین حق یعنى اسلام را از جان و دل پذیرفته بودند ، بنابر این به جرئت مىتوان گفت : گناه میلیونها انسان که در ظلمت کفر باقى ماندهاند به گردن آنها است ! .
هم اکنون نیز دستگاه کلیسا و یهود براى دگرگون ساختن افکار عمومى مردم جهان در باره اسلام به چه کارهائى که دست نمىزنند و چه تهمتهاى عجیب و وحشتناکى که نسبت به پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) روا نمىدارند .
این موضوع به قدرى دامنهدار است که جمعى از علماى روشنفکر مسیحى صریحا به آن اعتراف کردهاند که روش سنتى کلیسا در مبارزه ناجوانمردانه با اسلام یکى از علل بیخبر ماندن غربیها از این آئین پاک است .
تفسیر نمونه ج : 7ص :392
سپس قرآن به تناسب بحث دنیا پرستى پیشوایان یهود و نصارى به ذکر یک قانون کلى در مورد ثروتاندوزان پرداخته ، مىگوید : کسانى که طلا و نقره را جمعآورى و پنهان مىکنند و در راه خدا انفاق نمىنمایند آنها را به عذاب دردناکى بشارت ده ( و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم) .
یکنزون از ماده کنز بر وزن و به معنى گنج است که در اصل به معنى جمع و جور کردن اجزاء چیزى گفته مىشود لذا شتر پر گوشت را کناز اللحم مىنامند سپس به جمعآورى و نگهدارى و پنهان نمودن اموال و یا اشیاء گران قیمت اطلاق گردیده است .
بنابر این در مفهوم آن جمعآورى و نگاهدارى و گاهى پنهان کردن نیز افتاده است .
ذهب به معنى طلا و فضه به معنى نقره است .
بعضى از دانشمندان لغت ( طبق نقل طبرسى در مجمع البیان ) در باره این دو لغت تعبیر جالبى کردهاند و گفتهاند : اینکه به طلا ذهب گفته مىشود براى آن است که به زودى از دست مىرود و بقائى ندارد ( ماده ذهاب در لغت به معنى رفتن است ) و اینکه به نقره فضه گفته مىشود به خاطر آن است که به زودى پراکنده و متفرق مىگردد ( انفضاض در لغت به معنى پراکندگى است ) و براى پى بردن به چگونگى حال اینگونه ثروتها همین نامگذارى آنها کافى است ! .
از آنروز که جامعههاى انسانى شکل گرفت مسئله مبادله فرآوردههاى مختلف در میان انسانها رواج داشت ، هر کس مازاد احتیاجات خود را از فراوردههاى کشاورزى و دامى و غیر آن در معرض فروش قرار مىداد ، ولى در آغاز مبادلهها همواره به صورت مبادله جنس به جنس بود ، زیرا پول اختراع نشده بود ، و از آنجا که مبادله جنس به جنس مشکلات فراوانى ایجاد مىکرد ، زیرا چه بسا افراد
تفسیر نمونه ج : 7ص :393
مازاد نیاز خود را مىخواستند بفروشند ولى چیز دیگرى در آن حال مورد نیازشان نبود که با آن بخرند اما مایل بودند آن را به چیزى تبدیل کنند که هر گاه بخواهند بتوانند با آن اجناس مورد نظر خویش را فراهم سازند ، از اینجا مسئله اختراع پول مطرح شد .
پیدایش نقره و از آن مهمتر طلا به این فکر تحقق بخشید و این دو فلز به ترتیب پول ارزان قیمت و گرانقیمت را تشکیل دادند و به وسیله آنها گردش معاملات رونق بیشتر و چشمگیرترى پیدا کرد .
بنابر این فلسفه اصلى پول همان گردش کاملتر و سریعتر چرخهاى مبادلات اقتصادى است ، و آنها که پول را به صورت گنجینه پنهان مىکنند نهتنها موجب رکود اقتصادى و زیان به منافع جامعه مىشوند بلکه عمل آنها درست بر ضد فلسفه پیدایش پول است .
آیه فوق صریحا ثروتاندوزى و گنجینهسازى اموال را تحریم کرده است و به مسلمانان دستور مىدهد که اموال خویش را در راه خدا ، و در طریق بهره گیرى بندگان خدا به کار اندازند ، و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن آنها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند ، در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکى باشند .
این عذاب دردناک تنها کیفر شدید روز رستاخیز نیست بلکه مجازاتهاى سخت این دنیا را که بر اثر بهم خوردن موازنه اقتصادى و پیدایش اختلافات طبقاتى دامان فقیر و غنى را مىگیرد نیز شامل مىشود .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اگر در گذشته مردم دنیا به اهمیت این دستور اسلامى درست آشنا نبودند امروز ما به خوبى مىتوانیم به آن پى ببریم ، زیرا نابسامانیهائى که دامن بشر را ، بر اثر ثروتاندوزى گروهى خود خواه و بیخبر ، گرفته و به شکل آشوبها و جنگها و خونریزیها ظاهر مىشود بر هیچکس پوشیده نیست .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مومنین |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ابوذر غفاری در مجلس عثمان این آیه را تلاوت نمودند -
مرضيه علمدار .ب
در تاریخ آمده است که ابوذر غفارى صحابى بزرگ پیامبر که راستگویى او را پیامبر خدا تضمین کرده بود، در مجلس عثمان و یاران او این آیه را خواند و بر ثروت اندوزى خلیفه و اطرافیان او به شدت اعتراض کرد. کعب الاحبار یهودى تازه مسلمان در آن مجلس حضور داشت و به ابوذر پاسخ داد که این آیه مربوط به احبار و رهبان است و مسلمانان را شامل نمىشود. او «واو» را از «والذین» حذف مىکرد گویا که این جمله صفتى براى احبار و رهبان است. ابوذر خشمناک شد و به خاطر این تصرف در آیه به او حمله کرد و اعلام داشت که آیه «والذین» است نه «الذین» و این مىرساند که این جمله جمله مستقلى است و شامل تمام کسانى مىشود که طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا نفاق نمىکنند چه از یهود و نصارى باشد و چه از مسلمانان
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر کوثر |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : مرضیه علمدار .ب |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.