● عبدالله عبداللهي -
تفسیر عاملی
«ثٰانِیَ اِثْنَیْنِ » 40 امام فخر: کلمه ى ثانى منصوب است، چون حال است و معنى این است: او را بیرون کردند به صورت دوّمى دو نفر، و هر دو نفر که با هم هستند، یک نفرشان دوّمى آن دیگرى است
«إِذْ هُمٰا فِی اَلْغٰارِ» 40 مجمع: مقصود غارى است که در کوه ثور از کوههاى مکّه بوده است، و زهرى گفته است: چون پیغمبر و ابو بکر به درون غار شدند، خدا دو کبوتر فرستاد و عنکبوتى که بر در غار تخم گذاردند و تار تنیدند، چون سراقة بن مالک که پى پیغمبر مى گشت به آنجا رسید و آن را دید گفت: اگر کسى به درون غار رفته باشد این تخم کبوتر و تار عنکبوت به جاى نمى ماند و برگشت علىّ بن ابراهیم گفته است: مردى از قریش بر در غار نشست و بول کرد ابو بکر به پیغمبر عرض کرد: ما را دیدند فرمود: اگر مى دیدند این مرد در جلو ما خجالت مى کشید و بول نمى کرد
«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ» 40 طبرى: یعنى آسودگى و آرامش خود را بر پیغمبر فرود آورد. و بعضى گفتهاند: یعنى به ابو بکر فرود آورد.
روح البیان: یعنى أمنه و آسودگى الهى که در جلو او دل آرام و آسوده مىشود و جاى ترس باقى نمىماند، و ظاهر این است که سکینه بر ابو بکر باشد که بىقرار بوده است و پیغمبر آرام بوده است و از کار خود خاطر جمع.
تفسیر حسینى: پس فرستاد خداى رحمت خود را که سبب آرامش است و شیخ فرید الدّین عطّار در باب نزول سکینه بر صدیق فرموده:
خواجهى اوّل که اوّل یار او است ثانی اثنین اذ هما فی الغار او است
چون سکینه شد ز حقّ منزل بر او گشت مشکلهاى عالم حلّ بر او
مجمع البیان و ابو الفتوح: چون ضمیرهائى که در این جملههاست مربوط به پیغمبر ص است پس ضمیر «علیه» نیز مقصود پیغمبر است که سکینه بر آن حضرت نازل شده است، و هم در آیات دیگر تصریح شده است که سکینه بر پیغمبر نازل شد مثل «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» «1».
«وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ» 40 مجمع: زجّاج گفته است: یعنى خدا پیغمبر را پشتیبانى کرد به یک عده ملائکه که جلو چشم کافران را گرفتند تا آن حضرت را نهبینند. ابن- عبّاس گفته است: یعنى ملائکه براى او دعا مىکردند که محفوظ بماند. مجاهد و کلبى گفتهاند: یعنى در غار از شرّ دشمنان حفظش کرد و در بدر به ملائکه کمکش نمود.
تفسیر عبده: چون در آیات دیگر ملائکه کمک کردهاند به منفعت همهى مسلمین بوده است، در این موقع ابو بکر به تنهائى جانشین همهى مسلمین بوده است زیرا پیغمبر کسى نداشته است که در غار باشد و مسلمان باشد غیر از او، پس این پشتیبانى هم ممکن است براى ابو بکر باشد، البتّه به تبع و دنبالهى تایید پیغمبر مثل موارد دیگر.
«وَ جَعَلَ کَلِمَةَ» 40 مفسّرین کلمه «اللّه» را توحید معنى کرده و کلمهى کافرین را تهدید پیغمبر معنى کردهاند و هم عقیده شرک و باطل.
مجمع: یعقوب «کلمة اللّه» با نصب و باقى با رفع و صداى جلو تاء قرائت کردهاند.
__________________________________________________
(1) آلوسى نیز در تفسیر روح المعانى گوید: «علیه» اى على النبى (ص). (مصحح)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اَللّٰهُ إِذْ أَخْرَجَهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ثٰانِیَ اِثْنَیْنِ إِذْ هُمٰا فِی اَلْغٰارِ إِذْ یَقُولُ لِصٰاحِبِهِ لاٰ تَحْزَنْ إِنَّ اَللّٰهَ مَعَنٰا ظاهرا خطاب بهمان جماعتى است که از امر جهاد تهاون نمودند یعنى اگر شما یارى رسول ما را نکنید بزودى خداى تعالى او را یارى مى کند همان طورى که او را یارى نمود آن وقتى که کفار مکه او را بیرون کردند و با او نبود مگر یک مردى در غار و آن غار کوهى بود در طرف راست مکه و دورى آن از مکه یک ساعت راه است و او برفیق خود ابو بکر مى گفت محزون مباش همانا خدا با ما است، در تفسیر صافى از کافى از حضرت باقر ع روایت مى کند که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم در غار رو به ابو بکر نمود و فرمود مطمئن باش خدا با ما است درحالى که ترس ابو بکر را فراگرفته بود و چون حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اضطراب او را دید گفت مى خواهى ببینى مجالس اصحاب خودم را از انصار که دور هم نشسته اند و حدیث مى کنند و ببینى جعفر و اصحابش را که در دریا سیر مى کنند گفت آرى حضرت دست بصورت او مالید آن وقت ابو بکر نظر کرد باصحاب و دید دور هم نشسته و حدیث مى کنند و جعفر در دریا سیر مى کند در آن وقت در دل ابو بکر گذشت که او ساحر است (فَأَنْزَلَ اَللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ ) در کافى از حضرت رضا ع این طور قرائت نموده (على رسوله) و حضرت فرمود ما این طور قرائت مى کنیم و این چنین نازل گردیده،و نیز عیاشى از حضرت باقر ع روایت کرده که فرمود آنهائى که بر ما دلیل مى آورند بقوله تعالى (ثٰانِیَ اِثْنَیْنِ إِذْ هُمٰا فِی اَلْغٰارِ) بر اینها آیه حجتى نیست قسم بخدا قال اللّه تعالى (فَأَنْزَلَ اَللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلىٰ رَسُولِهِ ) گفت آیا نمى بینى که سکینه بر رسول نازل گردیده،و در جوامع،قراء نسبت بصادق[ع]داده اند که فرموده (وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهٰا) یعنى ملائکه
[پایان] وَ جَعَلَ کَلِمَةَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلسُّفْلىٰ وَ کَلِمَةُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا شاید(کلمه)کنایه باشد از شأن و منزلت یعنى خداى تعالى قرار داد دین و آئین کفار را در پائین تر از فرومایگان و دین حق و کلمه توحید را در بالاترین مراتب قرار داد و دین و شرع که آن کلمه علیا است همیشه بلند بوده و همیشه بلند خواهد بود،از ابن عباس نقل شده که کلمة کفار کفر است و شرک و کلمة خداى تعالى ایمان است و گفتن(لا اله الا الله)
وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ) خدا غالب و درستکار است و البته پیمبرش را یارى مى کند محتاج به یارى کردن دیگرى نیست و معلوم است که ازروى حکمت پیمبرش را ارشاد نمود که از شر کفار در غار پنهان گردد
مفسرین گفته اند چون رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در غار رفت و نام آن[غار ثور]بود کبوترى آمد و درب غار خانه گذارد وقتى سراقة بن مالک آنجا رسید و او در پى گرفتن رسول بود و مردى از طائفه خزاعه بنام ابو کرز با آنها بود و او جاى پاى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را مى دید و بدنبال آن مى رفت تا رسید بدرب غار پس گفت این جاى قدم محمد[ص]است قسم بخدا که مثل جاى قدمى است که در مقام ابراهیم علیه السلام است و گفت این جاى پاى ابى قحافه یا پسر او است و گفت از اینجا تجاوز نکرده اند یا به آسمان بالا رفته اند یا به زمین فروشده اند
و نیز خداوند به عنکبوت الهام نمود که فورا آنجا تار دمید این بود که وقتى کفار چنین دیدند یقین کردند که حضرت در غار نرفته گفته تا اینجا جاى قدم او است از اینجا یا به آسمان رفته یا به زمین فروشده زیراکه تار عنکبوت و خانه کبوتر شهادت مى دهد که در غار نرفته است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
خداوند پیامبرش را در حساسترین لحظات تنها نگذارد
در آیات گذشته همانگونه که گفته شد روى مساله جهاد در برابر دشمن از چند راه تاکید شده بود،از جمله این که گمان نکنید اگر شما خود را از جهاد و یارى پیامبر کنار بکشید کار او و اسلام زمین مى ماند آیه مورد بحث این موضوع را تعقیب کرده،مى گوید: اگر او را یارى نکنید خدایى که در سختترین حالات و پیچیده ترین شرائط او را به شکل معجز آسایى یارى کرد قادر است باز از او حمایت کند ( إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اَللّٰهُ ) و آن زمانى بود که مشرکان مکه توطئه خطرناکى براى نابود کردن پیامبر چیده بودند و همانگونه که در ذیل آیه 30 سوره انفال شرح آن گذشت تصمیم نهایى پس از مقدمات مفصلى بر این قرار گرفت که عده زیادى شمشیر زن از قبائل مختلف عرب خانه پیامبر ص را شبانه در حلقه محاصره قرار دهند و صبحگاهان دسته جمعى به او حمله کنند و او را در بسترش از دم شمشیرها بگذرانند پیامبر ص که به فرمان خدا از این جریان آگاه شده بود آماده بیرون رفتن از مکه و هجرت به مدینه شد،اما نخست براى این که کفار قریش به او دست نیابند به غار ثور که در جنوب مکه قرار داشت و در جهت مخالف جاده مدینه بود پناه برد در این سفر ابو بکر نیز همراه پیامبر ص بود دشمنان کوشش فراوانى براى یافتن پیامبر کردند ولى مایوس و نومید بازگشتند و پیامبر ص پس از سه شبانه روز توقف در غار و اطمینان از بازگشت دشمن،شبانه از بیراهه به سوى مدینه حرکت کرد،و بعد از چندین شبانه روز سالم به مدینه رسید و فصل نوینى در تاریخ اسلام آغاز شد آیه فوق اشاره به یکى از حساسترین لحظات این سفر تاریخى کرده مى گوید خداوند پیامبرش را یارى کرد،در آن هنگام که کافران او را بیرون کردند ( إِذْ أَخْرَجَهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ) البته قصد کفار بیرون کردن او از مکه نبود،بلکه تصمیم به کشتن او داشتند،ولى چون نتیجه کارشان بیرون رفتن پیامبر ص از مکه شد این نسبت به آنها داده شده است سپس مى گوید: این در حالى بود که او دومین نفر بود (ثٰانِیَ اِثْنَیْنِ ) اشاره به اینکه جز یک نفر همراه او نبود و این نهایت تنهایى او را در این سفر پر خطر نشان مى دهد و همسفر او ابو بکر بود به هنگامى که دو نفر به غار،یعنى غار ثور پناه بردند ( إِذْ هُمٰا فِی اَلْغٰارِ ) در آن موقع ترس و وحشت،یار و همسفر پیامبر را فرا گرفت و پیامبر او را دلدارى داد و گفت:غم مخور خدا با ما است ( إِذْ یَقُولُ لِصٰاحِبِهِ لاٰ تَحْزَنْ إِنَّ اَللّٰهَ مَعَنٰا ) در این هنگام خداوند روح آرامش و اطمینان را که در لحظات حساس و پر خطر بر پیامبرش نازل مى کرد بر او فرستاد ( فَأَنْزَلَ اَللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ ) و او را با لشکرهایى که نمى توانستید آنها را مشاهده کنید،یارى کرد ( وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهٰا ) این نیروهاى غیبى ممکن است اشاره به فرشتگانى باشد که حافظ پیامبر در این سفر پر خوف و خطر بودند،و یا آنها که در میدان جنگ بدر و حنین و مانند آن به یارى او شتافتند و سرانجام برنامه و هدف و مکتب کفار را پائین قرار داد و برنامه و گفتار الهى در بالا قرار گرفت ( وَ جَعَلَ کَلِمَةَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلسُّفْلىٰ وَ کَلِمَةُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا ) اشاره به اینکه توطئه هاى آنها در هم شکست،آئین خرافیشان در هم پیچیده شد،و نور خدا همه جا آشکار گشت و پیروزى در تمام جهات نصیب پیامبر ص اسلام شد چرا چنین نشود در حالى که خداوند هم قادر است و هم حکیم و دانا ،با حکمتش راههاى پیروزى را به پیامبرش نشان مى دهد و با قدرتش او را یارى مى کند ( وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ )
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
آیه، اشاره به توطئه ى خطرناک مشرکان براى کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله دارد در داستانِ «لیلة المبیت» از هر قبیله اى شخصى آماده شد و تصمیم گرفتند شبانه پیامبر را بکشند آن حضرت، على بن ابى طالب علیهما السلام را به جاى خود خواباند و شبانه همراه ابو بکر به سوى غار ثور رفت کفّار در تعقیب پیامبر صلى الله علیه و آله تا در غار آمدند، ولى با دیدن تار عنکبوت بر غار، منصرف شدند و برگشتند و پیامبر صلى الله علیه و آله پس از سه روز به مدینه عزیمت فرمود
در آن مدّت، غلام ابو بکر، (عامر بن فهره) براى آنان غذا مى برد و على علیه السلام مقدّمات سفر به مدینه را فراهم مى کرد
پس از سه روز، سه شتر آماده شد و پیامبر صلى الله علیه و آله، ابو بکر و راهنما، عازم مدینه شدند
چند سؤال و جواب
سؤال: آیا همراهى ابو بکر، براى دفاع از جان پیامبر صلى الله علیه و آله بود؟
پاسخ: یک پیرمرد در برابر بسیج عمومى مشرکان، چه دفاعى مى توانست بکند؟
سؤال: اطلاق کلمه ى «صاحبِ پیامبر» در آیه به ابو بکر، نشان لیاقت او براى جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله نیست ؟
پاسخ: کلمه ى صاحب، مفهوم لایق ندارد گاهى دو نفر با دو فکر و سلیقه و روش متفاوت، مصاحب مى شوند چنانکه در آیه 37 کهف مى خوانیم: «قٰالَ لَهُ صٰاحِبُهُ وَ هُوَ یُحٰاوِرُهُ » با آنکه میان آن دو نفر تفاوت بسیار بود
سؤال: اینکه از میان همه ى اصحاب، تنها ابو بکر با پیامبر بود، آیا این بالاترین ارزش براى او نیست ؟
پاسخ: همان شب، على علیه السلام هم در بستر پیامبر خوابید. اگر ابوبکر آن شب به خاطر وظیفه، همراه پیامبر بود. دو نفر دو وظیفه انجام دادند.
سؤال: ترس ابوبکر بر جان خودش بود یا بر جان پیامبر صلى الله علیه و آله؟
پاسخ: اگر بر جان پیامبر نیز ترسیده، وظیفهى هر مسلمان است که در موقع خطر، نگران حال رهبر باشد.
سؤال: اصحاب کساء که فضیلت دارند، پنج نفر بودند و اصحاب غار دو نفر، آیا این خصوصىتر و مهمتر نیست؟
پاسخ: دعاهاى پیامبر صلى الله علیه و آله براى اصحاب کساء که اهلبیت او بودند و در تشهّد هر نماز بر مسلمانان واجب است بر آنان صلوات بفرستند، هر شب و روز و همیشه و همه جا، حساب این دو صحنه را جدا مىکند.
سؤال: در این آیه پیامبر مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»، پس خدا با ابوبکر است. آیات دیگر، خدا را با متّقین و محسنین مىداند. پس او نیز از متّقین و محسنین است؟
پاسخ: مادامى که انسان در مدار احسان و تقوا باشد، خدا با اوست، ولى اگر از مدار خارج شد، مشمول لطف خدا نیست. باید دید مسیر حرکتها، موضعگیرىها، عکس العمل در برابر غدیر خم و بیعت به کجا انجامید؟
سؤال: آیه مىفرماید: خدا بر او (ابوبکر) آرامش نازل کرد، آیا این امتیاز نیست؟
پاسخ: در این آیه، پنج ضمیر است که همه به پیامبر بر مىگردد، چگونه ضمیر «عَلَیْهِ» به ابوبکر برگردد؟!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اَللّٰهُ إِذْ أَخْرَجَهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا این آیه به حادثۀ نیرنگ و توطئه اى اشاره دارد که کفّار قریش در آن، نقشه کشتن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را کشیده بودند، در حالى که آن حضرت در بسترش خوابیده بود و نیز به رهایى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از توطئۀ آنان به سبب خوابیدن على علیه السّلام در جایگاه وى و هجرت او از مکه به مدینه، پس ازآن که خداوند او را از توطئه و نیرنگ کافران آگاه کرد، اشاره دارد در این باره در تفسیر آیۀ سى از سورۀ انفال سخن گفتیم
ثٰانِیَ اِثْنَیْنِ إِذْ هُمٰا فِی اَلْغٰارِ إِذْ یَقُولُ لِصٰاحِبِهِ لاٰ تَحْزَنْ إِنَّ اَللّٰهَ مَعَنٰا مراد از ثانى اثنین و صاحب، ابو بکر است؛ زیرا او پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در هجرتش همراهى مى کرد آن دو با هم از بدى مشرکان در غار جبل ثور پنهان شده بودند رازى مى گوید: «وقتى مشرکان اثر [پاى آنها را] جستجو مى کردند و به غار نزدیک شدند، ابو بکر به سبب ترس از جان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گریه کرد و آن حضرت به او فرمود: غمگین مباش که خدا با ماست
ابو بکر گفت: آیا خدا با ماست ؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بله»
فَأَنْزَلَ اَللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهٰا ابو حیان اندلسى در تفسیر خود، النهر المارد من البحر مى گوید: «ابن عباس گفته است: سکینه به معناى رحمت و وقار است و ضمیر «علیه» به پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله برمى گردد؛ زیرا سخن دربارۀ اوست»
این نظریه با نظریۀ شیخ ازهر، مراغى مطابقت دارد؛ زیرا وى در تفسیر خود، عینا چنین گفته است: «یعنى خداوند آرامش خود را که دل با آن آرام مى گیرد بر پیامبرش فروفرستاد و او را با سپاهیان خود که همان فرشتگانند، نیرو بخشید» همچنین این نظریه با سیاق آیه هم خوانى دارد؛ زیرا ضمایر: نصره، أخرجه و أیّده همگى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برمى گردند
وَ جَعَلَ کَلِمَةَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلسُّفْلىٰ وَ کَلِمَةُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا مقصود از «کلمة اللّه» توحید و مراد از «کَلِمَةَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا» شرک و کفر است
وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ؛ حکمت خداوند اقتضا کرد که با قدرت خویش پیامبرش را یارى کند و دینش را بر تمام ادیان غالب سازد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
خطاب به کسانى است که در آیه سابقه مورد عتاب شده بودند باین بیان که اگر یارى نکنید پیغمبر (ص) را خدا یارى مى کند او را چنانچه کرد وقتى که کفار قریش او را از مکه معظّمه اخراج نمودند و همراه او یک نفر بیش نبود وقتى که در غار ثور نزدیکى مکه مخفى شدند و پیغمبر (ص) به همراه خود یعنى أبو بکر که مضطرب و پریشان حال بود فرمود غم مخور و مشوّش مباش خدا با ماست نمى گذارد کفار بر ما مسلط شوند و نگذاشت و در آن موقع و تمام مواقع حسّاس جنگ ها خداوند از خزانه غیب خود سکونت و اطمینان و وقار را براى قلب و قدم پیغمبر خود نازل فرمود و نیز در آن وقت و اوقات دیگر مانند جنگ بدر و حنین ملائکه را به کمک او فرستاد که غالبا شما آنها را نمى دیدید و آنها بدست و زبان با شما کمک مى کردند تا آنکه قرار داد بسبب غلبه اسلام به شمشیر و حجّت اقوال و عقاید کفار را در انظار اهل عالم پست و در درجه سفلى و کلمه توحید و دعوت اسلام در اعلى درجه خود مستقر گشت و خداوند عزیز است اولیاء خود را عزیز مى خواهد باین جهت امر بجهاد مى فرماید و حکیم است حکمى را برخلاف مصلحت و حکمت الزام نمى فرماید و محتمل است مراد از کلمه کفار وعید آنها نسبت به پیغمبر (ص) باشد و مراد از کلمة اللّه وعده نصرت الهى باشد که آن حضرت اظهار مى فرمود و تایید ملائکه در آن روز بعضى گفته اند آن بود که مى زدند بوجوه و ابصار کفار که آن حضرت را ندیدند و بعضى گفته اند دعا مى کردند که خداوند او را از شرّ دشمنان محفوظ فرماید و اینکه کلمة اللّه عطف بر کلمه سابقه نشده است براى اشاره به آنست که کلمة اللّه بالذّات اعلى و ارفع است احتیاج بجعل ندارد و در کافى از امام باقر (ع) نقل نموده که پیغمبر (ص) به ابو بکر در غار مى فرمود آرام باش خدا با ما است ولى او آرام نمى گرفت و لرز گرفته بود او را و چون آن حضرت او را به آن حال دید فرمود مى خواهى بنمایانم به تو یاران خود را از انصار که در مجالس خودشان صحبت مى کنند و مى خواهى بنمایانم به تو جعفر و یاران او را که در دریا شناورى مى نمایند عرض کرد بلى پس پیغمبر (ص) دست مبارک خود را به روى او کشید و او دید آنها را بهمان حالى که آن حضرت فرموده بود پس معتقد شد در باطن از آن وقت که او ساحر است نعوذ باللّه من شرور انفسنا و از حضرت رضا (ع) نقل نموده که قرائت فرمود فانزل اللّه سکینته على رسوله سؤال نمودند این طور است فرمود ما این طور قرائت مى کنیم و این تنزیل آیه است و عیاشى ره از آن حضرت نقل نموده که مخالفان بر ما احتجاج مى کنند بقول خداوند ثانى اثنین اذ هما فى الغار و نیست براى آنها در این حجّتى قسم بخدا هرآینه فرموده است خدا فانزل اللّه سکینته على رسوله و یاد نکرده است آن کس را بخیرى پرسیدند شما این طور قرائت مى فرمائید فرمود بلى و از امام باقر (ع) نقل نموده فانزل اله سکینته علیه مراد پیغمبر است آیا نمى بینى آنکه سکینه جز این نیست که نازل شده است بر پیغمبر خدا و در جوامع این قرائت را بامام صادق (ع) هم نسبت داده است و بنظر حقیر اخبار ناظر است بفضیلتى که اهل سنت از بیچارگى براى أبو بکر اثبات نموده اند و آن آنست که گفته اند مرجع ضمیر در علیه از جمله فانزل اللّه سکینته علیه در قرائت مشهوره صاحب است که أبو بکر بوده با آنکه بر کسى که ادنى معرفتى باسلوب کلام داشته باشد مخفى نیست که مرجع یک ضمیر در بین چند ضمیر که قبلا و بعدا موجود و مسلّم است شخص پیغمبر است نمى شود غیر آن حضرت باشد و ضمائر قبلى ضمیر در تنصروه و در نصره و اخرجه و لصاحبه و ضمیر بعدى ضمیر در ایده است و سکینه در همین سوره قبلا خدا فرموده که نازل نمود آن را بر پیغمبر و اهل ایمان و همچنین در سوره فتح آیا ممکن است با وجود پیغمبر سکینه بر أبو بکر نازل شود و بر آن حضرت نازل نشود و اگر گفته شود بر هر دو نازل شده گوئیم پس باید ضمیر تثنیه باشد یا تصریح بصاحب هم بشود چنانچه در دو آیه دیگر که در آن دو ذکر سکینه شده تصریح باهل ایمان هم شده است پس در اینجا که نفرموده است فانزل اللّه سکینته علیهما و نیز نفرموده است علیه و على صاحبه معلوم مى شود سکینه اختصاص به آن حضرت داشته و در اخبار منقوله اشاره باین تفصیل شده است و خواسته اند از احتمال ارجاع ضمیر به ابو بکر باین بیان منع فرمایند و معلوم شود که او از اهل ایمان نبوده که مشمول رحمت حق شود لذا سکینه خدا اینجا مخصوص به آن حضرت شده و ذکرى از غیر نشده و مقصود ائمه اطهار (ع) نهى از قرائت مشهوره نیست بلکه مقصود تفسیر و بیان مراد است مثلا اگر بگویند زید و عمرو بر کریمى وارد شدند که کرم خود را از احدى دریغ نمى کند مگر آنکه قابل نباشد و زید مشمول کرم او شد آیا دلالت ندارد بر آنکه عمرو قابل نبوده سکینه و تأییدات غیبیّه الهیّه هم از این قبیل است که باید بمحلّ قابل برسد لذا مخصوص باهل ایمان شده و الّا بخل در ساحت ربوبى وجود ندارد و الحمد للّه على وضوح الحق و الحجّة علیه بما ارادوا منه الباطل و الحجة علیه و ذلک من نعمائه و آلائه على اهل ولاء اولیائه
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.