«اَلَّذِینَ إِذٰا مٰا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاٰ أَجِدُ» 93 ابو الفتوح نوشته است: واقدى گفت: هفت مرد انصارى بودند چون بگریستند مردمان رغبت ایشان در جهاد بدانستند، عثمان دو مرد را برنشاند و عبّاس دو مرد را و یامین بن کعب بن النّضر سه کس را، واقدى گفت: سى هزار مرد با رسول بتبوک حاضر آمدند
فخر: مجاهد گفته است: سه برادر بودند بنام معقل و سوید و نعمان اولاد مقرن از پیغمبر تقاضا کردند براى رفتن بسفر جنگى تبوک به آنها چکمه و کفش از پوست دباغى شده بدهد و یا نعلین تخت دولا که مقاومت براى راه دور و دراز داشته باشد، پیغمبر فرمود: ندارم آنها با چشم گریان برگشتند، ابن عبّاس گفته است: آنها تقاضاى چهارپا و وسیله ى نقلیّه کردند پیغمبر فرمود: راه دور است و آدمى را دو شتر لازم است تا یکى براى سوارى و دیگرى براى آنکه آب و توشه ى سفر برآن بار کند و من چنین وسیله ندارم که بشما بدهم
[ نظرات / امتیازها ]
وَ لاٰ عَلَى اَلَّذِینَ إِذٰا مٰا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاٰ أَجِدُ مٰا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ حَزَناً أَلاّٰ یَجِدُوا مٰا یُنْفِقُونَ راویان و مفسران وحدت نظر دارند که این آیه دربارۀ گروهى از مسلمانان نازل شد وقتى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خود را براى غزوۀ تبوک آماده مى کرد، نزد او آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا، ما براى رفتن با تو به جهاد، مرکبى نداریم و از آن حضرت مرکبى خواستند که آنان را به جهاد ببرد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من چیزى ندارم که شما را برآن سوار کنم ازاین رو، اشک از چشمان آنها جارى شد؛ زیرا از جهاد در رکاب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله محروم مى گردیدند آن گاه، مفسران در نام و تعداد این گروه دچار اختلاف شده اند و این، چندان اهمیّت ندارد؛ زیرا آیه آشکارا بر وقوع این حادثه دلالت دارد و کسى نیست که منکر آن شده باشد
سؤال: این گروه از صنف فقیرانى هستند که خداوند با این سخن خود بدان اشاره کرده است: «و لا على الّذین لا یجدون ما ینفقون» بنابراین، تکرار آنچه فایده اى دارد؟
برخى از مفسران پاسخ داده اند که فقیران نه خوراک دارند و نه مرکب در حالى که افرادى که به خاطر عدم شرکت در جهاد گریه مى کردند، خوراک داشتند، لکن سوارى نداشتند ممکن است فایدۀ تکرار این باشد که خدا مى خواهد راستگویى گریه کنندگان و اخلاص و منزلت ایشان را در پیشگاه خدا آشکار سازد به هرحال، خداوند مسئولیت را از هرکس که به سبب ناتوانى از شرکت در جهاد خوددارى کند برداشته است، خواه این ناتوانى بیمارى باشد، یا نداشتن خوراک و یا سوارى
[ نظرات / امتیازها ]
روه دیگر از کسانى که معذور از جهادند و اگر در جنگ شرکت نکردند گناهى متوجه آنها نیست، کسانى هستند که مرکب ندارند چون در جنگ تبوک مقصد دور بود و بدون مرکب نمى شد رفت
بعضى از مسلمانان که شوق جهاد بر سر آنان بود ولى مرکب نداشتند، نزد پیامبر مى آمدند و از او مرکب مى خواستند ولى پیامبر مرکب نداشت که در اختیار آنان قرار دهد
در آیۀ شریفه از این افراد چنین یاد مى کند که آنها کسانى هستند که نزد تو آمدند تا آنان را بر مرکبى سوار و رهسپار جنگ کنى، تو گفتى که مرکبى براى شما نمى یابم و آنان برگشتند در حالى که از فرط غصه و اندوه، اشک از چشمانشان جارى بود و ناراحت بودند که چرا هزینه اى ندارند تا صرف جهاد کنند در بعضى از روایات آمده که آنان فقط تقاضاى کفش مى کردند که بپوشند و به جهاد بروند
فرق این گروه با گروه سوم این است که گروه سوم آن چنان فقیر بودند که نه هزینه سفر و نه خرج خانواده داشتند ولى این گروه تنها مرکب نداشتند و هزینه هاى دیگر را تهیه کرده بودند اینان عاشق جهاد بودند و از اینکه به علت فقر مالى نمى توانستند در جهاد شرکت کنند گریه مى کردند و چه دردناک است وقتى که یک مرد مى گرید
توجه کنیم که شرط خیرخواهى که براى آن سه گروه ذکر شد، براى این گروه ذکر نمى شود زیراکه نیازى نیست؛ وقتى کسى آن چنان ایمان محکمى دارد که نرفتن به جهاد او را به گریه مى اندازد، معلوم است که او خیرخواه اسلام است
در آیۀ دیگرى معذوران از جنگ را به نحو دیگرى بر مى شمارد که البته آن گروهها هم داخل در تحت همین گروههایى است که در آیۀ مورد بحث عنوان شده است: لَیْسَ عَلَى اَلْأَعْمىٰ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلَى اَلْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلَى اَلْمَرِیضِ حَرَجٌ (فتح 17)
بر نابینا گناهى نیست و بر مریض گناهى نیست و بر لنگ گناهى نیست(که در جهاد شرکت نکنند)
[ نظرات / امتیازها ]