● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
إِذِ انبَعَثَ أَشقاها (12)
إِذِ انبَعَثَ أَشقاها: زمانی که برخاست شقیترین و بدبختترین قبیله ایشان که آن قدّار بن سالف بود، بر قصد پی کردن ناقه. مراد اشقی جماعتی باشند، یعنی برخاستند به قصد ناقه جماعتی از ایشان که شقیترین آن قبیله بودند، و قدار از جمله آن جماعت بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
12- (اینکه تکذیب) زمانی بود که شقیترین یعنی بدبختترین قوم ثمودقیام کرد (تا ناقه صالح را پی کرد).
(و پی کننده ناقه صالح بزبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله اشقی الاوّلین یعنی شقیترین پیشینیان تا زمان خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قدار بن سالف بوده است.
(و اینکه روایت بصحّت پیوسته است باسناد از عثمان بن صهیب از پدرش که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام فرمود: اشقی الاوّلین کیست! علی علیه السّلام عرض کرد پی کننده ناقه، فرمود درست گفتی پس اشقی الاخرین کیست! عرض کرد نمیدانم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود آنکسیکه ترا بر اینکه جا ضربت وارد کند و اشاره فرمود بمقدّم سر علی علیه السّلام).
(و از عمّار بن یاسر مروی است که گفت من و علی علیه السّلام در غزوه عشیره در سایه درخت خرما و بر روی خاک خفته بودیم و بخدا سوگند ما را کسی جز رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بیدار نکرد که با پای خودش بما حرکت داد و فرمود چرا بخاک خوابیدهاید! سپس فرمود آیا برای شما خبر بدهم بدو مرد که شقیترین مردمند عرض کردیم بلی یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فرمود احیمر ثمود آنکسیکه ناقه را پی نمود و آنکسیکه بر اینجای تو ضربت بزند یا علی (و دست خود را بر پیشانی و جلوی سر علی نهاد) و از خون آن اینکه را رنگین کند (و دست بریش علی گرفت) (انتهی نقل ترجمه از مجمع البیان).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - بدبخت ترین فرد قوم ثمود، به طغیان در برابر رسول الهى تحریک شد.
بطغویها . إذ انبعث أشقـیها
«بعث»، به معناى برانگیختن چیزى و جهت دادن به آن است (مفردات). «انبعاث» مطاوعه آن و به معناى تحریک شدن و ارسال و روانه شدن است. «شقاوة» نقطه مقابل «سعادة» است و مانند آن به «اخروى و دنیوى» و «نفسانى و بدنى و خارجى» تقسیم مى شود. (مفردات)
2 - قوم ثمود، گرفتار تیره بختى و شقاوت
إذ انبعث أشقـیها
«أشقى»، اسم تفضیل و نشانه وجود رگه هاى شقاوت در دیگر افراد قوم ثمود است.
3 - قوم ثمود، وادار سازنده شقى ترین فرد خود، به طغیان در برابر فرستاده الهى
انبعث أشقـیها
«انبعاث»، تأثیرپذیرى از «بعث» و ارسال دیگران است و نشان مى دهد که فرد «اشقى»، از سوى دیگران تحریک شده بود. ظرف بودن «إذ انبعث...» براى آیه قبل و نیز ضمیرهاى جمع در «فعقروها» و «بذنبهم» (در آیات بعد) بیانگر این است که قوم ثمود، محرک اصلى بوده اند.
4 - شقاوت، داراى مراتب است.
أشقیها
5 - شقاوت افزون تر، مایه آمادگى بیشتر براى طغیان در برابر رسولان الهى و تکذیب آنان
بطغویها . إذ انبعث أشقیها
6 - آمادگى شقى ترین فرد قوم ثمود، براى مقابله با رسول الهى، نمودار طغیانگرى و مصداق بارز تکذیب گرى آنان بود.
کذّبت ثمود بطغویها . إذ انبعث أشقیها
«إذ»، ظرف براى «کذّبت» و بیانگر زمان تکذیب قوم ثمود است; یعنى، زمانى تکذیب گرى و طغیان گرى قوم ثمود عملى شد که شقى ترین فرد آنان تحریک شد.
7 - «عن عبد اللّه بن زَمعَة قال: خطب رسول اللّه(ص) فذکر الناقة و ذکر الذى عقرها فقال: «إذ انبعث أشقاها» قال: انبعث لها رجل عارم عزیز منیع فى رهطه;(1)
عبداللّه بن زَمعة روایت کرده که رسول خدا(ص) خطبه خواند و از ناقه [ثمود]و کسى که آن را پى کرد، سخن گفت و فرمود: [خداوند فرموده] «إذ انبعث أشقاها» مردى براى پى کردن ناقه [صالح] تحریک شد که زشت خو و مردم آزار و در قبیله خود عزیز و مورد حمایت بود».
رسولان خدا
دشمنان رسولان خدا 6; زمینه تکذیب رسولان خدا 5; طغیان علیه رسولان خدا 3، 5
روایت 7
شقاوت
آثار اصرار بر شقاوت 5; مراتب شقاوت 1، 4، 7
صالح(ع)
دشمنى با صالح(ع) 1; عقر شتر صالح(ع) 7
طغیان
زمینه طغیان 5
قوم ثمود
تاریخ قوم ثمود 1، 3، 6، 7; تحریک شقى ترین فرد قوم ثمود1، 3، 7; حامیان شقى ترین فرد قوم ثمود 7; شقاوت قوم ثمود 2; دشمنى شقى ترین فرد قوم ثمود 6; نشانه هاى تکذیبگرى قوم ثمود 6; نشانه هاى طغیانگرى قوم ثمود 6; نقش قوم ثمود 3
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(12)- إِذِ انبَعَثَ ظرف کَذَّبَت است یا طغوی یعنی تکذیب ایشان در وقتی بود که بر خاست أَشقاها بدبختترین قبیله ایشان«1» که آن قدار بن سالف بود بر قصد عقر ناقه و می- تواند بود که مراد باشقی جماعتی باشند چه افعل تفضیل چون مضاف واقع شود جایز است که در واحد و جمع و تذکیر و تأنیث مساوی باشد و فضل شقاوت بجهت قصد عقر است یعنی برخاستند بقصد ناقه جماعتی از ایشان که شقیترین آن قبیله بودند و قدار از جمله آن جماعت بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
آنگاه در اشاره به یکى از نمونههاى روشن طغیانگرى و تجاوزکارى آنان مىفرماید:
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها
آنگاه که تیرهبختترین آنها براى جنایت به پا خاست.
آرى سردمداران خود کامه آن قوم، پادوهاى خود را به شرارت و تجاوز وسوسه کردند، و شقىترین آنان وسوسه پذیرفت و براى انجام جنایت و پى کردن «ناقه صالح» به پاخاست.
نام این تیرهبختترین قوم، «قدار» بود که پیامبر گرامى او را تیرهبختترین جامعههاى پیشین لقب داد.
از آن حضرت آوردهاند که به امیرمؤمنان فرمود: مَن اشقى الاولین؟ على جان! تیره بختترین و سنگدلترین فرد جامعههاى پیشین که بود؟
على (ع) پاسخ داد: آن کسى که «ناقه صالح» را پى کرد و کشت قال: عاقر الناقة.
پیامبر فرمود: صدقت، فمن اشقى الاخرین؟
درست مىگویى، اینگ بگو تیربختترین و خشنترین فرد جامعههاى پسین کیست؟
على (ع) پاسخ داد: لا اعلم یا رسول اللَّه! اى پیامبر خدا نمىدانم.
پیامبر فرمود: او کسى است که شمشیر را بر فرق تو فرود مىآورد؛ و آنگاه به بالاى پیشانى على (ع) اشاره کرد الذى یضربک على هذه، و اشار الى یافوخه.(177)
در روایتى «عمار» آورده است که: من به همراه امیرمؤمنان در پیکار «عسرت» در کنار دیوارى از نخلستان و بر تلى از خاک خفته بودیم، که پیامبر گرامى ما را خسته و خاک آلود بیدار کرد و فرمود: آیا شما را از دو شقاوت پیشهترین روزگاران آگاه نسازم؟
پاسخ دادیم: چرا اى پیامبر خدا!
فرمود: یکى از آن دو، مرد کوتاهقامت و سرخ چهرهاى بود که «ناقهصالح» را پى کرد و کشت، و دیگرى آن تجاوزکارى است که فرق تو را هدف شمشیرش قرار مىدهد و محاسن تو را از خون سرت رنگین مىسازد والذى یضربک بالسیف یاعلى!...
از دیدگاه پارهاى «قدار» قامتى کوتاه و چشمانى کبود و پوستى سپید داشت و از راه گدایى روزگار مىگذرانید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
- إِذِ انبَعَثَ أَشقاها- طغیان و سرکشی قوم ثمود هنگامی صورت گرفت که شقیترین افراد خود را برای پی کردن ناقه صالح علیه السّلام فرستادند، و نام او: قدار بن سالف بود. وی بود که ناقه را پی کرد. همین قدار است که در شوم بودن به زبان عربی مورد ضرب المثل قرار میگیرد، و گفته میشود: اشأم من قدار- یعنی فلان شخص، یا فلان چیز از قدارشومتر است. اینکه قدار مردی: سرخ و سفید و کبود چشم و کوتاه قامت بود. وی اشقی الاولین بود. کما اینکه قاتل علی بن أبی طالب علیه السّلام هم چنانکه در مجمع- البیان از پیامبر اسلام روایت میکند اشقی الاخرین بود-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[12] تکذیب صفتی مشترک در میان همه ثمودیان بود، ولی در یکی از آنان به صورتی خاص تجلی داشت و آن کسی بود که پس از رسیدن ناقه صالح همچون آیتی الاهی به آن قوم، اینکه شتر را پی کرد.
«إِذِ انبَعَثَ أَشقاها- که شقیترین ایشان (به کشتن شتر صالح) بر پا خاست.»
بدین گونه یک کس یا کسانی معدود جریمهای را مرتکب میشوند، ولی دیگران به آن رضا میدهند، زیرا چنین کاری در صورتی ممکن است که روش اجتماعی اینکه اجازه را به مجرمان بدهد: ساکت ماندن نیکان و اهل صلاح، به بانک بلند تکذیب کردن مکذّبان، و خودستایی مجرمان و گناهکاران. و به همین سبب از امام علی- علیه السلام- چنین روایت شده است: «ای مردم؟ خشنودی و خشم (از چیزی) همگان را (در پیامد آن) شریک میسازد، چنان که ماده شتر ثمود را یک تن پی کرد و خدا همه آنان را عذاب فرمود، چون همگی آن کار را پسندیدند و خدای سبحان گفت: «ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند» و دیری نپایید که زمینشان بانگی کرد و فرو رفت چنان که در زمین سست آهن تفت».«5»
معنی «انبعث» به پا خاست است، و پی کننده ماده شتر از آن روی شقیترین (اشقی) فرد از قوم ثمود خوانده شده که به انجام دادن کاری پرداخت که هیچ کس جز او جرأت انجام دادن آن را نداشت، و در حدیث مأثور از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- آمده است که پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- به او گفت:
«آیا میدانی که در میان گذشتگان شقیترین کیست! گفتم: خدا و فرستادهاش داناترند، گفت: پی کننده ماده شتر. آن گاه گفت: آیا میدانی که شقیترین در پسینیان کیست! گفتم: خدا و رسولش داناترند، گفت: کشنده تو».«6»
از عمّار بن یاسر روایت شده است که گفت: من و علی بن ابی طالب در غزوة العسرة در نهالستانی از خرما بر زمینی خاکی خفته بودیم، و سوگند به خدا که کسی جز رسول اللّه ما را با حرکت دادن به وسیله پایش بیدار نکرد، با آن خاک ما را آلوده ساخت، پس گفت: «میخواهید از دو شقیترین مرد به شما خبر دهم!» و ما گفتیم: آری، یا رسول اللّه، گفت: «أحیمر ثمود که ماده شتر صالح را پی کرد، و دیگری آن که تو را، ای علی، بر اینکه جا ضربه میزند- و دست خود را بر گوشه سرش بالای پیشانی نهاد- و تا اینکه جا از آن تر میشود- و ریشش را به دست گرفت-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
إِذِ انبَعَثَ أَشقاها:
نظر به اینکه که قوم ثمود بطور دسته جمعی در مقام مبارزه با ساحت پروردگار برآمده شخصی را بنام قدار بن سالف ترغیب نمودند او اقدام بقتل شتر نمود پروردگار نیز قتل شتر را بهمه افراد آن قوم نسبت داده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
مجمع البیان
آنگاه در اشاره به یکى از نمونههاى روشن طغیانگرى و تجاوزکارى آنان مىفرماید:
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها
آنگاه که تیرهبختترین آنها براى جنایت به پا خاست.
آرى سردمداران خود کامه آن قوم، پادوهاى خود را به شرارت و تجاوز وسوسه کردند، و شقىترین آنان وسوسه پذیرفت و براى انجام جنایت و پى کردن «ناقه صالح» به پاخاست.
نام این تیرهبختترین قوم، «قدار» بود که پیامبر گرامى او را تیرهبختترین جامعههاى پیشین لقب داد.
از آن حضرت آوردهاند که به امیرمؤمنان فرمود: مَن اشقى الاولین؟ على جان! تیره بختترین و سنگدلترین فرد جامعههاى پیشین که بود؟
على (ع) پاسخ داد: آن کسى که «ناقه صالح» را پى کرد و کشت قال: عاقر الناقة.
پیامبر فرمود: صدقت، فمن اشقى الاخرین؟
درست مىگویى، اینگ بگو تیربختترین و خشنترین فرد جامعههاى پسین کیست؟
على (ع) پاسخ داد: لا اعلم یا رسول اللَّه! اى پیامبر خدا نمىدانم.
پیامبر فرمود: او کسى است که شمشیر را بر فرق تو فرود مىآورد؛ و آنگاه به بالاى پیشانى على (ع) اشاره کرد الذى یضربک على هذه، و اشار الى یافوخه.(177)
در روایتى «عمار» آورده است که: من به همراه امیرمؤمنان در پیکار «عسرت» در کنار دیوارى از نخلستان و بر تلى از خاک خفته بودیم، که پیامبر گرامى ما را خسته و خاک آلود بیدار کرد و فرمود: آیا شما را از دو شقاوت پیشهترین روزگاران آگاه نسازم؟
پاسخ دادیم: چرا اى پیامبر خدا!
فرمود: یکى از آن دو، مرد کوتاهقامت و سرخ چهرهاى بود که «ناقهصالح» را پى کرد و کشت، و دیگرى آن تجاوزکارى است که فرق تو را هدف شمشیرش قرار مىدهد و محاسن تو را از خون سرت رنگین مىسازد والذى یضربک بالسیف یاعلى!...
از دیدگاه پارهاى «قدار» قامتى کوتاه و چشمانى کبود و پوستى سپید داشت و از راه گدایى روزگار مىگذرانید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.