● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّی (11)
وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ: و دفع نکند از او عذاب را مال او که به آن بخل ورزیده، إِذا تَرَدّی: چون هلاک شود. مراد وقت موت یا در قبر یا زمانی که در جهنّم درآید. ممکن است (ما) استفهامیه و برای انکار باشد. یعنی مال او چه چیز را منع کند از او از عذاب و عقاب!
شأن نزول- إبن عباس نقل نموده که مردی از انصار در سرای او درختی از خرما بود که بعضی از شاخههای او در سرای همسایه فقیر عیال بار آویخته بود.
صاحب درخت هرگاه آمدی و از میوههای آن چیدی، اگر احیانا میوهای از آن درخت بیفتادی، اطفال همسایه آن را برداشتندی. آن مرد فورا پائین آمدی و آن را از ایشان بگرفتی و اگر آن را در دهن داشتندی، انگشت در دهن ایشان کردی و بیرون آوردی. مرد همسایه شکایت خدمت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نمود. حضرت صاحب درخت را طلبید، فرمود فلان درخت که شاخههای او در خانه همسایه است، به من بفروش به نخلهای که در بهشت به تو دهم. آن شخص گفت مرا نخلستان بسیار هست و اینکه نخله بهترین نخلها و خاطر من به آن متعلّق است و بدین جهت به فروش آن راضی نیستم. ابو دحداح چون اینکه بشنید، گفت یا رسول اللّه اگر من اینکه نخله را از او بخرم، از من میخری به آن درخت بهشتی! فرمود: آری از تو میخرم به نخلهای از نخلات بهشت که به او میدادم. پس ابو دحداح نزد آن مرد رفت، طلب بیع کرد. آن شخص گفت تو میدانی که پیغمبر از میخرید آن را به درختی از بهشت و من علاقه دارم.
ابو دحداح گفت مدّعای تو چیست! گفت کمتر از چهل نخله آن را نفروشم.
ابو دحداح هر چه اصرار کرد به کمتر از چهل عدد راضی نمیشد. پس آن درخت را خرید به خرماستان که مشتمل بر چهل درخت بود و آمد خدمت حضرت عرض کرد: نخله را خریدم. حضرت آن را از ابو دحداح خرید به درخت بهشتی. پس به خانه همسایه آمد، فرمود اینکه نخله را به تو و عیالات تو بخشیدم. حق تعالی إبن سوره را نازل فرمود[اینکهما «1» که سعی شما مختلف است، چنانچه مرد انصاری برای دنیا و ابو دحداح برای آخرت بود.
تنبیه- آیه عامّ است عموم مکلّفین را در هر عصر و زمان.
تتمّه- عیّاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت نمود در تفسیر اینکه آیه:
«فَأَمّا مَن أَعطی» ممّا اتاه اللّه «وَ صَدَّقَ بِالحُسنی» ای بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری». قال: لا یرید شیئا من الخیر الّا یسّر اللّه له «وَ أَمّا مَن بَخِلَ» بما اتاه اللّه «وَ استَغنی وَ کَذَّبَ بِالحُسنی» بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلعُسری» فقال: لا یرید شیئا من الشّرّ الّا یسّر له. ثمّ قال ابو جعفر علیه السّلام: «وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّی» اما و اللّه ما تردّی من خیل[اینکهما «2» و لا حایط و لا تردّی فی بئر و لکن تردّی فی نار جهنّم. فرمود: امّا کسی که عطا کند از آنچه داده است او را خدا و تصدیق نماید به حسنی، یعنی: به اینکه عطا فرماید خدا یکی را به ده و اکثر از آن، پس زود است آسان فرماید او را که اراده نکند چیزی از خیر را مگر آنکه آسان فرماید برای او. و امّا کسی که بخل نماید به آنچه عطا فرموده خدا او را و تکذیب نماید به حسنی که خدا عطا نماید یکی را به ده و زیادتر، پس زود باشد میرساند او را به سختی که نخواهد چیزی از شرّ را مگر آنکه آسان شود برای او، و دفع نکند از او مال او از اسبها و خانهها، وقتی که وارد شود در مهلکه، و وارد نشود در چاهی مگر در آتش جهنّم[اینکهما «3».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
11- و دارائی او بکار او نخواهد آمد و او را بینیاز نخواهد ساخت موقعیکه در دوزخ سقوط میکند- یا موقعیکه میمیرد و هلاک میگردد.
- بحسن گفتند فلانی مالی جمع کرده است گفت آیا برای آن عمری هم جمع کرده است گفتند نه گفت پس مرده را با اموال چکار.
در دنباله شان نزول آیه بعض مفسرین گفتهاند (فَأَمّا مَن أَعطی وَ اتَّقی) او أبو الدحداح است که درخت را بچهل درخت خرید و تقدیم حضرت کرد و حضرت هم بصاحبخانه بخشید و (أَمّا مَن بَخِلَ وَ استَغنی) صاحب درخت خرماست. و همچنین (لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی) صاحب درخت است و (سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی) أبو الدحداح است (وَ لَسَوفَ یَرضی) وقتی وارد بهشت شود و گویند حضرت بر اینکه درخت که عبور میکرد و خوشههای آویخته را میدید میفرمود (عذوق عذوق لابی الدحداح فی الجنة).
و إبن الزبیر گفته است که آیه در باره أبی بکر نازل شده است. که غلامان را که اسلام آورده بودند میخرید مانند بلال و عامر بن فهیره و غیرهما و آنها را آزاد میکرد.
و صاحب مجمع گوید اولی چنان است که آیات را حمل بر عموم کنیم در باره هر کسی که از مال خود حق خدائی را عطا کند و هر آنکس که بخل کند و حق خدائیرا ندهد.
و عیاشی هم باسناد خود از سعد الاسکاف از أبی جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود (فامّا من اعطی ممّا اتاه اللّه و اتّقی و صدّق بالحسنی ای بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک (و فی روایة اخری الی مائة الف مما زاد) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری- قال- لا یرید شیئا من الخیر الّا یسر اللّه له و أمّا من بخل بما اتیه اللّه و استغنی و کذب بالحسنی بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک (و فی روایة اخری الی مائة الف فما زاد) فسنیسّره للعسری- قال- لا یرید شیئا من الشّر الا یسّره اللّه له) قال ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام (و ما یغنی عنه ماله اذا تردی- امّا و اللّه ما تردّی من جبل و لا تردّی من حایط و لا تردّی فی بئر و لکن تردّی فی نار جهنّم).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - ثروت بخیلان و زراندوزان، هنگام سقوط و هلاکتشان، کارساز نبوده و خطرى را برطرف نمى سازد.
و ما یغنى عنه ماله إذا تردّى
«أغنى عنه»; یعنى، او را کافى بود (مفردات راغب) و «أغن عنى شَرَّک»; یعنى، شرّ خود را برگردان و بازدار (نهایه ابن اثیر). براساس این دو معنا جمله «ما یغنى عنه ماله»; یعنى، ثروتش او را بى نیاز نمى سازد و از او [خطرى را] باز نمى دارد. «تردّى» به معناى در معرض هلاکت قرار گرفتن است (مفردات راغب) و فعل «تردّى»; یعنى، سقوط کرد. (قاموس)
2 - بخلورزى، و زراندوزى و تکذیب وعده هاى خداوند، زمینه ساز سقوط و هلاکت
و أمّا من بخل ... إذا تردّى
3 - ترک انفاق و تقوا، ساقط کننده انسان و مایه هلاکت اخروى او است.
فأمّا من أعطى و اتّقى ... و أمّا من ... إذا تردّى
4 - سقوط و هلاکت ثروتمندان بخیل در دنیا و آخرت، گواه بى ثمر بودن ثروت و واهى بودن احساس بى نیازى آنان از پاداش هاى الهى است.
استغنى ... و ما یغنى عنه ماله إذا تردّى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
و هشدار مى دهد که:
وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى
و آن گاه که او به دوزخ سقوط مى کند ثروت و امکاناتش براى او سودبخش نخواهند بود.
به باور گروهى از مفسران از جمله «قتاده» منظور این است که: و آن گاه که او در لبه پرتگاه دوزخ قرار گرفت، ثروت و قدرت او نمى تواند او را از سقوط برهاند.
امّا به باور برخى دیگر آن گاه که مرگ به سراغ او بیاید ثروت و امکاناتش او را از مرگ نجات نخواهند داد.
به دانشورى - ضمن وصف از فردى - گفته شد: او ثروتى بسیار هنگفت گرد آورده است. او پرسید، آیا براى نگاهدارى و بهره ورى از آن، عمرى هم فراهم کرده است؟
گفتند: نه، گفت: پس مردگان را با ثروت و امکانات برجاى مانده چکار و چه سود؟ فماتصنع الموتى بالاموال؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(11)- وَ ما یُغنِی عَنهُ و دفع نکند از او عذاب را مالُهُ مال او که بآن بخل کرد إِذا تَرَدّی چون هلاک شود اینکه مأخوذ است از ردی که هلاکتست و اینجا مراد موتست یا وقتی که در قبر در آید یا در دوزخ افتد، و میتواند بود که ما از برای استفهام باشد در معنی انکار یعنی مال او چه چیز را منع کند از او از عذاب و عقاب، واحدی باسناد خود بعکرمه میرساند که إبن عباس فرمود که سبب نزول اینکه آیات آن بود که مردی از انصار در سرای وی درختی از خرما بود که بعضی از شاخهایش در سرای همسایه درویش عیال بار آویخته بود و صاحب آن درخت هر گاه که بر بالای آن درخت رفتی و میوههای آن چیدی اگر احیانا میوهای از آن درخت بیفتادی اطفال همسایه آن را برداشتندی آن مرد فی الحال بپائین آمدی و آن را از ایشان بگرفتی و اگر ایشان آن را در دهن داشتندی انگشت در دهن ایشان کردی و بیرون آوردی مرد همسایه شکایت او را به حضرت رسالت عرض نمود آن حضرت صاحب آن درخت را طلبید و گفت ای مرد فلان نخله خود را که شاخ آن بخانه همسایه تو آویخته بمن بفروش بنخلهای که در بهشت بتو دهم آن شخص گفت مرا نخلستان بسیار هست و اینکه نخله بهترین نخلات است و خاطر من بسیار بآن متعلق است و بجهت اینکه فروختن آن را با خود قرار نمیتوانم داد ابو دحداح چون اینکه سخن را از حضرت پیغمبر بشنید گفت یا رسول اللّه اگر من اینکه نخله را از او بخرم تو از من میخری بآن درختی که در بهشت باو میدادی فرمود آری آن را از تو میخرم بنخلهای از نخلات بهشت که باو میدادم پس ابو دحداح نزد آن مرد رفت و طلب بیع آن کرد آن شخص گفت تو میدانی که پیغمبر آن را از من میخرید بدرختی که در بهشت بمن دهد و من بجهت آنکه آن درخت بهترین نخلات من بود و دل بستگی تمام بآن داشتم بوی نفروختم اما اگر تو آن را بر وفق مدعای من میخری بتو میفروشم ابو دحداح گفت مدعای تو چیست گفت اینکه آن را بکمتر از چهل نخله نفروشم ابو دحداح هر چند الحاح میکرد بکمتر از چهل درخت راضی نمیشد پس آن درخت را بخرید از وی بخرماستانی که مشتمل بر چهل درخت بود که در مدینه داشت و مردمان را بدان گواه گرفت بعد از آن نزد حضرت پیغمبر رفت و گفت یا رسول اللّه آن نخله را از صاحبش خریدم آن حضرت آن را از ابو دحداح بخرید بدرختی که در بهشت بوی دهد پس بسرای آن همسایه رفت و گفت اینکه نخله را بخشیدم بتو و بعیالان تو حق سبحانه اینکه سوره را فرستاد و در آن بیان فرمود که سعی آدمی مختلف است یعنی سعی انصاری که از برای دنیا بود و سعی ابو دحداح که از برای آخرت بود پس قوله فَأَمّا مَن أَبَخِلَ بما آتاه اللّه وَ استَغنی وَ کَذَّبَ بِالحُسنی بأن اللّه یؤتی بالواحد عشرا او اکثر من ذلک-علی و فی روایة اخری- الی مائة الف فما زاده فَسَنُیَسِّرُهُ لِلعُسری فقال لا یرید شیئا من الشر الا یسره اللّه له ثم قال ابو جعفر علیه السّلام وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّی ای اما و اللّه ما تردی من جبل و لا حایط و لا تردی فی بئر و لکن تردی فی نار جهنم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
و در آخر آیه مورد بحث به این بخیلان کور دل هشدار مى دهد و مى فرماید: در آن هنگام که او در قبر یا جهنم سقوط مى کند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت (و ما یغنى عنه ماله اذا تردى ).
نه مى تواند این اموال را با خود از این دنیا ببرد، و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.
((ما)) در آغاز این آیه ممکن است نافیه باشد (چنانکه در بالا گفتیم )
یا براى استفهام ) انکارى یعنى اموال او به هنگام سقوط در قبر یا دوزخ چه سودى به حال او خواهد داشت ؟
((تردى )) از ماده ((ردائت )) و ((ردى )) به معنى هلاکت است ، و به معنى سقوط از بلندى که مایه هلاکت شود نیز آمده است ، بلکه بعضى اصل آن را به معنى سقوط مى دانند، و از آنجا که سقوط از نقطه مرتفع موجب هلاکت مى شود به معنى هلاکت نیز آمده است ، و در آیه مورد بحث ممکن است به معنى سقوط در قبر، یا دوزخ ، و یا هلاکت به معنى مجازات بوده باشد.
و به این ترتیب قرآن در این آیات از دو گروه سخن مى گوید: گروهى مؤ من و با تقوى و سخاوتمند، و گروهى بى ایمان و بى تقوى و بخیل که نمونه هر دو گروه در شاءن نزول به طور وضوح منعکس شده است .
گروه اول با استفاده از توفیقات الهى مسیر خود را با سهولت پیموده و به سوى بهشت و نعمتهاى آن روان مى شوند، در حالى که گروه دوم در زندگى با انبوه مشکلات روبرو هستند ، اموال سرشارى را جمع مى کنند و مى گذارند و مى روند و جز حسرت و اندوه و وبال و مجازات الهى بهرهاى عائدشان نمى شود و متاعى نمى خرند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
11- وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّی- ضمیر کلمه (عَنهُ و مالُهُ) به کلمه (مَن) برمیگردد که در آیه- 8- میباشد، کلمه (تَرَدّی) به معنای عذاب و هلاکت است. یعنی هنگامی که اینکه چنین شخص بخیل و لجوجی هلاک و معذب شود اموالش وی را از عذاب و هلاکت بینیاز نخواهد کرد-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[11] از تنگی نفس بشر و محدودیت افق او شادمان شدن به چیزی است که به او داده شده، تا آن حد که با آن از هر چه ندارد خود را بینیاز میپندارد، و غرور او را فرا میگیرد، و بینیازی و کبر او را به طغیان وامیدارد، چنان که خداوند سبحانه و تعالی گفته است: إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی أَن رَآهُ استَغنی.«4»
از فرط غرور شخص به مالی که دارد، چنان گمان میکند که آن مال برای او معجزهها خواهد کرد، و هر بدی را از جانش دور خواهد ساخت، ولی هیهات؟ «وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّی- و مال او، در آن هنگام که به مهلکه افتاد، سودی برای او نخواهد داشت.»
یعنی آن گاه که بر اثر گناهانش به جهنم افتاد، و به قولی آن گاه که مرد.
در حدیثی به جا مانده از امام رضا- علیه السلام- در تفسیر اینکه آیه چنین آمده است: «اینکه آیه درباره ابی الدّحداح نازل شد، و گفت: مردی در خانه یکی از انصار یک درخت خرما داشت، و آمد و رفت برای سرکشی به آن درخت برای آن انصاری مایه ناراحتی بود، و او شکایت نزد رسول اللّه برد، پس آن مرد را بخواست و گفت نخلت را به من بده و در مقابل آن نخلی در بهشت بگیر، و آن مرد امتناع کرد.
داستان را یکی از انصار که کنیهاش ابو دحداح بود شنید و او به دیدار صاحب درخت رفت و گفت درخت را در مقابل زمین محصورم به من بفروش و چنین شد.
پس آن مرد نزد رسول اللّه آمد و گفت: یا رسول اللّه نخل فلان کس را به بهای زمین محصورم خریدم، و رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- گفت: عوض آن درخت خرمایی در بهشت است، و سپس خداوند متعال اینکه آیات را بر پیامبرش نازل کرد: وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الأُنثی ... الآیات.«5»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
وَ ما یُغنِی عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّی:
بیگانه که علاقه قلبی بمال و منال دارد و رعایت حقوق بینوایان را ننموده و همچنین از بذل مال برای تأمین مصالح عمومی امتناع میورزید و غرض او جمع مال در تأمین مصالح و نیازهای خود بوده هنگامی که بآستانه مرگ در آید برای او مال هیچگونه نفعی و سودی نخواهد داشت جز حسرت از تضییع اداء حقوق بوسیله امساک آن
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.