إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ (3)
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا: مگر کسانی که ایمان آورند به تمام معتقدات ایمانیه، وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ: و به جا آورند کارهای پسندیده و شایسته، زیرا هر روز و شبی که بر ایشان گذشته، به سرمایه عمر خود اکتساب درجهای از درجات بهشت کردهاند. و بدین جهت ربح بردهاند و به حیات سرمدیه و سعادت اخرویه فایز گشتهاند. چنانچه تاجر بعد از ربح، هرگاه راس المال از او فوت شود، او را رابح گویند، نه خاسر. پس اعظم اهل ربح کسانیاند که در دنیا ملازمت حق نمودهاند، از توحید خدا و تصدیق انبیاء و اوصیاء، وَ تَواصَوا: و وصیت کردهاند یکدیگر را، بِالحَقِّ: به امر ثابت راست و درست از اعتقاد و عملی که جایز نباشد عقلا و شرعا انکار آن، مانند توحید و طاعت و اتباع کتب و رسل و زهد در دنیا و رغبت در آخرت، وَ تَواصَوا: و وصیت کردند همدیگر را، بِالصَّبرِ: به بردباری و صبر بر مشقت و تحمل بر طاعت و عبادت، یا صبر بر طاعت و صبر از معصیت و صبر بر مصیبت.
نزد بعضی معنی آنکه آدمی در زیانکاری است که هر مدت عمر که بر او میگذرد، عمرش ناقص میشود و ضعف او میافزاید تا پیر میشود و عملش ضایع میگردد. مگر مؤمنان که چون پیر شوند و قوتشان ساقط گردد، همان عمل که در جوانی کرده باشند، در نامه عملشان مینویسند.
نزد بعضی معنی آنکه جنس آدمی در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آورند به آیات ما و به جا آورند کارهای شایسته، به مواسات برادران دینی،و وصیت کنند یکدیگر را به امانت و وصیت کنند یکدیگر را به صبر در مشقات.
تفسیر برهان- حضرت صادق علیه السّلام فرمود: استثنا فرموده خداوند سبحان، اهل صفوة از خلق خود را که جنس آدمی در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آورند به ولایت امیر المؤمنین علی علیه السّلام و وصیت کنند ذراری خود را به ولایت و وصیت کنند کسانی که بعد از ایشانند، به صبر و بردباری به ولایت«1».
تحقیق- از محقق طوسی (رحمه اللّه) تفسیری در اینکه سوره مبارکه نقل شده:
«وَ العَصرِ إِنَّ الإِنسانَ لَفِی خُسرٍ- ای فی الاشتغال بالامور الطبیعیة و الاستغراق فی المشتهیات البهیمیه. الا الّذین امنوا- ای الکاملین فی القوة النظریه. و عملوا الصالحات- ای الکاملین فی القوة العملیه. و تواصوا بالحق- ای الّذین یکملون عقول الخلایق بالمعارف النظریه. و تواصوا بالصبر ای الّذین یکملون اخلاق الخلایق بتبیین المقدمات الخلقیه.»
بیان- سوگند به عصر: به درستی که جنس انسانی در زیانکاری است به سبب اشتغال در امور طبیعی و غرق در شهوات حیوانی. مگر کسانیکه ایمان آورند: یعنی کامل کنندگان در قوه نظریه. و به جا آورند اعمال شایسته:
یعنی کامل کنندگان در قوه عملیه. و وصیت کنند به حق: یعنی کامل میکنند عقول خلایق را بمعارف نظریه. و وصیت کنند به صبر و بردباری: یعنی کامل میکنند اخلاق خلایق را به بیان کردن مقدمات خلقیه.
تتمه- اینکه سوره مبارکه اعظم دلالت است بر اعجاز قرآن مجید. چه با وجود کمی حروف دلالت میکند بر جمیع آنچه محتاجند آدمیان به آن، از علم و عمل، در وجوب تواصی به حق و صبر اشارت است به امر بمعروف و نهی از منکر. پس اینکه سوره داعی است بر توحید حق تعالی و تصدیق به نبوت انبیا و ولایت و امامت اوصیاء و ادای جمیع واجبات و مستحبات و اجتناب از محرمات و منکرات و تخلیه صفات رذیله به ملکات حمیده و مستعد شدن به درک سعادت ابدیه.
[ نظرات / امتیازها ]
Malik narrated from Zayd bin Aslam that he said, "It is the evening.'' However, the first view is the popular opinion. Thus, Allah swears by this, that man is in Khusr, which means in loss and destruction.
﴿إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّـلِحَـتِ﴾
(Except those who believe and do righteous good deeds) So Allah makes an exception, among the species of man being in loss, for those who believe in their hearts and work righteous deeds with their limbs.
﴿وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ﴾
(And recommend one another to the truth,) This is to perform acts of obedience and avoid the forbidden things.
﴿وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ﴾
(And recommend one another to patience.) meaning, with the plots, the evils, and the harms of those who harm people due to their commanding them to do good and forbidding them from evil. This is the end of the Tafsir of Surat Al-`Asr, and all praise and thanks are due to Allah.
[ نظرات / امتیازها ]
اشاره به تنها راه نجات از این زیان بزرگ روشنگرى مى کند که:
إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
آرى، سوگند به عصر که انسان به راستى دستخوش زیان است، مگر آن کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند.
با این بیان در این آیه سرنوشت کسانى که به یکتایى خدا ایمان آورده و در زندگى راه شایسته کردارى و دادگرى را در پیش گرفته اند، به گونه اى دیگر رقم مى خورد و از آن زیان و خسران استثنا مى شوند.
در ادامه آیه مى افزاید:
وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ
و نیز آنان که یکدیگر را به حق پذیرى و حق طلبى و رعایت حقوق مردم و دورى جستن از باطل و بیداد سفارش مى کنند،
به باور گروهى از جمله «حسن» و «قتاده» واژه «حق» در آیه به قرآن اشاره دارد و منظور سفارش به تلاوت و شناخت قرآن و عمل به برنامه هاى آن است، امّا از دیدگاه «مقاتل» منظور از آن سفارش به ایمان و عمل شایسته و یکتاپرستى است.
و به باور برخى منظور این است که: به هنگام مرگ و در آستانه جان دادن، به خاندان و وارثان خویش سفارش کند که جز توحیدگرا و فرمانبردار حق از دنیا نروند.
و در فراز پایانى آیه مى فرماید:
وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ
و به شکیبایى توصیه مى نمایند.
به باور «حسن» و «قتاده» منظور این است که برخى دیگرى را به شکیبایى و مدارا در برابر دشوارى ها و سختى ها در اطاعت خدا، و نیز دورى گزیدن از گناهان سفارش مى کنند. آرى، این گروه هستند که در زیان و زیانکارى نخواهند بود، بلکه به خاطر اطاعت، خدا و رعایت مقررات و هزینه عمر و فرصت ها در راه انجام کارهاى شایسته پاداشى پرشکوه خواهند داشت، چرا که در بازار زندگى آن گاه که سرمایه هزینه گردد، امّا در برابر آن سود چند برابر آید، آن را زیان نمى گویند، بلکه سود به حساب مى آورند.
از دیدگاه پاره اى منظور از زیانکارى و زیاندیدگى، گرفتار آمدن به اثر طبیعى عملکردهاى زشت و ظالمانه و کیفر آن، زیاندیدگى به خاطر مرگ خاندان، و از دست دادن سراى خود در بهشت پرطروات و زیباست.
و از دیدگاه پاره اى دیگر منظور از انسان در آیه دوّم، نه همه انسان ها که فرد مشخص و معلومى است و آن عبارت از «ابوجهل» و یا «ولید» مى باشد.
این سوره و آیه هاى کوتاه آن بزرگ ترین دلیل بر معجزه بودن قرآن در ابعاد گوناگون است؛ چرا که در این سوره در قالب واژه ها و آیاتى چند، همه مفاهیم و مقررات و فرهنگ مورد نیاز دین و دنیاى فرد و جامعه مورد توجه قرار گرفته، و به همگان از نظر علم و عمل، لزوم سفارش به حق گرایى و حق شناسى و رعایت حقوق، و وجوب سفارش به شکیبایى و مدارا و پایدارى در ابعاد گوناگون زندگى، لزوم دعوت به قانون گرایى و رعایت ارزش ها و نهى از گناه و قانون شکنى برنامه اى نجات بخش ارائه شده، و تمامى خردمندان و کمال طلبان به توحید و تقوا، عدل و داد، انجام وظایف و رسالت انسانى و دورى گزیدن از ستم و گناه رهنمون گردیده اند.
[ نظرات / امتیازها ]
آرى تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد، فقط یک راه که در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است ،
مى فرماید مگر کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، و یکدیگر را به طرفدارى و انجام حق سفارش کردند، و یکدیگر را به صبر و استقامت توصیه نمودند (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).
و به تعبیر دیگر چیزى که مى تواند جلو این زیان بزرگ را بگیرد و آن را به منفعت و سودى عظیم مبدل کند آن است که در برابر از دست دادن این سرمایه ، سرمایه اى گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد که نه تنها جاى خالى آن سرمایه پر شود، بلکه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بیشتر و بهتر باشد. هر نفسى که انسان مى زند یک گام به مرگ نزدیکتر مى شود چنانکه امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در آن عبارت نورانیش فرمود: نفس المرء خطاه الى اءجله نفسهاى انسان گامهاى او به سوى مرگ است . <6>
بنابراین ، هر ضربانى که قلب انسان مى زند او را یک قدم به پایان عمر نزدیکتر مى سازد، و به این ترتیب باید در برابر این زیان قطعى کارى کرد که جاى خالى پر شود.
گروهى سرمایه هاى نفیس عمر و زندگى را از دست مى دهند و در برابر آن مالى مختصر یا بسیار، خانه اى محقر یا کاخى زیبا، فراهم مى سازند.
گروهى تمام این سرمایه را براى رسیدن به مقامى از دست مى دهند.
و گروه هائى آن را در مسیر عیش و نوش و لذات زودگذر مادى .
مسلما هیچیک از اینها نمى تواند بهاى آن سرمایه عظیم باشد، بهاى آن فقط و فقط رضاى خدا و مقام قرب او است .
یا همان گونه که امیر مؤ منان على (علیه السلام ) فرموده انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها: براى وجود شما بها و قیمتى جز بهشت نیست ، مبادا
آن را به کمتر از آن بفروشید)). <7>
و یا همانگونه که در دعاى ماه رجب از امام صادق (علیه السلام ) آمده است : خاب الوافدون على غیرک و خسر المتعرضون الا لک : آنها که بر غیر تو وارد شوند ماءیوس خواهند شد، و آنها که به سراغ غیر تو آیند زیانکارند! و بى جهت نیست که یکى از نامهاى قیامت ((یوم التغابن )) است ، همانگونه که در آیه 9 سوره تغابن آمده است ذلک یوم التغابن : آن روز معلوم مى شود چه کسانى مغبون شده و زیان کرده اند.
حسن مطلب ، و لطف مساءله اینجا است که از یکسو خریدار سرمایه هاى وجود انسان خداوند بزرگ است ((ان الله اشترى من المؤ منین ...)) (توبه - 111). از سوى دیگر سرمایه هاى کم را نیز خریدارى مى کند: ((فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره )) (زلزال - 7).
و از سوى دیگر بهاى عظیم در برابر آن مى پردازد، و گاه ده برابر و گاه تا هفتصد برابر و گاه بیشتر ((فى کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء)) (بقره 261) و همانگونه که در دعا وارد شده است یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر: اى خدائى که حسنات کم را مى پذیرى و گناهان بسیار را مى بخشى .
و از سوى چهارم با اینکه تمام سرمایه ها را خودش در اختیار گذاشته ، آنقدر بزرگوار است که برمى گردد و همانها را با گرانترین قیمت خریدارى مى کند!
برنامه چهار مادهاى خوشبختى
قابل توجه اینکه قرآن براى نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعى تنظیم کرده که در آن بر چهار اصل تکیه شده است :
اصل اول در این برنامه مساءله ((ایمان )) است که زیربناى همه فعالیتهاى انسان را تشکیل مى دهد، چرا که تلاشهاى عملى انسان از مبانى فکرى و اعتقادى او سرچشمه مى گیرد، نه همچون حیوانات که حرکاتشان به خاطر انگیزه هاى غریزى است .
و به تعبیر دیگر اعمال انسان تبلورى است از عقائد و افکار او، و به همین دلیل تمام انبیاى الهى قبل از هر چیز به اصلاح مبانى عقیدتى امتها مى پرداختند، مخصوصا با شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختیها و پراکندگیها است به مبارزه مى پرداختند.
جالب اینکه ایمان در اینجا به طور مطلق ذکر شده است ، تا شامل ایمان به همه مقدسات گردد، یعنى از ایمان به خدا و صفات او گرفته ، تا ایمان به قیامت و حساب و جزا و کتب آسمانى و انبیاى الهى و اوصیاى آنها. در اصل دوم به میوه درخت بارور و پر ثمره ایمان پرداخته از ((اعمال صالح )) سخن مى گوید.
چه تعبیر وسیع و پر محتوائى ، آرى صالحات همان اعمال شایسته نه فقط عبادات ، نه تنها انفاق فى سبیل الله ، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها کسب علم و دانش ، بلکه هر کار شایسته اى که وسیله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى الله و پیشرفت جامعه انسانى در تمام زمینه ها شود.
این تعبیر حتى کارهاى کوچکى همچون برداشتن یک سنگ مزاحم را از سر
راه مردم شامل مى شود، تا نجات میلیونها میلیون انسان از گمراهى و ضلالت و نشر آئین حق و عدالت در تمام جهان .
و اگر در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) اعمال صالح به ((مواسات و مساوات با برادران دینى )) تفسیر شده از قبیل بیان مصداق روشن است .
ممکن است گاهى اوقات اعمال صالح از بعضى از انسانهاى غیر مؤ من سر زند ولى مسلما ریشه دار و پایدار و گسترده نیست ، چرا که از انگیزه هاى عمیق الهى سرچشمه نمى گیرد، و از جامعیت برخوردار نیست .
قرآن در اینجا ((صالحات )) را مخصوصا به صورت جمع آورده ، جمعى که با الف و لام همراه است ، و معنى عموم دارد. و بیانگر این حقیقت است که راه جلوگیرى از آن خسران طبیعى و قهرى بعد از ایمان ، انجام همه اعمال صالح است ، نه تنها قناعت به یک یا چند عمل صالح ، و به راستى اگر ایمان عمیقا در جان انسان جاى گیرد، چنین آثارى را از خود ظاهر مى سازد.
ایمان تنها یک اندیشه و اعتقاد در زوایاى روح و فاقد هر گونه تاءثیر نیست ، ایمان تمام وجود انسان را به رنگ خود درمى آورد.
ایمان همانند چراغ پر نورى است که درون اطاقى روشن شود نه تنها فضاى اطاق را نورانى مى کند، بلکه شعاع آن از تمام دریچه هاى اطاق به بیرون مى افتد، و هر کس از خارج بگذرد به خوبى مى فهمد آنجا چراغ پر نورى روشن است .
همین گونه وقتى چراغ ایمان در سراى در قلب انسان روشن شود نور آن از زبان و چشم و گوش و دست و پاى انسان منعکس مى شود، حرکات هر کدام از آنها نشان مى دهد نورى در قلب است که اشعه اش بیرون تافته .
به همین دلیل در آیات قرآن غالبا عمل صالح همراه ایمان به عنوان
((لازم و ملزوم )) یکدیگر آمده است ، در آیه 97 سوره نحل مى خوانیم : من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤ من فلنحیینه حیوة طیبة : هر فردى از مرد یا زن عمل صالحى انجام دهد در حالى که ایمان دارد ما او را با حیات پاکیزه اى زنده مى کنیم و در آیه 100 سوره مؤ منون مى خوانیم : تاءسف بدکاران بعد از جدائى از این عالم در این است که چرا عمل صالحى انجام نداده اند، و لذا با اصرار زیاد تقاضاى بازگشت براى انجام عمل صالح مى کنند: رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت .
و در آیه 51 سوره مؤ منون آمده است که خداوند به رسولانش دستور مى دهد از طیبات تناول کنید و عمل صالح بجا آورید ((یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا)).
و از آنجا که ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى یابد مگر اینکه حرکتى در اجتماع براى دعوت به سوى حق و شناخت و معرفت آن از یکسو، و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعوت از سوى دیگر صورت پذیرد، به دنبال این دو اصل ، به دو اصل دیگر اشاره مى فرماید که در حقیقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ایمان )) و ((عمل صالح )) است .
در اصل سوم به مساءله ((تواصى به حق )) یعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مى کند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند در مسیر زندگى از آن منحرف نگردند.
((تواصوا)) از ماده ((تواصى )) همانگونه که راغب در مفردات آورده به معنى آن است که بعضى بعض دیگر را سفارش کنند
و ((حق )) به معنى ((واقعیت )) یا ((مطابقت با واقعیت )) است ، در کتاب ((وجوه قرآن )) دوازده معنى و مورد استعمال براى این کلمه در قرآن مجید ذکر شده است ، مانند خدا، قرآن اسلام ، توحید، عدل ، صدق ، آشکار بودن ،
واجب بودن و مانند اینها، ولى همه آنها به ریشه اى که در بالا گفتیم باز مى گردد.
به هر حال جمله ((تواصوا بالحق )) معنى بسیار وسیعى دارد که هم امر به معروف و نهى از منکر را شامل مى شود، و هم تعلیم و ارشاد جاهل و تنبیه غافل و تشویق و تبلیغ ایمان و عمل صالح را.
بدیهى است کسانى که یکدیگر را به حق سفارش مى کنند، خود باید طرفدار حق و عامل به آن باشند.
در اصل چهارم مساءله شکیبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن مطرح است ، چرا که بعد از مساءله شناخت و آگاهى ، هر کس در مسیر عمل در هر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى تواند احقاق حق کند، و عمل صالحى انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند.
آرى احقاق حق ، و اجراى حق ، و اداى حق در جامعه جز با یک حرکت و تصمیم گیرى عمومى و استقامت و ایستادگى در برابر موانع ممکن نیست .
صبر در اینجا نیز معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم صبر بر اطاعت را شامل مى شود، و هم صبر در برابر انگیزه هاى معصیت ، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات . <8>
با توجه به آنچه در بالا در مورد این اصول چهارگانه که به حق جامع ترین برنامه حیات و سعادت انسانها است گفته شد روشن مى شود که چرا در روایات آمده است که وقتى اصحاب و یاران پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به یکدیگر مى رسیدند پیش از آنکه از هم جدا شوند سوره و العصر را مى خواندند، و محتواى بزرگ
این سوره کوچک را یادآور مى شدند، سپس با یکدیگر خداحافظى کرده به سراغ کار خود مى رفتند. <9>
و به راستى اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانیهاى آنها حل مى شود، عقب ماندگیها جبران مى گردد، و ضعفها و شکستها به پیروزى مبدل مى شود، و شر اشرار جهان از آنها قطع مى گردد.
خداوندا! صبر و استقامت و توفیق تواصى به حق و صبر را به ما مرحمت کن .
پروردگارا! همه ما در خسرانیم ، و جبران این خسران جز با لطف تو میسر نیست .
بارالها! ما دوست داریم که به این دستورات چهارگانه اى که در این سوره داده اى عامل باشیم خودت توفیق را رفیق راه ما گردان .
[ نظرات / امتیازها ]