خداى تعالى سپس وبال امر آنان (قوم عاد) را بیان کرده، مىفرماید: «وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ» یعنى به خاطر آن سه خصلت نکوهیده، لعنت در همین دنیا و در قیامت دنبالشان کرد و از رحمت خدا دور شدند، مصداق این لعن همان عذابى بود که آن قدر تعقیبشان کرد تا به آنها رسید و از بینشان برد، ممکن هم هست مصداقش آن گناهان و سیئاتى باشد که تا روز قیامت علیه آنان در نامه اعمالشان نوشته مىشود و تا قیامت هر مشرکى پیدا شود و هر شرکى بورزد، گناهش به حساب آنان نیز نوشته مىشود چون سنتگذار کفر بودند، هم چنان که قرآن کریم در باره همه سنتگذاران فرموده: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/12).
توضیح : بعضى از مفسرین جمله مورد بحث را اینطور معنا کردهاند که: نتیجه آن خصلتهاى نکوهیدهشان این شد که هر انسانى که بعد از آن قوم آمد و از سرگذشت آنان خبردار شد و آثار آنها را دید و یا پیامبران بعد، سرگذشت آنان را برایش بازگو کردند لعنتشان کرد.
این معناى لعنتشان در دنیا بود و اما لعنتشان در روز قیامت مصداقش عذاب جاودانهاى است که در آن روز گریبانشان را مىگیرد چون روز قیامت روز جزا است نه جز آن.
علامه طباطبایی: مراد از لعنت، لعنت الهى و دورى از رحمت خدا است نه لعنت مردم (به شهادت اینکه در جمله مورد بحث که خلاصهگیرى جمله سابق است که در مقابل کلمه لعنت فرموده: «أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ- آگاه باشید که دورى از رحمت خدا نصیب عاد، قوم هود شد»، پس اینکه بعضى (تفسیر المنار، ج 12، ص 120) گفتند مراد از لعنت، لعنت آیندگان از بشر است، درست نیست) و مناسب با این بیان هم یا وجه اول است که مصداق لعنت را عبارت مىدانست از عذاب الهى و یا وجه دوم است که عبارت مىدانست از آثارى که شرک آنان در بشریت باقى گذاشت و مخصوصا وجه دوم مناسبتر است، اما وجه سوم که مراد لعنت مردم باشد هیچ تناسبى با آن ندارد.
[ بستن توضیحات ]