1)
شاه آبادی (داور) : جهر" و" اخفات" دو صفت متقابل همند که صداها را با آن دو توصیف مىکنند، و چه بسا در وسط آن دو صفت دیگرى را هم معتبر بشمارند که نسبت به جهر اخفات باشد و نسبت به اخفات جهر باشد، (مانند آب ملایم که نسبت به آب داغ خنک و نسبت به آب یخ داغ است) و در این صورت جهر به معناى مبالغه در بلند کردن آواز و اخفات به معناى مبالغه در آهسته سخن گفتن و حد وسط آن دو معتدل حرف زدن مىشود، و بنا بر این معناى آیه این مىشود که: در نماز صدایت را خیلى بلند مکن و خیلى هم آهسته مخوان، حد وسط را رعایت نما. و اگر این حد وسط را سبیل خوانده از این رو بوده که مىخواسته اینطور نماز خواندن در میان همه مسلمین رسم و سنت شود تا همه گروندگان به دین اسلام این گونه نماز بخوانند.
البته این در صورتى است که مراد از" بصلاتک" تک تک نمازها بطور استغراق باشد و اما اگر مراد از آن مجموع نمازها (و شاید هم این ظاهرتر است) باشد در این صورت معناى آیه این خواهد شد که در همه نمازها جهر مخوان و در همه آنها اخفات مکن، بلکه راه میانه را اتخاذ کن، که در بعضى جهر و در بعضى اخفات کنى. و این احتمال با آنچه در سنت اثبات شده، که نماز صبح و مغرب و عشاء بلند و ظهر و عصر آهسته خوانده شود، مناسبتر است. و بعید نیست که این وجه با در نظر گرفتن اتصال ذیل آیه به صدر آن وجه موافقترى باشد، چون در صدر آیه مىفرمود: به هر اسمى مىتوانى خدا را بخوانى و در این ذیل مىفرماید بلند کردن صدا در نماز معنایش متعالى بودن و بالا بودن خدا است و آهسته خواندن آن معنایش نزدیک بودن او است، حتى نزدیکتر از رگ قلب، پس به هر دو قسم، نماز خواندن، اداء حق همه اسماء خدا است.