● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً (111)
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً: و بگو حقیقت ستایش و ثنا مختص است به ذات خداوندى که فرا نگرفت فرزندى. این فرمایش رد استبر یهود و نصارى که عزیر و مسیح را پسر خدا دانستند، و البته این قسمت موجب نقض و احتیاج و حدوث، و ذات الوهیت شایسته این صفات نباشد.
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ: و نباشد مر ذات الهى را شریکى در پادشاهى و سلطنت الهیت. این فرمایش رد مشرکان است که بتان را شریک حق دانستند. و مسلم است که شرکت، منافى استقلالیت خواهد بود. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِ: و نباشد مر ذات ذو الجلال را دوستى که همجنس او باشد، یا غیر جنس از جهت مذلتى که داشته باشد تا به سبب قیام آن دوست به امر او، عزیز و ارجمند گردد. این فرمایش رد صائبان است که مىگفتند (لو لا اولیاء اللّه لذلّ) اگر خداى را دوستان نبودى، هرآینه ذلیل شدى. و محقق است اسناد چنین نسبتى به ساحت کبریائى، موجب نقص و عجز، و منافى قدرت مطلقه سبحانى خواهد بود. علم الهدى رحمة اللّه فرمود: حق تعالى دوست نگیرد تا به مدد او از ذلت به عزت رسد، بلکه دوست گیرد تا به لطف شامله سبحانى از حضیض مذلت به اوج رفعت رسد.
نکته: ترتب حمد بر نفى اتخاذ ولى، جهت دلالت است بر آنکه ذات سبحانى مستحق جمیع حمد است، زیرا کامل الذات و متفرد به ایجاد و منعم على الاطلاق باشد، و ما سوى ناقص و محتاج و مملوک او هستند؛ و لذا عطف فرموده بقوله: وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً: و تعظیم کن ذات حق را تعظیم کردنى، یعنى خداوند عزّ و جلّ را بزرگتر دان از وصف واصفان و معرفت عارفان. نزد بعضى مراد گفتن (اللّه اکبر) است. ثعلبى روایت نموده از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که: گفتن (اللّه اکبر) براى بنده بهتر است از دنیا و آنچه در او باشد.
تنبیه: آیه شریفه آگاهى است به آنکه بنده هر چند مبالغه کند در تنزیه و تمجید سبحانى و جهد نماید در عبادت الهى، باید که معترف شود به قصور خود از سپاسدارى و حق شناسى؛ و لذا فرمود حضرت نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: ما عرفناک حقّ معرفتک و ما عبدناک حقّ عبادتک.
تتمه: تفسیر برهان- عیاشى از حضرت صادق از پدر بزرگوارشعلیهما السّلام فرمود: حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مردى از اصحاب را نیافت، بعد فرمود به او: چه چیز تو را از ما باز داشت؟ عرض کرد:
درد و عیال. فرمود: تعلیم کنم تو را کلماتى که بخوانى، برود از تو درد، و دور شود از تو فقر. مىگوئى: لا حول و لا قوة الا باللّه العلىّ العظیم توکّلت على الحىّ الّذى لا یموت و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً. «1» (تمام شد این سوره مبارکه در جوار روضه حضرت معصومه سلام اللّه علیها)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
وَ قُلِ الحَمدُ لِلّهِ الَّذِی لَم یَتَّخِذ وَلَداً وَ لَم یَکُن لَهُ شَرِیکٌ فِی المُلکِ وَ لَم یَکُن لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرهُ تَکبِیراً (111)
و بگو حمد مختص بخدا است آن خداوندی که برای خود اولادی اتخاذ نفرموده و نیست از برای او شریکی در ملک و مملکت و نیست از برای او ولّی و صاحب اختیاری از راه ذلّت و ببزرگی یاد کن آنهم چه بزرگی وَ قُلِ الحَمدُ لِلّهِ حمد ثناء جمیل است بر فعل اختیاری و با شکر و مدح فرق دارد و لذا مختصّ بذات مقدس اللّه است زیرا غیر او اگر صفات خوبی داشته باشند مثل جواهرات و حسن و زیبایی و امثال اینها اختیاری نیست او را مدح میشمارند و اگر از انسان عمل خیری صادر شود بالاختیار آنهم برای نفع خود انجام میدهد آنهم مقدمات بسیاری دارد که در تحت اختیار او نیست مثل حیات، قدرت، اعضاء و جوارح حتّی نفس اختیار و توفیق و اعانت و موافقت با مشیّت الهی الذی صفت اللّه است لَم یَتَّخِذ وَلَداً نه مثل یهود که گفتند عزیر إبن اللّه است بلکه در توریة رائج آنها
آدم را إبن اللّه گفته بلکه گفتند نَحنُ أَبناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ و نه مثل نصاری که عیسی را إبن اللّه شمردند و نه مثل مشرکین که ملائکه را بنات اللّه گفتند وَ لَم یَکُن لَهُ شَرِیکٌ فِی المُلکِ نه مثل مجوس که اهرمن را خالق شرور دانسته و نه مثل حکماء که عقول طولیّه و عرضیّه گفتند و هر ما فوقی را خالق و علة ما دون شمردند و نه مثل یهود که شنبه را تعطیل خدا دانستند و کارخانه خود بخود در کار است و نه مثل حکماء طبیعی که مستند بشمس و کواکب از مقارنه و مقابله و تربیع و تثلیث میپندارند وحده لا شریک له نه شرک ذاتی و نه صفاتی و نه عبادتی و نه افعالی و نه نظری وَ لَم یَکُن لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ احتیاج در ساحت قدس او نیست عزیز است ذلیل نیست ولّی است احتیاج بولیّ ندارد ناصر و معین در افعالش نمیخواهد یَفعَلُ ما یَشاءُ و یَحکُمُ ما یُرِیدُ وَ کَبِّرهُ تَکبِیراً خدا را ببزرگی یاد کن بذکر (اللّه اکبر) در خبر است حضرت پرسیدند از یکی از علماء از معنی (اللّه اکبر) گفت اللّه اکبر من کل شیء فرمود شیء نبود تا اینکه خدا بزرگتر از او باشد عرض کرد پس معنی چیست! فرمود
اللّه اکبر من ان یوصف
پی بردن بکنه ذات و صفات از برای ممکن از محالات اولیّه است (حکیم نازی بعقل تا کی بفکرت اینکه ره نمیشود طی بکنه ذاتش خرد برد پی، اگر رسد خس بقعر دریا) و من بحکیم قاآنی اعتراض دارم که رسیدن خس بقعر دریا از محالات عادیّه است ولی پی بردن بکنه ذات از محالات عقلیه است محدود ممکن نیست پی بنا محدود ببرد تمام شد بحمد اللّه سوره مبارکه بنی اسرائیل و یتلوه ان شاء اللّه سوره مبارکه کهف و الحمد للّه اوّلا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلی اللّه علی محمّد و اله الطیبین الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین بید الاقل العاصی السید عبد الحسین المدعو بالطیّب.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 111)- سر انجام به آخرین آیه این سوره میرسیم آیهای که با حمد خداوند سوره را پایان میدهد همان گونه که با تسبیح ذات پاک او سوره آغاز شده بود، و در حقیقت این آیه نتیجهای است بر کل بحثهای توحیدی این سوره و محتوای همه آن مفاهیم توحیدی.
روی سخن را به پیامبر کرده، چنین میگوید: «بگو: حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده و نه شریکی در حکومت و مالکیت جهان دارد، و نه سرپرستی برای حمایت در برابر ذلت و ناتوانی» (وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ).
و چنین خدایی با چنان صفات از هر چه فکر کنی برتر و بالاتر است بنابراین «او را بزرگدار و به عظمت بیانتهایش آشنا شو» (وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً).
آیه فوق هرگونه کمک کار و شبیه را از خداوند نفی میکند، چه آن کس که پایینتر باشد (همچون فرزند) و آن کس که همسان باشد (همچون شریک) و آن کس که برتر باشد (همچون ولیّ).
مرحوم «طبرسی» در «مجمع البیان» از بعضی مفسران نقل میکند که این آیه ناظر به نفی اعتقاد انحرافی سه گروه است: نخست مسیحیان و یهود که برای خدا فرزند قائل بودند، و دیگر مشرکان عرب که برای او شریکی میپنداشتند، و لذا در مراسم حجّ میگفتند: لبّیک لا شریک لک، الّا شریکا هو لک! و دیگر ستاره پرستان و مجوس، چرا که آنها برای خدا ولی و حامی قائل بودند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ قُلِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی اَلْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً خطاب برسول است که بگو حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که هیچ اولاد نگرفته چنانچه یهودیها گویند عزیر ابن اللّه است و عیسویان گویند مسیح ابن اللّه است یا جماعت دیگرى مثل مشرکین که ملائکه را دختران خدا مى نامند و حمد و ستایش مر خدائى را است که در مملکت خود شریک ندارد و براى او دوستى نمى باشد که او را در ایجاد ممکنات یا در تدبیر نظام خلقت معاون خود بگرداند و به اراده خود مى آفریند و به قدرت و استیلاء خداوندى خود همه را روزى مى دهد و بعلم ازلى خود ما یحتاج همه را بقدر صلاحدید خود منظّم و مرتّب مى گرداند و از حال هیچ ذرّه اى از ذرّات عالم غافل نیست و حمد و ستایش خدائى را است که منزّه است از اینکه خوار گردد و محتاج بدوست و کمک کار شود اى رسول اکرم او را تکبیر نما و به بزرگى و عظمت او را یاد نما اینک از سورة الرعد الى آخر سورة الاسراء از تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن به پایان رسید بقلم: کمترین خادمه اى از خدام آل رسول(ص)و کوچک ترین ذره اى از ذرارى بتول(ع)در روز جمعه دهم شهر شعبان المعظم 1391 هجرى قمرى مطابق با روز نهم مهر ماه شمسى 1350 و هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً «111»
و بگو: ستایش از آنِ خداوندى است که نه فرزندى براى خود گرفته است، و نه در حاکمیّت، شریکى براى او بوده و نه هرگز به خاطر ذلّت و ضعف، یاورى گرفته است. و او را به طور شایسته، بزرگ بشمار.
نکته ها
این سوره، با تسبیح خداوند آغاز شد و با حمد و تکبیر او پایان گرفت، چنانکه سورهى مؤمنون نیز با رستگارى مؤمنان آغاز شده، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» و با رستگار نشدن کفّار، پایان گرفته است. «لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ»*
در روایات، تلاوت این آیه، براى اداى دین و رفع وسوسه و برطرف شدن فقر و بیمارى، مؤثّر شمرده شده است.
نفى فرزند از خداوند، در مقابل یهود و مسیحیّت است، و نفى شریک در مقابل قریش و نفى ولىّ در مقابل برخى از مجوسان و ستارهپرستان است. «1»
پیام ها
1- ستایش خدا را از خدا بیاموزیم. قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ...
2- دلیل اختصاص ستایشها به خدا، بىنیازى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً»
3- عظمت و بزرگى خدا را عظمتى ویژه دانسته و او را بىنیاز مطلق بدانیم. «کَبِّرْهُ تَکْبِیراً»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ قُلِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی اَلْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً خدا را در برابر احسان بزرگى که به ما کرده و نیز به سبب روشن بودن دلیل وجودش، سپاس مى گزاریم و او را از داشتن فرزند منزه مى دانیم؛ زیرا او از هر چیزى بى نیاز است و دیگر اینکه پسر با پدرش همانندى دارد و از او ارث مى برد، درحالى که خداوند، نه همانند دارد و نه وارث همچنین او را از داشتن شریک پاک مى دانیم، زیرا داشتن شریک، دلیلى بر ناتوانى است: «هیچ چیز در آسمان ها و زمین نیست که خدا را ناتوان سازد، زیرا او دانا و تواناست» هر نیرومندى در نزد خدا ناتوان و هر عزیزى در نزد او خوار است در نتیجه، شأن خدا بسیار بالاتر از آن است که توصیف کنندگان عظمت او را توصیف و سپاسگزاران حق او را ادا کنند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.