● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
The Prohibition of hiding the Truth and distorting It with Falsehood
Allah forbade the Jews from intentionally distorting the truth with falsehood and from hiding the truth and spreading falsehood,
(And mix not truth with falsehood, nor conceal the truth while you know (the truth)).
So Allah forbade them from two things; He ordered them to make the truth known, as well as explaining it. Ad-Dahhak said that Ibn `Abbas mentioned the Ayah,
(And mix not truth with falsehood) and said; "Do not mix the truth with falsehood and the facts with lies.'' Qatadah said that,
(And mix not truth with falsehood) means, "Do not mix Judaism and Christianity with Islam,
(while you know (the truth).) that the religion of Allah is Islam, and that Judaism and Christianity are innovations that did not come from Allah.'' It was reported that Al-Hasan Al-Basri said similarly.
Also, Muhammad bin Ishaq narrated that Ibn `Abbas said that,
(nor conceal the truth while you know (the truth).) means, "Do not hide the knowledge that you have of My Messenger and what he was sent with. His description, which you know about, can be found written in the Books that you have.''
It is possible that it means, "..although you know the tremendous harm that this evil will cause people, misguiding them and leading them to the Fire, because they will follow the falsehood that you mixed with the truth in your claims.''
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند از بنى اسرائیل خواست تا حق و باطل را به هم نیامیخته و با ارائه باطلها، حق را بر مردم مشتبه نکنند.
و لاتلبسوا الحق بالبطل
«لبس» (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آمیختن و نیز مشتبه کردن است. بر اساس معناى اول «باء» در «بالباطل» براى تعدیه و بر اساس معناى دوم «با»ى استعانت خواهد بود.
2 - کتمان نکردن حقایق، توصیه و سفارش خداوند به بنى اسرائیل
و لاتلبسوا ... و تکتموا الحق
کتمان (مصدر تکتموا) به معناى مخفى کردن است. فعل «تکتموا» عطف بر «تلبسوا» مى باشد; یعنى: «و لاتکتموا»
3 - کتمان حقیقت، هدف یهود و نصارا از آمیختن حق و باطل
و لاتلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق
تکرار نکردن «لا»ى ناهیه در «تکتموا» به این معنا اشاره دارد که: هدف یهود و نصارا در آمیختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.
4 - کتمان حقایق دینى و ایجاد عواملى براى ناشناخته ماندن معارف الهى، امر نکوهیده و حرام است.
و لاتلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق
5 - کتمان حقایق دینى از سوى عالمان دین، بسى نکوهیده تر و ناپسندیده تر است.
و لاتلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون
فعل «تعلمون» مى تواند به منزله فعل لازم لحاظ شده و مفعولى براى آن در نظر نباشد. بر این مبنا «و أنتم تعلمون»; یعنى، در حالى که شما اهل علم و دانش هستید - و از آنجایى که حق پوشى از سوى همگان ناپسند است - جمله حالیه، دلالت بر این معنا دارد که: کتمان حقایق دینى از سوى عالمان ناپسندیده تر است.
6 - بنى اسرائیل عصر بعثت، حقانیت قرآن را به خوبى شناخته و به حرمت کتمان آن آگاه بودند.
و لاتلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون
فعل «تعلمون» مى تواند فعلى متعدّى لحاظ شود. بر این مبنا مفعول آن مطالبى است که در آیه مطرح شده است، از جمله حرمت کتمان حق و اینکه چه چیز حق است و چه چیز باطل. گفتنى است که از مصداقهاى مورد نظر براى «الحق» - به قرینه آیه قبل - «حقانیت قرآن» است.
7 - کتابهاى آسمانى بنى اسرائیل، حاوى بشارت به نزول قرآن و نشانه هاى حقانیت آن است.
و لاتلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق
8 - بنى اسرائیل عصر بعثت، با تحریف در کتابهاى آسمانى خویش، در صدد کتمان بشارتها و نشانه هاى حقانیت قرآن بودند.
و لاتلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق
برخى برآنند که مراد از «الباطل» تحریفهاى لفظى یا معنوى است که عالمان بنى اسرائیل در کتابهاى آسمانى خویش ایجاد مى کردند تا نشانه هاى حقانیت قرآن و اسلام از آن آشکار نشود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
روى سخن در این آیه شریفه، فرزندان اسرائیل است؛ و به آنان هشدار مى دهد که: حق را با باطل نیامیزید و چهره نورافشان و پرشکوه حقیقت را با گرد و غبار باطل و بیداد مپوشانید. علّت این هشدار این است که آنان قسمتهایى از کتاب آسمانى خویش را پذیرفتند و بخشهاى دیگر آن را که بیانگر ویژگیهاى پیامبر گرامى (ص) و نویدِ آمدنِ او بود، انکار مى کردند.
حق و باطل
در پاسخ به این پرسش که منظور از حق و باطل در این آیه شریفه چیست، دیدگاهها متفاوت است:
1. آنچه از تورات را پذیرفتند و به آن عمل مى کردند، حق؛ و آنچه را کنار نهادند و به دلخواه و براساس هواهاى جاه طلبانه خویش رفتار مى کردند، باطل و بیداد بود.
2. اصل تورات - کتاب آسمانى موسى (ع) - تبلور حق و ازجانب خدا بود؛ امّا تحریف و تبدیل و تغییرى که در آن پدید آوردند، باطل و بیداد بحساب مى آمد.
3. راستى و راستگویى، حق و دروغ و دروغگویى، باطل و بیداد بود.
4. اصل تورات حق بود و آنچه پس از موسى (ع) به نام تورات نوشتند، باطل.
5. ایمان و اعتراف به رسالت پیامبر (ص) حق بود و دروغ انگاشتن او به این بهانه که هنوز برانگیخته نشده است، باطل.
«و تکتمواالحقّ»
شما ویژگیهاى پیامبر (ص) را که در کتاب آسمانى تان آمده است و خود از آن آگاهید، کتمان و آیات خدا را تحریف مى کنید؛ امّا بهوش باشید که حق ستیزى کسى که حق را مى شناسد و نمى پذیرد، به مراتب از آن که نمى داند و نمى پذیرد، بیشتر و گناهش سهمگین تر است.
«و انتم تعلمون»
و شما مى دانید
در تفسیر این فراز از آیه شریفه، نظراتى ارائه شده است:
1. منظور رسالت پیامبر (ص) است که از آن بخوبى آگاهید.
2. از روز رستاخیز و کیفر حق ستیزان و پاداش حق پذیران باخبرید و مى دانید.
3. عذابهایى که به دلیل بیداد و دروغ بستن به خدا و تحریف حقایق بر نیاکانتان فرود آمد، همه را بخاطر دارید؛ و مى دانید هر که چنین کند، به عذاب گرفتار خواهد شد.
4. از آنچه بر بنى اسرائیل براثر نافرمانى فرود آمد، آگاهید.
یک پرسش: اگر مسأله رسالت پیامبر (ص) براستى براى یهود روشن بود، پس به خداى یکتا نیز ایمان داشتند؛ و مشهور است که هر کس خداى یگانه را بشناسد و به او ایمان آورد، دیگر از آفت کفر نجات یافته است. با این بیان، چگونه آنان کافر خوانده شده اند؟
پاسخ: هر فرد و جامعه اى که خدا را به آنصورت که شایسته و بایسته است، نشناسد و به او ایمان عمیق و تزلزل ناپذیر نیاورد، ایمان آورده واقعى نیست؛ و اینان خدا را با همه صفات جلال و جمالش نمى شناختند و توحیدگراى واقعى نبودند.
افزون بر این، ایمان تنها آگاهى و باور و گفتار نیست؛ بلکه باید عمل نیز بر آن افزوده شود. و اینان گفتارى بدون کردار شایسته و ادّعایى منهاى عمل به دستورات خدا داشتند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
تفسیر : سود پرستى یهود
به دنبال پیمانى که خداوند از یهود گرفته بود ، و از جمله آن پیمان ، ایمان به پیامبران الهى و اطاعت فرمانهاى او بود ، در سه آیه مورد بحث به نه بخش از دستوراتى که به یهود داده شده اشاره مىکند.
نخست مىفرماید : به آیاتى که بر پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده ایمان بیاورید ، آیاتى که هماهنگ با اوصافى است که در توراتشما آمده است ( و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معکم).
قرآن مصدق کتابى است که نزد خود شما است ، یعنى بشاراتى را که تورات و پیامبران پیشین به پیروان خود دادند که بعد از ما پیامبرى با چنین اوصاف ظهور خواهد کرد و کتاب آسمانیش داراى این ویژگیها است اکنون که مىبینید صفات این پیامبر و ویژگیهاى قرآن کاملا منطبق بر بشاراتى است که در کتب شما آمده و هماهنگى همه جانبه با آن دارد چرا به آن ایمان نمىآورید ؟ ! .
سپس مىگوید : شما نخستین کسى نباشید که به این کتاب آسمانى کفر مىورزید و آن را انکار مىکنید ( و لا تکونوااول کافر به).
یعنى اگر مشرکان و بت پرستان عرب ، کافر شوند زیاد عجیب نیست عجیب کفر و انکار شما است ، آنهم به عنوان پیشگامان و نخستین مخالفان ، چرا که هم از آنها بااطلاعترید ، و اهلکتابید و در کتب آسمانى شما این همه بشارات در باره ظهور چنین پیامبرى داده شده ، و به همین دلیل قبل از ظهورش ، شما نخستین منادیان او بودید ، چه شد که بعد از این ظهور بجاى اینکه نخستین مؤمنان باشید نخستین کافران شدید ؟.
تفسیر نمونه ج : 1ص :208
آرى بسیار از یهودیان اصولا مردمى لجوجند ، و اگر این لجاجت نبود باید آنها خیلى زودتر از دیگران ایمان آورده باشند .
در سومین جمله مىگوید : شما آیات مرا به بهاى اندکى نفروشید و آن را با یک میهمانى سالیانه معاوضه نکنید ( و لا تشتروا بایاتى ثمنا قلیلا).
بدون شک آیات خدا را با هیچ بهائى نباید معاوضه کرد ، چه کم باشد و چه بسیار ، ولى این جمله در حقیقت اشاره به دونهمتى این دسته از یهود است که به خاطر منافع اندکى همه چیز را بدست فراموشى مىسپردند ، و آنها که تا آن روز از مبشران قیام پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) و کتاب آسمانى او بودند ، هنگامى که منافع خویش را در خطر دیدند این بشارتها را انکار کردند و آیات تورات را تحریف نمودند ، چرا که در صورت آشنائى مردم به حقیقت ، کاخ ریاست آنها فرو مىریخت .
اصولا اگر تمام این جهان را به کسى بدهند تا یکى از آیات الهى را انکار کند براستى بهاى کم و اندکى است ، زیرا این زندگى سر انجام نابودشدنى است و سراى آخرت ابدى و جاودانى است تا چه رسد که انسان بخواهد ، این آیات الهى را فداى منافع ناچیزى کند.
و در چهارمین دستور مىگوید : تنها از من بپرهیزید ( و ایاى فاتقون ) از این نترسید که روزى شما قطع شود و از این نترسید که جمعى از متعصبان یهود بر ضد شما سران قیام کنند ، تنها از من یعنى از مخالفت فرمان من بترسید .
در پنجمین دستور مىفرماید : حق را با باطل نیامیزید تا مردم به اشتباه بیفتند ( و لا تلبسوا الحق بالباطل).
و در ششمین دستور از کتمان حق نهى کرده مىگوید : حق را مکتوم ندارید در حالى که شما مىدانید و آگاهید ( و تکتموا الحق و انتم تعلمون).
هم کتمان حق ، جرم و گناه است ، و هم آمیختن حق و باطل که هر دو از
تفسیر نمونه ج : 1ص :209
نظر نتیجه ، یکسان مىباشند ، حق را بگوئید هر چند به زیان شما باشد ، و باطل را با آن نیامیزید هر چند منافع زودگذرتان به خطر بیفتد .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
الباء التی فی (بالباطل ) إن کانت صلة مثلها فی قولک : لبست الشی ء خلطته به ، کأن المعنی : و لا تکتبوا فی التوراة ما لیس منها فیختلط الحق المنزل بالباطل الذی کتبتم ، حتی لایمیز بین حقها و باطلکم ، و إن کانت باء الاستعانة کالتی فی قولک : کتبت بالقلم ، کان المعنی : و لا تجعلوا الحق ملتبسا مشتبها بباطلکم الذی تکتبونه (و تکتموا) جزم داخل تحت حکم النهی بمعنی : و لا تکتموا. أو منصوب بإضمار أن ، والواو بمعنی الجمع ، أی و لا تجمعوا لبس الحق بالباطل و کتمان الحق ، کقولک : لا تأکل السمک و تشرب اللبن . فإن قلت : لبسهم و کتمانهم لیسا بفعلین متمیزین حتی ینهوا عن الجمع بینهما، لانهم إذا لبسوا الحق بالباطل فقد کتموا الحق ؟ قلت : بل هما متمیزان ، لان لبس الحق بالباطل ما ذکرنا من کتابتهم فی التوراة ما لیس منها. و کتمانهم الحق أن یقولوا: لانجد فی التوراة صفة محمد صلی الله علیه و آله و سلم : أو حکم کذا. أو یمحوا ذلک . أو یکتبوه علی خلاف ماهو علیه . و فی مصحف عبدالله : و تکتمون ، بمعنی کاتمین (و أنتم تعلمون ) فی حال علمکم أنکم لابسون کاتمون ، و هو أقبح لهم ، لان الجهل بالقبیح ربما عذر راکبه
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42)
بعد از آن به جهت تاکید کلام مىفرماید:
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ: و آمیخته و مخلوط نکنید کلام حق و راست را که در کتاب آسمانى مذکور است، از صفات پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم و غیر آن از احکام، به سخن ناحق و باطل که شما اختراع مىکنید وافترا مىنمائید و بدست خود مىنویسید تا مشتبه سازید؛ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَ: و کتمان مکنید حق را که اوصاف پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یا احکام دیگر باشد؛ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ: و حال آنکه شما مىدانید کسانى که تلبیس مىکنند حق را یا کتمان کنند، هر دو اقبح و اعظم گناهان باشد؛ زیرا جاهل چه بسا معذور باشد، لکن عالم در هر حال مسئول خواهد بود.
تنبیه: گذشته از تغییر و تبدیل احکام تورات و انجیل، اوصاف حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را حق تعالى به حضرت موسى و عیسى علیه السّلام اعلام فرموده، آنها کتمان نمودند و تلبیس کردند. چنانچه در کتب کافى، از جمله خطابات خدا به موسى علیه السّلام این بود که فرمود:
اى موسى! به درستى که فرستادم به تو حکمى ظاهر و برهانى روشن و نورى که سخنگو است به آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد در آخر الزمان.
وصیت فرمایم تو را اى موسى وصیت دوست مهربان به فرزند بتول، عیسى بن مریم که بر دراز گوش سوار و صاحب محراب است. و بعد از او وصیت کنم تو را به صاحب شتر سرخ، آن پاک طینت و پاکیزه اخلاق و مطهر از گناهان و بدیها، و صفت او در کتاب تو آنست که شهادت دهنده است بر همه کتابهاى آسمانى و او است ترساننده از عقاب. در زمان او شدتها و تنگیها و فتنهها و قتال و کمى مال بوده باشد. اسم او احمد و محمد امین مىباشد، و او باقیمانده گروه پیغمبران است و تصدیق همه را نماید (تا آخر) «1».
و نیز در کتاب مذکور، از جمله خطابات خدا به عیسى علیه السّلام این بود که اى پسر مریم تو را وصیت نمایم به سید پیغمبران و حبیب من از میان ایشان، احمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که صاحب شتر سرخ و روى نورانى، که نورش جهان را منور خواهد کرد، پاک دل و شدید الغضب است براى من، و صاحب حیا باشد. به درستى که او رحمت عالمیان و بهترین
فرزندان آدم است نزد من. از عرب بهم خواهد رسید بىخط و سواد، امّا با علوم اولین و آخرین مبعوث خواهد شد و دین مرا در میان مردم منتشر خواهد کرد، و صبر در بلاها و آزارها نماید براى رضاى من، و با مشرکان جنگ و جهاد نماید. اى عیسى تو را امر مىکنم که خبر دهى بنى اسرائیل را به آمدن او و امر کن که تصدیق او و ایمان به او آورند و یارى او کنند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
وَ لا تَلبِسُوا الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمُوا الحَقَّ وَ أَنتُم تَعلَمُونَ (42)
(حق و درست را بباطل و نادرست مشتبه نکنید و حق را نپوشانید و حال آنکه میدانید) لبس و لبس با شبهة قریب المعنی است چنانچه التباس با اشتباه و فرق اینکه دو آنست که شبهه در مورد جلوه کردن باطل بصورت حق، و لبس در مورد جلوه دادن حق بصورت باطل استعمال میشود، و ظاهر آیه اشاره باینست که یهود حقانیت اسلام و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قرآن را بصورت باطل جلوه میدادند با اینکه میدانستند.
و بعض مفسرین لبس را بمعنی خلط و مزج تفسیر نمودهاند یعنی حق و باطل را بیکدیگر ممزوج نکنید به اینکه ببعضی ایمان بیاورید و ببعضی نگروید، گر چه لبس باین معنی هم استعمال شده، ولی در اینجا مناسبت ندارد.
وَ تَکتُمُوا الحَقَّ کتمان مقابل اظهار است و کتمان حق اینست که مطلبی را انسان بداند و حقانیت آن نزد وی ثابت باشد و از ابراز و اظهار آن خودداری کند و اینکه عکس نفاق است زیرا منافق معتقد بامری نیست ولی آن را اظهار میکند.
و یهود حقانیت اسلام نزد آنها ثابت و روشن و واضح بود ولی آن را کتمان و انکار نمودند و اینکه را کفر جحودی گویند چنانچه گذشت، و تکتموا عطف بتلبسوا مدخول لاء ناهیه است یعنی و لا تکتموا الحق، وَ أَنتُم تَعلَمُونَ اشاره بعلم آنها باوصاف و خصوصیات پیغمبر اسلام است که در کتب خود خواندهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.