قرآن کریم ما را هم به سرمایهٴ درونی خود ما آگاه میکند هم به سرمایههای بیرونی که از رهبران الهی نصیب ما میشود ما را مطّلع میکند هم ما را به شناسنامههای اصلیمان واقف میکند از سه راه ما را هدایت میکند راه سرمایههای درونی ما همان فطرت و عقل و نفس مُلهمه و اینهاست که خدای سبحان به ما داد سرمایههای بیرونی انبیای الهی, ائمه معصومین و اولیای الهیاند که برای هدایت ما نصب شدند سرمایههای شناسنامهای آباء و اجداد ماست این جریان «یابن آدم», «یابن آدم», «یابنیآدم», «یابنیآدم» تعبیرات فراوان قرآن کریم و همچنین روایات این است که بالأخره شما یک آدم ریشهداری هستید فرزند کسی هستید که از علوم الهی برخوردار بود و عالِم اسمای الهی شد فرزند کسی هستید که معلّم ملائکه بود شما یک آدم ریشهداری هستید اینکه میبینید در هر فرصتی برای بزرگداشت منطقههایی, نکوداشت بزرگانی جشنوارهای میگیرند به عنوان گرامیداشت این یک تأثیر مهمّی دارد یعنی گذشته از اینکه یک ادب اجتماعی است یک, گذشته از طلب مغفرت برای آن صاحبنام است دو, یک ارج و ارزشی هم در خود انسان ایجاد میکند سه, شما میبینید بچههای پرورشگاه, بچههای شیرخوارگاه و مانند آن غالباً به جایی نمیرسند برای اینکه اینها نمیدانند اصلاً ریشهشان چیست اما وقتی میبینید در غالب شهرها و روستاهای ایران بزرگانی برخاستند شما روستایی, شهری ندارید که مفاخر نداشته باشد خدای سبحان در هر فرصتی هر بزرگی را از هر منطقهای که بخواهد مبعوث میکند همهٴ این روستاها و همهٴ شهرهای ایران به نوبت بزرگانی تحویل دادند حفظ نام آنها شناسنامهای است برای مردم آن منطقه, وقتی کسی میگوید من اهل فلان روستایم یا اهل فلان شهرم که فلان فقیه, فلان حکیم, فلان مرجع از اینجا برخاست خب زمینهٴ رشد او فراهم میشود ولی بچههای شیرخوارگاه و پرورشگاه غالباً از این نعمت محرومند ذات اقدس الهی این راه سوم را هم فراسوی بشر گذاشت «یابنی آدم», «یابنی آدم», قصّهٴ بنیآدم را نقل میکند تمام این بخشهایی که الآن ما داریم میخوانیم شناسنامهٴ ماست این ﴿وَکَذلِکَ﴾, ﴿وَکَذلِکَ﴾ یعنی اینها را ما به پدرتان گفتیم شما هم بچههای آدمید این قصّةٌ قضیّةٌ فی واقعه نیست در همین بخشهایی که شما ملاحظه میفرمایید در سورهٴ مبارکهٴ «طه» از 114 شروع میشود تا همین بحثها که هنوز ادامه دارد از آیهٴ 115 ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾ تا به ﴿یَا آدَمُ﴾[1] بعد ﴿قَالَ اهْبِطُوا﴾[2] بعد ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِنِّی هُدیً﴾[3] بعد به آدم گفتیم ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی﴾ اینچنین است اگر کسی اهل هدایت بود آنچنان است ﴿وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ﴾ اینچنین است همهٴ اینها را ما به آدم گفتیم یعنی به ما میفرماید که در شناسنامهٴ شما اینها هست شما بچههای کسی هستید که ما با او اینها را در میان گذاشتیم این قصّه که تمام نشده این جریان که به پایان نپذیرفت فرمود ما به آدم گفتیم وارد زمین که شدی آیات الهی که آمده است احکامش این است, حِکَمش این است اگر کسی ﴿فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی﴾[4] این حرف برای فرزندان آدم است الی یوم القیامه, ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ این برای فرزندان آدم است الی یوم القیامه, گفتگوی بعضی از فرزندان آدم با خدا در قیامت برای همه است ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی﴾, ﴿وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ﴾ برای فرزندان آدم است الی یوم القیامه, ﴿أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ﴾ برای اینهاست, ﴿لَوْ لاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ﴾ برای اینهاست, بازتر از سورهٴ مبارکهٴ «طه» و «بقره» سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که گذشت سورهٴ «طه» در مکه نازل شد سورهٴ «بقره» و «اعراف» در مدینه نازل شد آنها به منزلهٴ شرح آیات سورهٴ مبارکهٴ «طه» هستند این قصّه به صورت بازتر در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده است که خیلی وسیعتر از جریان سورهٴ «طه» است که محلّ بحث است قدم به قدم آمده منتها هر جا جای سؤال است خدا اجازهٴ سؤال داده این سؤال که کلید علم است و علوم بسته است در مخازن الهی است و سؤال که «حُسن السؤال نصف العلم»[5] کلید است خدا اجازه داده در روزی که کسی حقّ حرف ندارد خدا به بعضی افرادی که سؤالهای عالمانه و محقّقانه دارند اجازهٴ سؤال میدهد سؤال میکنند ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی﴾ این جوابش هم همین است اما ما یادمان نیست که جایی کسی سؤال بکند خدایا من صد سال یا هشتاد سال معصیت کردم تو میخواهی مرا ابد بسوزانی برای چه, شما برخوردید هیچ آیهای که چنین سؤال و جوابی را در قیامت با خدا در میان میگذارند همهاش ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾[6], ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ آخر کسی سؤال نمیکند من هشتاد سال گناه کردم چرا ابد, چرا عذاب ابد, اینجا سؤال باز است منتها مستحضرید که بارزترین نیروی ادارکی ما همان چشم است دیگر, درست است گوش سهمی دارد و شامّه سهمی دارد سایر مجاری ادراکی سهمی دارند ولی مهمترین کار برای چشم است آنها اگر سؤال بکنند چرا ما را اصم کردی, چرا ما را ابکم کردی جواب همین است «ربّ لم حشرتنی أصم, ربّ لم حشرتنی أبکم» جواب همین است اما این سؤال اصلاً در ذهن کسی نیامده که چرا در قرآن عدّهای که به عذاب ابد گرفتارند آنجا از خدا سؤال نمیکنند خدایا ما به اندازهٴ محدود گناه کردیم چرا نامحدود بسوزیم.
[ نظرات / امتیازها ]