بعضى گفته اند: کلمه (بال ) در اصل به معناى فکر است و از همین باب است که مى گویند: (خطر ببالى - به ذهنم خطور کرد) و بعدا در معناى حال استعمال شد و در آیه مورد بحث به همین معنا آمده، و معناى آیه این است که (گفت حال قرون اولى چه بود؟) و این کلمه تثنیه و جمع ندارد و جمع آن به صورت (بالات ) بسیار کم استعمال مى شود.
از آنجایى که پاسخ موسى مشتمل بر هدایت عمومى بود که در خصوص نوع بشر جز از راه نبوت و معاد صورت نمى گیرد، چون این توحید جز با حساب و جزاء که میان نیکوکار و بدکار فرق بگذارد تمام نمى شود، و این حساب و جزاء هم جز با فرق گذاشتن میان کارهاى نیک و بد و آنچه مورد امر و رضایت خدا است، از آنچه مورد نهى و غضب او است مى سر نمى شود، و نیز از آنجایى که دعوت موسى و فرعون که ماءمور شدند آن را به فرعون برسانند مشتمل بر مسأله جزاء بود، و در آخرش صریحا داشت : (انا قد اوحى الینا ان العذاب على من کذب و تولى ) و چون فرعون مانند سایر وثنى مذهبان منکر معاد بود، لذا گفتگوى از مسأله ربوبیت را که از موسى پاسخ دندان شکنى شنیده بود رها کرده، به مسأله معاد پرداخت و از در استبعاد و ناباورى از او پرسید مگر چنین چیزى ممکن است ؟.
پس اینکه گفت : (فما بال القرون الاولى ؟) معنایش این است که امتها و انسان هاى ادوار گذشته اى که مردند و نابود شدند و دیگر نه خبرى از ایشان هست و نه اثرى،
چه حالى دارند و چگونه پاداش و کیفر اعمال خود را دیدند با اینکه در عالم هستى نه عاملى از آنان هست و نه عملى، و جز نام و افسانه اى از آنان نمانده است ؟.
پس در حقیقت آیه شریفه نظیر آن آیه اى است که کلام مشرکین را نقل مى کند به اینکه : (و قالوا ءاذا ضللنا فى الارض ءانا لفى خلق جدید) و از سیاق کلام بر مى آید که سخن فرعون اساسى جز استبعاد ندارد، و این استبعاد هم تنها به خاطر این بوده که از وضع قرون اولى و اعمال آنها خبرى نداشته اند همچنانکه جواب موسى که فرمود: (علمها عند ربى ) شاهد آن است.
[ نظرات / امتیازها ]