از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(وان الساعه اتیه لاریب فیها وان الله یبعث من فی القبور): (و اینکه رستاخیز آمدنی است و شکی در آن نیست و اینکه خدا همه در گور خفتگان رابرمی انگیزد و زنده می کند) این آیه عطف به (ذلک بان الله ...) در آیه قبلی است ، در آیه قبلی مسأله بعث را از طریق اثبات حق بودن خدا ثابت کرد، یعنی اینکه خدا حق است وجز فعل حق و عاری از باطل از او صادر نمی شود و اگر خداوند برای عالم خلقت غایت و معادی منظور نکرده باشد، خلقت عملی لغو و باطل می بود، که ساحت خدا از آن بدور است ، پس باید بعث و معادی باشد که غایت خلقت و نهایت آن باشد. لذا از حق بودن خدا استفاده می شود که قیامت آمدنی است و وقوع آن مستلزم حسابرسی خلایق است و هیچ شکی در تحقق آن وجود ندارد اما آن ساعت قیامت ناگهانی و بی مقدمه فرامی رسد و هیچ کس جز خدا از زمان وقوع آن آگاه نیست و در آن زمان خداوند همه مردگان خفته در گور را زنده می سازد تا برای حساب و کتاب در محضر عدل الهی حاضر شوند. لذا بعث و حساب و جزا غایت و نهایت خلقت است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) :
معاد
و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور: و اینکه رستاخیز شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبر آرمیده‌اند زنده می‌کند (حج، 7).
در قرآن با واژه ها و عبارات و اصطلاحات گوناگون از روز قیامت و معاد یاد شده است و از همه مهمتر اینکه مسئله مبدء و معاد با هم و از هم جدائی ناپذیرند. آنچه بیش از همه مورد تأکید قرار گرفته است حتمی الوقوع بودن «لاریب فیه» آن است. بنابراین همچنانکه بحث خدا بحث ثبوت است (بخش 59) بحث معاد هم بحث ثبوت است و نیازی به اثبات ندارد.
از نظر عقلی. همچنانکه ما به ساعت بعد و روز بعد و سالهای بعد اعتقاد داریم به آخرتی که پایان همه سالها و روزها است باید اعتقاد داشته باشیم آخرت یعنی آنچه آخر می¬آید و بنابراین هر اولی آخری دارد (بخش 62) و آنهائی که مدعی اند آخرتی نیست باید دلیل بیاورند.
از نظر فنی. عمده شبهات در این رابطه شبهه آکل و مأکول است که خوشبختانه با پیشرفت علم مسئله به خوبی حل شده است. وقتی از نظر علمی با یک سلول بتوان از نو موجودی به نام انسان را بازسازی کرد دیگر این مشکل جایگاهی ندارد.
از نظر عدل و عدالت اجتماعی. بدون معاد عدالت برقرار نمی¬شود. زیرا این دنیا ظرفیت پاسخ دادن به نیکی¬ها و بدیها را ندارد. وقتی مشاهده می¬شود فرد، افراد و جماعاتی بیش از اندازه به مردم خدمت، و در مقابل، عده ای تا می¬توانند جنایت می¬کنند کجا این دنیا ظرفیت پاسخ به آنها را دارد. وقتی جانیانی چون رئیس صهیونیستها با حمایت امریکا خونخوارانه نسل کشی، و از برقراری آتش بس هم ممانعت، و وجدان همه مردم دنیا را جریحه دار می¬کنند چگونه این دنیا ظرفیت تنبیه آنها را دارد؟ حتی اگر کسی فردی را بی¬جهت کشته باشد و بر آن راضی باشد و در نیتش این باشد که اگر افراد دیگری را هم می¬توانست بکشد می¬کشت چگونه می¬توان در این جهان به او پاسخ داد. کشتن این فرد ولو با انواع شکنجه ها در قبال یک فردی است که او کشته است برای بقیه چه باید کرد. پس عدالت ایجاب می¬کند که باید فردائی و روز جزایی باشد.
از نظر قرآنی. خدا در قرآن در اغلب موارد ایمان به خدا و روز جزا یا روز آخر را با هم می¬آورد و این به این معناست که مبدأ و معاد همگن و هماهنگند. چطور می¬توان به خدا با اوصاف خاص او اعتقاد داشت اما به روز جزا پای¬بند نبود. خدا در قرآن با تعابیر گوناگون و نامهای متعدد از روز قیامت سخن گفته است. ویکی فقه هشت نام را یاد کرده است: قیام الساعه (رستاخیز)، احیاء موتی (زنده کردن مردگان)، بعث (برانگیختن)، حشر (جمع کردن)، نشر(گستردن)، معاد (بازگشت به سوی خدا)، لقاء رب (دیدار پروردگار)، و رجوع (بازگشت).
اشکال عمده در چگونگی معاد جسمانی است و در این رابطه استاد دینانی دو طرح از ملا صدرا و مرحوم ملا علی زنوزی را ذکر کرده و من هم یک طرحی را پیشنهاد داده ام که در مقاله 12 جلد دوم کتاب جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی آورده ام.
آنچه اخیراً نظر مرا به خود جلب کرده است دو آیه سوره الرحمن است که: کلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ هر چه بر [زمین] است فانی‏شونده است (۲۶) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ: و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند (۲۷).آنچه در تفاسیر در باره این دو آیه آمده است اغلب وجه را به ذات یا صفات برگردانده اند. ویکی فقه آن را در شش مورد احصا کرده است: صورت (عضو بدن)؛ اول و ابتدای زمان؛ ثواب و خشنودی؛ طرف و جهت؛ دوستی و محبت؛ ذات و عین. بخشی از مطالب آن در تفسیر این دو آیه چنین است (جوادی. اسرا. آی آر):
... «وجه الله» با این وصف مرفوع یاد شده است، فرمود: «وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ»، ظاهرش این است که این «ذُو الْجَلاَلِ» صفت برای آن وجه است؛ یعنی بر آن وجه مرتبط است. آن وجه مرفوع است «ذُو الْجَلاَلِ» هم مرفوع است. ما اگر بگوییم که این وصف است برای ربّ، باید بگوییم نعت مقطوع است؛ یعنی یک «هو»ای را در تقدیر بگیریم، بگوییم «هو» یعنی این ربّ «ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ» است. این ممکن است، ولی معونه می‌خواهد.... لکن تحقیق در مسئله این است که اگر منظور از این بقا، بقای بالذّات باشد، یقیناً ربّ باقی است، [اما] وجه ربّ، فیض ربّ، ظهور ربّ ممکن است. ما دو تا واجب که نداریم یکی خود ربّ و یکی فیض ربّ یا ظهور ربّ! ... پس اگر منظور بقای بالذّات باشد، این «وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ»، منظور از وجه، خود خداست و اضافه وجه به ربّ هم اضافه بیانیه است، وجهی که «هو الرّب» است، چون همه اشیاء به طرف خدا توجه دارند و اگر منظور از این بقا أعم از بالذّات و بالغیر باشد، این وجه همان «ظهور الرّب» است، «فیض الرّب» است، «نور الرّب» است که این باقی است.
به نظر نمی¬رسد این توجیهات وافی به مقصود باشد زیرا اولاً اگر منظور از وجه ذات خدا باشد این آیه مفهوم چندانی نخواهد داشت زیرا که خدا، خدا ست و باقی بودن او دلیل نمی¬خواهد؛ زیرا اگر باقی نباشد جزو ممکنات و مخلوقات خواهد بود و این مطلب سالبه به انتفاء موضوع است. آیه الله جوادی آملی برگرداندن وجه به ذات و عین را منتفی می¬داند (صیدانلو، کرمی نیا، 1398). صفات هم نمی¬تواند باشد زیرا وقتی گفته شد هر چیزی فانی است یا فانی شد دیگر وصف خدا شامل رازق، راحم، عطوف، خبیر، فیض رب و مانند آن موضوعیت ندارد زیرا همه چیز از بین رفته است. ثانیاً «ذوالجلال و الاکرام را اگر به رب بر گردانیم به خاطر مرفوع بودن قابل قبول نیست و لذا باید «هو» را در تقدیر بگیریم در اینجا هم باید گفت که در تقدیر گرفتن در جایی است که نتوان آیه را درست تحلیل کرد. در حالیکه به نظر می¬رسد می¬توان برای آن توجیه مناسب¬تری داشت. و از همه مهمتر آیة بعدی است که می گوید کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را دروغ می¬پندارید. اینکه وقتی جن و انس فانی شدند دیگر گفتن ابنکه به کدام نعمتهای پروردگارتان تکذیب می¬کنید توجیهی ندارد.
پیشنهاد این است که به جای این توجیهات آیه این چنین تفسیر شود که وجه را به معنای واقعی خود یعنی توجه تلقی کنیم و به جای آنکه این توجه را از جانب مخلوقات و به ویژه انسانها به سوی خدا بگیریم، بر عکس، آن را توجه از جانب ذات باری تعالی به بندگان تعبیر کنیم که حتی پس از فانی شدن جن و انس همچنان باقی و پایدار است. معنای آیه این می¬شود که همه چیز فانی است یا فانی می¬شود و وجه و توجّه خدا که دارای جلال و اکرام است باقی می¬ماند. این به این معناست که خدایی که بندگان را آفریده به آنها علاقه و توجه دارد حتی بعد از فانی شدن آنها، که نه به معنای نابودشدنشان هست، دارای عنایتی از جانب او است. اضافه وجه به رب مزید بر فایده است زیرا پرورش دهنده (مربی) همواره به مربای خود توجه دارد. او هم به بندگان خوب خود لطف دارد و به آنها پاداش می¬دهد و هم به گناهکاران تا جایی که بتواند گذشت، و آنهایی که مستحق عذابند را تأدیب، می¬کند. درست مانند انسان که وقتی چیزی را آفرید خوب یا بد، آن ها را در یاد دارد و آنها را فراموش نمی¬کند و اگر بتواند یا بخواهد بعضی از آنها را باز آفرینی می¬کند. حتی نسبت به خویشان و بستگان و دوستان خود هم چنین حالتی دارد. این یاد، خاطره و توجه فراموش ناشدنی است.
در آیه 88 سوره قصص هم که می¬فرماید «کل شئ هالک الا وحهه» هم همینطور است. خدا نفرمود «کل شیء هالک الا الله» چون بی معناست. باز در آنجا «وجه» منظور است که همه چیز از بین می¬رود اما توجه ذات باریتعالی همچنان باقی است. در دعاها هم داریم «بوجهک الذی اضاء له کل شیء،و «بوجهک الباقی بعد فناء کل شیء» یا «اعوذ بجلال وجهک الکریم» (مفاتیح الجنان) که در آن جلال را به وجه اختصاص داده است. آیة «اینما تولوا فثم وجه الله هم به این معناست که به هر جا روآوری و به هر طرف بنگری عنایت خدا را می¬بینی و به قول سعدی:
ای کریمی که از خزانــه غیب گبر و ترسا وظیفــه‌خور داری
دوستان را کجا کنی محــروم تو که با دشمن این نظر داری؟
با این تعبیر خدا پس از فانی کردن بندگان خود که ضرورت زندگی در دنیاست باز هم به یاد آنهاست و برای آنها برنامه دارد و وجه همان توجه است و از اینجا می¬توان از آن معنای معاد و بازگشت را استنباط کرد. این توجه حاوی جلال و اکرام پروردگار است. اگر این تعبیر پذیرفته شود با آیه بعدی که در این سوره که همواره تکرار می¬شود هم همخوانی دارد که «پس به کدامین نعمت های پروردگارتان تکذیب می¬کنید» این توجه و عنایت خدا پس از فانی شدن انسانها هم جزو نعمت¬های خدائی است در حالی که توجیهات ذات و صفات را نمی¬توان برای بندگان فانی شده جزو نعمتها (آلاء) به حساب آورد.
غلامرضا فدائی
نیز نگاه کنید به:
جوادی آملی تفسیر سوره الرحمن 16/9/1396 در:
https://javadi.esra.ir/fa/w/%D
صیدانلو، جواد؛ کرمی‌نیا، محمد (1398).معناشناسی وجه ‌الله در قرآن کریم از منظر آیت‌الله جوادی آملی . مشکوه: 38(3). 122-143.
فدائی، غلامرضا (1403). جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی. تهران: امیر کبیر. ج. 2. مقاله 12.
معاد در ویکی فقه:
https://fa.wikifeqh.ir/%D
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اميرعباس حسامي - تفسیر مجمع البیان
وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها
و بدانند که رستاخیز آمدنى است و در آن تردیدى نیست.
وَ اَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ
و باور کنند که خدا همه مردگان را در آستانه رستاخیز براى حسابرسى و دریافت پاداش و کیفر عملکردشان، از گورها بر مى انگیزد، چرا که دلیل هاى روشن و روشنگرى که در آیات پیش ترسیم گردید، به خوبى نشان مى دهد که معاد و جهان پس از مرگ در پیش روى ماست. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نمونه
این آیه و آیه قبل به عنوان جمع بندى و نتیجه گیرى کلى، هدف اصلى از بیان "دلائل معاد در عالم جنین و گیاهان" را ضمن باز گوئى پنج نکته تشریح مى کند: (نکته 3-1 در آیه قبل ذکر شد.)
4- و باز همه اینها براى این است که بدانید ((ساعت پایان این جهان و آغاز جهان دیگر جاى شک و تردید ندارد)) (و ان الساعة لا ریب فیها).
و اینها همه مقدمه اى است براى آخرین نتیجه و آن اینکه ((خداوند تمام کسانى را که در قبرها آرمیده اند زنده مى کند (و ان الله یبعث من فى القبور).
البته این نتائج پنجگانه که بعضى مقدمه، و بعضى، ذى المقدمه، بعضى اشاره به امکان، و بعضى اشاره به وقوع است، مکمل یکدیگرند، و همگى به یک نقطه منتهى مى شوند و آن اینکه رستاخیز و بعث مردگان نه تنها امکان پذیر است بلکه قطعا تحقق خواهد یافت.
آنها که در امکان زندگى بعد از مرگ تردید دارند صحنه مشابه آن در زندگى انسانها و گیاهان دائما در برابر چشمان آنان است و همه سال و همه روز تکرار مى شود.
و اگر در قدرت خدا شک دارند این چیزى است که نمونه هاى بارز آن را با چشم خود مى بینند.
مگر انسانها در آغاز از خاک آفریده نشدند؟ بنابراین چه جاى تعجب که بار دیگر از خاک برخیزند؟
مگر همه سال زمینهاى مرده در برابر چشمان ما زنده نمى شوند؟ چه جاى تعجب که انسانهاى مرده پس از سالها، جان گیرند و از خاک برخیزند؟
و اگر در وقوع چنین چیزى تردید دارند، باید بدانند نظام حاکم بر آفرینش این جهان نشان مى دهد که هدفى از آن در کار است، وگرنه همه باطل و بیهوده بود، در حالى که این زندگى چند روزه و آمیخته با اینهمه ناملایمات و ناکامیها چیزى نیست که ارزش این را داشته باشد که هدف نهائى عالم آفرینش را تشکیل دهد.
بنابراین باید عالم دیگرى وجود داشته باشد، عالمى وسیع و جاودانه که شایسته است هدف آفرینش محسوب گردد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ «7»
وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ: و به سبب آنست که قیامت آینده است، یعنى تا به آن‌دلایل دانا شوند به وقوع قیامت. لا رَیْبَ فِیها: که هیچ شکى نیست در آمدن آن، زیرا تغیر از مقدمات گذشتن دنیا و آمدن عقبى است. وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ: و براى آنکه بدانند که خداى تعالى برانگیزاند و زنده فرماید کسانى را که در قبرها هستند براى جزاى کردارهاى آنان به مقتضاى وعده خود که قابل خلف نیست و لا محاله به آن وفا خواهد نمود.
تنبیه: قوله تعالى‌ «لا رَیْبَ فِیها» یعنى قیامت و حشر خلایق براى مجازات به سبب براهین قاطعه و دلایل واضحه بر آن هر آینه به مرتبه اى باشد که قابل شک و ریبى نخواهد بود در واقع و نفس الامر اگرچه اکثر عالمیان وقوع آن را منکر شوند و تصدیق نکنند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اطیب البیان
وَ أَن‌َّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیب‌َ فِیها وَ أَن‌َّ اللّه‌َ یَبعَث‌ُ مَن‌ فِی‌ القُبُورِ «7»
و محقّقا ساعت‌ ‌که‌ یکی‌ ‌از‌ اسامی‌ قیامت‌ ‌است‌ خواهد آمد جای‌ شک‌ّ و ریب‌ نیست‌، و محقّقا خداوند مبعوث‌ می‌فرماید ‌هر‌ کس‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ قبرها بودند.
(وَ أَن‌َّ السّاعَةَ آتِیَةٌ): مراد ‌از‌ ساعت‌ قیامت‌ ‌است‌ ‌که‌ یکی‌ ‌از‌ اسماء ‌آن‌ روز ساعت‌ ‌است‌ و الف‌ و لام‌ ‌آن‌ عهد ‌است‌ اشاره‌ ‌به‌ ‌آن‌ ساعت‌ مخصوص‌ ‌که‌ می‌فرماید:
«وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا کَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ» نحل‌ آیه 79. و منکر قیامت‌ کافر ‌است‌، و مسأله معاد ‌از‌ اصول‌ دین‌ ‌است‌ حتّی‌ کسانی‌ ‌که‌ معاد جسمانی‌ ‌را‌ منکر شوند لذا می‌فرماید:
(لا رَیب‌َ فِیها): بلکه‌ ‌اگر‌ معاد نباشد دستگاه‌ خلقت‌ و ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ کتب‌ تمام‌ لغو می‌شود، بلکه‌ انکار عدل‌ الهی‌، و بعبارت‌ دیگر تمام‌ اصول‌ دین‌ و فروع‌ دین‌ و اخلاق‌ منوط ‌به‌ معاد ‌است‌ و ‌هر‌ کس‌ قائل‌ ‌به‌ مبدء شد قائل‌ ‌به‌ معاد ‌هم‌ هست‌ فقط طبیعی‌ منکر مبدء و معاد ‌است‌.
(أَن‌َّ اللّه‌َ یَبعَث‌ُ مَن‌ فِی‌ القُبُورِ)، بلکه‌ جمیع‌ انس‌ و جن‌ّ و وحوش‌ و حیوانات‌ مبعوث‌ می‌شوند: «وَ إِذَا الوُحُوش‌ُ حُشِرَت‌» تکویر آیه 5. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.