● عبدالله عبداللهي -
اطیب البیان
آن کسانى که خبر دادند بآنها جماعتى از مردم که دشمنان شما از طبقات کفار اجتماع و آمادگى دارند براى مقاتله باشد از آنها بترسید اینها ایمانشان کاملتر شد و گفتند ما را کفایت میکند خداوند و خوب وکیلى است ما اعتمادمان باوست و از کثرت جمعیت دشمن وحشت نداریم
مراد از ناس اول در اَلَّذِینَ قٰالَ لَهُمُ اَلنّٰاسُ جمعى از منافقین هستند که مؤمنین را تخویف میکردند یا قافله اى که از مکه بدسیسه ابى سفیان آمده بودند بعد از وقعه احد که تحدید کنند مسلمین را که مهیّاى جنگ با آنها نشوند و یا نعیم بن مسعود اشجعست، چنانچه در خبر از حضرت باقر و صادق علیهما السلام است و یا منافقین که در میان مسلمین بودند، و ممکن است همه آنها باشند و تفسیر بخصوص نعیم بن مسعود از باب بیان مصداق باشد
إِنَّ اَلنّٰاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ مراد از ناس دوم مشرکین که ابى سفیان و اتباعش باشند و سایر کفار مثل مشرکین طائف و یهود و سایر اعداء اسلام و حال آنکه این خبر کذب محض بوده و همچه اجتماعى نبوده و فقط براى تخویف مؤمنین بوده فَاخْشَوْهُمْ یعنى از همچه اجتماعى بترسید فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً لکن این خبر دروغ وحشت انگیز هیچگونه تأثیرى در قلوب مؤمنین واقعى که مصداق احسنوا و اتقوا بودند نکرد بلکه ایمان و قوّت قلب آنها بیشتر شد، یا بواسطه اخبار خدا و رسول که این خبر کذب است و مشرکین از ترس انتشار دادند و یا بواسطه وعده فتح و فیروزى که باینها داده شده بود و یا بواسطه اعتماد بخداوند عالم و توکل باو و اطمینان که گفتند: وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ از باب وعده الهى در سوره طلاق آیه 3 و 4 وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّٰهَ بٰالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّٰهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً
لذا بعد از وقعه احد حسب الامر رسول طبق خبرى که ابى جارود از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده و خلاصه مضمون حدیث اینکه در وقعه احد ابو سفیان بپیغمبر صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم خبر داد که وعده ما در سال آینده در بدر صغرى و حضرت هم قبول فرمود چون موسم حج شد ابو سفیان عده اى مهیا کرد و از مکه خارج شدند و تا سویق آمدند و خداوند یک رعبى از مسلمین در قلوب آنها انداخت و برگشتند بمکه، و حضرت رسول صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم با اصحاب آمدند تا سویق و آنجا منافع زیادى از تجارت بردند و سالمین و غانمین مراجعت بمدینه کردند،
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» پرتوی از قرآن
اَلَّذِینَ قٰالَ لَهُمُ اَلنّٰاسُ إِنَّ اَلنّٰاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اِتَّبَعُوا رِضْوٰانَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ إِنَّمٰا ذٰلِکُمُ اَلشَّیْطٰانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیٰاءَهُ فَلاٰ تَخٰافُوهُمْ وَ خٰافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
اَلَّذِینَ وصف دیگرى است از المؤمنین، اگر نظر به وصف گروه هاى دیگر باشد، به جاى عطف است اَلنّٰاسُ اول نظر به منافقان و سست ایمانها و خبرسازهایى است که به هر وسیله مى کوشند تا مؤمنان را بترسانند و سست کنند (به اصطلاح ستون پنجم دشمن) اَلنّٰاسُ دوم، دشمنان شناخته و جنگجو است قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ ، جمع افراد و قوا است، لکم، به جاى «علیکم» در اینگونه موارد به قرینۀ «فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً» شاید نظر به نتیجۀ نهایى است که به سود مسلمانان از جهت نیرومندى و آگاهى و افزایش ایمان است فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً ، به جاى «فزاد ایمانهم» افزایش شخصیت آنان را مى رساند: آنان که چون به آنان گفتند که آن مردم دشمن و جنگجو افراد و قواى خود را در برابر شما یکسر بسیج کرده پس باید اندیشناک شوید، از جهت ایمان افزایش یافتند همین که خود را به خدا پیوسته ساختند و به نیروى او اتکا کردند، نمودار افزایش شخصیت ایمانى آنان مى باشد: وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«قٰالَ لَهُمُ اَلنّٰاسُ إِنَّ اَلنّٰاسَ » 173 همان طور که در شأن نزول نوشتیم مفسّرین نوشته اند که مقصود از کلمه ى «النّاس» اوّل یا نعیم بن مسعود است یا مردم ثقیف، ابو الفتوح از سدّى نقل کرده است که چون پیغمبر در سال بعد از احد آماده ى رفتن به میعادگاه با ابو سفیان شد منافقین مردم را ترساندند و مقصود از کلمه ى «النّاس» عموم منافقین است و «النّاس» دوّم به طورى که در شأن نزول نوشتیم مقصود ابو سفیان و یاران او بوده است
«فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً» 173 مفسّرین باین جمله استدلال کرده اند بر اینکه ایمان قابل کمى و زیادى است
زمخشرى: در برابر شنیدن سخن آن مردم و ترساندن آنها حمیت و غیرت ایشان تحریک شد و آهنگ جنگ کردند و این نمونه ثبات عقیده و خلوص نیّت آنها بود
«وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ » 173 ابو الفتوح: واقدى گفت و کیل در این جمله بمعنى مانع است مناسب این جمله رباعى بابا طاهر است: کشیمان ار به زارى از که ترسى ؟ برانى ار به خوارى از که ترسى ؟ باین نیمه دل از کس مو نترسم دوعالم دل تو دارى از که ترسى ؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
اَلَّذِینَ قٰالَ لَهُمُ اَلنّٰاسُ إِنَّ اَلنّٰاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ الخ ترجمه آیات شده و واضح است و محتاج بتوضیح نیست از جمله فضائل و محسناتى که نسبت بمجاهدین فى سبیل اللّه شماره نموده به اضافه به آنهائى که گفته شد امور چندى است
1 وقتى مردم ظاهرا آنان منافقین بودند که در جنگ احد یا در غزوات دیگر مى خواستند مجاهدین مؤمنین را بترسانند به آنان مى گفتند عدّه اى که براى محاربه با شما آمده اند از قشون ابى سفیان یا غیر آنها عده بسیارند و شما تاب نبرد با آنها را ندارید بترسید و خود را در مهلکه نیندازید و تن به کشته شدن ندهید 2 «فَزٰادَهُمْ »إِیمٰاناً» فضیلت دوم بجاى اینکه مؤمنین مجاهدین از وسوسه آن شیاطین انسى رعب و ترسى در آنها ایجاب کند بر ایمان آنها افزوده مى گردد و در جاى خود بدلیل عقل و نقل مبرهن گردیده که ایمان قابل شدت و ضعف است آرى هر قدر ایمان در اثر عبادت و طاعت و مجاهده با نفس بیشتر در قلب نفوذ کند قوت و شدت آن افزونى مى یابد تا بجائى که مؤمن مثل کوه راسخ مى شود و بادهاى تند مخالفین آن را تکان نمى دهد و از جاى در نبرد
3 در بیان گفتار نیک آنها است که از ما فى الضمیر آنان خبر مى دهد که در پاسخ سخنهاى نارواى منافقین گفتند «حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ » چون مؤمنین منافقین را مى شناختند و مى دانستند که آنها چون بظاهر اظهار ایمان مى کنند و در باطن ایمان ندارند و وقتى مؤمنین مأمور بجهاد شدند آنها نیز بایستى باعتبار اظهارشان با آنها مماشات کنند این بود که آنها را مى ترسانیدند و مؤمنین بر علیه آنان مى گفتند «حَسْبُنَا اَللّٰهُ » خدا ما را کافیست که هم در امور دنیا و هم در موقع روبرو شدن با دشمن ما را یارى نماید «وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ » و اتکاء و توکل ما بر او است که او خوب وکیلى است که تدبیر امور بدست قدرت او انجام گیرد
خلاصه مؤمنین در پاسخ سخن منافقین اظهار ایمان و یقین ثابت نمودند و گویا اظهار مى دارند که ما بازگشت به پروردگارمان کرده ایم و سر فرمانبردارى بر اوامر رسولش نهاده ایم و حساب ما بر او است و او بخوبى بحساب ما خواهد رسید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
اَلَّذِینَ قٰالَ لَهُمُ اَلنّٰاسُ إِنَّ اَلنّٰاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ مراد از اوّلین واژۀ «ناس»، کسانى هستند که نمى خواستند در کنار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در جنگ شرکت کنند و همین گروه بودند که وقتى پیامبر به مؤمنان دستور داد که دیگربار براى رویارویى با مشرکان آماده شوند، به مؤمنان گفتند: «مردم براى جنگ با شما گرد آمده اند، از آنها بترسید» مراد از دومین واژۀ «ناس» مشرکانى هستند که مى خواستند بار دوم به مسلمانان حمله کنند
معناى آیه این است که مؤمنان، على رغم زخم هاى شدید و خونین، نداى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را لبّیک گفتند و آمادۀ رویارویى با ابو سفیان و سپاه او شدند و به گروهى که مى خواستند در دل هاى آنان ایجاد ترس کنند و به آنان گفتند: شما با محمّد صلّى اللّه علیه و آله نیایید؛ زیرا دشمن قوى تر از شماست، توجّهى نکردند، بلکه این سخن موجب افزایش ایمانشان به خدا و اعتمادشان به وعدۀ او گردید اینان، فرمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را اطاعت کردند و مصمّم شدند با مشرکان پیکار کنند؛ حال نتیجۀ آن هرچه باشد آنان فرمان بردارى و تصمیم خود را با این عبارت بیان مى کردند: «حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ »
آرى، مؤمن این گونه انسجام درونى مى یابد و با ایمان خویش، پیوند پیدا مى کند و از کشته شدن، اسارت، رنج و شکنجه نمى ترسد مردى از بنى عبد الأشهل گفت: من و برادرم در جنگ احد در کنار رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حضور داشتیم و مجروح شدیم هنگامى که از سوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اعلام شد که مسلمانان به منظور تعقیب کردن دشمن بیرون آیند، ما هم به همراه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیرون آمدیم جراحت من سطحى تر از برادرم بود، لذا وقتى که عقب مى ماند، من او را حمل مى کردم
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده که این آیه نازل شد در غزوه بدر صغرى و شرح آن آنست که ابو سفیان بعد از جنگ احد به پیغمبر خطاب نمود که موعد ما سال دیگر موسم بدر صغرى است و آن محل آبى بود از بنى کنانه که سالى هشت روز بازار در آنجا تشکیل مى شد و مردم از اطراف براى تجارت آنجا مى آمدند پیغمبر (ص) هم قبول فرمود چون موعد مقرر رسید ابو سفیان از مکه حرکت کرد تا به موضع مجنه که یکى از نواحى ظهران بود رسید پس خداوند او را مرعوب فرمود و عازم رجوع شد و با نعیم بن مسعود که از زیارت خانۀ کعبه مراجعت و عازم مدینه بود ملاقات نمود و او را وعده و نوید داد که برود و اصحاب پیغمبر را تخویف کند که آنها در موعد مقرر حاضر نشوند تا ازاین جهت که قریش از حضور در میعاد تخلف نموده اند وهنى بر آنها وارد نشود و گفت امسال خشک سال است باید سالى جنگ کنیم که دواب ما بچرند و ما از شیر آنها بهره ببریم پس نعیم وارد مدینه شد دید اصحاب پیغمبر مجهز شده اند از براى میعاد با ابو سفیان به آنها گفت مبادا حرکت کنید مردم اجتماع نمودند در موسم براى شما و اللّه احدى از شما از آن مهلکه رهائى پیدا نمى کند و چون اصحاب این خبر را شنیدند در بیرون آمدن از مدینه اظهار کراهت نمودند پس پیغمبر فرمود قسم به خدائى که جان من در دست اوست هرآینه بیرون مى روم اگرچه تنها باشم اما ترسو در خانه بنشیند و اما شجاع مهیاى جنگ باشد حسبنا اللّه و نعم الوکیل پس پیغمبر (ص) با اصحاب از مدینه بیرون آمدند تا به موسم رسیدند و اقامت نمودند و منتظر ابو سفیان شدند و بازار تشکیل شد و امتعه خود را دو برابر قیمت وقت فروختند و سالما و غانما به مدینه مراجعت نمودند و چون ابو سفیان از مجنه به مکه مراجعت نمود اهل مکه آنها را لشکر سویق نامیدند مى گفتند شما رفتید قاووت بخورید حقیر عرض مى کنم گویا معمول این بوده که حبوبات را برشته نموده مى کوبیدند و قاووت ساخته در مسافرت همراه مى بردند خواسته اند آنها را استهزاء کنند که شما از این سفر بهرۀ جز خوردن قاووت نداشتید در هر حال مراد از ناس اول نعیم بن مسعود اشجعى است چنانچه در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده و چون در معنى جمع استعمال شده اگرچه موردش مفرد است ضرر ندارد و مراد از ناس دوم ابو سفیان و اتباع او است و مراد از زیادى ایمان قوت آن بتصمیم بر متابعت پیغمبر (ص) و اتکال به خداوند متعال است چون ایمان بعزم خیر و عمل صالح تکمیل مى شود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» متن و ترجمه فارسی تفسیر شریف بیان السعادة فی مقامات العبادة
تفسیر: اَلَّذِینَ قٰالَ لَهُمُ اَلنّٰاسُ :صفت اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا یا صفت لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ یا مبتداست و خبر آن فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً در این صورت دخول«فاء»در خبر براى این است که مبتدا متضمّن معنى شرط است یا اینکه خبر آن فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ است،یا خبر مبتداى محذوف یا مبتداى خبر محذوف یا مفعول فعل مدحى است که محذوف است
و مقصود از«النّاس»بنا بر آنچه که از حکایتش نقل شده است، نعیم بن مسعود است یا اینکه مقصود سوارانى از طایفۀ عبد القیس بودند
طبق آنچه که گفته شده که وقتى ابو سفیان فهمید که محمّد(ص)از مدینه خارج شده است و به دنبال آن سوارانى از عبد القیس را دید به آنان گفت:کجا قصد دارید؟گفتند:قصد مدینه را داریم،گفت:آیا پیام مرا به محمّد صلّى اللّه علیه و آله مى رسانید،تا من هم شترهاى شما را فردا در عکاظ که همدیگر را مى بینیم بار مویز کنم ؟ گفتند:بلى،گفت:هرگاه به محمّد صلّى اللّه علیه و آله رسیدید بگویید که ما همه جمع شدیم که بر محمّد صلّى اللّه علیه و آله و اصحابش حمله بریم و بقیّۀ اصحابش را درمانده سازیم
و ممکن است مقصود از«النّاس»منافقین اصحاب رسول خدا باشد
إِنَّ اَلنّٰاسَ :یعنى ابو سفیان و یارانش قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً :یعنى ایمان آنها فزونى بخشید،زیرا کسى که بعد از اتّصال به جانشینان خدا به سبب ایمان به خدا متوسّل است هرگاه که بلایى به او برسد اتّصال ایمانى اش زیاد و توسّل و ایمانش قوى مى شود و مى گوید: وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ :خدا ما را کافى است و چه خوب نگهبانى است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.