آیه شریفه بیان همان حجت است که در سابق در جمله «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» آمده بود، چیزى که هست این بیان از بیان قبلى به ذهن نزدیکتر است، چون در بیان سابق ایجاد بار اول انسان را دلیل مىگرفت بر اینکه قادر است بر زنده کردن ایشان در آخرت، ولى در این آیه خلقت آسمانها و زمین را که به حکم و جدان و به فرموده خود خداى تعالى «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ» (مومن/57) بزرگتر از خلقت انسانهاست، دلیل گرفته بر قدرت او.
پس در حقیقت برگشت معناى آیه به این مىشود که: چگونه ممکن است کسى این جرأت را به خود بدهد که بگوید خدایى که عالم آسمانها و زمین را با آن وسعتى که دارند خلق کرده، و آن نظام عام عجیب را در سراسر آن برقرار کرده، به طورى که تک تک نظامهاى جزئى آن دهشتآور و محیر العقول است، و یک نمونه آن نظامهاى موجود در خصوص عالم انسانى است، نمىتواند مثل همین مردم را دوباره خلق کند؟ نه، هرگز چنین چیزى ممکن نیست، بلکه او قادر است، چون او خلاقى است علیم.
[ نظرات / امتیازها ]
مراد از خلق کردن مثل کفار اعاده ایشان بعد از مردن است براى جزاء، هم چنان که از کلام طبرسى «4» (رحمة اللَّه علیه) در مجمع البیان (ج 8، ص 435) نیز استفاده مىشود.
ترجمه المیزان، ج17، ص: 169
و اما بیان اینکه چگونه منظور از خلقت مثل، اعاده است؟ این است که: انسان موجودى است مرکب از نفس و بدن، و بدن انسان در این نشاه دستخوش تحلیل رفتن و دگرگون شدن است، و پیوسته اجزاى آن تغییر مىکند، و از آنجا که هر مرکبى با نابودى یک جزءاش نابود مىشود، در نتیجه انسان در هر آنى، غیر از انسان قبل است، و این شخص آن شخص نیست، در حالى که مىبینیم شخصیتش هست، و این بدان جهت است که روح آدمى شخصیت انسان را در همه آنات حفظ مىکند، چون روح آدمى مجرد است، و منزه از ماده و تغییرات عارض از طرف ماده است، و باز به همین جهت ایمن از مرگ و فنا است.
از کلام خداى تعالى هم استفاده مىشود که: نفس آدمى با مردن بدنش نمىمیرد و هم چنان زنده و محفوظ است تا روزى که به سوى خداى تعالى برگردد، هم چنان که در سابق دیدید که این معنا را از آیه «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» (الم سجده/11) استفاده کردیم.
پس بدنى که بعد از مرگ کالبد آدمى مىشود، وقتى با بدن قبل از مرگش مقایسه شود مثل آن بدن خواهد بود، نه عین آن، ولى انسان صاحب بدن لاحق وقتى با انسان صاحب بدن سابق مقایسه شود عین آن خواهد بود نه مثل آن براى اینکه: آن روحى که وحدت بدن قبل از مرگ را در تمامى مدت عمر حفظ مىکرد، همین روحى است که بعد از مرگ در کالبد لاحق درآمده (هم چنان که بدنهاى متعدد قبل از مرگ به خاطر یکى بودن روح یکى بود. بدنهاى بعد از مرگ و قبل از مرگ هم به جهت یکى بودن روح یکى هستند و عین همند).
و چون استبعاد مشرکین از زنده شدن استخوانهاى پوسیده برگشت مىکند به استبعاد از خلقت بدنى جدید، نه از نفس و روحى جدید، به همین جهت خداى سبحان در پاسخ از آن استبعاد، امکان خلقت مثل آنان را ثابت کرد، و متعرض برگشتن عین آنان نشد، چون خلق شدن عین آنان بعد از مرگ، وقتى صورت مىگیرد که روح ایشان که نزد خدا محفوظ است به بدنهاى جدیدشان متعلق شود و یا تعلق مزبور عین انسانهاى موجود در دنیا دوباره موجود مىشوند، هم چنان که خداى تعالى فرموده: «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى» (احقاف/33) و در این کلام شریفش احیا را به عین مردگان نسبت داد، نه به امثال آنها و فرمود: «عَلى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى» و نفرمود: «على ان یحیى امثال الموتى».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در اینکه مراد از خلق کردن مثل کفار در قیامت چیست اقوال مختلفى هست. بعضى (تفسیر روح المعانى، ج 23، ص 56) گفتهاند: «مراد خلقت امثال کفار است یعنى اشخاص دیگر».
ولى این معنا صحیح نیست، براى اینکه با معناى کلمه «مثل» تا آنجا که از لغت و عرف شناخته شده مغایرت دارد.
بعضى دیگر (تفسیر روح المعانى، ج 23، ص 56) گفتهاند: «مراد از مثل کفار خود کفار است، مىخواهد بفرماید خدا قادر است کفار را در قیامت زنده کند، و خلق فرماید، ولى به طور کنایه مىفرماید: قادر است مثل ایشان را خلق کند، همانطورى که خود ما به مخاطب خود مىگوییم: مثل تو شخصى از فلان چیز بىنیاز است، یعنى تو از آن بىنیازى».
این معنا نیز به نظر ما درست نیست، براى اینکه اگر تعبیر مورد بحث کنایه بود، باید تصریح به آن نیز ممکن باشد، همانطور که در مثال مذکور مىتوانستیم به هر دو جور مقصود خود را تفهیم کنیم، یعنى هم بگوییم: «مثل تو شخصى از فلان چیز بىنیاز است» و هم بگوییم: «تو از آن بىنیازى» ولى در آیه مورد بحث نمىتوانیم بگوییم «آیا آن کسى که آسمانها و زمین را خلق کرده قادر نیست که ایشان را خلق کند؟» براى اینکه گفتگو در بعث ایشان در قیامت است، نه در خلقت ایشان، چون مشرکین در اینکه خالقشان خداى سبحان است، حرفى نداشتند.
بعضى (مجمع البیان، ج 8، ص 435) دیگر گفتهاند: «ضمیر در کلمه «مثلهم» به آسمانها و زمین برمىگردد، به این اعتبار که عقلاى عالم در آسمانها و زمین قرار دارند، و بدین جهت از باب تغلیب ضمیر عقلاء به همه آسمانها و زمین برگشته، و بنا بر این مراد از آیه این است که: خدا که خالق عالم است قادر است مثل این عالم را خلق کند».
این وجه نیز به نظر درست نمىآید، براى اینکه مقام، مقام اثبات بعث و زنده کردن انسانها در قیامت است، نه مقام اثبات بعث آسمانها و زمین. علاوه بر این، گفتار در مساله اعاده موجودات قبلى است، نه خلق کردن مثل آنها، چون خلق مثل یک موجود، اعاده عین آن موجود نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
در کتاب احتجاج (ج 2، ص 97) در ضمن احتجاج امام صادق (علیه السّلام) آمده که: سائل پرسید: آیا روح آدمى بعد از بیرون شدن از قالبش متلاشى مىشود؟ و یا هم چنان باقى مىماند؟ امام (علیه السّلام) فرمود: نه، بلکه تا روزى که در صور دمیده شود باقى مىماند، و بعد از آنکه در صور دمیده شد، همه چیز باطل و فانى مىشود، دیگر نه حسى مىماند و نه محسوسى، آن گاه دوباره همه چیز به حال اول خود برمىگردد، همان طورى که مدبر آنها بار اول ایجاد کرده بود، و این بعد از گذشتن چهار صد سال سکون و آرامش خلق در فاصله بین دو نفخه است.
سائل پرسید: چگونه مىتواند دوباره مبعوث شود با اینکه بدنش پوسیده و اعضاى آن متفرق شده، یک عضوش در یک شهرى طعمه درندگان شده، و عضو دیگرش در شهرى دیگر مورد حمله حشرات آنجا گشته، و عضو دیگرش خاک شده با خاک آن شهر به صورت دیوار در آمده؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: آن خدایى که بار نخست او را از هیچ آفرید و بدون هیچ الگویى صورتگرى کرد، مىتواند دوباره به همان وضع اول اعادهاش دهد.
سائل عرضه داشت: این معنا را برایم بیشتر توضیح بده. فرمود: هر روحى در مکان مخصوص به خود مقیم است، روح نیکوکاران در مکانى روشن و فراخ و روح بدکاران در تنگنایى تاریک، و اما بدنها خاک مىشود، همان طور که اول هم از خاک خلق شده بود، و آنچه درندگان و حشرات از بدنها مىخورند و دوباره بیرون مىاندازند، در خاک هست و در پیشگاه خدا که هیچ چیز حتى موجودى ریز به اندازه ذره در ظلمات زمین از او غایب نیست، و عدد تمامى موجودات و وزن آنها را مىداند، محفوظ است و خاک روحانیان به منزله طلا است در خاک.
پس چون هنگام بعث مىرسد باران نشوز به زمین مىبارد، و زمین ورم مىکند، پس خاک بشر نسبت به خاکهاى دیگر، چون خاک طلایى که با آب شسته شود، مشخص مىگردد و چون کرهاى که از ماست بگیرند، جدا مىشود. پس خاک هر قالبى به قالب خود درمىآید، و به اذن خداى قادر، بدانجا که روح او هست منتقل مىشود، صورتها به اذن صورتگر به شکل اول خود برمىگردد و روح در آن دمیده مىشود. و چون خلقت هر کسى تمام شد هیچ کس از خودش چیزى را ناشناخته نمىیابد.
[ نظرات / امتیازها ]