از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
شماره صفحه : 445 حزب : 89 جزء : بیست و سوم سوره : یس
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  رابطه این آیه و آیه قبل
77) در این آیه به مساله قیامت که در سابق خاطرنشان کرده بود برگشت نموده و به دنبال انکار مشرکین براى اثبات آن احتجاج مى‏کند و بعید نیست که بیان تفصیلى مطالب مشرکین باشد که جمله «فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ... » اشاره اجمالى بدانست. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 165 قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره یس گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «رویت»
77) مراد از «رؤیت- دیدن» علم قطعى است، نه دیدن به چشم. و معنایش این است که: آیا انسان علم قطعى ندارد به اینکه ما او را از نطفه‏اى خلق کردیم؟ [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 165 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  نکره بودن «نطفه»
77) نکره آوردن «نطفه» به منظور تحقیر آن است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 165 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «خصیم»
77) کلمه «خصیم» به معناى دشمنى است که بر خصومت و جدال اصرار مى‏ورزد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 165 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  مخالفت با خداوند
77) استفهام در آیه‏ استفهام تعجبى است، و معنایش این است که: از عجائب این است که انسان مى‏داند که ما او را از نطفه‏اى حقیر و پشیز آفریدیم، با این حال ناگهان دشمنى سرسخت براى خود ما مى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 165 و 166 قالب : اخلاقی موضوع اصلی : استکبار- خودکامگی گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «رمیم»
78) کلمه «رمیم» به معناى استخوان پوسیده است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  اعراب «نسی خلقه»
78) جمله «وَ نَسِیَ خَلْقَهُ» حال از فاعل «ضرب» مى‏باشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  سوال انسان درباره معاد
78) جمله «قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» بیان آن مثلى است که انسان مذکور (در باره مساله معاد) زده، و به همین جهت بدون واو عاطفه آمده، چون کلام در معناى این است که کسى بپرسد: انسانها در انکار معاد چه مثلى زده‏اند؟ پس در جواب بفرماید: «قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» و معناى آیه این است که: انسان براى ما مثلى زده و خلقت خود را فراموش کرده، که در بار اول از نطفه خلق شده، و اگر به یاد خلقت خود مى‏بود، هرگز آن مثل را نمى‏زد، و آن مثل این است که: چه کسى این استخوانها را در حالى که پوسیده شده زنده مى‏کند؟ آرى، اگر خلقت بار اول خود را در نظر مى‏داشت، خودش جواب این اشکال خود را مى‏داد و کلام خود را رد مى‏کرد، هم چنان که خداى تعالى این جواب را به رسول گرامى خود تلقین کرد، و آن این است که: «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی ... ». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : تفسیری موضوع اصلی : قیامت گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «انشاء»
79) کلمه «انشاء» به معناى ایجاد ابتدایى است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  تاکید بر خلقت انسان
79) اگر فرموده: «اول مرة» با اینکه کلمه «انشاء» آن را افاده مى‏کرد، به منظور تاکید بوده است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : تفسیری موضوع اصلی : خلقت انسان گوینده : علامه طباطبایی
  رابطه این آیه و آیه قبل
80) این آیه شریفه بیان است براى جمله «الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «ایقاد»
80) کلمه «توقدون» مضارع «ایقاد» است که به معناى شعله‏ور ساختن آتش است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  استدلال بر زنده شدن مردگان
80) این آیه شریفه در این صدد است که استبعاد از زنده کردن استخوان مرده را برطرف کند. استبعاد از اینکه چگونه ممکن است چیزى که مرده است زنده شود با اینکه مرگ و زندگى متنافیند؟ جواب مى‏دهد: هیچ استبعادى در این نیست، براى اینکه آب و آتش هم با هم متنافیند، مع ذلک خدا از درخت تر و سبز آتش براى شما قرار داده و شما همان آتش را شعله‏ور مى‏کنید.
و مراد از «شجر»- به طورى که در بین مفسرین (روح المعانى، ج 23، ص 55) معروف است درخت مرخ- به فتحه میم و سکون را و خا- و درخت عفار- به فتحه عین- است که این دو درخت، چنین وضعى دارند که هر گاه به یکدیگر ساییده شوند مشتعل مى‏گردند و در قدیم مردم براى تهیه آتش قطعه‏اى از شاخه این درخت و قطعه‏اى دیگر از شاخه آن مى‏گرفتند، و با اینکه سبز و تر بودند، «عفار» را در زیر و «مرخ» را روى آن قرار داده و به یکدیگر مى‏ساییدند، و هر دو به اذن خدا آتش مى‏گرفتند. پس مرده را زنده کردن، عجیب‏تر از مشتعل کردن آتش از چوب تر نیست، با اینکه آب و آتش دو چیز متضادند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 166 و 167 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : قیامت گوینده : علامه طباطبایی
  نوع استفهام در آِیه
81) استفهام در آیه استفهام انکارى است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 167 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  اثبات ربوبیت خداوند
81) آیه شریفه بیان همان حجت است که در سابق در جمله «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» آمده بود، چیزى که هست این بیان از بیان قبلى به ذهن نزدیکتر است، چون در بیان سابق ایجاد بار اول انسان را دلیل مى‏گرفت بر اینکه قادر است بر زنده کردن ایشان در آخرت، ولى در این آیه خلقت آسمانها و زمین را که به حکم و جدان و به فرموده خود خداى تعالى «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ» (مومن/57) بزرگتر از خلقت انسانهاست، دلیل گرفته بر قدرت او.
پس در حقیقت برگشت معناى آیه به این مى‏شود که: چگونه ممکن است کسى این جرأت را به خود بدهد که بگوید خدایى که عالم آسمانها و زمین را با آن وسعتى که دارند خلق کرده، و آن نظام عام عجیب را در سراسر آن برقرار کرده، به طورى که تک تک نظامهاى جزئى آن دهشت‏آور و محیر العقول است، و یک نمونه آن نظام‏هاى موجود در خصوص عالم انسانى است، نمى‏تواند مثل همین مردم را دوباره خلق کند؟ نه، هرگز چنین چیزى ممکن نیست، بلکه او قادر است، چون او خلاقى است علیم. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 167 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : ربوبیت گوینده : علامه طباطبایی
  خلقت مثل انسان یا اعاده او در معاد
81) مراد از خلق کردن مثل کفار اعاده ایشان بعد از مردن است براى جزاء، هم چنان که از کلام طبرسى «4» (رحمة اللَّه علیه) در مجمع البیان (ج 8، ص 435) نیز استفاده مى‏شود.
ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 169
و اما بیان اینکه چگونه منظور از خلقت مثل، اعاده است؟ این است که: انسان موجودى است مرکب از نفس و بدن، و بدن انسان در این نشاه دستخوش تحلیل رفتن و دگرگون شدن است، و پیوسته اجزاى آن تغییر مى‏کند، و از آنجا که هر مرکبى با نابودى یک جزءاش نابود مى‏شود، در نتیجه انسان در هر آنى، غیر از انسان قبل است، و این شخص آن شخص نیست، در حالى که مى‏بینیم شخصیتش هست، و این بدان جهت است که روح آدمى شخصیت انسان را در همه آنات حفظ مى‏کند، چون روح آدمى مجرد است، و منزه از ماده و تغییرات عارض از طرف ماده است، و باز به همین جهت ایمن از مرگ و فنا است.
از کلام خداى تعالى هم استفاده مى‏شود که: نفس آدمى با مردن بدنش نمى‏میرد و هم چنان زنده و محفوظ است تا روزى که به سوى خداى تعالى برگردد، هم چنان که در سابق دیدید که این معنا را از آیه «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» (الم سجده/11) استفاده کردیم.
پس بدنى که بعد از مرگ کالبد آدمى مى‏شود، وقتى با بدن قبل از مرگش مقایسه شود مثل آن بدن خواهد بود، نه عین آن، ولى انسان صاحب بدن لاحق وقتى با انسان صاحب بدن سابق مقایسه شود عین آن خواهد بود نه مثل آن براى اینکه: آن روحى که وحدت بدن قبل از مرگ را در تمامى مدت عمر حفظ مى‏کرد، همین روحى است که بعد از مرگ در کالبد لاحق درآمده (هم چنان که بدن‏هاى متعدد قبل از مرگ به خاطر یکى بودن روح یکى بود. بدن‏هاى بعد از مرگ و قبل از مرگ هم به جهت یکى بودن روح یکى هستند و عین همند).
و چون استبعاد مشرکین از زنده شدن استخوانهاى پوسیده برگشت مى‏کند به استبعاد از خلقت بدنى جدید، نه از نفس و روحى جدید، به همین جهت خداى سبحان در پاسخ از آن استبعاد، امکان خلقت مثل آنان را ثابت کرد، و متعرض برگشتن عین آنان نشد، چون خلق شدن عین آنان بعد از مرگ، وقتى صورت مى‏گیرد که روح ایشان که نزد خدا محفوظ است به بدنهاى جدیدشان متعلق شود و یا تعلق مزبور عین انسانهاى موجود در دنیا دوباره موجود مى‏شوند، هم چنان که خداى تعالى فرموده: «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى‏» (احقاف/33) و در این کلام شریفش احیا را به عین مردگان نسبت داد، نه به امثال آنها و فرمود: «عَلى‏ أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى‏» و نفرمود: «على ان یحیى امثال الموتى».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 167- 170 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : خلافت انسان گوینده : علامه طباطبایی
  ایجاد کردن توسط خداوند
82) این آیه شریفه از آیات برجسته قرآن کریم است که کلمه ایجاد را توصیف مى‏کند و مى‏فرماید: خداى تعالى در ایجاد هر چیزى که ایجاد آن را اراده کند، بغیر از ذات متعالى خود به هیچ سببى دیگر نیازمند نیست، نه در اینکه آن سبب مستقلا آن چیز را ایجاد کند، و نه در اینکه خدا را در ایجاد آن کمک نماید، و یا مانعى را از سر راه خدا بردارد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 170 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : امر الهی گوینده : علامه طباطبایی
  امر الهی همان شان الهی است
82) ظاهرا مراد از کلمه «امر» در آیه مورد بحث، شان باشد، یعنى مى‏خواهد بفرماید: شان خداى تعالى در هنگام اراده خلقت موجودى از موجودات چنین است، نه اینکه مراد از آن، امر در مقابل نهى باشد، هر چند که آیه سوره نحل تایید مى‏کند که به این معنا باشد، و لیکن تدبر و دقت در آیات این معنا را افاده مى‏کند که غرض در سه آیه مزبور وصف شان الهى در هنگام اراده خلقت است، نه اینکه بخواهد بفهماند خداى تعالى وقتى مى‏خواهد چیزى را خلق کند این کلام را مى‏گوید. پس وجه صحیح همان است که: ما کلمه «قول» را بر «امر» به معناى شان حمل کنیم به این معنا که بگوییم: این کلمه از آن جهت که خودش مصداقى از شان است در اینجا به کار رفته، نه اینکه «امر» را بر «قول» در مقابل نهى حمل کنیم. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 170 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : امر الهی گوینده : علامه طباطبایی
  ایجاد شیء ای توسط خداوند
82) معناى اینکه فرمود: «إِذا أَرادَ شَیْئاً» این است که: «اذا اراد ایجاد شى‏ء- وقتى اراده کند ایجاد چیزى را». و این معنا از سیاق آیه استفاده مى‏شود. و در عده‏اى از آیات که متعرض این حقیقتند، به جاى «اراده» کلمه «قضاء» آمده، مانند آیه «إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (سوره بقره، آیه 117. سوره آل عمران، آیه 47. سوره مریم، آیه 35 و سوره مؤمن، آیه 68) و هیچ منافاتى هم ندارد، براى اینکه قضا به معناى حکم است، و حکم‏ و قضا و اراده در خداى تعالى یک چیز است، براى اینکه اراده از صفات فعل و خارج از ذات خداى تعالى است، و از مقام فعل او انتزاع مى‏شود، و معنایش این است که: هر چیز موجود را که در رابطه با اراده خداى سبحان فرض کنیم طورى است که هیچ چاره‏اى جز هست شدن ندارد. پس معناى جمله «اذا اردناه» این است که: وقتى چیزى در موقف تعلق اراده خدا قرار بگیرد، شان خدا این است که به آن چیز بگوید باش و آن هم موجود شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 170 و 171 قالب : تفسیری موضوع اصلی : افعال خداوند گوینده : علامه طباطبایی
  ایجاد بوسیله «کُن»
82) جمله «أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ» خبر است براى کلمه «إِنَّما أَمْرُهُ» و معنایش این است که: خداوند آن چیز را با کلمه «کن» مورد خطاب قرار مى‏دهد و این هم واضح است که در این میان لفظى که خدا به آن تلفظ کند در کار نیست، و گر نه تسلسل لازم مى‏آید، براى اینکه خود لفظ هم چیزى است که بعد از اراده کردن، تلفظ دیگرى مى‏خواهد باز آن تلفظ هم چیزى از چیزها است که محتاج به اراده و تلفظ دیگرى است.
و نیز در این میان مخاطبى هم که داراى گوش باشد و خطاب را با دو گوش خود بشنود و از در امتثال موجود شود، در کار نیست، براى اینکه اگر مخاطب وجود داشته باشد، دیگر احتیاج به ایجاد ندارد. پس کلام در آیه مورد بحث کلامى است تمثیلى، مى‏خواهد بفرماید: افاضه وجود، از ناحیه خدا به هر چیزى که موجود مى‏شود، به جز ذات متعالى خدا به هیچ چیز دیگر احتیاج ندارد، و چون ذات خداوندى اراده کند هستى آن را، بدون تخلف و درنگ موجود مى‏شود.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 171 و 172 قالب : فلسفی موضوع اصلی : افعال خداوند گوینده : علامه طباطبایی
  وجود بخشیدن به چیزی
82) در مساله ایجاد و خلقت چیزى به نام ایجاد و یا وجود از خدا جدا نمى‏شود و به مخلوق نمى‏چسبد، و افاضه او نظیر افاضه ما نیست که وقتى چیزى به کسى مى‏دهیم، از خود جدا مى‏کنیم و به او ملحق مى‏سازیم. پس بعد از خداى تعالى چیز دیگرى جز وجود اشیاء نیست.
و از اینجا روشن مى‏گردد که: کلمه «ایجاد» یعنى کلمه «کن» عبارت است از همان وجود چیزى که خدا ایجادش کرده البته بدان اعتبار که وجود منسوب به خدا و قائم به وجود خداست، و اما به این اعتبار که وجودش وجود خود اوست، موجود است نه ایجاد. و مخلوق است نه خلق.
و نیز روشن مى‏شود که: آنچه از ناحیه خداى تعالى افاضه مى‏شود، قابل درنگ و مهلت نیست، و تبدل و دگرگونى را هم تحمل نمى‏کند، و تدریجیت نمى‏پذیرد، و آنچه تدریجیت و مهلت و درنگ که از موجودات مشاهده مى‏کنیم، از ناحیه خود آنها است نه از آن ناحیه که رو به خدایند، و این خود بابى است که هزار باب از آن باز مى‏شود.
و در آیات، اشارات لطیفى به این حقایق شده، از آن جمله فرموده: «کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (آل عمران/59) که کلمه «کن» را بعد از خلقت آورده و نیز مانند آیه «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر/50) و نیز فرموده: «وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً» (احزاب/38) و آیاتى دیگر.
و جمله «فَیَکُونُ» بیانگر اطاعت آن شى‏ء است که مورد اراده خدا قرار گرفته، مى‏خواهد بفرماید: همین که هست شدن چیزى مورد اراده خدا قرار گرفت، بدون درنگ لباس هستى مى‏پوشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 172 و 173 قالب : فلسفی موضوع اصلی : افعال خداوند گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «ملکوت»
83) کلمه «ملکوت» مبالغه در معناى ملک است، مانند کلمه «رحموت» و کلمه «رهبوت» که مبالغه در معناى رحمت و وحشت‏اند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 173 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  مفهوم ملکوت
83) با انضمام این آیه به ما قبلش این معنا به دست مى‏آید که: مراد از «ملکوت» آن جهت از هر چیزى است که رو به خداست، چون هر موجودى دو جهت دارد، یکى رو به خدا، و یکى دیگر رو به خلق. ملکوت هر چیز آن جهتى است که رو به خدا است، و ملک آن سمت رو به خلق است ممکن هم هست بگوییم: ملکوت به معناى هر دو جهت هر موجود است، و آیات زیر هم بر همین معنا حمل مى‏شود، «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» (انعام/75) و «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/185) و «قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» (مومنون/88). [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 173 قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  تسلط خداوند بر ملکوت
83) اگر فرموده ملکوت هر چیزى به دست خداست، براى این است که: دلالت کند بر اینکه خداى تعالى مسلط بر هر چیز است، و غیر از خدا کسى در این تسلط بهره و سهمى ندارد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 173 قالب : تفسیری موضوع اصلی : صفات خداوند گوینده : علامه طباطبایی
  منزه بودن خداوند از شرک
83) برگشت معنا در آیه «فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» به این است که: خدا از استبعادى که مشرکین در مساله معاد مى‏کنند، منزه است، چون مشرکین غافلند از اینکه ملکوت هر چیزى به دست خدا و در قبضه قدرت اوست. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 173 قالب : تفسیری موضوع اصلی : شرک گوینده : علامه طباطبایی
  بازگشت همه به سوی خداوند
83) جمله «وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» خطاب به عموم مردم است، چه مؤمن و چه مشرک، و هم بیان نتیجه‏اى است از بیان سابق بعد از تنزیه خدا. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 173 قالب : تفسیری موضوع اصلی : معاد گوینده : علامه طباطبایی
  زنده شدن مردگان
78) از تفسیر عیاشى (ج 2، ص 296، ح 89، و تفسیر برهان، ج 4، ص 13، ح 3) نقل شده که از حلبى از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: ابى بن خلف استخوان پوسیده‏اى را از دیوارى کند، و آن را با دست نرم کرد و با خود گفت: آیا بعد از آنکه استخوانى پوسیده شدیم، دوباره به خلقتى جدید خلق مى‏شویم؟ خداى تعالى در پاسخش این آیه را فرستاد: «قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 175 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : معاد گوینده : علامه طباطبایی
  خلقت دوباره انسان
81) در کتاب احتجاج (ج 2، ص 97) در ضمن احتجاج امام صادق (علیه السّلام) آمده که: سائل پرسید: آیا روح آدمى بعد از بیرون شدن از قالبش متلاشى مى‏شود؟ و یا هم چنان باقى مى‏ماند؟ امام (علیه السّلام) فرمود: نه، بلکه تا روزى که در صور دمیده شود باقى مى‏ماند، و بعد از آنکه در صور دمیده شد، همه چیز باطل و فانى مى‏شود، دیگر نه حسى مى‏ماند و نه محسوسى، آن گاه دوباره همه چیز به حال اول خود برمى‏گردد، همان طورى که مدبر آنها بار اول ایجاد کرده بود، و این بعد از گذشتن چهار صد سال سکون و آرامش خلق در فاصله بین دو نفخه است.
سائل پرسید: چگونه مى‏تواند دوباره مبعوث شود با اینکه بدنش پوسیده و اعضاى آن متفرق شده، یک عضوش در یک شهرى طعمه درندگان شده، و عضو دیگرش در شهرى دیگر مورد حمله حشرات آنجا گشته، و عضو دیگرش خاک شده با خاک آن شهر به صورت دیوار در آمده؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: آن خدایى که بار نخست او را از هیچ آفرید و بدون هیچ الگویى صورتگرى کرد، مى‏تواند دوباره به همان وضع اول اعاده‏اش دهد.
سائل عرضه داشت: این معنا را برایم بیشتر توضیح بده. فرمود: هر روحى در مکان مخصوص به خود مقیم است، روح نیکوکاران در مکانى روشن و فراخ و روح بدکاران در تنگنایى تاریک، و اما بدن‏ها خاک مى‏شود، همان طور که اول هم از خاک خلق شده بود، و آنچه درندگان و حشرات از بدنها مى‏خورند و دوباره بیرون مى‏اندازند، در خاک هست و در پیشگاه خدا که هیچ چیز حتى موجودى ریز به اندازه ذره در ظلمات زمین از او غایب نیست، و عدد تمامى موجودات و وزن آنها را مى‏داند، محفوظ است و خاک روحانیان به منزله طلا است در خاک.
پس چون هنگام بعث مى‏رسد باران نشوز به زمین مى‏بارد، و زمین ورم مى‏کند، پس خاک بشر نسبت به خاکهاى دیگر، چون خاک طلایى که با آب شسته شود، مشخص مى‏گردد و چون کره‏اى که از ماست بگیرند، جدا مى‏شود. پس خاک هر قالبى به قالب خود درمى‏آید، و به اذن خداى قادر، بدانجا که روح او هست منتقل مى‏شود، صورتها به اذن صورتگر به شکل اول خود برمى‏گردد و روح در آن دمیده مى‏شود. و چون خلقت هر کسى تمام شد هیچ کس از خودش چیزى را ناشناخته نمى‏یابد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 175 و 176 قالب : روایی موضوع اصلی : معاد گوینده : علامه طباطبایی
  خلقت دوباره انسان
81) در نهج البلاغه (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 13، ص 82 خطبه 232) مى‏فرماید: چون خدا اراده مى‏کند او را دوباره خلق کند، مى‏گوید: باش و او بى‏درنگ خلق مى‏شود، و این گفتن چون گفتن ما با صوت و آوازى که شنیده شود نیست، بلکه کلام خداى سبحان همان فعل اوست، که آن را ایجاد کرده است در حالى که مثل آن قبلا نبود، چون اگر مى‏بود قدیم بود و خداى دوم مى‏شد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 176 و 177 قالب : روایی موضوع اصلی : خلافت انسان گوینده : علامه طباطبایی
  تکلم خداوند
82) در نهج البلاغه (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 13 و 14، ص 82 خطبه 232) است که: خداى سبحان مى‏گوید، ولى نه با تلفظ، و اراده مى‏کند، ولى نه با نیت و ضمیر. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 177 قالب : روایی موضوع اصلی : افعال خداوند گوینده : علامه طباطبایی
  اراده خداوند
82) در کافى (ج 1، ص 109، ح 3) به سند خود از صفوان بن یحیى روایت آورده که گفت: به حضرت ابى الحسن (علیه السّلام) عرضه داشتم: در باره اراده خدا و خلق کردنش، چیزى بفرما مى‏گوید: آن جناب فرمودند: اراده در ما مخلوقات به معناى ضمیر و خواست باطنى است که به دنبال آن فعل از ما سرمى‏زند، و اما اراده در خداى تعالى به معناى ایجاد و احداث فعل است نه غیر آن، براى اینکه: خداى تعالى احتیاج به تروى و تفکر قبلى ندارد، او مثل ما نیست که قبل از هر کار نخست تصمیم بگیرد و سپس در طرز پیاده کردنش فکر کند این گونه صفات در خداى تعالى نیست و از خصایص مخلوقات است.
پس اراده خدا همان فعل است نه غیر، به آن فعل مى‏گوید: «باش» و آن فعل وجود پیدا مى‏کند، اینهم که گفتیم «مى‏گوید» گفتن با تلفظ و نطق به زبان نیست، و تصمیم و تفکر ندارد، و همان طور که خودش کیفیت ندارد، فعل او نیز کیفیت ندارد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 177 قالب : روایی موضوع اصلی : افعال خداوند گوینده : علامه طباطبایی