از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید سوالی در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  آیه های متشابه - حسين پاک دل
سلام
این سوال مربوط به این آیه نمیباشد ولی سوالم رو اینجا نوشتم اگر امکانش هست جواب دهید

می دانیم که بنی امیه با توجه به آیات قرآن خیلی آزارها مخصوصا به شیعیان رساندند حال سوال من این است که چرا در قرآن کریم آیه‌های متشابه وجود دارد تا بنی‌امیه و بنی‌عباس با استناد به آن‌ها جنایت‌های خودشان را توجیه کنند؟ [ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : قالب : اجتماعی موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب گوینده : بیتا شریفی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
پاسخهای کاربران :
1) ابراهیمی (داور) : این آیه دلالت دارد که در انجیل و تورات اوصاف پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و یارانش آمده است طوری که اهل کتاب به درستی حتی در زمان پیامبر نیز از آن آگاهی داشته اند.
موید این مطلب مهاجرت یهود به عربستان است؛ زیرا آنان می دانستند که خاتم پیامبران با چه ویژگی هایی و در کجا مبعوث می شود و به این دلیل به عربستان رفتند تا اولین گروندگان به ایشان باشند. وقتی که حضرت مبعوث شد یهودیانی که به دنبال حضرت بودند با بیان نشانه های ایشان مردم را دعوت به اسلام می کردند اما بعد از هجرت حضرت به مدینه، یهودیان دست به مخالفت زدند.
موید دیگر داستانهایی است که از یهودیانی نقل شده که برای تطبیق نشانه های پیامبر خاتم به سراغ حضرت می رفتند.
2) ابراهیمی (داور) : سلام علیکم
پاسخ زیر به علت اشکال اینترنتی اشتباها در ذیل این آیه مطزح شده است.
سوال شما مربوط به آیه 7 سوره آل عمران می شود.
علامه طباطبایی می فرماید: آنچه که شایسته گفتن است این است که وجود متشابه در بین آیات قرآن ضرورى است، و ناشى از وجود تاویل در آیات قرآن (تاویل حقیقتى است واقعى که بیانات قرآنى چه احکامش، و چه مواعظش، و چه حکمت هایش مستند به آن است، چنین حقیقتى در باطن تمامى آیات قرآنى هست، چه محکمش و چه متشابهش. نیز بگوئیم که این حقیقت از قبیل مفاهیمى که از الفاظ به ذهن می رسد نیست، بلکه امور عینى است که از بلندى مقام ممکن نیست در چار دیوارى شبکه الفاظ قرار گیرد، و اگر خداى تعالى آن ها را در قالب الفاظ و آیات کلامش در آورده در حقیقت از باب «چون که با کودک سر و کارت فتاد» است، خواسته است ذهن بشر را به گوشه اى و روزنه اى از آن حقایق نزدیک سازد. در حقیقت، کلام او به منزله مثل هایى است که براى نزدیک کردن ذهن شنونده به مقصد گوینده زده می شود، تا مطلب بر حسب فهم شنونده روشن گردد) و مفسر بودن آیات نسبت به یکدیگر است.
بیانات لفظى قرآن، مثل هایى است براى معارف حقه الهیه، و خداى تعالى براى اینکه آن معارف را بیان کند، آن ها را تا سطع افکار عامه مردم تنزل داده، و چاره اى هم جز این نیست، چون عامه مردم جز حسیات را درک نمی کنند، ناگزیر معانى کلیه را هم باید در قالب حسیات و جسمانیات به خورد آنان داد. از سوى دیگر دو محذور بزرگ در این میان پیش می آید یعنى در جایى که سر و کار گوینده با کودک است، اگر بخواهد زبان کودکى بگشاید، و مطابق فهم او سخن بگوید، یکى از دو محذور هست، براى اینکه شنونده یا به ظاهر کلام گوینده اکتفا نموده و تنها همان جنبه محسوس آن را می گیرد، در این صورت غرض گوینده حاصل نمی شود. چون غرض گوینده این بود که شنونده از مثال به ممثل منتقل شود، نمی خواست صرفا خبرى داده باشد، و اگر شنونده به ظاهر کلام اکتفا نکرده، و بخواهد خصوصیات ظاهر کلام را که در اصل معنا دخالتى ندارند رها نموده، به معانى مجرده منتقل شود، ترس این هست که عین مقصود او را نفهمد بلکه یا زیادتر و یا کمتر آن را بفهمد. مثلا وقتى گوینده اى بشنونده خود می گوید: «شاهنامه آخرش خوش است» یا می گوید: «آفرین شبروان در صبح است» و یا به گفته صخر از شعرای عرب تمثل جسته می گوید:

أهم بامر الحزم لا أستطیعه و قد حیل بین العیر و النزوان‏

شنونده اش با سابقه ذهنى‏ اى که با این مثل ها و با معناى ممثل آن دارد (اگر داشته باشد) مثل را از همه خصوصیاتى که همراه دارد لخت و مجرد می کند، و می فهمد که منظور گوینده این است که حسن تاثیر هر عملى بعد از فراغت از آن عمل و پیدا شدن آثارش معلوم می شود، نه در حین سرگرمى به عمل، چون در حین عمل و تحمل مشقت آن، قدر و اندازه عمل خود را تشخیص نمی دهد. همچنین در معنایى که شعر صخر آن را ممثل می سازد، و اما اگر سابقه ذهنى از معناى ممثل نداشته باشد، و به الفاظ شعر و مثل اکتفا کند پى به معناى ممثل نبرده، خیال می کند شنونده دارد به او خبرى را می دهد، و بر فرضى هم که تنها به الفاظ اکتفا نکند، باز آن طور که باید نمی تواند تشخیص دهد که چه مقدار مثل را تجرید کند، یعنى تا چه اندازه‏ خصوصیات مثل را طرح نموده، و چه مقدارش را براى فهم مقصود محفوظ بدارد. گوینده هیچ راه گریزى از این دو محذور ندارد، مگر اینکه معانیى را که می خواهد ممثل و مجسم کند در بین مثل هایى مختلف متفرق نموده، در قالب‏ هایى متنوع در آورد، تا خود آن قالب‏ ها مفسر و بیانگر خود شود، و بعضى بعض دیگر را توضیح دهد، در نتیجه شنونده بتواند با معارضه انداختن بین قالب‏ ها اولا بفهمد که بیانات و قالب ‏ها همه مثل هایى است که در ما وراى خود حقایقى ممثل دارد، و منظور و مراد گوینده منحصر در آنچه از لفظ محسوس می شود نیست. ثانیا بعد از آنکه فهمید عبارات و قالب‏ ها مثل هایى براى معانى است، بفهمد چه مقدار از خصوصیات ظاهر کلام را باید طرد کند، و چه مقدارش را محفوظ بدارد، و این نکته را از ظاهر کلام بفهمد، به این معنا که کلام طورى باشد که روشن سازد که فلان خصوصیت که در آن جمله دیگر است، منظور نیست، و آن جمله بفهماند فلان خصوصیت در این، زیادى است. گوینده علاوه بر این، باید مطالبى را که در گفتارش مبهم و دقیق است با ایراد داستان هاى متعدد و مثل هاى بسیار و متنوع روشن سازد و این امرى است که در تمامى لسان ها و همه لغات دائر است، و اختصاص به یک قوم و یک زبان و دو زبان و یک لغت و دو لغت ندارد، چون این قریحه هر انسانى است که وقتى احتیاج وادارش به سخن گفتن می کند، و باز احتیاج پیدا می کند بعضى از خصوصیات را که در یک قصه غلط انداز و موهم خلاف مقصود است نفى کند، همین خصوصیت را در قصه اى دیگر و یا مثلى دیگر نفى می کند.

پس تا اینجا روشن شد که قرآن کریم هم مانند هر کلامى دیگر باید مشتمل بر آیات متشابه باشد، و باید تشابهى را که به حکم ضرورت در یک آیه هست در آیه اى دیگر از آیات محکمات، آن تشابه را برطرف سازد.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، پاسخ شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت پاسخ عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
پاسخ شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.