از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  مرضيه اسدي - ابوالفضل بهرامپور
قُضِیَ : تمام شد،به آخر رسید،حکم داده شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
لَقُضِیَ الاَمرُ : کار تمام می شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
لا یُنظَرُونَ : مهلت داده نمی شود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
مَلَکٌ : فرشته [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
لا ینظرون : مهلت داده نمی شود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  احمد يوسفي - مهدی محمودیان
لَوْ لا أُنْزِلَ : چرا نازل نشد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
لَقُضِیَ : قطعا حکم داده شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » مهدی محمودیان
مَلَکٌ : فرشته [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  محمد رجب زاده - قاموس قرآن
ملک : فرشته
 توضيح : (به فتح میم و لام) فرشته. جمع آن ملائکه است اکثر علماء معتقداند که آن از الوک مشتق است و الوک به معنى رسالت است (مجمع) در صحاح از کسائى نقل شده: اصل ملک مألک است از الوک به معنى رسالت سپس لام بجاى همزه در اثر کثرت استعمال حذف شده و ملک گشته است و در وقت جمع همزه را آورده و ملائکه گفته‏اند. بنابر این میم آن زائد است در مجمع از ابن کیسان نقل شده: اصل آن از ملک است بنابر این میم زائد نیست. بهرحال ملک بصورت مفرد و تثنیه و جمع در حدود 80 بار در قرآن مجید آمده است و مراد از آن پیوسته فرشته و فرشتگان است و اگر آن ازالوک باشد شاید بدین جهت است که هر یک از ملائکه رسالت و مأموریت بخصوصى دارند چنانکه فرموده: [فاطر:1]. و اینکه خداوند فرموده: [حج:75]. ظاهرا راجع به آوردن وحى باشد که رسول از ملائکه، وحى را به پیامبران مى‏آورد و رسول از مردم آن را به انسانها مى‏رساند و اینکه در باره آنها آمده [انبیاء:20]. مانع از آن نیست که در عین حال مأموریتى هم داشته باشند چنانکه از آیه غافر پیداست. آنچه از قرآن در باره ملائکه فهمیده مى‏شود در ذیل بررسى مى‏شود: خلقت ملک در اینکه ملک ازچه چیز خلق شده در قرآن کریم مطلبى نیست فقط در باره جن هست که از آتش بخصوصى آفریده شده [حجر:27]. [رحمن:15]. مگر اینکه بگوییم جن و ملک از یک حقیقت اند چنانکه در «بلس - و شطن - شیطان» اشاره کرده‏ایم و در اینجا نیز روشن‏تر خواهیم گفت. کارگزاران خلقت ملائکه موجودات پاک و فرمانبراند که خداوند در امور عالم به آنها مأموریّتهایى محوّل فرموده که انجام مى‏دهند ولى جنّ و شیاطین در عرض انسانها و در امور عالم هیچکاره‏اند برخلاف عقیده ثنویت ایران قدیم که مبدء شرورات را اهریمن مى‏دانستند. 1- میراندن مردمان به آنها واگذار شده است [سجده:11]. آیه صریح است در اینکه فرشته مرگ عهده دار میراندن و اخذ مردم از این زندگى است روایات اسم او را عزرائیل گفته‏ است در آیات دیگر نسبت آنرا به جمع داده مثل [نحل:28]. [نحل:32]. [انعام:61]. و در بعضى از آیات این عمل به خداوند نسبت داده شده مثل [زمر:42]. و نظیر آن. این درست است که گفته شود: صاحب باغ، باغ را آبیارى کرد یا باغبان آبیارى کرد و یا چاه آبیارى کرد، خداوند مى‏میراند و نیز ملک و ملائکه به اذن خدا مى‏میرانند و معلوم مى‏شود که ملک الموت در قبض ارواح تنها نیست بلکه اعوان و یارانی دارد. 2- آوردن وحى. [شعراء:194]. آیات قرآن نشان مى‏دهد که پیام‏آور فقط یک ملک نیست مثل [حج:75]. که گفتیم ظهور آن در آوردن وحى است و مثل [آل عمران:39]. که ملائکه مژده ولادت یحیى را به زکریّا «علیه السلام» دادند [آل عمران:42-45]. مى‏شود گفت: که وحى‏آور فقط جبرئیل و او یک نفر بیش نیست و دیگران مژده آوراند و نظیر آن نه آورنده احکام و دین، ولى صریح [نحل:2]. خلاف آن را مى‏رساند و شاید فقط در اسلام منحصر به جبرئیل بود و یا او اعوانى دارد. 3- نوشتن اعمال انسانها. [ق:18-17]. که در «لقی» گفته شد [یونس:21]. [زخرف:80]. [انفطار:12-10]. بقیّه سخن در «دلک - دلوک» است. 4- حافظان انسانها. [انعام:61]. ظهور آیه در آن است که عدّه‏اى از ملائکه حافظ انسانهااند و چون مرگ کسى برسد همان حافظان او را مى‏میرانند و این مى‏رساند که انسان در این دنیاى مادّه و تزاحم از نصرت ملائکه ناگزیر است وگرنه نمى‏تواند به زندگى خویش ادامه بدهد و حوادث او را از پاى در مى‏آورند. در تفسیر عیاشى ذیل آیه [رعد:11]. از حضرت صادق «علیه السلام» نقل کرده که فرمود: «ما مِنْ عَبْدٍ اِلَّا وَ مَعَهُ مَلَکانِ یَحْفَظانِهِ فَاِذا جاءَ الْاَمْرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‏خَلِیَّا بَیْنَهُ وَبَیْنَ اَمْرِاللهِ» براى هر بنده‏اى دو تا ملکى است که او را حفظ مى‏کنند چون کارى از جانب خدا آمد او را به امر خدا وا مى‏گذارند. المیزان از دّر منثور نقل کرده است که على «علیه السلام» فرمود: هیچ بنده‏اى نیست مگر با او ملائکه‏اى هستند که او را حفظ مى‏کنند از اینکه دیوار بر او افتد یا در چاهى ساقط شود، یا درنده‏اى او را بدرد، یا غرق شود و یا در آتش بسوزد و چون مقدّر خدا آید او را به مقدّر رها مى‏کنند. در مجمع ذیل آیه 11 رعد به این حدیث اشاره شده است. طبرسى رحمه‏اللَّه آیه را به حفظ اعمال انسان حمل کرده که فرشتگان فقط اعمال آدمى را ثبت و حفظ مى‏کنند ولى ظهور آیه و روایات خلاف آن را مى‏رسانند. * [رعد:11]. ظاهر آنست که ضمیر «لَهُ» راجع به «مَنْ اَسَرَّ» در آیه قبل است همچنین ضمائر «یَدَیْهِ - خَلْفِهِ - یَحْفَظُونَهُ» و مراد از «مِنْ اَمْرِاللَّهِ» حوادث و بلاهائى است که انسان گرفتار مى‏شود و ملائکه انسان را با دستور خدا از پیش‏آمدهاى خداوند حفظ مى‏کنند و چون انسان عمل و فکر خودش را تغییر داد خدا هم نعمت و حفظ را تغییر مى‏دهد آنوقت حافظان کنار مى‏روند تا مقدّرات جاى خویش را بگیرد. یعنى: براى انسان تعقیب کنندگان از پس و پیش هستند که او را از حوادث (که امر خدااند) حفظ مى‏کنند، خدا آنچه براى مردم است تغییر نمى‏دهد مگر آنکه مردم آنچه را دارند تغییر بدهند. در این آیه بسیار بعید است که بگوئیم مراد حفظ اعمال است و بعیدتر از آن قول بعضى که گوید مراد پاسبانان و متسحفظین ملوک‏اند. * [انفطار:12-10]. ظهور آیات در آنست که ملائکه هم حافظ انسانند و هم کاتب اعمال او طبرسى رحمه‏اللَّه فقط حفظ اعمال گفته است، المیزان نیز به قرینه، سیاق حفظ اعمال دانسته است ولى در آیات ماقبل هم از خلقت انسان و هم از تکذیب قیامت سخن رفته و بعید نیست که حفظ راجع به انسان وکتابت راجع به اعمال او باشد. 5- حاملان عرش. عدّه‏اى از ملائکه حاملان عرش خدااند [غافر:7]. [حاقة:17]. روایت شده حاملان عرش فعلاً چهار ملک‏اند و روز قیامت با چهار نفر دیگر کمک خواهند شد مراد از حمل عرش ظاهراً تدبیر امور عالم به دستور خدا است و این منافى با آن نیست که عرش وجود خارجى داشته باشد چنانکه در عرش گفته‏ایم ولى آن چهار کمک معلوم نیست ملک خواهند بود یا نه هرچند ظهور آن در ملک است، روایت چندى درباره آن در تفسیر برهان هست ملاحظه شود. کارهاى دیگرى در تدبیر عالم به ملائکه واگذار شده که در ضمن بررسى آیات روشن مى‏شود از قبیل [قدر:4]. و سائر آیات. شفاعت ملائکه‏ ملائکه سلام اللَّه علیهم اجمعین هم در دنیا براى بندگان استغفار مى‏کنند و هم در آخر شفاعت، بسیار جاى امید است که خداوند چنین لطفى به بندگان فرموده است. [غافر:9-7]. در این آیات چنانکه مى‏بینیم ملائکه به اهل توبه استغفار مى‏کنند و از خدا مى‏خواهند که آنها را عذاب آتش بازدارد و به بهشتها داخل کند و پدران و فرزندان و زنانشان را که در بندگى از آنها کمتراند با آنها وارد بهشت گرداند و از بدیها حفظشان کند. آیه زیر شاید در پذیرش قسمتى از آن دعا است [طور:21]. توضیح هر دو آیه در «ذرء» گذشته است. آیه دوم از آیه اوّل اعمّ است. * [شورى:5]. در این آیه «لِمَنْ فِى الْاَرْضِ» شامل عموم است اعمّ از توبه کار و غیره. در مجمع از امام صادق «علیه السلام» مطلق مؤمنین نقل شده است. لفظ «یَسْتَغْفِرُونَ» در هر دو آیه مفید دوام است و روشن مى‏کند که ملائکه پیوسته در این استغفاراند. * [انبیاء:28-26]. در این آیات مقام شفاعت براى ملائکه حتمى است و فقط به کسى شفاعت مى‏کنند که مورد رضایت خداوند باشد در روایات هست که مراد، رضایت از عقیده و طریقه است نه اعمال. رجوع شود به «شفع». * [نجم:26]. این آیه مانند آیه سابق شفاعت ملائکه را در حقّ بندگان خدا روشن مى‏کند و اذن و رضایت خدا را در آن شرط مى‏داند. ممثل و دیده شدن ملائکه‏ در جریان حضرت ابراهیم «علیه السلام» در قرآن مجید هست که ملائکه چون مأمور به عذاب قوم لوط شدند، ابتدا پیش ابراهیم «علیه السلام» آمده و به او مژده ولادت اسحق «علیه السلام» را دادند و آنها در صورت بشر بودند، ابراهیم آنها را نشناخت و براى آنها گوساله بریان آورد و چون دید نمى‏خورند ترسید، آنها گفتند: نترس ما مَلَکیم و براى قوم لوط فرستاده شده‏ایم «فَلَمَّا رَآى اَیْدِیَهُمْ لاتَصِلُ اِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ اَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لاتَخَفْ اِنَّا اُرْسِلنا اِلى قَوْمٍ لُوطٍ» زن ابراهیم «علیه السلام» نیز آنها را دید و از مژده ولادت تعجّب کرد، گفتند: «اَتَعْجَبینَ مِنْ اَمْرِاللهِ» آنوقت ملائکه پیش لوط «علیه السلام» آمدند آنحضرت نیز آنها را نشناخت و از ورود آنها که بصورت جوان بودند ناراحت گردید و آنگاه که قوم لوط خواستند آنها را از لوط بگیرند و لوط بیچاره شد گفتند: [هود:81-69]. و نیز درباره مریم آمده که: ملک‏ در صورت انسان پیش مریم آمد. مریم ترسید که آن جوان شاید نظر سویى به مریم دارد گفت: من از تو بخدا پناه مى‏برم فرشته گفت: [مریم:19]. این آیات با روایات بیشتر، شاهد صدق‏اند بر اینکه ملائکه در صورت ممثل شدن قابل رؤیت‏اند و در قیامت هم نیکوکاران و هم بدکاران ملائکه را خواهند دید چنانکه فرموده: [رعد:23]. و درباره بدکاران فرموده: [فرقان:22]. [زخرف:77]. در این باره روایات زیادى هست در اینکه انبیاء علیهم السلام بعضى از ملائکه مخصوصاً جبرئیل را دیده‏اند که احتیاج به نقل آنها نیست. و در «جنّ» در بند دیده شدن جنّ در این زمینه صحبت شده است. عصمت ملائکه آیا ملائکه معصوم‏اند؟ آیا قدرت گناه کردن دارند و نمى‏کنند و یا یک بعدى آفریده شده‏اند و قادر به گناه نیستند؟ [تحریم:6]. جمله «لایَعْصُونَ اللهَ...» ظاهراً سالبه به انتفاء موضوع نیست بلکه ظهورش آن است که قدرت به گناه دارند ولى نمى‏کنند نه اینکه قادر نیستند و نمى‏کنند. هکذا «یَفْعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ» نشان مى‏دهد که قادر به گناه‏اند ولى نمى‏کنند. ولى این آیه راجع به عموم ملائکه نیست و فقط وضع مأموران جهنّم را روشن مى‏کند آیات دیگرى در این زمینه وارد است که مفید عموم‏اند مثل [انبیاء:26-29]. از جمله «لا یَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» مستفاد آن است که قادر به گناه‏اند ولى نمى‏کنند مخصوصاً به قرینه آیه اخیر که «وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ اِنّى اِلهٌ مَنْ دوُنِهِ» که اگر کسى از آنها ادّعاى معبودیّت کند مورد عذاب است، این مى‏رساند که قدرت این ادّعا را دارند و نیز آیات شامل عموم ملائکه است. ماحصل آیات گذشته آن است که ملائکه معصومند و مختار. به بقیّه مطلب توجّه کنید. * [بقره:34]. اگرابلیس از ملائکه باشد و اگر جریان آدم و ابلیس و سجده ملائکه زبان حال و تجسیم واقع به صورت داستان نباشد باید گفت که ملک گناه مى‏کند و کرده است ولى اثبات اینکه ابلیس ملک است و ماجرا به صورت ظاهر بوده بسیار مشکل مى‏باشد. رجوع شود به «شطن - شیطان». در سفینة البحار ذیل لفظ فطرس از جامع بزنطى از امام صادق «علیه السلام» منقول است: فطرس ملکى بود، عرش خدا را طواف مى‏کرد در چیزى از دستور خدا کوتاهى کرد جناحش بریده شد (مقامش پایین آمد) به جزیره‏اى از جزائر رانده گشت، چون امام حسین «علیه السلام» به دنیا آمد جبرئیل براى عرض تبریک محضر رسول خدا «صلى الله علیه و اله» آمد در ضمن از محلّ فطرس گذشت، فطرس به جبرئیل التماس نمود، جبرئیل گفت: مأمورم براى عرض تهنیت به محضر حضرت محمد «صلى الله علیه واله» بروم که مولودى براى وى متولّد شده است مى‏خواهى ترا نیز با خود ببرم، فطرس مایل شد، جبرئیل او را محضر آن حضرت آورد، فطرس با انگشتش به آن حضرت التماس کرد حضرت فرمود: بالت را به بدن حسین بمال. او چنان کرد و پرواز نمود. سند روایت در بحار چنین است: در سرائر از جامع بزنطى از عیسان مولى سدیر از ابى عبدالله «علیه السلام» و از مردى از اصحاب از پدرش از ابى عبدالله «علیه السلام»، گوید جمعى از اصحاب نقل کرده‏اند که فطرس... شیخ رحمه الله در مصباح راجع به سوم شعبان دعائى از حضرت عسکرى سلام الله علیه نقل کرده که در ضمن آن این جمله است «وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ وَ نَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ» پیداست که اشاره به روایت بزنطى است. در نهج البلاغه خطبه 190. معروف به (قاصعه) از ابلیس به لفظ ملک تعبیر آورده «کَلّا ما کانَ اللهُ سُبْحانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِاَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْها مَلَکاً». نقل شیخ در مصباح چنین است: به قاسم بن علاء همدانى وکیل امام عسکرى «علیه السلام» توقیع رسید که مولاناالحسین «علیه السلام» روز سوم شعبان متولّد شد آن را روزه بگیر و این دعا را بخوان: اَلَّلّهُمَّ... که جمله «عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ...» در ضمن آن است. در رجال کشى در ذکر محمدبن سنان نقل شده: چون به برکت دعاى امام جواد «علیه السلام» درد چشم محمدبن سنان برطرف شد، محمد به آن حضرت گفت «یا شَبیهَ صاحِبِ فُطْرُسِ» سپس محمدبن مرزبان از ابن سنان پرسید: مقصودت از شبیه صاحب فطرس چه چیز بود گفت: خدا به ملکى از ملائکه که فطرس نام داشت غضب کرد الخ... سند روایت چنین است: حمدویه از ابوسعید آدمى از محمدبن مرزبان از محمدبن سنان. در روایت دیگرى نیز به آن اشاره شده به این سند کشى گوید بخطّ جبرئیل بن احمد دیدم که روایتم کرد محمدبن عبدالله بن مهران از احمدبن ابى‏نصر و محمدبن سنان که گفتند... در آخر حدیث هست که ابن سنان گفت: فطرسیّة فطرسیّة. والله اعلم. ملائکه و مرگ [زمر:68]. آیه صریح است در اینکه «مَنْ فِى السَّمواتِ وَمَنْ فِى الْاَرْضِ» در نفخ صوراول خواهند مرد و ظاهرا مراد از «اِلّا مَنْ شاءَاللهُ» ملائکه‏اند که نخواهند مرد. نظیر این آیه است آیه [نمل:87]. بنابر آنکه مراد از نفخ صور نفخ اول و مراد از فزع، فزع مرگ باشد. ولى گفته‏اند مراد نفخ صور دوم است به قرینه «وَ کُلٌ أَتَوْهُ داخِرینَ» و به قرینه آیه 89. همین سوره که فرموده : «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مَنْها وَ هُمْ مَنْ فَزَعِ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ». به نظر بعضى مراد از نفخ صور اعم است و «فَزِعَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ فِى الْاَرْضِ اِلَّا مَنْ شاءَاللهُ» از آثار نفخ اول و «کُلٌ أَتَوْهُ داخِرینَ» از آثار نفخ دوم مى‏باشد. به هرحال با این آیه نمى‏شود استدلال کرد که ملائکه در قیامت نخواهند مرد ولى مراد از «اِلاَّ مَنْ شاءَاللهُ» در آیه اول کدام کسانند؟ اینکه عده‏اى از بندگان خدا از صعقه اول جان سالم به در خواهند برد یقین است ولى آنها کدام اند مى‏شود گفت ملائکه یا لااقل قسمتى از آنهااند زیرا آنها حشر و نشرى و عذاب و بهشتى ظاهراً ندارند و فقط واسطه فیض و کارگزاران عالم خلقت اند، این احتمال در نظر نگارنده نزدیک به یقین است. به قولى: آنها جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل اند که بعداً خواهند مرد. به قولى این چهارنفر و حاملان عرش مراداند. به قولى مراد رضوان، حور، مالک و زبانیه است. در المیزان از جمله احتمال داده که مراد ارواح انسانها است و آنها نخواهند مرد و بعضى از روایات اهل بیت علیهم السلام مؤید آن است که روایت شده چون خدا «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ» فرماید ارواح انبیاء در جواب گویند: «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَّهارِ». روایات دیگرى نیز دال بر این مطلب اند. به نظر نگارنده مردن وزنده شدن فقط شامل مخلوقاتى است که حساب و کتاب و عذاب و بهشت دارند خواه در آسمانها باشند که در «سماء» گفته شده و خواه در زمین و اثبات اینکه ملائکه نیز خواهند مردو همچنین ارواح، مشکل بلکه غیرممکن است و «اِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ» مشکل است که راجع به ارواح باشد بلکه ظهور آیه در آن است که در نفخ صور اول همه خواهند مرد مگر عده‏اى که خدا خواهدو آنها ظاهرا ملائکه‏اند که ظهور قیامت احتیاجى به مرگ آنها ندارد بلکه باید باشند که واسطه فیض اند. اگر گویى: [قصص:88]. مى‏رساند که جز ذات خدا همه چیز هالک و از بین رفتنى است؟ گوییم: به نظر مى‏آید که مراد از آیه آن است که: هلاک و بطلان تمام اشیاء را جز خدا احاطه کرده است زیرا هیچ چیز در عالم جز ذات خدا مستقل نیست بنابر این، آیه فوق دلالت بر حال دارد نه اینکه از آینده خبر مى‏دهد، باید در نظر داشت که این آیه با «اِلّا مَنْ شاءَاللّهُ» قابل جمع است لذا باید معنایش آنچه گفته شد یا نظیر آن باشد. ریاست جبرئیل مقتضاى آیات [تکویر:19-21]. آن است که جبرئیل پیش ملائکه مطاع است و اگر دستورى بدهد باید اطاعت کنند در «روح» ذیل عنوان «فرشته بخصوص» درباره آیات «تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ - تَنََّزلُ الْمَلائِکَةُ والرُّوحُ. یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْملائِکَةُ صَفّاً» گفته شده که ظاهرا مراد از روح جبرئیل و ذکر او در ردیف ملائکه براى افضلیت و مطاع بودن اوست. مى‏ماند اینکه آیا پیش همه ملائک مطاع است یا فقط بر آورندگان وحى که قبلا گفته شد حکومت دارد؟ ظهور آیات در عموم است در «جنح» ذیل «اُولى اَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلثَ وَ رُباعَ» گفته شد که ملائکه بر همدیگر تفاوت دارند و ظهور [صافات:164]. نیز در آن است. جن و ملک‏ آیا جن و ملک یک حقیقتند و از یک چیز آفریده شده‏اند یا نه؟ آیا شیطان از جن است یا از ملک؟ در این موضوع در «بلس - ابلیس» ودر «شطن - شیطان» سخن گفته‏ایم ولى فعلا بر خلاف آنچه گفته‏ام ترجیح مى‏دهم که جن و ملائکه بنابر آنچه از قرآن استفاده مى‏شود یک حقیقت نیستند و شیطان ملک نیست بدین بیان: 1- در قرآن‏در مورد اینکه ملک از چه چیز آفریده شده مطلبى نیامده ولى دو دفعه تصریح شده که جان از آتش بخصوصى آفریده شده است [حجر:27]. [رحمن:15]. و شیطان بارها گفته:« خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ». 2- راجع به ملائکه ابداً ذکر گناهى در قرآن نیست بلکه فقط [انبیاء:26-27]. [تحریم:6]. [انبیاء:20]. و نظیر اینها، آمده است ولى در باره جنّ گناه، اطاعت، شرک، مرگ، رفتن به جهنم و غیره ذکر شده است و نیز عصیان ابلیس، رجوع شود به سوره رحمن و سوره جن و آخر سوره احقاف و «جن» در این کتاب. اینها هیچ یک در باره ملائکه نیامده است. 3- ابلیس داراى ذریه است چنانکه فرموده: [کهف:50]. ولى راجع به ذریه ملائکه خبرى در قرآن و غیره نیست. 4- شیطان چنانکه آیه فوق صریح است از جن بود که از امر خدا بیرون رفت ولى درجایى تصریح نشده که او از ملائکه بود مگر استثناء در آیات سجده ملائکه و جمله منقول از نهج البلاغه که بررسى خواهد شد. 5- در آیه فوق هست که «وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ» یعنى شیطان و ذریه‏اش دشمن بشراند اما چنانکه مى‏دانیم ملائکه دوست بشراند و به آدم سجده کرده‏اند و بر آدمیان چنانکه گذشت استغفار مى‏کنند و شفاعت خواهند کرد. 6- درباره جن آمده [اعراف:179]. [فصّلت:29]. ولى اضلال و جهنمى بودن درباره ملائکه نیامده‏است. 7- جن با انسان دو موجود مکلف زمین و دوش به دوش انسان درهدایت و ضلالت و غیره است چنانکه در «جن» گذشت ولى راجع به ملک چنین چیزها را سراغ نداریم. *** تنها چیزیکه در باره ملک بودن ابلیس داریم ظهور استثناء در آیات «وَاِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ» است که در صورت متصل بودن مى‏رساند ابلیس از ملائکه بود. ولى مى‏شود گفت که چون جن با ملائکه از بعضى جهات هم سنخ‏اند و ابلیس با ملائکه بود خطاب جمع دراثر تغلیب بر او هم شامل بود واو فهمید که او هم داخل در خطاب است لذا در جواب «مامَنَعَکَ أَلّاتَسْجُدَ اِذْأَمَرْتُکَ» نگفت: خدایا مرا امر نکردى دستور فقط براى ملائکه بود بلکه مأموریت خویش را مسلم گرفت و استکبار کرد. و اما جمله نهج البلاغه که در فصل «عصمت ملائکه» ذکر شد و در «بلس» نیز گذشته است ممکن است مشى امام «علیه السلام» مطابق قرآن باشد و چون قرآن او را به طور تغلیب داخل درملائکه کرده است، امام «علیه السلام» نیز ملک اطلاق نموده است زیرا در میان ملائکه بود و مانند آنها عمل مى‏کرد. و نیز شاید اطلاق قرآن راجع به نسخ عمل باشد که چون مانند ملائکه به خدا عبادت وبندگى مى‏کرد از این لحاظ در ردیف آنها بود نه از لحاظ اتحاد در هویت و ذات. خاتمه راجع به ملائکه مطالب دیگرى است که اهل تحقیق مى‏توانند از قرآن و روایات دریابند. از قبیل یارى آنها به اهل ایمان «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ» سلام کردنشان به اهل بهشت «وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مَنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» آمدن به یارى رسول خدا «صلى الله علیه واله» در جنگ «بدر» و غیره، نوزده نفر بودن مالکان جهنم و علت این تعداد و نظائر اینها. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.