حال تبتل که دو معنای مطابقی دارد یک معنای التزامی در اخلاق به آن میگویند انقطاع عن الناس وانقطاع الی اللَّه از همه چیز بریدن به خدا وصل شدن انسان برسد به آنجا که هیچ چیزی نتوانسته باشد دل او را ببرد.
توضیح : یکی از مسائلی که علمای علم اخلاق روی آن خیلی پافشاری دارند و تأکید بسیاری هم توصیه بسیاری هم از قرآن از روایات اهل بیت علیهم السلام دیده میشود حال تبتل برای انسان است «فاذکراسم ربک و تبتّل علیه تبتیلا» این حال تبتل که دو معنای مطابقی دارد یک معنای التزامی در اخلاق به آن میگویند انقطاع عن الناس وانقطاع الی اللَّه از همه چیز بریدن به خدا وصل شدن انسان برسد به آنجا که هیچ چیزی نتوانسته باشد دل او را ببرد.
دلبستگی به چیزی که اگر دلبستگی به چیزی به چیزهایی به اشخاصی پیداشد به این میگویند که انقطاع عن الناس ندارد و اگر توانسته باشد بتواند که کار بسیار مشکلی هم هست دل، وابسته به چیزی به کسی نباشد جز به خدا دلش وابسته است فقط به خدا این دو تا حالت میگویند پیدا شده یکی انقطاع عن الناس و یکی انقطاع الی اللَّه این انقطاع اگر با آن حرف عن متعدی بشود به معنای بریدن اگر با الی متعدی بشود به معنای بستن است که از اضداد است تا ببنیم حرف جرّ آن چیست لذا انقطاع عن الناس یعنی بریدن از همه چیز این دل، بسته به کسی بسته به چیزی نیست میگویند حالت انقطاع عن الناس پیدا کرده و گاهی هم وقتی که بریده میشود از همه چیز وابسته میشود به کسی، کس حقیقی یعنی خدا، میشود انقطاع الی اللَّه پیدا شده و از نظر عرفان انقطاع عن الناس را همان زهدی است که در روایات آمده معنای زهد این نیست که فقیر باشد بی چیز باشد.
معنای زهد از نظر علمای علم اخلاق این که است بسته به مال دنیا بسته به امکانات دلش وابسته به ریاست واینها نباشد به این میگویند زهد که ممکن است ریاست داشته باشد دنیا را داشته باشد کوشا در دنیا باشد اما دلش وابسته به این مال و منال و خانه و ریاست واینها اصلاً نباشد نتواند غیر از خدا دلش راببرد.
خوب این را میگویند انقطاع عن الناس آن وقت اگر بتواند برسد به یک جا که راستی صددرصد دلش بشود مال خدا در عرفان به آن میگویند لقاء همان که 21مرتبه در قرآن آمده «فمن کان یرحو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحا ولایشرک بعبادة ربه احداً» این مقام لقاء21 مرتبه در قرآن آمده که مفسرین هم 21 بار مجاز قائل شده اند گفتند یعنی لقاء رحمته وآن وقت اینها میگویند اگر راستی وابسته شود دلش به خدا میشود مقام فناء میشود مقام لقاء آنها میگویند فناء لقاء قرآن در همین آیه که خواندم هر دو را یک جا میفرماید تبتل «فاذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلاً» یکی دستور میدهد به تبتل که یک معنای عامی دارد تبتل یعنی دل را مال خدا کردن اغیار راهمه را از دل بیرون کردن صاحبخانه را در دل آوردن خوب مشکل است اما نه برای ما طلبه ها ما که خیلی بالاتر از اینها برای عموم مردم از اوجب واجبات است.
حال آن انقطاع الی اللَّه که بگوییم برای خواص است. برای خواص نیست اما این انقطاع عن الناس این از اوجب واجبات است همان حب دنیاست که در روایات آمده رأس کل خطیئه اگر دل انسان وابسته به چیزی باشد غیر خدا میشود حب دنیا رأس کل خطیئه همه معاصی از همین حب دنیا سر چشمه میگیرد همه معاصی اگر غیبت است تهمت است شایعه آدم کشی و مال مردم خوردن آبروی مردم را بردن تصاحب مال مردم خانه مردم ملک مردم در شهوت جنسیاش نگاههای آلوده بالاتر تجاوز به ناموس مردم تمام این گناهان رأس کل خطیئه چیست؟ حب دنیا یعنی این حالت انقطاع را نداشتن فرق هم نمیکند حالا گاهی دل انسان وابسته به همه چیز است یک باغ وحش است هم وابسته به شهوت هم وابسته به ریاست هم وابسته به مال هم وابسته به شکم برای یک غذا دین میدهد برای یک زن دین میدهد «قبلتهم نساؤهم یرکعون للرغیف و یسجدون للَّه و هم حیاری سکاری لا مسلمین و لا نصاری» یک دفعه دل وابسته به یک چیز است اما یک وقت دل وابسته به همه چیز است یعنی برای خاطر یک شکم دین میدهد برای رسیدن به یک ریاست دین میدهد برای خاطر رسیدن به یک زن یک ساعت با زن حاضر است خدا بدهد دین بدهد خوب این میشود انقطاع عن الناس انقطاع الی الغرائز انقطاع الی هوی و هوس انقطاع الی الشیطان انقطاع الی زن انقطاع الی المال انقطاع الی ریاست دیگر رشته ای بر گردنم انداخته دوست رشته ها بر گردنش است فقط عبد شهوت نیست عبد ریاست هم هست فقط عبد ریاست هم نیست عبد مال هم هست که کم کم این آدمهای اینجوری به اندازه ای پست میشوند که چه بسیار دیده شده برای خاطر یک ساعت شهوت حاضر است آدم بکشد نه آدم بکشد حاضر است راستی دین بدهد دیده شده فراوان برای خاطر ریاست یک ساله دو ساله حاضر است دین دهد حاضر است همه را فدا بکند دیگر بعضی اوقات برای خاطر یک پیاز آدم میکشد دیگر وقتی که انسان هوی و هوس بردش شیطان درون بردش دیگر تابع او میشود وقتی تابع او شد دیگر میرود به هر کجا امر بکند امرش پذیرفته میشود لذا گناهان سرچشمه میگیرد از همینجا «حب الدنیا رأس کل خطیئه»......
این دنیا که میدایند مراد زمین نیست خانه نیست ملک نیست آنچه در دنیاست مراد نیست حب الدنیا کل رأس خطیئة دنیا نه خب دنیا کل رأس خطیئه یعنی وابسته شدن دل به دنیا حال وابسته به یک چیز جزئی است حب دنیاست گاهی هم وابسته به یک چیز خیلی کلی است باز هم حب دنیا است.
http://ayatollahmazaheri.blogfa.com/post-76.aspx
[ بستن توضیحات ]