از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(واذ زین لهم الشیطان اعمالهم و قال لا غالب لکم الیوم من الناس وانی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه و قال انی بری ء منکم انی اری ما لا ترون انی اخاف الله و الله شدید العقاب ):(هنگامی که شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داد و گفت : امروز هیچ کس از مردم نیست که بتواند برشما غلبه یابد و من پناه شمایم ، تا زمانیکه دو سپاه همدیگر را دیدند در آن زمان به عقب برگشت و گفت : من از شما بیزارم ،من چیزی را می بینم که شمانمی بینید،من از خدا می ترسم و خدا شدید العقاب است )،زینت دادن اعمال توسط شیطان به این صورت است که بوسیله تهییج عواطف درونی در دل آدمی القاء کند که عملی خوب است تا متوجه تعقل در باره عواقب سوء آن عمل نباشد. و (جار)از ریشه (جوار) به معنای پناهندگی است که یکی از سنن جاهلیت می باشد و از آثار آن یکی اینست که جار،پناهنده خود را در هنگام سوء قصددشمن یاری می کند. می فرماید: شیطان به منظور تحریک و تشویق آنها به جنگ با مسلمانان اعمال زشت آنها را برایشان زینت داد آنها با اسلحه و نفرات و ابزار طرب و شراب به سوی جنگ شتافتند یاشیطان اعمال زشت آنها و لجاجت و اصراری را که درگمراهی و فسق و مقابله با خدا و رسول داشتند برایشان بیاراست و به آنهاگفت :امروز هیچ کس هماورد شما نیست و من پناه شما خواهم بود و شما را دربرابر مسلمانان یاری می کنم ، (ظاهرا شیطان بصورت سراقه بن مالک بر آنهاجلوه نمود) اما زمانی که گروه مشرکان در برابر مؤمنان قرار گرفتند، شیطان عقبگرد کرد و برگشت و اعلام برائت و بیزاری نمود و گفت : من هیچ رابطه ای باشما ندارم و زمانیکه ملائکه ای را که برای نصرت مؤمنان نازل شده بودندیاعذابی را که آنها مأمور تهدید به آن بودند مشاهده کرد، به مشرکان گفت :من چیزی را می بینم که شما نمی بینید و من از عذاب خدا می هراسم و طاقت تحمل عقاب خداوند را ندارم ،چون خدا شدید العقاب است و گناهکاران را به سختی مجازات می کند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : نکته ای که می¬توان در این رابطه گفت این است که خدا می¬فرماید یاد کن زمانی را که شیطان اعمالشان را بیاراست و چون سپاه اسلام در جنگ بدر را دید خود را عقب کشید و گفت من از خدای می¬ترسم که او سخت کیفر است. با توجه به آیات دیگر که اولاً شیطان دیدنی نیست و به رؤیت مردم عادی در نمی¬آید و ثانیاً او سوگند به عزت خدا خورده است که دست از گمراهی انسانها بر ندارد بعید به نظر می¬رسد که عقب بکشد و از فتنه گری دست بردارد و ثالثاً گفتن اینکه از عذاب خدا می¬ترسم بیشتر به گفتار او در روز قیامت بر می¬گردد تا اینکه در دنیا بگوید مگر اینکه شرایط ویژه ای برای او پیش آمده باشد؛ زیرا او از خدا مهلت گرفته است و مطمئن است که تا وقت معلوم عذاب نمی¬شود. به نظر می¬رسد که شیطان در این هنگام و در جنگ بدر باید به صورت انسانی مشهور در آن زمان مجسم شده باشد و این گفت و شنود با رؤسا و سردمداران سپاه کفر واقعی و عینی بوده باشد تا آیه معنا دار باشد. همچنانکه در جنگ بدر سپاه کفر فرشتگان مددرسان را به صورت انسان در چندین گروه هزار نفری دیدند و ترسیدند. روایت زیر این نظر را تأیید می¬کند:
ابن‌عباس (رحمة الله علیه- ). جَاءَ إِبْلِیسُ فِی جُنْدٍ مِنَ الشَّیَاطِینِ وَ مَعَهُ رَایَهْ فِی صُورًه رِجَالٍ مِنْ بَنِی‌مُدْلِجٍ وَ الشَّیْطَانُ فِی صُورَهْ سُرَاقَهً بْنِ‌مَالِکِ‌بْنِ‌جُعْشُمٍ فَقَالَ الشَّیْطَانُ لاغالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ وَ أَقْبَلَ جِبْرِیلُ (علیه السلام) عَلَی إِبْلِیسَ فَلَمَّا رَآهُ وَ کَانَتْ یَدُهُ فِی یَدِ رَجُلٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ انْتَزَعَ إِبْلِیسُ یَدَهُ وَ وَلَّی مُدْبِراً وَ شِیعَتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا سُرَاقَهْ إِنَّکَ جَارٌ لَنَا فَقَالَ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ وَ ذَلِکَ حِینَ رَأَی الْمَلَائِکًه إِنِّی أَخافُ اللهَ وَ اللهُ شَدِیدُ الْعِقابِ. ابن‌عبّاس می گوید: ( ابلیس در سپاهی از دیوان و پرچمی به صورت مردان بنی‌مدلج که خود به شکل سراقهْ ً‌بن‌مالک‌بن‌جعشم بود آمد و گفت: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ و جبرئیل رو به ابلیس آمد که با مشرکین دست بر دست بود و چون جبرئیل را دید، دستش را کشید و با پیروانش گریخت، آن مرد گفت: «ای سراقه! تو پناه ما بودی». گفت: «من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید». و آن وقت بود که فرشته‌ها را دید و گفت: من از خدا می‌ترسم، خداوند سخت کیفر است. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص ۶۰۴؛ بحار الأنوار، ج۶۰، ص.۲۸۲
غلامرضا فدائی
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
مثل آن گروه نباشید که به عنوان فخر‌فروشی حرکت کردند به عنوان شهرت طلبی حرکت کردند و خودشان از راه خدا منصرف می‌شدند و دیگران را از راه خدا و طی طریق خدا منصرف می‌کردند مثل آنها نباشید و چون این مطلب مهمتر از آن بخش دیگر است آن را در آیه جداگانه ذکر فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ از اینکه این ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ با واو هست و اذ یقول که بعداً آمده بدون واو است معلوم می‌شود ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ تتمه جریان همان مشرکینی است که ﴿بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ﴾ خارج شدند این می‌شود وصف چهارم برای آنها و ذات اقدس الهی به مجاهدان جبهه‌های اسلامی می‌فرماید که ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا﴾ این یک، ﴿وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ دو، ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ سه، ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ چهار، خب شیطان که اعمال انسان را تزیین می‌کند این اعمال در مقابل اقوال یا عقائد نیست این اعمال به معنای عام است که عقیده، قول، فعل هر سه را شامل می‌شود اولاً گاهی شیطان در بخش عقیده که آن عقاید شرک آلود را تزیین می‌کند و گاهی اعمال شهوت انگیز را تزیین می‌کند گاهی اعمال غضب آلود را انسان بالأخره بیش از این سه شأن ندارد و بیش از این سه کار هم نمی‌کند یعنی آنچه که خود انسان در درون خود فحص می‌کند یا از تجارب بیرونی مدد می‌گیرد می‌بیند تمام کارهای انسانی در این سه شأن است یا به اندیشه‌های او برمی‌گردد که مسائل فکری و علمی است یا به عمل او، عمل او هم یا جذب ملایم است می‌شود شهوت یا دفع منافی است می‌شود غضب لذا گفتند کارهای انسانی یا به علم و اندیشه برمی‌گردد یا به شهوت برمی‌گردد یا به غضب و علم اخلاق هم برای اصلاح همین سه شأن است یعنی این سه بخشی که در نهان و نهاد انسان تعبیه شده است اگر انسان در سایه تعلیمات دینی این سه بخش را اصلاح هم کرد متخلق خوبی خواهد بود خب این بخش که خیلی مهم است فرمود شیطان هم عقاید سوء و باطل را برای مشرکان به عنوان یک مکتب نو و حق جلوه می‌دهد که درباره مشرکین آیاتش فراوان است که شرک را و وثنیت و صنمیت را برای مشرکین زیبا نشان می‌دهیم و هم در جریان شهوت رانی این کار را زیبا نشان می‌دهد خب ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ﴾ بنابر اینکه مزین شیطان باشد هم در بحثهای غضب و نظامی و جنگی و کشتار اعمال انسان را زیبا نشان می‌دهد مثل این آیه و مانند این آیه که ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ سرّ اینکه شیطان در تمام مجاری سه‌گانه اثر دارد این است که انسان یک موجود متفکر و مختار است یعنی کار را روی اندیشه انجام می‌دهد تا یک مطلبی را نفهمد و تصمیم نگیرد نمی‌کند شیطان برای اینکه انسان به دام گناه بیفتد در محدوده عمل او مستقیماً راه پیدا نمی‌کند از مجاری ادراکی و اندیشه و علم او، او را فریب می‌دهد لذا در بخشهایی از قرآن کریم راه نفوذ شیطان را ذات اقدس الهی چنین ترسیم کرد که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ﴾ ﴿وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ تمنیه اضلال، اغوا، تزیین همه اینها تصرف در مجاری ادراکی است من چیزی را بر آنها زیبا جلوه می‌دهم آنها را با امنیه و آرزو می‌گیرم آنها را از هدف بازمی‌دارم راه بد نشانشان می‌دهم همه اینها تصرف در مجاری ادراکی است هیچ ممکن نیست انسان بدون تصمیم‌گیری و درک قبلی به دام بیفتد اگر بدون درک قبلی و بدون تصمیم یک کار خلافی کرده است که اشتباه است و رفع عن امتی ... با آن تصمیم قبلی اگر به دام افتاد می‌شود معصیت لذا شیطان در مجاری ادراکی اثر می‌کند از این جهت قرآن کریم این سه بخش را قلمرو نفوذ شیطنت شیطان قرار داد یعنی بخش عقاید، بخش شهوترانی گرایش به شهوت، و بخش غضب اصل این کار را شیطان برایشان زیبا نشان داد که کار خوبی است جنگ با مسلمانها خوب است براندازی نظام اسلامی خوب است کشتن رهبر مسلمین و کشتن سران اسلامی چیز خوبی است اصل کار را کرد ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ برای اینکه اینها بر این کار بعد از اینکه کار زیبا جلوه داده شد و تصمیم گرفتند بخواهند اقدام بکنند تهییج بشوند تشجیع بشوند گاه وعده‌ها و وعیدهایی هم فراسوی اینها نصب کرده و گفت ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ امروز کسی بالاتر از شما نیست کسی بر شما غالب بشود شما گروه زیاد هستید آنها کم شما مسلحید آنها بی سلاح شما از قدرت اقتصادی برخوردارید آنها تهی دستند بنابراین وجهی ندارید که شما شکست بخورید ﴿وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ و اگر هم یک وقتی مشکلی پیدا کردید من شما را پناه می‌دهم پناه سیاسی می‌دهم، پناه نظامی می‌دهم شما جزء پناهندگان ما باشید گرچه جار را به معنی همسایه گرفتند ولی جار همان جاره هست یعنی مجیر یعنی پناه دهنده این جوار و پناه دهندگی همیشه بود الآن به صورت پناهندگی سیاسی یا اجتماعی در کشورها مطرح است آن روز هم بین قبایل مطرح بود که من مجیر شما هستم و در صدر اسلام هم گاهی یک کافر از دولت اسلامی پناهندگی اجتماعی و امنیتی یا سیاسی موقت یا غیر موقت طلب می‌کرد ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ حالا اگر در میدان جنگ بود یا مثلاً غیر میدان جنگ یک کافری یک امنیت سیاسی پناهندگی اجتماعی یا سیاسی موقت از شما خواست که بیاید تحقیق کند قرآن را گوش کند حرفهای شما را گوش کند استدلالهای شما را گوش کند بعد هم برگردد حالا نمی‌خواهد ایمان بیاورد به عنوان یک پژوهشگر دینی می‌خواهد بیاید ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ پناه بدهید ﴿حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ﴾ اگر خواست خب می‌ماند اگر نه برایش روشن نشد ﴿ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ او را در کمال امنیت به شهرش برگردانید این رسمی بود بین مسلمین و غیر مسلمین قبل از اسلام و بعد از اسلام، اسلام هم این را امضا کرده در محدوده‌های خاص خودش شیطان به اینها گفت من به شما پناهندگی می‌دهم این تأیید می‌کند آن نقلی که بعضی از روایات ما آمده است که وقتی قریش خواستند حرکت کنند با قبیله بنی کنانه مشکل داشتند چون کسی را از آنها کشته بودند گفتند ما اگر از این طرف حرکت کنید به طرف بدر برویم سراقة بن مالک که رهبر قبیله بنی کنانه هست با آن نظامیهایش حرکت کنند علیه ما شورشی ایجاد کنند از پشت سر ما را تعقیب کنند ما بین راه گیر کنیم چه می‌شود این مشکل را داشتند می‌گویند شیطان به صورت آن سراقة بن مالک که رهبر قبیله بنی کنانه بود و خونی از اینها طلب داشت درآمد گفت که من نه تنها به سود قبیله‌ام علیه شما قیام نمی‌کنم بلکه به شما پناهندگی هم می‌دهم این است گفتند شیطان به این صورت درآمده است خب پس ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ این یک مطلب گرچه سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) احتمال دادند که ﴿وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ﴾ بیان و تفسیر همان تزیین باشد اما این حتمال دوم راجح به نظر می‌رسد و آن این است که مسئله تزیین غیر از مسئله تغلیب است تغلیب کردن یعنی گفتند شما غالبید این مربوط به بخش عمل برمی‌گردد اما تزیین به مرحله اصل تصمیم برمی‌گردد اصل کار را بر اینها زیبا نشان داد که کار، کار خوبی است گاهی ممکن است انسان از حسن فاعلی برخوردار باشد ولی قدرت اقدام نداشته باشد شیطان در بخش حسن فاعلی تحسین کرده گفت کار، کار حسن است در بخش اقدام هم گفت که دلیلی ندارد که شما اقدام نکنید کار، کار خوبی است خب شما اهل شکست هم که نیستید برای اینکه از جهت نظامی پیروزید و بر فرض هم مشکلی داشته باشید حل آن مشکل به عهده من است ﴿وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ﴾ با این تزیین و تغلیب و اجاره یعنی با آن زیبا دادن اصل عمل با تشریع بر غلبه با پناهندگی اینها وارد میدان شدند وقتی در مصاف با یکدیگر بر خورد کردند ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ﴾ در طلیعه امر مشرکین هراسی نداشتند برای اینکه ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ﴾ بود اما در اثنای هماورد و رزم که ﴿یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ پشت سر هم می‌بینند اسیر می‌دهند و کشته می‌دهند در چنین فضایی شیطان فرار کرد ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ﴾ یعنی این فئه‌ای که ﴿تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ﴾ که در اوائل سورهٴ مبارکهٴ آل عمران بحث شده است ﴿قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ این فئتان وقتی در اثنای گرماگرم رزم با یکدیگر برخورد کردند ﴿نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ این که می‌گفت من به شما پناهندگی سیاسی می‌دهم اینکه می‌گفت ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ﴾ این دیدند که به عقب دارد برمی‌گردد نفوذ همان رجوع قهقراست به عقب دارد برمی‌گردد حرفش این است که ﴿إِنّی بَری‏ءٌ مِنْکُمْ﴾ من از شما بیزارم تبرئه می‌کنم خودم را از شما ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ من چیزهایی را می‌بینم که شما نمی‌بینید و یقیناً شما شکست می‌خورید ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ حالا ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ تتمه کلام اوست که از بعضی از تاریخها و نقلها برمی‌آید یا نه، ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ کلام اوست و تمام می‌شود ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ سخن خداست به هر تقدیر اگر کلام او باشد مشابهش در قرآن کریم در جای دیگر هست و اینجا هم که خدا کلام او را نقل کرده بدون رد ذکر کرده پس معلوم می‌شود ممضی است چون اگر سخنی را قرآن کریم نقل بکند و رد نکند معلوم می‌شود مورد قبول خداست قرآن که مجمع اقوال این و آن نیست یک قول را نقل بکند بدون ابطال بگذرد هیچ مکتبی در عالم نیست مگر اینکه اگر قرآن کریم او را نقل کرده به صحت و سقم او هم فتوا داده و اگر سخن او نباشد کلام خدا باشد که خب حجت است ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ برخی‌ها احتمال دادند که تمام این کارها بر اثر تصرف در مجاری ادراکی باشد نه اینکه به صورت کسی درآمده باشد این محتمل هست اما مطابق با ظاهر نیست محتمل هست که در همان مجاری ادراکی در حد وسوسه در حد خاطرات این سه چهار حرف را زده باشد برخی از کارها را کرده باشد که ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ گاهی انسان به جایی می‌رسد که زشت را زیبا می‌بیند زیبا را زشت می‌بیند بعد از اینکه زیبا را زشت دید زشت را زیبا دید آنگاه شروع به اقدام می‌کند این کار، کار تسویل است نفس مسوله در طلیعه امر کارش همین است وقتی این کارها را کرد نوبت به نفس اماره می‌رسد اول که نفس اماره نیست اینکه فرمود: ﴿وَ ما أُبَرِّی نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾ اول که نفس اماره یا نیست یا اگر هست خزیده است و خمیده است اول که فرمان به سوء نمی‌دهند هیچ مسلمان هیچ آدم عاقلی در طلیعه امر عالماً عامداً خلاف نمی‌کند که این اماره مال مرحله بعد است اول نفس مسوله است که ﴿سَوَّلَتْ لی نَفْسی﴾ نفس مسوله کارش هنر کاذب است بیان ذلک این است که تسویل یعنی زیبا نشان دادن این هنر را این نفس در طلیعه امر دارد که پلیدترین کار را به صورت زیباترین عمل دربیاورد شما دیدید یک تابلو‌ساز ماهر اگر یک آدم معتقد معتدلی باشد درون و بیرون تابلو پشت و رویش یک مصالح خوب و شفافی درست می‌کند که سالها این تابلو می‌ماند اما اگر یک انسان فریبکار و دغلبازی باشد تمام این خاک اره‌ها و آشغالها و اینها را پشت تابلو می‌گذارد یک قشر شفافی روی آن می‌کشد که بعد از یک سه چهار ماه شما می‌بینید این تابلو فاسد شد و از پا درآمد نفس مسوله هنر تابلوسازی را دارد یعنی تمام آن مفاسد و قبایح را که زباله است در درون این تابلو جا‌سازی می‌کند یک قشر زیبا و شفافی را روی این زباله‌ها می‌کشد و این کار را به عنوان یک تابلوی زیبا در برابر چشم آدم جلوه می‌دهد به انسان می‌فروشد تسویل یعنی قبیح را حسن نشان دادن یک تدلیسی است یک مشاطه‌گری ماهرانه است گاهی می‌شود برادر‌کشی را که جزء قبیح‌ترین کارهای خانوادگی است این را به صورت زیبا نشان می‌دهد برادران یوسف هم همین حرف را زدند وجود مبارک یعقوب (سلام الله علیه) هم همین حرف را زده هم آنها گفتند و هم وجود مبارک یعقوب گفت ﴿سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ﴾ آنها هم قبول کردند سولت شیطان تسویل کرد این نفس برای ما یوسف را به چاه انداختن به عنوان زیبا به شما نشان داد ما تصمیم گرفتیم چه کنیم بهترین کاری که روی آن توافق کردیم همین بود خب یک انسان پاک و معصومی مثل یوسف (سلام الله علیه) را آن هم برادران او با دست خودشان در بیابانی که کسی نیست به چاه بیندازند این را زیبا دیدند چه اینکه سامری پلید سامری هم یک آدم کوچکی نبود سالها این مسائل را گذرانده یک آدم ملای درس خوانده با کرامتی هم بود اینکه گفت ﴿قَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ مگر هرکسی اثر فرشته را می‌بیند ... پس معلوم می‌شود چه اینکه در بحثهای دیروز هم اشاره شد که انسان تا نفس می‌کشد در معرض خطر هست همین است بین خوف و رجاء هم باید باشد آنکه می‌گوید ﴿فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ که آدم معمولی نبود این شرک و بت پرستی را در برابر توحید و خداپرستی زیبا می‌بیند برای اینکه یک عده‌ای چند نفری به دنبال او راه بیفتند یک چند روزی این ﴿أَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَدًا لَهُ خُوارٌ﴾ بعد هم وقتی که به آن روز سیاه نشست در برابر موسای کلیم (سلام الله علیه) اعتراف کرد ﴿سَوَّلَتْ لی نَفْسی﴾ بله نفس مسوله من این کار را زیبا نشان دارد من هم دست زدم به ترویج گوساله پرستی خب در برابر پیغمبر زمان و امام زمان خود یعنی موسای کلیم (سلام الله علیه) در برابر توحید یعنی بت پرستی این را قبول کرد این تمام این زباله‌ها را پشت صحنه پنهان می‌کند یک قشر زیبای جاه طلبی و دنیا خواهی روی آن می‌کشد به عنوان تابلوی زرین به آدم نشان می‌دهد آدم هم باور می‌کند تزیین این است که این کار را بدون پرده این کار را انجام می‌دهد گاهی هم پشت پرده انجام می‌دهد ظاهر زیبا باطن قبیح را اصلاً مطرح نمی‌کند گاهی هم نه همین این باطن را می‌گوید شما نمی‌بینید این چیز خوبی است شما نابینایید پس تسویل کارش همین است که زشت را زیبا نشان می‌دهد در این گونه از موارد وقتی زشت را زیبا نشان داد اینها اقدام می‌کنند می‌خواهند اقدام بکنند مشکلات عملی دارند مشکلات عملیشان با همین راهها حل می‌شود آن بخشی که فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ آن قابل هست که بر تصرف در مجاری ادراکی حمل بشود یعنی از راه وسوسه و ﴿یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ﴾ آنها حل می‌شود اما این سه چهار کار به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه (رضوان الله علیه) اینها با وجه دوم هماهنگ‌تر است یعنی با آن تمثل هماهنگ‌تر است اینکه می‌گوید ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ این هم البته باز ممکن است که در همان وسوسه باشد اما اینکه بگوید ﴿وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ﴾ من به شما پناهندگی می‌دهم پناهندگی سیاسی یا اجتماعی می‌دهم بالأخره یک کسی را باید دیده باشند به مشرکین بگوید من شما را پناه می‌دهم ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ یک کسی را باید دیده باشند که دارد به قهقرا پشت پشت دارد برمی‌گردد و باید کسی را دیده باشند که بگوید ﴿إِنّی بَری‏ءٌ مِنْکُمْ إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ همه این حرفها نشان می‌دهد که شیطان بر اینها به صورت متمثل شد خب ظاهر قرآن این را تقویت می‌کند به صورت انسان درآمده است گاهی هم شیاطین انس داریم شیاطین جن هم داریم آن ابلیس گاهی به صورت شیطان انسی درمی‌آید گاهی به صورت شیطان جنی درمی‌آید گاهی هم به صورت معمول خودش است این شیاطین الانس و الجن در قرآن مطرح شده است برخیها شیطانند شیطان انسی‌اند برخیها شیطان جنی‌اند و برخی نه خود همان شیطان جنی همان من الجن هستند بعضیها هم خود ابلیس‌اند حالا در این گونه از موارد سخن از ابلیس نیست ممکن است بعضی از زیرمجموعه‌های او باشند که گفت ﴿إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ﴾ در بعضی از موارد هم خود این شیطان مسلمانها را مرعوب می‌کرد منتها مسلمین گوش به حرف شیطان نمی‌دادند در آیه 173 سورهٴ مبارکهٴ آل عمران که قبلاً بحثش گذشت این بود درباره مجاهدان نستوه فرمود: ﴿الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ ٭ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ﴾ در صحنه نبرد بعضیها که می‌گویند شیطان به صورت همان منافق درآمده است به این مجاهدان نستوه گفتند که مشرکین اعتلاف کردند علیه شما بپرهیزید ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ﴾ بترسید ﴿فَزادَهُمْ إیمانًا﴾ هیچ هراسی نداشتند ﴿وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ حشر از بخش دیگری سخن به میان آمده زیرا آیه 16 سوره حشر فرمود: ﴿کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِْلإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنّی بَری‏ءٌ مِنْکَ إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ گاهی شیطان حالا با تمثل است یا با همان وسوسه درونی کسی را وادار به کفر می‌کند وقتی این شخص کافر شد خود شیطان از او منزجر می‌شود و می‌گوید ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ هر دو راه ممکن است لکن ظاهر بعضی از این تعبیرات با تمثل سازگارتر است تمثل هیچ دلیل عقلی برخلافش نیست اینکه انسان می‌بیند و دیگری نبیند برای او متمثل بشود این رواست بنابراین هر دو قسمش ممکن است و ظاهر برخی از نقلها هم تمثل را تقویت می‌کند اینها را آورده وسط اینها را به دام انداخت دارد فرار می‌کند که اینها بترسند از این به بعد اگر مشرکین در اثنای هماورد بدر آن قدرت اولی را اعمال می‌کردند که فرار نمی‌کردند اگر می‌دانستند که مسلمانها همین سیصد و اندی نفرند و جنگشان هم جنگ انتفاضه هست در حقیقت فرار نمی‌کردند اما وقتی که یک عده فرشته‌ها را مثلاً دیدند یا او گفت من فرشته‌ها را می‌بینم نگفت فرشته‌اند یک کسانی هستند که من می‌بینم شما نمی‌بینید این باعث مرعوف شدن او بود همین ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ همین است اینها مجبور شدند و فرار کردند در موارد دیگری هم دارد که ما فرشتگان را آوردیم و متمثل کردیم نظیر همان اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ آل عمران بود که ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ به ملائکه هم گفتیم که آیه 12 سوره انفال ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ که محتمل بود خود فرشتگان دست به شمشیر بکنند نه تنها فرشتگان در مجاری ادراکی مجاهدین تصرف بکنند پس تمثل امکان دارد خب چون این چنین است در آن حال شیطان فرار کرد و اینها هم مرعوب شدند ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ وقتی که آورد به دام انداخت فرار می‌کند اگر بگویند چرا فرار می‌کنی؟ می‌گفت ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ این ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ را که برای نصیحت نمی‌گوید که برای ایجاد رعب می‌گوید وگرنه آنها در همان حال هم اگر چنانچه تسلیم می‌شدند و ایمان می‌آوردند اهل بهشت بودند در همان حال اگر قبول می‌کردند اسلام را و توبه می‌کردند اهل بهشت بودند ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ سخن شیطان این بود اما منافقون و کسانی که ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هستند این ﴿الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هم شامل کافر می‌شود هم شامل منافق هم شامل فاسق حالا یا از سنخ عطف عام بر خاص است برخلاف عطف خاص بر عام یا چون تفصیل قاطع شرکت است منظور از ﴿الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ غیر از منافقین‌اند حرف منافقین و بیماردلان این است که این مسلمانها فریب خورده‌اند ساده لوح‌اند خودشان را به کشتن می‌دهند برای اینکه اینها سیصد و اندی‌اند در برابر هزار نفر مسلح آمدند خودشان را به کشتن می‌دهند برای چه آمدند اصلاً اینها فریب خورده‌اند ساده لوح‌اند در همین دفاع مقدس هشت سال هم یک عده‌ای همین حرف را می‌زدند می‌گفتند اینها بسیجی‌اند اینها ساده لوح‌اند فریب خوردند خودشان را به کشتن می‌دهند به بهانه بهشت فریب خوردند و به کشتن می‌دهند در حالی که هیچ فاصله‌ای بین شهادت و بهشت نیست طبق بیان نورانی سید الشهداء (سلام الله علیه) فرمود: «صبراً بنی الکرامه» فرمود شما فرزندان کرامتید صبر کنید «ما الموت الا قنطره» مرگ یک پلی است مردن همان و بهشت همان دیگر حال فشار جان دادن و امثال ذلک نیست این دیگر روضة من ریاض الجنه «ما الموت الا قنطره» و همه برکات به وسیله همین ایمان است منتها آنها می‌گویند که ﴿غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ﴾ ذات اقدس الهی کاملاً این سخن را ابطال کرده است فرمود سخن از غرور نیست سخن از توکل است ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ چه مغرور شده دین حق است مما لاریب فیه و نیازی به مجاهد دارد این هم که بین الرشد است جهاد فی سبیل الله برای «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» هم حق است لاریب فیه پس ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ﴾ یعنی توکل است فریب نیست و ذات اقدس الهی عزیز است و غالب است و قبلاً هم گذشت که غلبه معنای حقیقی عزت نیست لازمه معناست و چون حکیم است می‌داند برابر حکمت کار بکند که چه کسی را پیروز بکند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  غلامرضا تاجري - تفسیر احسن الحدیث
شیطان به صورت یکى از بزرگان عرب مجسّم شده و کفار را تشویق به جنگ کرده ولى چون دو گروه به همدیگر رسیده‏اند شیطان دیده که ملائکه نیز در میان لشکریان اسلام هستند، با دیدن آنها پا به فرار گذاشته، گفته‏اند فلانى چرا فرار مى‏کنى؟ جواب داده: آنچه را که من مى‏بینم شما نمى‏بینید، این ملائکه براى کفّار عذاب آورده‏اند، من از خدا مى‏ترسم که عذابش سخت است، در روایات شیعه و اهل سنت هست: که سراقة بن مالک بن جشعم که از بزرگان قبیله کنانه بود، شیطان در روز بدر به صورت او مجسم شد و کفّار را تشویق به جنگ نمود، سپس فرار کرد، مشرکان که به مکه برگشتند گفتند: علّت هزیمت ما سراقة بن مالک بود، سراقه گفت:
به خدا قسم من از رفتن شما خبر نداشتم که خبر شکست شما به من رسید، در نکته‏ها درباره مصور شدن شیطان توضیح خواهیم داد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر عاملی
«وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ » 49 امام فخر: حسن بصرى و اصم گفته اندیعنى شیطان با وسوسه ى خود کارهاى آنها را در نظرشان آراسته نمود، بعضى گفتند: چون میان قبیله ى قریش و قبیله ى بکر بن کنانه سابقه ى جنگ و عداوت بودقریش مى ترسیدند که اگر با مسلمین روبه رو شوند قبیله ى بکر برایشان بتازند و ناچارشوند که با دو دشمن بجنگند در فکر تردید بودند که شیطان به صورت سراقة بن مالک که از اشراف قبیله ى بکر بن کنانه بود در نظر آنها نمودار شد و گفت: من پشتیبان شما هستم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ ، وَ قٰالَ : لاٰ غٰالِبَ لَکُمُ اَلْیَوْمَ مِنَ اَلنّٰاسِ ، وَ إِنِّی جٰارٌ لَکُمْ ، فَلَمّٰا تَرٰاءَتِ اَلْفِئَتٰانِ ، نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ ، وَ قٰالَ : إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرىٰ مٰا لاٰ تَرَوْنَ ، إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ ، وَ اَللّٰهُ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ

بیاد آرید زمانى که شیطان کردار زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داد، و به آنان گفت: امروز هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و من در سختى با شما همراه خواهم بود وقتى دو سپاه با هم روبرو شدند، شیطان فرار کرد، و گفت من از شما بیزارم، زیرا من چیزى را مى بینم که شما آن را نمى بینید و من از خدا مى ترسم، که عذاب خداوند سخت است

نفس و شیطان هر دو یک چیزند اگر چه در ظاهر دو نمادند، همچنان که فرشته و عقل یک چیزند، امّا در ظاهر هر یک مسؤلیتى دارند باید مواظب نفس امّاره خویش باشیم، زیرا کردار و اعمال ما را خوب جلوه داده، امّا در باطن با ما دشمن است به همین دلیل کارها را نخست آسان و خوب جلوه مى دهد، امّا وقتى در کارش موفّق شد، ما را ترک کرده و به خود مى اندیشد تو ز رَعْنایان مجُو هین کارزار تو ز طاووسان مجُو صید و شکار طبع طاووس است و وسْواست کُنَد دَم زند تا از مقامت بر کَنَد همچو شیطان در سپه شد صد یَکُم خواند افسون که إِنَّنى جارٌ لَکُم چون قُرَیْش از گفتِ او حاضر شدند هر دو لشکر در ملاقات آمدند دید شیطان از ملایک اِسْپَهى سوى صفِّ مؤمنان اندر رهى آن جُنُوداً لَمْ تَرَوْها صف زده گشت جانِ او ز بیم آتشکده پاىِ خود واپس کشیده مى گرفت که همى بینم سپاهى ،من شِگِفت اى أَخافُ اللّٰهَ ما لى مِنْهُ عَوْن اِذْهَبُوا إِنّى أَرَى ما لاتَرَوْن نفس و شیطان هر دو یک تن بوده اند در دو صورت خویش را بنْموده اند چون فرشته و عقل، کایشان یک بُدند بهرِ حکمتهاش دو صورت شدند دشمنى دارى چنین در سِرِّ خویش مانعِ عقل است و خصمِ جان و کیش یک نَفَس حمله کند چون سوسمار پس به سوراخى گریزد در فرار در دلِ او سوراخها دارد کنون سر ز هَر سوراخ مى آرد برون نامِ پنهان گشتنِ دیو از نُفوس واندر آن سوراخ رفتن، شد خُنوس که خُنوسَش چون خُنوسِ قُنفُذاست چون سرِ قُنْفُذ وِرا آمد شُداست که خدا آن دیو را خَنّاس خواند کاو سرِ آن خارپُشتک را بماند مى نهان گردد سرِ آن خارپُشت دم به دم از بیمِ صیّادِ دُرُشت تا چو فرصت یافت، سر آرد برون زین چنین مکرى شود مارش زبون گرنه نَفْس از اندرون راهت زدى رهزنان را بر تو دستى کَى بُدى ؟ زآن عوانِ مقتضى که شهوت است دل اسیرِ حرص و آز و آفت است زآن عوانِ سِر شدى دزد و تباه تا عوانان را به قهرِ تُست راه زشتها را نغز گرداند به فَن نغزها را زشت گرداند به ظَن کارِ سحر این است کاو دَم مى زند هر نَفَس قلبِ حقایق مى کُنَد آدمى را خر نماید ساعتى آدمى سازد خرى را، و آیتى این چنین ساحر درونِ تُست و سِر إِنَّ فى الْوَسْواسِ سِحْراً مُسْتَتِر اندر آن عالم که هست این سحرها ساحران هستند جادویى گُشا اندر آن صحرا که رُست این زهرِ تَر نیز روییده ست تریاق اى پسر گویدت تریاق: از من جُو سِپَر که ز زهرم من به تو، نزدیکتر گفتِ او، سحر است و ویرانىِّ تو گفتِ من، سحر است و دفعِ سحرِ او [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نمونه
مشرکان و منافقان و وسوسه هاى شیطانى
باز در این آیات صحنه دیگرى از جنگ بدر به تناسب آیاتى که قبلا در این زمینه گذشت و یا به تناسب آیه اخیر که سخن از اعمال شیطانى مشرکان در جنگ بدر مى گفت ترسیم شده است همانگونه که مردان حق در مسیرى که در پیش دارند مورد تایید پروردگار و فرشتگان او هستند باطل گرایان و بد اندیشان در زیر چتر وسوسه هاى شیطانى و اغواى شیاطین خواهند بود در بعضى از آیات گذشته چگونگى حمایت فرشتگان از جنگجویان بدر با تفسیرش گذشت،در اینجا در اولین آیه مورد بحث سخن از حمایت نافرجام شیطان نسبت به مشرکان به میان آمده است نخست مى گوید: و در آن روز شیطان اعمال آنها را در برابرشان آرایش و زینت داد تا به کرده هاى خود خوشبین و دلگرم و امیدوار باشند( وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ ) تزیین و آرایش شیطان این چنین است که از طریق تحریک شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان چهره عملش را در نظرش آن چنان جلوه مى دهد که سخت مجذوب آن مى شود و آن را از هر جهت عملى عاقلانه و منطقى و دوست داشتنى فکر مى کند و به آنها چنین فهماند که با داشتن اینهمه نفرات و ساز و برگ جنگى هیچ کس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد شد و شما ارتشى شکست ناپذیرید ( وَ قٰالَ لاٰ غٰالِبَ لَکُمُ اَلْیَوْمَ مِنَ اَلنّٰاسِ ) به علاوه من نیز همسایه شما و در کنار شما هستم و همچون یک همسایه وفادار و دلسوز به موقع لزوم از هیچگونه حمایتى دریغ ندارم( وَ إِنِّی جٰارٌ لَکُمْ ) این احتمال نیز در تفسیر این جمله داده شده است که منظور از کلمه جار همسایه نیست بلکه کسى است که امان و پناه مى دهد،زیرا عادت عرب بر این بود که افراد و طوائف نیرومند در موقع لزوم به دوستان خود پناهندگى مى دادند، و در این موقع با تمام امکانات خویش از وى دفاع مى نمودند، شیطان به دوستان مشرک خود پناهندگى و امان نامه داد اما به هنگامى که دو لشکر با هم در آویختند و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند و نیروى ایمان و پایمردى مسلمانان را مشاهده کرد به عقب باز گشت و صدا زد من از شما یعنى مشرکان بیزارم ( فَلَمّٰا تَرٰاءَتِ اَلْفِئَتٰانِ نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ وَ قٰالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ ) و براى این عقب گرد وحشتناک خویش دو دلیل آورد:نخست اینکه: گفت من چیزى مى بینم که شما نمى بینید ( إِنِّی أَرىٰ مٰا لاٰ تَرَوْنَ ) من به خوبى آثار پیروزى را در این چهره هاى خشمگین مسلمانان با ایمان مى نگرم، و آثار حمایت الهى و امدادهاى غیبى و یارى فرشتگان را در آنها مشاهده مى کنم،اصولا آنجا که پاى مددهاى خاص پروردگار و نیروهاى غیبى او به میان آید من عقب نشینى خواهم کرد دیگر اینکه من از مجازات دردناک پروردگار در این صحنه مى ترسم و آن را به خود نزدیک مى بینم( إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ ) مجازات خداوند هم چیز ساده اى نیست که بتوان در برابرش مقاومت کرد بلکه کیفر او شدید و سخت است ( وَ اَللّٰهُ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ ) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
نکته ها:
کلمه ى «جار» به معناى یاور، شریک، همسایه و هم سوگند آمده که در اینجا معناى اوّل مناسب تر است کلمه ى «نَکَصَ » به معناى خوددارى و برگشت است و «عقب» به معناى پاشنه ى پا و «نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ » یعنى بر پاشنه هاى پا چرخید و پشت کرد

گفتگوى شیطان با طرفدارانش که در این آیه مطرح شده، ممکن است همان وسوسه هاى شیطانى باشد، یا آنکه شیطان در قالب انسان، اهداف خود را دنبال کند و در قیافه ى انسان، به اغوا و وسوسه بپردازد که روایات هم دراین باره وارد شده است چنانکه شیطان در جنگ بدر، به صورت سراقة بن مالک (از سرشناسان قبیله ى بنى کنانه) درآمد و مشرکان را تشویق و ترغیب مى کرد و به آنان وعده ى همراهى و پیروزى مى داد، امّا با حضور فرشتگان در آستانه ى پیروزى سپاه اسلام، پا به فرار گذارد پس از شکست کفّار، در مکّه به او مى گفتند: تو سبب شکست ما شدى! و او قسم مى خورد که حتّى از مکّه بیرون نیامده است پس معلوم شد که شیطان در قیافه ى سراقه، به آنان وعده ى پیروزى داده، سپس فرار کرده است

شیطان براى جبهه ى باطل کار تبلیغاتى مى کند و در آغاز مبارزه به آنان روحیّه مى دهد، ولى به هنگام دیدن امدادهاى الهى، آنان را رها کرده و عقب نشینى مى کند
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ وَ قٰالَ لاٰ غٰالِبَ لَکُمُ اَلْیَوْمَ مِنَ اَلنّٰاسِ وَ إِنِّی جٰارٌ لَکُمْ فَلَمّٰا تَرٰاءَتِ اَلْفِئَتٰانِ نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ وَ قٰالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرىٰ مٰا لاٰ تَرَوْنَ إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ وَ اَللّٰهُ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ این آیه آشکارا مى گوید: در آنجا شیطانى بوده که قریش را به جنگ با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در بدر تشویق و پیروزى را بر ایشان تضمین کرد و زمانى هم که به شکست آنها یقین یافت آنان را تحقیر کرد و از ایشان بیزارى جست ما پیش تر چندین بار گفتیم که ما به هر چیزى که وحى آن را تأیید کند و در تضاد با عقل نباشد ایمان داریم و جزئیات را به غیب واگذار مى کنیم و چیزى در حکم عقل وجود ندارد که وجود چیزى را خواه قابل رؤیت باشد و خواه نباشد نفى کند که مردم را با باطل وسوسه و گمراه مى کند خداوند نیز به پیامبر بزرگوارش دستور مى دهد که از شرّ وسوسه کننده اى به خدا پناه ببرد که در دل هاى مردم ایجاد وسوسه مى کند، جن باشد یا انسان [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
خداوند تذکر داده است مسلمانان را به نتیجه غرور که از براى کفار در جنگ بدر روى داد بعد از تلاقى دو لشکر بسبب وسوسه شیطان که عمل ناشایسته خودشان را شایسته پنداشتند و به کثرت عدد و اسلحه خود مغرور شدند و اقدام به جنگ با پیغمبر (ص) نمودند با آنکه خبر سلامتى کاروانشان به آنها رسیده بود و داعى بر جنگ نداشتند چنانچه در آیه قبل اشاره شد و گفته اند در آن وقت شیطان در صف کفار قریش بود و براى آنها مصوّر شد بصورت سراقه که از اشراف بنى کنانه بود و دست حارث بن هشام را گرفته بود و آنها را بامان خود و قبیله اش مغرور نمود ولى چون ملائکه را مشاهده کرد که به کمک مسلمانان آمدند دست بر سینه او زد و فرار نمود و حارث گفت ما را به این مى گذارى و فرار مى کنى جواب داد من مى بینم آنچه را شما نمى بینید و چون کفار فرار کردند و به مکه رسیدند از او گله کردند قسم یاد نمود که من با شما نبودم و آنها بعد از آنکه مسلمان شدند دانستند که او شیطان بوده و قریب به این معنى از صادقین علیهما السلام هم نقل شده است و عیاشى ره از حضرت سجاد (ع) نقل نموده که چون اصحاب در روز بدر تشنه شدند امیرالمؤمنین (ع) مشکى برداشت که براى آنها آب بیاورد چون بر سر چاه رسید باد شدیدى وزید حضرت تامّلى کرد تا ساکت شد پس از آن باد دیگرى وزیدن گرفت و ساکن شد در مرتبه سوم بادى وزید که نزدیک بود حضرت را بگیرد لذا جلوس فرمود تا قطع شد و چون مراجعت فرمود قضیه را بحضرت رسول (ص) عرضه داشت پیغمبر (ص) فرمود باد اول جبرئیل بود با هزار ملک باد دوم میکائیل بود با هزار ملک باد سوم اسرافیل بود با هزار ملک و همه به تو سلام رساندند و به کمک ما آمده بودند آنها بودند که شیطان دید ایشان را و به لشکر پشت نمود و فرار برقرار اختیار کرد و گفت آنچه را خداوند از او در این آیه نقل فرموده است و از ابن عباس نقل شده که دروغ گفت دشمن خدا وقتى که گفت من از خدا مى ترسم و اگر راست مى گفت معصیت خدا را نمى نمود و بعضى گفته اند ترسید از عذاب الهى براى آنکه ملائکه را دید و تصور نمود روز موعود رسیده است و بعضى گفته اند این عادت ابلیس است که پس از فریب دادن بنى آدم تبرّى مى کند و سرزنش مى دهد و اظهار علم و کمال مى نماید [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.