● سيد علي بهبهاني -
تفسیر تسنیم
وظیفه مسلمانها در اردوگاههای اسیر چیست فرمود اینها را موعظه کنید استدلال کنید هدایت کنید راهنمایی کنید حرفهای حق برای اینها بازگو کنید بگذارید آنجا یک مدرسهای باشد ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فی أَیْدیکُمْ مِنَ اْلأَسْری﴾ به اینها بگویید ﴿إِنْ یَعْلَمِ اللّهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا﴾ اگر واقعاً مؤمن شدید اصلاح شدید دست از این کارها برداشتید شما دیدید تهاجم از طرف شما تحمیل شده ما که سیزده سال به تعبیر بعضی از آقایان فقط اهل خورد بودیم نه زد و خورد یعنی 13 سال مکه به زد و خورد که نگذشت به خورد گذشت اینها همهاش میخوردند این زد و خورد تازه در مدینه شروع شد ﴿أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ خب این همه کارها را کردید الآن هم شما تهاجم کردید اگر برای شما روشن بشود چون الآن برای شما روشن شده خب چطور برای عباس روشن شده ایمان آورده زمخشری نقل میکند که عباس که ایمان آورد گفت که من شبانه از مکه بیرون آمدم و این حرف را فی سواد الیل به همسرم گفتم گفتم اگر یک حادثهای پیش آمد من مردم این طلا را صرف خودت و بچههایم میکنی از آنجا که تا اینجا که کسی نبود فوراً به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خبر بده من هم «و قد دفعته الیها فی سواد الیل» و تو پیغمبر از کجا میدانی گفت ذات اقدس الهی به من گفته وحی هم گفته از آنجا ایمان آورد گرچه زمخشری نقل میکند که عباس گفته است که «لقد کنت مسلماً و لکنهم استکرهونی» من مسلمان بودم ولی مرا به اجبار کشاندند آوردند منتها این درست نیست خب این بر فرض هم اگر مسلمان بودید ظاهر کارت که در جبهه آنها شرکت کردید و علیه ما میجنگیدید که علیه ما است بعد هم گفتند که اگر هزینه بعضی از غذاهای این ارتش جرار حجاز را همین این عباس میداد ولی وقتی که این معجزه را از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دید فوراً اسلام آورد «و قد دفعته الیها فی سواد الیل» به هیچ کس هم که نگفتم من در تاریکی شب به او یاد دادم و بعد آمدم ذات اقدس الهی فرمود به اینها بگو شما این همه معجزات را دیدید کرامات را در مکه دیدید اینجا دیدید براهین را دارید میبینید ﴿إِنْ یَعْلَمِ اللّهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا﴾ اگر در نهان شما نیت پاکی اسلامی ایمانی توبهای باشد چند تا برکت دارد یک ﴿یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِمّا أُخِذَ مِنْکُمْ﴾ بیش از آن مقدار هزینهای که شما در این جنگها صرف کردید یا فدیههایی که دادید بهره شما میشود دو ﴿وَ یَغْفِرْ لَکُمْ﴾ این ﴿وَ یَغْفِرْ لَکُمْ﴾ ناظر به ایمان است چون اگر فقط یک حسن مردمی باشد و حسن دنیایی باشد و شرک باقی باشد هرگز ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمیفرماید به اینها وعده آمرزش بده که خدا میآمرزد چون خدای سبحان ﴿لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ پس اینکه فرمود ﴿وَ یَغْفِرْ لَکُمْ﴾ نشانه آن است که منظور از آن خیر ایمان است
این جمله ﴿ما کانَ لِنَبِیِّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری﴾ گرچه خبریه است ولی به داعی انشاء بنا شده است و این یک نفیی است که نهی را به همراه دارد نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ احزاب آمده است در سوره احزاب آیه 53 به این صورت آمده ﴿وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا﴾ این ﴿ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا﴾ که جمله نفی است پیام نهی دارد یعنی حق ایذا ندارید اینجا هم ظاهرش نهی است حالا این نهی تحریمی است یا نهی تنزیهی است یا ارشاد است و مانند آن مسائلی است که برخی از آنها گذشت برخی از آنها مطالباش خواهد آمد قرآن کریم در بسیاری از این موارد آن راز و رمز حکم را بازگو میکند میفرماید شما این مال که میطلبید این دنیا است و خدا آخرت میخواهد اگر ما گفتیم مؤمنین ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾ این حکم اخروی است و شما میخواهید این ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾ در یک مقطعی به صورت دریافت هدیه تبدیل بشود و حال اینکه این چنین نیست این جنگ بدر اولین جنگ است هنوز پایگاه شما مستقر و مستحکم نشده اینها هم برمیگردد توسعه میکنند دوباره تهاجم را شروع میکنند بنابراین این ﴿تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا﴾ تاویل آن نهی است اما اینکه فرمود خدا علیم و حکیم است مشابه این هم قبلاً هم گذشت که اسمائی که در پایان هر آیه ذکر میشوند ضامن مضمون آن آیهاند یعنی شما اگر عزت میخواهید باید مطیع راهنمایی عزیز باشید اگر میخواهید به حکمت باریابید از رهنمود خدای حکیم بهره ببرید چون ﴿وَ اللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ عزت شما و حکمت شما را او باید تأمین کند.
اما کریمه ﴿لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ چهار وجه در بحث دیروز از جناب زمخشری نقل شده و اشاره شد به اینکه این آیه منحصر در وجوه چهارگانه نیست وجوه دیگری هم برخی از مفسران ارائه کردند.
وجه پنجم این است که آنچه که قضایای الهی بر آن مستقر شد این است و خداوند فعل قلیله اصحاب بدر دین را یاری کند و کفر را سرنگون چون این قضای الهی بود و مقدر الهی این بود که با اصحاب بدر با همین گروه کم دین را یاری کنند اگر یک غفلتی احیاناً این گروه کردهاند خدا از اینها صرف نظر میکند آن مطلبی که در قضای الهی گذشت این است این میشود وجه پنجم.
وجه ششم که جناب قرطبی در تفسیرش نقل کرده است این است که در کتاب الهی گذشت که خداوند امت را با بوی پیغمبر عذاب نمیکند ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ این مطلب که در همان آن اوائل اشاره شد پیام خاص خود را دارد طوری نیست که اصحاب را جری بکند که آنها فرصت و جرأت بدهد که دست به هر خلافی بزنند بگویند تا پیغمبر زنده است ما در امانیم این چنین نیست و این که آن نازل به عذاب استئصال و عذاب عمومی امت است گذشته از این ممکن است ذات اقدس الهی به احترام پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) موقتاً عذاب نکند ولی طلبکاری اینها زمینه عذاب قیامت را فراهم میکند بالأخره اینها عذاب قیامت معذب میشوند یا بعد از رحلت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عذاب میبینند این وصف چندان تام نیست.
وجه هفتم این است که در کتاب الهی گذشت که اگر شما از معاصی کبیره پرهیز کردید با معاصی صغیره مؤاخذه نمیشوید ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ﴾ که این را هم قرطبی از طبری نقل کرده است این هم تام نیست برای اینکه اسیرگیری در جنگ بدر یک ارتباط تنگاتنگی به استقرار نزاعی یا عدم استقرار نظام دارد جزء معاصی صغیره نیست جزء معاصی کبیره است اگر چنانچه عذاب عظیم به دنبال او است معلوم میشود ذنب عظیم است در نوبتهای قبل اشاره شد که از اینکه فرمود ﴿لَمَسَّکُمْ فیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ معلوم میشود که این اسیر گیری بدون اذن رهبری مسلمین ذنب عظیم است زیرا این ذنب عظیم است که به دنبالاش عذاب عظیم را همراه خواهد داشت پس این وجهی هم که جناب قرتوی از طبری نقل میکند تام نیست این وجوهی که تام است حالا چهار وجه پنج وجه و مانند آن و بیش از اینها که برخی از مفسران دیگر میتوانند ارائه کنند همه اینها میتواند زیر مجموعه ﴿لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ﴾ باشد حصر در یک وجه خاص هم وجهی ندارد دلیلی بر حصر وجود ندارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بتول کوهي -
برگزیده تفسیر نمونه
مسأله مهمى که در مورد اسیران جنگى وجود دارد موضوع اصلاح و تربیت و هدایت آنهاست.
لذا در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که اسیران را با بیان دلگرم کنندهاى به سوى ایمان و اصلاح روش خود دعوت و تشویق کند، مىگوید: «اى پیامبر! به اسیرانى که در دست شما هستند بگو: اگر خداوند در دلهاى شما خیر و نیکى بداند بهتر از آنچه از شما گرفته شده، به شما مىبخشد» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْرى إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ).
منظور از کلمه «خَیْراً» در جمله اول همان ایمان و پذیرش اسلام است و منظور از آن در جمله بعد پاداشهاى مادى و معنوى است که در سایه اسلام و ایمان عاید آنها مىشود.
علاوه بر این پاداشها لطف دیگرى نیز در باره شما کرده «و گناهانى را که در سابق و قبل از پذیرش اسلام مرتکب شدید، مىبخشد، و خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
مروى است که چون عباس بعد از دادن فدا، به شرف اسلام مشرف شد، این آیه آمد: یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ :اى پیغمبر برگزیده، قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ اَلْأَسْرىٰ : بگو مر آن کسانى را که در دست شما هستند از اسیران «بدر» که از آنها فدا اخذ نمودید، إِنْ یَعْلَمِ اَللّٰهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً :اگر خداى تعالى بداند در قلبهاى شما خیرى را از ایمان و اخلاص، یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمّٰا أُخِذَ مِنْکُمْ :عطا فرماید به فضل و کرم، شما را بهتر از آنچه اخذ شده از شما نقدى که براى فدا داده اید، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ :و بیامرزد مر شما را، وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ :و خداى متعال آمرزنده است گناهى را که در وقت شرک واقع شده، مهربانست که شما را توفیق اسلام مرحمت فرموده
نقل شده که: عباس بن عبد المطلب فرمود که: حق تعالى مرا دو وعده داد: یکى بهتر از آنچه از من گرفته عطا فرماید و بدین وعده وفا فرمود، چه حالا بیست بنده دارم که هریک براى من بیست هزار دینار تجارت مى کنند و سقایۀ زمزم را به من مرحمت نموده که از همۀ اموال عرب دوست تر دارم وعدۀ دوم مغفرت است، امیدوارم به آن نیز وفا فرماید، و مرا بیامرزد، چه ذات احدیت او کریم و در وعدۀ کریم خلافى نیست
در منهج روایتى آمده که اول حال، عباس عموى پیغمبر، اظهار اسلام نمود تا فدیه ندهد، و از حضرت اجازه خواست که برود ام الفضل و اطفال را بیاورد حضرت اجازه، و چون از مدینه خارج شد، قصد کرد در مکه اقامت و به عقیدۀ سابق باقى باشد جبرئیل نازل، و پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را از سرّ عباس مطلع نمود، حضرت او را احضار، و فرمود: چنین قصدى کردى، اینجا محبوس باش تا به اعتقاد صحیح ایمان آرى، یا فدیه دهى عباس فکر کرد که این مطلب سرّى بود میان من و ام الفضل و کسى مطلع بر اسرار نباشد، البته حضرت آن را از جانب خدا فرماید، پس به صدق تمام اسلام آورد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ اَلْأَسْرىٰ إِنْ یَعْلَمِ اَللّٰهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً» 70 ابو الفتوح نوشته است: عبّاس بن عبد المطّلب گفت: آیه در من آمد و در اصحاب من و عبّاس از جمله ى آن ده مرد بود که ضمان طعام، اهل بدر کرده بودند از کافران و آن روز نوبت عبّاس بود، و عبّاس براى آن روز بیست اوقیّه زر داشت تا صرف کند چون آن روز، کارزار در پیوست و او به آن نرسید که زر خرج کند و قوم کشته شدند و اسیر و منهزم و آن بیست اوقیه زر از عبّاس بستدند در کارزار وقتى که او را به پیش رسول آوردند، رسول سه کار بر او عرضه کرد: از اسلام و قتل و فدا، او گفت: از من بیست اوقیّه زر بستده اند در این کارزار بفرماى تا به فدیه از من برگیرند رسول گفت: زرى که از تو ستانده اند آن است که تو آورده بودى که در کارزار خرج کنى از تو بستاندند، از آن حساب فدا چگونه باشد؟ محال مگو فداى خود و آن برادرزادگانت بده عقیل و نوفل بن الحارث، گفت: از کجا آرم ؟ گفت از آن زر که به امّ الفضل دادى وقت آنکه بیرون مى آمدى و گفتى آن براى تو است و براى فرزندانم عبد اللّه و عبید اللّه و فضل و قثم گفت اگر آن بدهم مرا و عیال مرا سؤال باید کردن از مردمان تو روا دارى ؟ و لیکن که خبر داد تو را از آنچه به امّ الفضل دادم گفت: خداى و آن به وزن چندین بود و کیفیّت و کمّیّت آن بگفت، عبّاس اندیشه کرد، و گفت: این حدیث راست است و اسلام آورد و عبّاس گفت: راست گفت خداى تعالى در آنچه گفت از من بیست اوقیّه زر ببردند به عوض آن چندان مرا مال بداد که بیست غلام بخریدم و هریکى را بسیار مال دادم تا به تجارت رفتند براى من کمینه غلامى بیست هزار درم سرمایه داشت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ اَلْأَسْرىٰ إِنْ یَعْلَمِ اَللّٰهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمّٰا أُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ، وَ إِنْ یُرِیدُوا خِیٰانَتَکَ فَقَدْ خٰانُوا اَللّٰهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْکَنَ مِنْهُمْ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ این دو آیه چون ترجمه شده و واضح است محتاج بتوضیح نیست و خلاصه اینکه خطاب برسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است که به این اسیرانى که در دست مؤمنینند بگو خدا از قلب و نیّت شما آگاهست اگر خدا بداند که در قلب شما خیر است یعنى راغب بایمان و یکتاپرستى مى باشید و قصد افساد و ضدّیت با مسلمین ندارید و ایمان آوردید بشما بهتر از آنچه از شما گرفته شده خواهد داد و بعلاوه گناهان گذشته شما را مى آمرزد زیراکه او آمرزنده گنهکاران است و بمؤمنین مهربان است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
لذا در چهارمین آیه مورد بحث به پیامبر ص دستور مى دهد که اسیران را با بیان دلگرم کننده اى به سوى ایمان و اصلاح روش خود دعوت و تشویق کند، و مى گوید: اى پیامبر به اسیرانى که در دست شما هستند بگو اگر خداوند در دلهاى شما خیر و نیکى بداند بهتر از آنچه از شما گرفته شده،به شما مى بخشد ، ( یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ اَلْأَسْرىٰ إِنْ یَعْلَمِ اَللّٰهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمّٰا أُخِذَ مِنْکُمْ ) منظور از کلمه خیرا در جمله إِنْ یَعْلَمِ اَللّٰهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً همان ایمان و پذیرش اسلام است و منظور از خیرا در جمله بعد پاداشهاى مادى و معنوى است که در سایه اسلام و ایمان عاید آنها مى شود،و به مراتب بالاتر از مبلغى است که به عنوان فداء پرداخته اند علاوه بر این پاداشها لطف دیگرى نیز در باره شما کرده و گناهانى را که در سابق و قبل از پذیرش اسلام مرتکب شدید،مى بخشد،و خداوند آمرزنده و مهربان است ( وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ )
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
در شأن نزول آیه آمده است: عباس، عقیل و نوفل در جنگ بدر اسیر شدند، پیامبر صلى الله علیه و آله با گرفتن فدیه آنان را آزاد کرد، آنان هم مسلمان شدند پول فدیه هایشان هم بعداً به آنان برگردانده شد
در تفاسیر آمده است، پس از جنگ بدر برخى گفتند: به احترام پیامبر، از عبّاس، عموى آن حضرت فدیه نگیرید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «و اللّه لا تذرن منه درهماً» به خدا سوگند از یک درهمش هم نگذرید! سپس آن حضرت به عموى خود فرمود: «تو ثروتمندى، براى خودت و برادرزاده ات عقیل، فدیه بده» عبّاس گفت: «اگر فدیه دهم بى پول مى شوم!» حضرت فرمودند: «از پول هایى که نزد همسرت امّ الفضل در مکّه گذاشته اى خرج کن» عبّاس گفت: «احدى از این ماجرا خبر نداشت، فهمیدم که به راستى تو پیامبر خدا هستى» و همان جا مسلمان شد
در نظام اسلامى، براى اسراى جنگ، سه طرح مشروع و مقبول است:
1 آزاد کردن بدون فدیه، مثل آنچه در فتح مکّه واقع شد، با آنکه مسلمانان قدرت اسیر و فدیه گرفتن را داشتند، ولى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله همه را با جمله ى «انتم الطلقاء» آزاد ساخت
2 آزادى اسیران با گرفتن فدیه ى نقدى یا مبادله ى اُسرا
3 نگه داشتن اسیران در دست مسلمانان، تا هم از قدرت یافتن دشمن جلوگیرى شود، هم به تدریج تعالیم دین را آموخته و به اسلام ارشاد شوند
انتخاب هریک از این سه راه در اختیار حاکم اسلامى است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ اَلْأَسْرىٰ إِنْ یَعْلَمِ اَللّٰهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمّٰا أُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ پس ازآن که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از اسیران فدیه گرفت، خدا به او دستور داد که به آنان بگوید: اگر شما به خدا ایمان بیاورید، خداوند چیزى را به شما عوض خواهد داد که در دنیا و آخرت بهتر از فدیه باشد
مفسران گفته اند: گروهى از اسیران اسلام آوردند ازاین رو، خدا به پیامبرش دستور داد که به آنها بگوید: اگر آنچه را گفتید حق باشد، خدا بهتر از آنچه را از شما گرفته به شما عوض خواهد داد و شما را مى آمرزد و اگر گفتۀ شما از روى نفاق باشد، شما کافر شدید و از پیش نیرنگ کردید و خدا پیامبرش را بر شما قدرت خواهد داد
مفسران از جمله رازى و طبرسى گفته اند: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عمویش عبّاس گفت: فدیۀ خودت و دو برادرزاده ات، عقیل و نوفل را بده عباس گفت: من مسلمان بودم و آنان مرا به زور از مکه بیرون آوردند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به او گفت: اگر آنچه مى گویى حق باشد، خدا تو را پاداش خواهد داد عبّاس گفت: چیزى به همراه خود ندارم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کجاست آن طلایى که به همسرت امّ الفضل تحویل دادى و به او گفتى: اگر حادثه اى برایم پیش آمد، این طلا از آن تو و فرزندانت باشد؟ عباس گفت: چه کسى تو را از این موضوع آگاه کرد؟ او گفت: خداى تعالى به من خبر داد عبّاس گفت: گواهى مى دهم که تو پیامبر خدایى به خدا سوگند! این موضوع را جز خدا هیچ کس نمى داند پس از این رویداد، عبّاس گفت: خدا و پیامبرش راست گفتند و خداوند چندین برابر فدیه اى که دادم به من عوض داد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.