● فرزانه بيات -
تفسیر نمونه
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دلدارى مى دهد که از سرکشیها و عصیانهاى مردم ، دلسرد و نگران نشود، مى گوید: (اگر آنها روى از حق بگردانند نگران نباش و بگو خداوند براى من کافى است چرا که او بر هر چیزى توانا است ) (فان تولوا فقل حسبى الله ).
(همان خداوندى که هیچ معبودى جز او نیست ) و بنابراین تنها پناهگاه او است (لا اله الا هو).
آرى (من تنها بر چنین معبودى تکیه کرده ام ، و به او دلبسته ام و کارهایم را به او واگذارده ام (علیه توکلت ).
(و او پروردگار عرش بزرگ است ) (و هو رب العرش العظیم ).
جائى که عرش و عالم بالا و جهان ماوراء طبیعت با آنهمه عظمتى که دارد، در قبضه قدرت او، و تحت حمایت و کفالت او است ، چگونه مرا تنها مى گذارد و در برابر دشمن یارى نمى کند؟ مگر قدرتى در برابر قدرتش تاب مقاومت دارد؟ و یا رحمت و عطوفتى بالاتر از رحمت و عطوفت او تصور مى شود؟
خداوندا هم اکنون که این سوره را به پایان مى رسانیم و این سطور را مى نگاریم دشمنان ما را احاطه کرده و ملت رشید و قهرمان ما براى بر چیدن ظلم و فساد و استبداد بپاخاسته است ، یکپارچگى بى نظیر و اتحادى که هیچگاه تصور نمى شد در میان همه صفوف و قشرها بدون استثناء پیدا شده ، حتى کودکان و خردسالان نیز در این مبارزه شریکند، و هیچکس از هیچ نوع فداکارى مضایقه ندارد.
پروردگارا تو همه اینها را مى دانى ، و مى بینى و تو کانون مهر و محبتى ، و تو به مجاهدان وعده پیروزى داده اى ، نصرت و یاریت را نزدیک کن ، و پیروزى نهائى را به ما مرحمت فرما، و این تشنگان و شیفتگان را با زلال ایمان و عدل و آزادى سیراب فرما. انک على کل شى قدیر.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
تفسیر إثنى عشری
فَإِنْ تَوَلَّوْا :پس اگر پشت کنند و اعراض نمایند از فرمانبردارى، یا اعراض کنند کافران از ایمان آوردن و تصدیق نمودن تو فَقُلْ حَسْبِیَ اَللّٰهُ :پس بگو کافى و بس است مرا خداى تعالى که شر شما را کفایت، و مرا غالب و شما را مغلوب فرماید لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ :هیچ معبودى نیست به حق و قابل پرستش و ستایش مگر ذات احدیت او سبحانه این در حکم دلیل باشد بر ما قبل، یعنى «حَسْبِیَ اَللّٰهُ » عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ :بر ذات سبحانى توکل نمودم و کار خود را به او گذاشتم، پس امیدوارى و ترسى ندارم از هیچ کس مگر او وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ :و او است پروردگار عرش بزرگ مراد عظیم یا جسم اعظم است که محیط باشد بر جمیع آسمان و زمین، و مقادیر و احکام از آن نازل مى شود و قبلۀ دعا و مطاف ملائکه، و آن را به قدرت خود نگاه دارد
تبصره علامۀ مجلسى (رحمه الله) در مرآت العقول بیان فرموده که: عرش گاهى اطلاق شود بر جسم عظیم که احاطه دارد به سایر جسمانیات، و گاهى اطلاق شود بر جمیع مخلوقات، و گاهى اطلاق شود بر علم و صدوق (رحمه الله) در اعتقادات خود دو وجه اخیر را ذکر، و بعد فرمود: اما عرشى که جمله جمیع مخلوقات است پس حامل آن هشت ملک مى باشند: 1 به صورت بنى آدم، و طلب رزق نماید از خداى تعالى براى اولاد آدم 2 به صورت گاو، طلب رزق بهائم را نماید 3 به صورت شیر، طلب رزق تمام درندگان را نماید 4 به صورت خروس، طلب رزق طیور را نماید؛ پس اینها امروز چهار باشند و روز قیامت هشت نفر شوند اما عرشى که علم است حملۀ آن چهار نفر از اولین: حضرت نوح و ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السلام، و چهار نفر از آخرین: حضرت محمد و على و حسن و حسین علیهم السلام مى باشند چنین روایت شده به اسانید صحیحه در عرش و حملۀ آن، و این جماعت حاملین عرش علم شدند براى آنکه شرایع انبیاى قبل از پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله بر شریعت این چهار پیغمبر بوده، و علوم سلف برگردد به ایشان، و بعد از حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم تمام علوم، سر چشمۀ آن اهل بیت عصمت و طهارت بوده اند
و مفسرین نقل نموده که عرش الهى هزار رکن دارد و به روایتى سیصد هزار قائمه و از هر قائمه تا قائمۀ دیگر سیصد هزار سال است و تمام آن مملو است از ملائکۀ حافات و صافات، و حاصل معنى و مراد آیۀ شریفه آنست که: اى پیغمبر بگو خدائى که عرش با این عظمت را نگاه دارد، قادر است بر آنکه مرا از شر منافقان و کافران نگاهدارى و حفظ فرماید در پناه خود
در تفسیر منهج نقل نموده که: مرد صالحى حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دید که در مجمعى نشسته، عده اى از اصحاب اطراف آن سرور گرد آمده، مردى از جملۀ آشنایان درآمد خواست که بنشیند، پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله دست او را گرفت، و بر بالاى دست صحابه جاى داد عرض کردند: یا رسول الله، این شخص کیست که او را بر ما مقدم داشتى و به این مرتبۀ تکریم و تعظیم او را رساندى ؟ فرمود: این مردى است که در عقب هر نمازى دو آیۀ آخر سورۀ برائت مى خواندى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
129 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ
یعنى اگر با همۀ این اوصاف و خیرخواهى که دارى، از قبول دعوت تو اعراض کردند بگو: خدا براى من بس است کار خود را بر او محول کردم، او کسان دیگرى مى رساند که از دعوت من بهره برند و آن را قبول کنند وَ هُوَ رَبُّ دلیل کافى بودن و وکیل بودن است، آرى گرداننده حکومت بزرگ جهان کافى و وکیل و کارساز است، روز دوشنبه 8 جمادى الثانیة 1401 مطابق 1360 1 24 طرف صبح تفسیر سورۀ توبه تمام گردید و الحمد للّٰه و هو خیر ختام
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عرفانی اشراق
فَإِنْ تَوَلَّوْا، فَقُلْ حَسْبِیَ اَللّٰهُ ، لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ
پس اى پیامبرم هرگاه مردم از تو روى برگرداندند، بگو خدا مرا کافى است، که جز او خدایى نیست، من بر او توکّل کرده ام، که او پروردگار عرش اعظم است
عشق انسان را به حسبى اللّه وا مى دارد، و سالک را همچون کشتى که در حال غرق شدن در دریاى متلاطم طوفانى است، نجات مى بخشد پس به قول حافظ : «عاشق شو ور نه روزى کار جهان سرآید» به آبِ کم قناعت مکن، که چون جویى روان و جارى است؛ بلکه خود را به دریایى بسپار، که در آن جز آب و پاکى زلالیت، چیز دیگرى نمى یابى
از پدر آموز اى روشن جَبین رَبَّنا گفت و ظَلَمْنَا پیش از این نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت نه لواى مکر و حیلت بر فراخت باز آن ابلیس، بحث آغاز کرد که: بُدم من سرخ رو کردیم زرد رنگ رنگِ تُست، صبّاغم تویى اصلِ جُرم و آفت و داغم تویى هین بخوان «رَبِّ بِمٰا أَغْوَیْتَنِی » تا نگردى جَبرى و کژ کم تنى بر درختِ جَبْر تا کَى بر جهى ؟ اختیارِ خویش را یکسو نهى ؟ همچو آن ابلیس و ذُرّیّاتِ او با خدا در جنگ و اندر گفت و گو چون بُوَد اِکراه با چندان خوشى که تو در عصیان همى دامن کشى ؟ آن چنان خوش، کس رود در مُکرهى ؟ کس چنان رقصان دَوَد در گمرهى ؟ بیست مَرده جنگ مى کردى در آن کت همى دادند پند آن دیگران که: صواب این است و راه این است و بس کَى زند طعنه مرا؟ جز هیچ کس کَى چنین گوید کسى کو مُکْرَه است ؟ چون چنین جنگد کسى کاو بى ره ست ؟ هرچه نفست خواست، دارى اختیار هرچه عقلت خواست، آرى اضطرار داند او کاو نیکبخت و مَحْرَم است زیرکى ز ابلیس و عشق از آدم است زیرکى، سبّاحى آمد در بحار کم رهد، غرق است او پایانِ کار هِل سباحت را رها کن کبر و کین نیست جَیحون، نیست جو، دریاست این وآنگهان دریاى ژرفِ بى پناه در رُباید هفت دریا را چو کاه عشق، چون کشتى بُوَد بهرِ خواص کم بُوَد آفت بُوَد اغلب خلاص زیرکى بفروش و حیرانى بخر زیرکى ظنّ است و حیرانى نظر عقل قربان کن به پیشِ مُصطفى حَسْبِىَ اللَّه گو که اللّٰه ام کَفىٰ همچو کنعان سر ز کشتى وامکش که غرورش داد نفسِ زیرَکش که: بر آیم بر سرِ کوهِ مشید منّت نُوحم چراباید کشید چون رمى از منّتش اى بى رَشَد؟ که خدا هم منّتِ او مى کَشَد چون نباشد منّتش بر جانِ ما؟ چونکه شُکر و منّتش گوید خدا تو چه دانى اى غَرارۀ پُر حَسد که نهادن منّت او را مى رسد کاشکى او آشنا نآموختى تا طَمَع در نوح و کشتى دوختى کاش چون طفل از حِیَل، جاهل بُدى تا چو طفلان، چنگ در مادر زدى یا به علمِ نَقل کم بودى مَلى علمِ وَحْى دل رُبودى از ولى با چنین نورى، چو پیش آرى کتاب جانِ وحى آساى تو، آرد عتاب چون تَیَمُّم با وجودِ آب دان علمِ نقْلى با دَمِ قطبِ زمان خویش ابله کن تَبَع مى رَو سپس رَسْتگى زین ابلهى یابى و بس
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ وظیفۀ پیامبر، تنها ابلاغ است و بس بنابراین، هرکس هدایت شود، به نفع خود اوست و هرکس گمراه شود، به زیان خودش مى باشد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله یقین داشت که خدا او را بسنده است و با یارى و عنایت خود، وى را نیرومند خواهد کرد؛ زیرا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تنها به
او تکیه کرده است این سوره را با سخنان صاحب تفسیر المنار به پایان مى بریم
او گفته است:
خداوند بنى هاشم را به سبب برخوردارى از فضایل و اخلاق نیکو، برگزید به عنوان نمونه، هاشم کسى است که همبستگى قریش از او بود و همو بود که از قیصر روم پیمان گرفت در سفر تابستانى به شام، قریش مورد حمایت او قرار گیرد و نیز از حکومت یمن پیمان گرفت تا در سفر زمستانى از آنان حمایت کند وى نخستین کسى است که نان را براى تهى دستان قوم خود و نیز براى کسانى که در موسم حج به مکّه مى آمدند، ترید کرد فرزند وى عبد المطلّب هم در سخاوت و بزرگوارى بالاتر از پدرش بود
خلاصۀ سخن: بنى هاشم، از لحاظ اخلاق، از همۀ مردم بزرگوارتر و متواضع تر بودند و در این جهت، کسى نمى تواند با آنان رقابت کند
در برخى از روایات آمده است: آخرین آیه اى که از آسمان نازل شد، این آیه بود: «حَسْبِیَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ »
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
قمى ره فرموده من انفسکم یعنى مانند شما است در خلقت و قرائت مى شود من انفسکم بفتح فاء یعنى از نفیس ترین و شریف ترین شما و در جوامع این قرائت را نقل نموده که نسبت به پیغمبر (ص) و حضرت زهرا (ع) داده اند و بعضى گفته اند مراد آنست که از جنس شما است یعنى نبىّ عربى است و بعضى گفته اند یعنى از جنس شما بشر است و ملک نیست در هر حال در مقام امتنان است که از خود شما است و با شما سنخیّت دارد مى توانید با او مأنوس شوید و از اخلاق و رفتارش کسب کمال و معرفت نمائید و بر حسن سابقه اش اطلاع پیدا کنید و موجب مزید اطمینان شما به اقوالش شود و اینکه ملاحظه مى کنید آن حضرت سعى و کوشش فوق العاده دارد که شما اسلام قبول نمائید براى آنست که خیلى سخت و دشوار و ناگوار است بر او رنج و مشقّت و زحمت شما در دنیا و آخرت و مى خواهد شما را به عزت و سعادت و سلامت و کرامت دارین برساند باین جهت حریص است با سلام شما که نمى خواهد یک نفر کافر در دنیا باشد و از منافع دنیوى و اخروى دین او محروم گردد و باهل ایمان مخصوصا رأفت و رقّت و رحمت شدید دارد و مهربان و غمخور و دلسوز آنها است مى خواهد مردم را از وادى ضلالت بشاهراه هدایت واصل نماید و اهل ایمان را بحسب مراتب بکمال لایق خودشان برساند و از آفات مصون فرماید و بااین همه آیات واضحات باز اگر از قبول ایمان اعراض نمودند بگو کافى است مرا خدا براى نگهدارى از شرّ دشمنان و غلبه دینم بر ادیان امیدوار به اویم و از کسى جز او باک ندارم و بغیر اوامرم را واگذار نمى کنم او خداوند ملک عظیم است چنانچه در توحید از امام صادق (ع) نقل نموده که مراد از عرش ملک است و تحقیق معنى عرش در ضمن تفسیر آیة الکرسى گذشت و از بعضى روایات استفاده مى شود که مخاطب در آیه اول ائمه اطهارند و پیغمبر (ص) از ایشان است و ناگوار و شاقّ است بر او رنج و مشقّت ایشان و اهتمام دارد بحفظ حقوق ایشان و در رأفت و رحمت آن حضرت بر ایشان اهل ایمان با ایشان شریکند و در ثواب الاعمال و عیاشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده که هرکس سورۀ انفال و سورۀ برائت را در هر ماه بخواند هرگز نفاق در قلب او داخل نمى شود و از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) است و عیاشى اضافه فرموده که در روز قیامت از مائده هاى بهشتى با شیعیان او مى خورد تا فارغ شوند مردم از حساب و گفته شده است سوره برائت آخر سورۀ است که بر پیغمبر اکرم نازل شده و این دو آیه آخرین آیات نازله از آسمان است و به کلمه العظیم کلام خداوند عظیم ختم شده است و الحمد للّه اولا و آخرا و الشکر على آلائه باطنا و ظاهرا در کافى از امام باقر (ع) نقل نموده که پیغمبر (ص) فرمود خداوند عطا فرمود بمن سور طول را بجاى توریة و مئین را بجاى انجیل و مثانى را بجاى زبور و فضیلت داد مرا بمفصّل شصت و هشت سوره که آن شاهد بر سایر کتب است پس توریة کتاب موسى (ع) است و انجیل از آن عیسى (ع) و زبور از آن داود (ع) است فیض ره فرموده در تفسیر این الفاظ اختلاف شده و اقرب بصواب و جامع ترین آنها بسور کتاب آنست که طول مانند صرد هفت سوره اول قرآن باشد بعد از فاتحه بنا بر آنکه انفال و برائت یک سوره باشند چون آن دو به تمامى در باب جنگها نازل شده و قرینتین نامیده شده اند و مئین از بنى اسرائیل تا هفت سوره باشد و مسمّى باین اسم شده براى آنکه هریک از آنها قریب یک صد آیه است و مفصّل از سوره محمّد تا آخر قرآن باشد و باین اسم نامیده شده براى زیادى فواصل آن و مثانى بقیّه سور است که از مئین کمتر و از مفصّل زیادتر است گویا آنکه طول اولا مبادى قرار داده شده و توالى آن مثانى آن و مئین ثانیا مبادى فرض شده و توالى آن مثانى براى آنست و باین مناسبت حقیر جلد دوم روان جاوید را بآخر سور طول ختم نمودم و اینکه در ترجمه آیات مراعات پاره اى از قوانین زبان فارسى نشده به ملاحظۀ آن بوده که معناى هر لغتى در محل خود براى خواننده معلوم شود چون نیل باین مقصود اهم از مراعات آن قوانین بوده است و الحمد للّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.