● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
إِنَّ عَلَینا لَلهُدی (12)
إِنَّ عَلَینا: به درستی که بر ما واجب است از راه لطف، لَلهُدی:
راهنمائی نمودن. یعنی حکمت و مصلحت مقتضی آن است که هدایت مردمان کنیم به ارسال رسل و انزال کتب و نصب دلایل و بیان شرایع. اما قبول هدایت به اختیار بندگان است نه به اجبار، تا ثواب و عقاب بر آن لازم آید. پس هر که اطاعت نمود، هدایت یافت و هر که اعراض نمود به سوء اختیار خود، گمراه شد.
«إِنّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً».[اینکهما «1»
راه است و چاه دیده بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند، آگاه ساختن انسان ها را با خوبى و بدى و رساندن خوبان و بدکاران را به فرجام شایسته آنان، بر خود لازم شمرده است.
إنّ علینا للهدى
«هدى» مصدر و به معناى ارشاد و راهنمایى است (قاموس). مراد از هدایت ممکن است اعم از هدایت فطرى و تشریعى و نیز رساندن به مقصد باشد. جملات «سنیسّره للیسرى» و «سنیسّره للعسرى» (در آیات پیشین) مؤید تعمیم است.
2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخیل، وعده تخلّف ناپذیر خداوند و نمونه اى از هدایت گرى او است.
فسنیسّره للیسرى ... فسنیسّره للعسرى ... إنّ علینا للهدى
جمله «إنّ علینا للهدى»، به منزله تعلیل براى آیات پیشین است; یعنى، چون هدایت را بر خویش لازم شمرده ایم، براى هر یک از آن دو دسته فرجام مناسب برخوردشان با هدایت را فراهم مى سازیم.
3 - خداوند، با آگاه ساختن ثروتمندان بخیل از آینده دشوارشان، بر آنان اتمام حجت کرده است.
إنّ علینا للهدى
مفاد آیه شریفه این است که نشان دادن راه، وظیفه ما است و پیامد بى اعتنایى بخیلان به هدایت ها، بر عهده خود آنان است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
فرجام کار تیره بختان و نیک بختان
در ادامه آیات قرآن به این اصل اساسى توجه مى دهد که هدایت و ارشاد، از سوى خدا و پیامبر است و حق پذیرى و گزینش درست از خود شماست؛ چرا که اجبار و اکراهى در کار نیست و سود و زیان حق گرایى و حق پذیرى شما هم به خودتان باز مى گردد، و نه به خداى به نیاز.
در این مورد مى فرماید:
إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى
بى گمان راه نمودن به مردم به عهده ماست، و ما هستیم که راه را مى نماییم؛ امّا هدایت پذیرى و گزینش راه درست از بیراهه با خود شماست.
با این بیان روشنگرى مى شود که خدا هدایت و رهنمود انسان ها را به خود لازم فرموده، نه گمراهى و به بیراهه بردن آنان را، آن گونه که پاره اى از جبرگرایان مى پندارند.
به باور «قتاده» منظور این است که: بیان روشن راه فرمانبردارى و قانون گرایى و انجام شایسته و بایسته نماز و روزه، حج و پرداخت زکات و دیگر کارهاى شایسته و هشدار از گناهان با ماست، و عمل درست با شما مردم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(12)- إِنَّ عَلَینا لَلهُدی بدرستی که بر ما واجبست راه نمودن یعنی حکمت و مصلحت ما مقتضی آنست که هدایت مردمان کنیم بنصب دلایل و بیان شرایع و اما اهتداء باختیار ایشانست یعنی بر ما است طریقه هدی کقوله وَ عَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبِیلِ ایندلیلست بر وجوب لطف بر حق سبحانه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
انفاق و دورى از آتش دوزخ
در تعقیب آیات گذشته که مردم را به دو گروه مؤ من سخاوتمند و گروه بى ایمان بخیل تقسیم کرده ، و سرنوشت هر کدام را بیان مى نمود در آیات مورد بحث نخست به سراغ این مطلب مى رود که کار ما هدایت است نه اجبار و الزام ، این وظیفه شما است که تصمیم بگیرید و مرد راه باشید، بعلاوه پیمودن این راه به سود خود شما است ، و هیچ نیازى ما به آن نداریم .
مى فرماید: مسلما هدایت کردن بر عهده ما است (ان علینا للهدى ). چه هدایت از طریق تکوین (فطرت و عقل ) و چه از طریق تشریع (کتاب و سنت ) ما آنچه در این زمینه لازم بوده گفته ایم و حق آن را ادا کرده ایم .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
إِنَّ عَلَینا لَلهُدی
خدای مهربان میفرماید: بر ما لازم است بشر را به راه راست و طریق حق هدایت کنیم. ولی پیمودن یک چنین راه وظیفه بشر میباشد. گرچه خدا اینکه قدرت را دارد که بشر را به پیمودن طریق حق وادار نماید. ولی در اینکه صورت از انسان سلب اختیار و آزادی خواهد شد.
و اینکه معنا از نظر مبارک دین اسلام که میفرماید: لا إِکراهَ فِی الدِّینِ یعنی اکراه و اجباری در پذیرش دین نیست سازش ندارد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[12] چه کس مسئول عمل تو است، تو یا پروردگارت! هر یک از ما، بنا بر فطرت و بدون تردید جواب خواهد داد که او خود نوع عمل خود را انتخاب کرده و به همین سبب مسئول از آن است و به آن جزا داده خواهد شد، خداوند متعال برای وی فرصت هدایت یافتن کامل را فراهم آورده است، و بنا بر اینکه هر که راه یابد به سود خود چنین کرده است، و هر که گمراه شود به زیان خویش، و مسئولیت افعال آدمی بر دوش خود او است، هر که بخشیدن مال و تصدیق کردن رسالت را برگزیند، خدا راه خوشی و نیکی و حسنی را به روی او میگشاید، و آن کس که بخل و تکذیب را اختیار کند، راه تنگی و سختی و عسری به روی او باز خواهد شد.
برای کامل کردن اینکه سخن میگویم: هدایت بر خدا است، و تلاش بر عهده ما، پس آدمی کسی است که مسئولیت تلاش خود را متحمل میشود.
«إِنَّ عَلَینا لَلهُدی- نمودن راه راست بر ما است.»
و او، سبحانه و تعالی، گفته است: وَ عَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبِیلِ و إِنَّ عَلَینا بَیانَهُ و بر انسان است که چشم به راه هدایت و بیان خدا باشد، و چون خدا او را هدایت کرد به پیروی از هدایت و روان کردن بیان او بپردازد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
إِنَّ عَلَینا لَلهُدی: بیان آنستکه لازم صفت ربوبیت رهبری و سوق بشر بسوی کمال و سعادت است زیرا غرض اصلی از خلقت جهان آمادگی وسایل تکوینی برای سیر و سلوک بشر بسوی غرضی است که رد انتظار دارد و همچنین وسایل هدایت و رهبری بشر بسوی مقصد معنوی و سعادت حقیقی است و سپاس از نعمتهای آفریدگار را از طریق اعزام رسولان با کمک فطرت و ارشاد خرد تأمین فرموده است.
[176]
بالاخره تهیه وسایل آزمایش و سوق بشر بسوی کمال و سعادت از هر لحاظ از شئون تدبیر و صفت ربوبیت کبریائی است به اینکه که پارهای از نیازهای مادی او را از طریق نظام طبیعت تهیه و آماده فرماید و از لحاظ رهبری بشر بسعادت حقیقی از طریق تشریع و اعزام رسول صلّی اللّه علیه و آله و بناگذاری مکتب عالی توحید تهیه فرماید اینکه نظام پهناور برای آمادگی و امکان سیر و سلوک بشر بسوی مقصدی است که برای او در نظر گرفته شده و وسیله داخلی برای آزمایش و سوق بشر بسوی سعادت همانا نیروی اختیاری است که پروردگار در نهاد او سپرده تا بتواند هر یک از طریقه اطاعت و شعار عبودیت و یا از طریقه غرور و غفلت مسیر خود را بپیماید.
چنانچه بیگانه نعمتهای مادی و موهبتهای معنوی و از جمله نیروی اختیار را در راه کفران نعمت و بر اساس غرور و غفلت از مسیر و ناسپاسی صرف نماید وسایل طبیعی و مادی و همچنین وسایل معنوی و رهبری را که پروردگار دسترس او نهاده وسیله جور و ستم بر خود و ناسپاسی قرار داده است و خود را آماده آینده خطرناکی نموده است.
و از نظر توحید افعالی چنانچه پروردگار بخواهد و مشیت او تعلق بیابد میتواند همه افراد بشر را هدایت فرماید و وسایل مرموز دیگری را فراهم آورد که مردم باختیار خودشان طریقه سعادت را برگزینند ولی از نظر اینکه غرض از تهیه وسایل طبیعی و رهبری معنوی آزمایش محض افراد بطور کامل است بدین نظر همه را بحال خودشان و باختیار محض خودشان نهاده با اینکه هر لحظه طریق سعادت و یا شقاوت را که بخواهند برگزینند.
بر حسب نظام جهان پروردگار هر نوعی را از حد وجودی خاصی بهرمند فرموده همچنین از لوازم وجود و تشخصات و غایت سیر و چگونگی سلوک همه از شئون ربوبیت کبریائی است که برای هر نوعی بهره خاصی از وجود و لوازم تشخص و نهایت و غرضی مخصوص مقرر فرموده است.
اینکه بر حسب نظام کلی و در خصوص سلسله بشر که محصول نظام جهان است نیز طریقه خاصی مقرر فرموده و اساس آن بر اعزام رسولان و نزول وحی بر آنان و بناگذاری مکتب توحید در جهان و دعوت جامعه بشر به پیروی از برنامه مکتب توحید است.
خلاصه تهیه وسایل آزمایش و سوق بشر بسوی سعادت و فضیلت از هر لحاظ از شئون تدبیر و صفت ربوبیت کبریائی است به اینکه که همه گونه نیازهای او را از طریق نظام طبیعت تهیه و آماده فرماید و از لحاظ رهبری بسعادت حقیقی از طریق تشریع دین و اعزام رسولان و نزول وحی بناگذاری مکتب توحید تهیه فرماید.
اینکه نظام پهناور برای آمادگی و امکان سیر و سلوک بشر بسوی مقصدی همیشگی است که برای او در نظر گرفته شده وسیله داخلی و روانی نیز برای آزمایش و سوق بشر بسوی کمال و سعادت همانا نیروی اراده و اختیار و داوری است که پروردگار در نهاد او سپرده تا بتواند هر یک از طریقه انقیاد و شعار عبودیت و یا طریقه غرور و خودستائی را برگزیند و بقضاوت و داوری و اختیار خود هر یک از مقصد سعادت و یا شقاوت که بدان رهسپار است نائل گردد و از اطلاق آیه (إِنَّ عَلَینا لَلهُدی) استفاده میشود که هدایت و ایصال بشر بسعادت و فضیلت و توفیق و نیل او بحیات و زندگی طیب و گوارا نیز وظیفه ساحت پروردگار است زیرا ایمان بارکان توحید و معرفت صفات پروردگار صورت علمی و اعتقادی و حیات روانی است که بوی افاضه میفرماید و اینکه حیات معنوی باطنی ابدی غیر از حیات مادی و جسمانی است که از لوازم حیوانی است و کافر از نظر اینکه فاقد صورت اعتقادی ایمان است بحقیقت مرده و فاقد حیات انسانی است بلحاظ اینکه ارتباط قلبی و اعتقادی بآفریدگار ندارد و از نظر توحید افعالی صورت علمی و علاقه قلبی و حیات روانی را بساحت پروردگار نسبت داده که پیوسته باهل ایمان بطور تجدد فیض ادامه مییابد و اضافه میشود.
و از اطلاق آیه (إِنَّ عَلَینا لَلهُدی) هدایت و ایصال بمطلوب و موهبت روح ایمان است که از شئون صفت ربوبیت میباشد و اضلال نیز مراد اضلال از نظر مجازات و شایستگی مورد است و اضلال ابتدائی هرگز استناد بساحت پروردگار ندارد و اضلال که از نظر مجازات است حقیقت آن راجع بامساک از فیض رحمت است و عدم بذل رحمت نیز مستند بساحت کبریائی خواهد بود از نظر عدم اقتضاء روانی برای نزول رحمت.
حیات طیب و پاکیزه از رذایل یعنی حیات معنوی در اثر معرفت بصفات واجبه حقایق را یافته و بدان اعتقاد نموده و پیوسته در مقام انقیاد برمیآید و از مخالفت پروردگار پرهیز مینماید و لازم ایمان کامل اعتقاد بقدرت و احاطه قیومیه او است و خود را در محیط امن میبیند و به پشتیبانی پروردگار اعتماد دارد و با اینکه اعتقاد ثابت هرگز در زندگی از حوادث و خاطرات ناگوار قلب او متزلزل نمیشود و پیوسته قلب او در ایمان استقامت و استقرار خواهد داشت و خواستهای جز آنچه پروردگار برای او خواسته، خواستهای ندارد.
همین معنای هدایت حقیقی و حیات طیب و اطمینان خاطر است که لازم حیات انسانی و هدایت روانی است پروردگار هر لحظه بوی افاضه میفرماید و ایمان و تقوی بر حسب تحلیل صورت روانی و فعلیت همان حیات انسانی است و رابطه ساحت پروردگار همانا رابطه آفرینش است و بس.
پروردگار برای هر یک از اعمال صالحه اهل ایمان اجر و ثوابی مقرر فرموده و آنرا غایت و غرض از عمل صالح و حرکت جوهری او معرفی نموده زیرا هر عمل اختیاری حرکت ذاتی و استکمال روانی است که با اعداد و کمک و حرکات فکری و جوارحی صورت میگیرد و از درون و از روح ظهور نموده و سبب کمال و نورانیت روح شده بآن نیز باز خواهد گشت و از مقامات ذاتی او شناخته میشود و برای اجر و ثواب و ظهور سیرت آن نیز عالم دیگری مقرر داشته که اشرف ازجهان عمل و تکلیف است و پاداش بصورت نعمت ابدی خواهد درآمد.
بشر در جهان تکلیف از آغاز فاقد هر گونه اندیشه بوده و افراد از یکدیگر امتیاز نداشته زیرا فاقد صورت عقیده و عمل بوده و فقط از طریق عقیده ایمان و کفر و عمل صالح و طالح و نیک و بد امتیاز خواهد یافت از نظر اینکه افعال اختیاری او سیر وجودی بسوی ذات و ذاتیات و مقصدی است که خود آنرا برگزیده و در اثر عقیده صحیح و باطل و شرک و ایمان و عمل خیر و شر و عمل صالح و طالح مسیر افراد از یکدیگر مغایرت مییابد و فقط اندیشه و عقیده و عمل که ظهور اراده و سیرت است سبب امتیاز یکدیگر میگردد.
رابطه پروردگار با موجودات فقط از نظر ایجاد و آفرینش است و عبارت از تمیز وجودی و موهبت و افاضه صورت روانی سعادت و یا شقاوت است که هر یک از افراد از طریق اختیار کسب نموده پروردگار صورت اعتقادی و روانی را بهر یک از افراد بر حسب ایمان و کفر افاضه میفرماید اهل ایمان و سعادتمند مسطوره کمال صفات کبریائی است شقی و کافر نیز مثالی از محرومیت و نقض و پلیدی است و غرض از نظام خلقت همین است در قطب مخالف نیز گروه بیشماری باقصی مرتبه کفران نعمت برآیند و مسطوره تبری و غضب ساحت کبریائی گردند و غرض ثانوی از نظام اختیار و صحنه آزمایش اینکه است که ارواح خبیثه و پلید از ارواح طاهر و نورانی اهل ایمان جدا شده و امتیاز ذاتی بیابند و در دو سو و در دو قطب قرار خواهند گرفت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.