● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
12) إِنَّ عَلَینا لَلهُدی (12)
إِنَّ عَلَینا: به درستی که بر ما واجب است از راه لطف، لَلهُدی:
راهنمائی نمودن. یعنی حکمت و مصلحت مقتضی آن است که هدایت مردمان کنیم به ارسال رسل و انزال کتب و نصب دلایل و بیان شرایع. اما قبول هدایت به اختیار بندگان است نه به اجبار، تا ثواب و عقاب بر آن لازم آید. پس هر که اطاعت نمود، هدایت یافت و هر که اعراض نمود به سوء اختیار خود، گمراه شد.
«إِنّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً».[اینکهما «1»
راه است و چاه دیده بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) وَ إِنَّ لَنا لَلآخِرَةَ وَ الأُولی (13)
وَ إِنَّ لَنا: و به درستی که برای ما است، لَلآخِرَةَ وَ الأُولی: سرای عقبی و سرای دنیا. و چون مالک هر دو ما هستیم، پس در هر دو سرا هر چه خواهیم دهیم. یا ثواب دارین را به مهتدی دهیم و تارک اهتدا ضرر به ما نتواند رسانید.
بلکه ضرر راجع به خود او شود که به سوء اختیار از سعادت دنیا و آخرت محروم و به خسران دنیا و آخرت گرفتار گردد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلّی (16)
الَّذِی کَذَّبَ: آن کس که تکذیب کرد امر معاد و احوال آخرت را، وَ تَوَلّی: و پشت کرد و برگشت از اطاعت حق و تکذیب پیغمبر نمود و از اطاعت او اعراض نمود.
بیان- کافر و جاحد به بقاء کفر و جحود مخلّد در آتش، لکن مؤمن عاصی به مقدار گناه خود عذاب شود به عدل و در آخر به سبب ایمان نجات یابد یا به شفاعت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
13) 13- و همانا مالکیت آخرت و دنیا مختص بماست (و هدایت شدن یعنی قبول هدایت کسی بر ملک ما چیزی نمیافزاید و عدم قبول و نافرمانی آنها هم چیزی از ملک ما نمیکاهد) (و اگر ما میخواستیم آنها را جبرا و قسرا از معصیت باز میداشتیم و لکن تکلیف اقتضا دارد که ما آنها را بوسیله بیان و امر و زجر از معصیت باز داریم).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
12) 1 - خداوند، آگاه ساختن انسان ها را با خوبى و بدى و رساندن خوبان و بدکاران را به فرجام شایسته آنان، بر خود لازم شمرده است.
إنّ علینا للهدى
«هدى» مصدر و به معناى ارشاد و راهنمایى است (قاموس). مراد از هدایت ممکن است اعم از هدایت فطرى و تشریعى و نیز رساندن به مقصد باشد. جملات «سنیسّره للیسرى» و «سنیسّره للعسرى» (در آیات پیشین) مؤید تعمیم است.
2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخیل، وعده تخلّف ناپذیر خداوند و نمونه اى از هدایت گرى او است.
فسنیسّره للیسرى ... فسنیسّره للعسرى ... إنّ علینا للهدى
جمله «إنّ علینا للهدى»، به منزله تعلیل براى آیات پیشین است; یعنى، چون هدایت را بر خویش لازم شمرده ایم، براى هر یک از آن دو دسته فرجام مناسب برخوردشان با هدایت را فراهم مى سازیم.
3 - خداوند، با آگاه ساختن ثروتمندان بخیل از آینده دشوارشان، بر آنان اتمام حجت کرده است.
إنّ علینا للهدى
مفاد آیه شریفه این است که نشان دادن راه، وظیفه ما است و پیامد بى اعتنایى بخیلان به هدایت ها، بر عهده خود آنان است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) 1 - جهان آخرت و عالم دنیا، مملوک خداوند و در اختیار او است.
و إنّ لنا للأخرة و الأُولى
2 - مالکیت خداوند بر دنیا و آخرت، دلیل سلطه کامل او بر فرجام انسان هاى نیک و بد
فسنیسّره للیسرى ... للعسرى ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى
3 - بى ثمر بودن ثروت، در نجات از هلاکت و سقوط، برخاسته از سلطه کامل خداوند بر دنیا و آخرت است.
و ما یغنى عنه ماله إذا تردّى ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى
4 - خداوند، بى نیاز از انفاق، تقوا و ایمانِ مردم و مصون از آسیب بخلورزى و تکذیب گرىِ ثروت اندوزان *
فأمّا من أعطى ... و أمّا من بخل ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 1 - آتش جهنم، همواره شعلهور است و زبانه مى کشد.
نارًا تلظّى
«تلظّى» (که در اصل «تتلظّى» بوده است); یعنى، زبانه کشیده و برافروخته مى شود. مضارع در صورتى که حال قرار گیرد، بر تکرار دلالت مى کند.
2 - خداوند، انسان ها را از آتش عظیم و شعلهور آخرت، بیم داده و برحذر داشته است.
فأنذرتکم نارًا تلظّى
نکره بودن «ناراً»، بر عظمت آن دلالت دارد.
3 - بخل و ثروت اندوزىِ حاصل از آن و تکذیب وعده هاى خداوند، زمینه ساز گرفتارى به آتش برافروخته دوزخ
و أمّا من بخل و استغنى . و کذّب ... فأنذرتکم نارًا تلظّى
4 - تعهّد خداوند به هدایت انسان ها، دلیل هشدارهاى او به آنان درباره خطر گرفتارى به آتش جهنم است.
إنّ علینا للهدى ... فأنذرتکم نارًا تلظّى
حرف «فاء» در «فأنذرتکم»، آن را بر «إنّ علینا للهدى» تفریع کرده است; یعنى، حال که هدایت بر عهده ما است، پس انذار کرده و بیم مى دهیم.
5 - انذار و ایجاد ترس در مردم، شیوه اى لازم و داراى سهمى وافر در هدایت آنان
إنّ علینا للهدى ... فأنذرتکم نارًا تلظّى
6 - توجّه به مالکیت خداوند بر دنیا و آخرت و حوادث آنها، وادار سازنده انسان به جدى گرفتن هشدارهاى عذاب
و إنّ لنا للأخرة و الأُولى . فأنذرتکم نارًا تلظّى
7 - خداوند، با انذار به آتش جهنم، بر همه انسان ها اتمام حجت کرده است.
إنّ علینا للهدى ... فأنذرتکم نارًا تلظّى
مفاد آیه شریفه با توجّه به آیات پیشین، این است که آنچه بر عهده ما است، هدایت است که آن را با انذار انجام دادیم. بنابراین کوتاهى از جانب خود شما است.
8 - سرچشمه هدایت، خداوند است و هدایت گران، ابلاغ کننده هشدارهاى اویند.
إنّ علینا ... فأنذرتکم
تغییر ضمیرهاى جمع (نا) به مفرد (تُ)، مى تواند نشانگر این باشد که هرگونه هدایتى که در قالب انذار انجام گرفته است، بالاصاله از خداوند است; گرچه به زبان فرستادگان او بیان شده باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) 1 - شقاوت زمینه ساز گرفتارى به حرارت طاقت فرساى آتش جهنم است.
لایصلیهاإلاّ الأشقى
«صلى النار»; یعنى، با رنج و مشقت حرارت آن را تحمل کرد و «شقاوة»; یعنى، شدّت و دشوارى (قاموس). این واژه نقطه مقابل سعادت است. (مفردات راغب)
2 - شقاوت، داراى مراتب گوناگون است.
الأشقى
3 - خلود در آتش جهنم، ویژه کسانى است که در بالاترین مرحله شقاوت اند.
لایصلیها إلاّ الأشقى
«صَلى»; یعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب، از قول زجاج) و ملازمت با آتش به جاودانگى در آن است. حصر موجود در آیه مربوط به ملازمت است; یعنى، جاودانگى در آتش، مخصوص کسانى است که در آیه بعد اهل تکذیب و اعراض معرفى شده اند و در بدترین نوع شقاوت به سر مى برند.
4 - امکان خلودِ همه شقاوتمندان در آتش جهنم*
لایصلیها إلاّ الأشقى
تقابل «أشقى» و «أتقى» مى تواند، قرینه بر حصر اضافى باشد; یعنى، اگر گفته مى شود که تنها «شقى ترین مردم» در آتش جاودان است، مراد نفى خلود از دیگر شقاوتمندان نیست; بلکه تنها از فرد «أتقى» نفى خلود شده است.
5 - رنج کافران و منکران هدایت هاى الهى در آخرت، سرآمد تمام رنج هاى دیگران در دنیا است.
الأشقى
«أشقى»، اسم تفضیل است و در این که مراد برترى شقاوت در مقایسه با چه کسى است; گفته هاى چندى ابراز شده است; از جمله این که «أشقى» تعبیرى دیگر از «کافر» است. چه آن که تمام سختى هاى مردم در دنیا (از قبیل فقر و مرض و...) در برابر سختى و شقاوت حاصل از کفر، اندک است.
6 - تفاوتِ درجات آتش در جهنم
نارًا تلظّى . لایصلیها إلاّ الأشقى
حصر در این آیه، ممکن است ناظر به نوع آتشى باشد که در آیه قبل مطرح شد. بر این اساس، نکره بودن «ناراً» براى تنویع است; یعنى، نوع خاصى از آتش است که به شقى ترین افراد، اختصاص مى یابد و باقى اشقیا در انواع دیگر آن معذب اند.
7 - شقاوت، برخاسته از بى تقوایى است.
الأشقى
به قرینه مقابله «أشقى» با «أتقى» (در آیات بعد)، مراد از «شقاوت» فاصله گرفتن از تقوا است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 1 - کسانى که هدایت و انذارهاى الهى را تکذیب کرده و از آن روى گردان شدند، شقى ترین افراد و گرفتار دشوارترین فرجام اند.
الذى کذّب و تولّى
آیات پیشین ـ که سخن از «هدایت» و «انذار» به میان آورده بود ـ قرینه است بر این که تکذیب و تولّى در رابطه با همان امور است.
2 - تکذیب کنندگان هدایت ها و انذارهاى الهى و اعراض کنندگان از آن، در آتش جهنم مخلداند.
فأنذرتکم نارًا تلظّى . لایصلیها إلاّ ... الذى کذّب و تولّى
3 - بخل و ثروت اندوزى حاصل از آن و تکذیب پاداش هاى الهى، زمینه ساز تکذیب حکم انفاق و خوددارى از صرف مال در راه تزکیه نفس
و أمّا من بخل ... الذى کذّب و تولّى
ارتباط این آیه با آیات پیشین، بیانگر اتحاد «من بخل...» با «الذى کذّب...» است و ارتباط آن با آیات بعد ـ که از اعطاى مال به قصد تزکیه سخن گفته است ـ قرینه بر این است که علاوه بر تکذیبِ هدایت و انذار; تکذیب حکم انفاق نیز مراد است.
4 - تکذیب حکم انفاق و خوددارى از صرف مال در راه تزکیه نفس، بالاترین درجه شقاوت است.
الأشقى . الذى کذّب و تولّى
ارتباط این آیه با نقطه مقابل آن در آیات بعد (الذى یؤتى ماله یتزکّى»، بیانگر برداشت یاد شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
12) فرجام کار تیره بختان و نیک بختان
در ادامه آیات قرآن به این اصل اساسى توجه مى دهد که هدایت و ارشاد، از سوى خدا و پیامبر است و حق پذیرى و گزینش درست از خود شماست؛ چرا که اجبار و اکراهى در کار نیست و سود و زیان حق گرایى و حق پذیرى شما هم به خودتان باز مى گردد، و نه به خداى به نیاز.
در این مورد مى فرماید:
إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى
بى گمان راه نمودن به مردم به عهده ماست، و ما هستیم که راه را مى نماییم؛ امّا هدایت پذیرى و گزینش راه درست از بیراهه با خود شماست.
با این بیان روشنگرى مى شود که خدا هدایت و رهنمود انسان ها را به خود لازم فرموده، نه گمراهى و به بیراهه بردن آنان را، آن گونه که پاره اى از جبرگرایان مى پندارند.
به باور «قتاده» منظور این است که: بیان روشن راه فرمانبردارى و قانون گرایى و انجام شایسته و بایسته نماز و روزه، حج و پرداخت زکات و دیگر کارهاى شایسته و هشدار از گناهان با ماست، و عمل درست با شما مردم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) و مى افزاید:
وَ إِنَّ لَنا لَلْ آخِرَةَ وَ الْأُولى
و بى گمان دنیا و آخرت از آن ماست.
ما هیچ نیازى به ایمان و فرمانبردارى شما نداریم، چرا که فرمانروایى حقیقى دنیا و آخرت از آن ماست، و اطاعت یا نافرمانى شما نه چیزى بر آن مى افزاید و نه از آن مى کاهد.
اگر ما مى خواستیم مى توانستیم آنان را به اجبار از گناه و بیداد باز داریم، امّا حکمت و مصلحت ما چنین حکم مى کند که آنان را به راه درست رهنمون گردیم و از بیراهه ها هشدار دهیم، امّا انتخاب راه را به خود آنان واگذاردیم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
12) (12)- إِنَّ عَلَینا لَلهُدی بدرستی که بر ما واجبست راه نمودن یعنی حکمت و مصلحت ما مقتضی آنست که هدایت مردمان کنیم بنصب دلایل و بیان شرایع و اما اهتداء باختیار ایشانست یعنی بر ما است طریقه هدی کقوله وَ عَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبِیلِ ایندلیلست بر وجوب لطف بر حق سبحانه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) (13)- وَ إِنَّ لَنا و بدرستی که ما را است لَلآخِرَةَ وَ الأُولی سرای عقبی و سرای پیشین که دنیا است و چون مالک هر دو مائیم پس در هر دو سرای هر چیز خواهیم کنیم و بهر که خواهیم دهیم یا ثواب دارین را بمهتدی دهیم کقوله وَ آتَیناهُ أَجرَهُ فِی الدُّنیا وَ إِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ و تارک اهتداء ضرر بما نتواند رسانید بلکه ضرر راجع بخودش شود که وَ مَن أَساءَ فَعَلَیها و یا چون که مالک دنیا و آخرت مائیم پس بیم میکنیم شما را ای اهل مکه پس اهتدای کسی موجب زیادتی ملک ما نمیشود و ترک اهتداء نقصی به آن نتواند رسانید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) (16)- الَّذِی کَذَّبَ آن کس که تکذیب کرد امر معاد و احوال آخر ترا وَ تَوَلّی و برگشت از اطاعت حضرت عزت چون مرد انصاری که منافق بود و تکذیب پیغمبر کرد و از اطاعت او اعراض نمود و جاهل مؤمن اگر چه بدوزخ داخل خواهد شد اما بطریق دوام نخواهد بود:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
12) انفاق و دورى از آتش دوزخ
در تعقیب آیات گذشته که مردم را به دو گروه مؤ من سخاوتمند و گروه بى ایمان بخیل تقسیم کرده ، و سرنوشت هر کدام را بیان مى نمود در آیات مورد بحث نخست به سراغ این مطلب مى رود که کار ما هدایت است نه اجبار و الزام ، این وظیفه شما است که تصمیم بگیرید و مرد راه باشید، بعلاوه پیمودن این راه به سود خود شما است ، و هیچ نیازى ما به آن نداریم .
مى فرماید: مسلما هدایت کردن بر عهده ما است (ان علینا للهدى ). چه هدایت از طریق تکوین (فطرت و عقل ) و چه از طریق تشریع (کتاب و سنت ) ما آنچه در این زمینه لازم بوده گفته ایم و حق آن را ادا کرده ایم .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) و مسلما آخرت و دنیا همه از آن ما است (و ان لنا للاخرة و الاولى ). <6> هیچ نیازى به ایمان و طاعت شما نداریم ، نه اطاعت شما به سودى مى رساند، و نه معصیت شما زیانى ، و تمام این برنامه ها به سود شما و براى خود شما است . مطابق این تفسیر هدایت در اینجا به معنى ((ارائه طریق )) است ، این احتمال نیز دارد که هدف از این دو آیه تشویق مؤ منان سخاوتمند و تاءکید بر این مطلب باشد که ما آنها را مشمول هدایت بیشتر خواهیم ساخت ، و در این جهان و جهان دیگر راه را بر آنها آسان مى کنیم ، و چون دنیا و آخرت از آن ما است بر انجام این امر قادریم .
درست است که دنیا از نظر زمان بر آخرت مقدم است ، ولى از نظر اهمیت و هدف نهائى مقصود اصلى آخرت است ، و به همین دلیل مقدم داشته شده است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) و از آنجا که یکى از شعب هدایت هشدار و انذار است در آیه بعد مى افزاید: حال که چنین است من شما را از آتشى که زبانه مى کشد بیم مى دهم ! (فانذرتکم نارا تلظى ).
((تلظى )) از ماده ((لظى )) (بر وزن قضا) به معنى شعله خالص است ، و مى دانیم شعله هاى خالص و خالى از هر گونه دود گرما و حرارت بیشترى دارد، و گاه واژه ((لظى )) به خود جهنم نیز اطلاق شده است . <7>
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) سپس به گروهى که وارد این آتش بر افروخته و سوزان مى شوند اشاره کرده مى فرماید: کسى جز بدبخت ترین مردم وارد آن نمى شود (لا یصلها الا الاشقى ).
و در توصیف اشقى مى فرماید: همان کسى که آیات خدا را تکذیب کرد و به آن پشت نمود (الذى کذب و تولى ).
بنابراین معیار خوشبختى و بدبختى همان کفر و ایمان است با پیامدهاى عملى که این دو دارد، و به راستى کسى که آن همه نشانه هاى هدایت و امکانات براى ایمان و تقوى را نادیده بگیرد مصداق روشن ((اشقى )) و بدبخت ترین مردم است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) در جمله ((الذى کذب و تولى )) ممکن است تکذیب اشاره به کفر و تولى اشاره به ترک اعمال صالح بوده باشد، چرا که لازمه کفر همین است . و نیز ممکن است هر دو اشاره به ترک ایمان باشد به این ترتیب که اول پیامبر خدا را تکذیب مى کند، و بعد پشت کرده براى همیشه از او دور مى شود. بسیارى از مفسران در اینجا اشکالى را مطرح کرده ، و به پاسخ آن پرداخته اند، و آن اینکه : آیات فوق نشان مى دهد که آتش دوزخ مخصوص کفار است ، و این مخالف چیزى است که از آیات دیگر قرآن و مجموعه روایات اسلامى استفاده مى شود که مؤ منان گنهکار نیز سهمى از آتش دوزخ دارند، و لذا بعضى از گروه هاى منحرف که معتقدند با وجود ایمان هیچ گناهى ضرر نمى زند به این آیات براى مقصود خود استدلال کرده اند (این گروه ((مرجئه )) نام دارند).
در پاسخ به و نکته باید توجه کرد: نخست اینکه منظور از ورود در آتش در اینجا همان خلود است و مى دانیم خلود مخصوص کفار مى باشد، قرینه این سخن آیاتى است که نشان مى دهد غیر کفار نیز وارد دوزخ مى شوند.
دیگر اینکه آیات فوق و آیات بعد که مى گوید: برکنارى از آتش دوزخ مخصوص اتقى است (باتقویترین مردم ) یعنى در مجموع مى خواهد فقط حال دو گروه را بیان کند: گروه بى ایمان بخیل ، و گروه مؤ منان سخاوتمند و بسیار با تقوى ، از این دو گروه فقط دسته اول وارد جهنم مى شوند و دسته دوم وارد بهشت ، و به این ترتیب اصلا از گروه سوم یعنى مؤ منان گنهکار سخنى به میان نیامده است .
به تعبیر دیگر ((حصر)) در اینجا ((حصر اضافى )) است ، گوئى بهشت فقط براى گروه دوم و جهنم تنها براى گروه اول آفریده شده است با این بیان پاسخ اشکال دیگرى که در ارتباط با تضاد آیات مورد بحث ، و آیات آینده که نجات را مخصوص اتقى مى کند نیز روشن مى شود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
12) إِنَّ عَلَینا لَلهُدی
خدای مهربان میفرماید: بر ما لازم است بشر را به راه راست و طریق حق هدایت کنیم. ولی پیمودن یک چنین راه وظیفه بشر میباشد. گرچه خدا اینکه قدرت را دارد که بشر را به پیمودن طریق حق وادار نماید. ولی در اینکه صورت از انسان سلب اختیار و آزادی خواهد شد.
و اینکه معنا از نظر مبارک دین اسلام که میفرماید: لا إِکراهَ فِی الدِّینِ یعنی اکراه و اجباری در پذیرش دین نیست سازش ندارد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) - وَ إِنَّ لَنا لَلآخِرَةَ وَ الأُولی- اینکه آیه شریفه افرادی را که طریق هدایت را ترک و با آن مخالفت نموده و مینمایند تهدید میکند و خدا میفرماید: قدرت و سلطنت حقیقی در دنیا و آخرت به ما اختصاص دارد. پس اینگونه افراد مخالف باید بدانند که خواه ناخواه به کیفر اعمال خود خواهند رسید. و راه فراری نخواهند داشت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 14- فَأَنذَرتُکُم ناراً تَلَظّی- پس من حجت را بر شما تمام کردم و شما را از آتشی که شعلهور است بیم دادم، تا در صورتی که خود را مستوجب آن نمائید عذر موجهی نداشته باشید-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی
آن آتشی که در آیه قبل گفته شد زبانه میکشد و شعلهور است دامنگیر شخص اشقی خواهد شد وصف و معنای کلمه اشقی در آیه بعد خواهد آمد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 16- الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلّی- وصف و معنی کلمه (اشقی) که در آیه قبل گفته شد یعنی شقیترین افراد، و منظور از شقیترین افرادچنانکه آیه مورد بحث میگوید کسی است که اولا خدا و رسول و حق را تکذیب و ثانیا به آنان پشت نماید. و گفتار آنانرا مورد اجراء و عمل قرار ندهد-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
12) [12] چه کس مسئول عمل تو است، تو یا پروردگارت! هر یک از ما، بنا بر فطرت و بدون تردید جواب خواهد داد که او خود نوع عمل خود را انتخاب کرده و به همین سبب مسئول از آن است و به آن جزا داده خواهد شد، خداوند متعال برای وی فرصت هدایت یافتن کامل را فراهم آورده است، و بنا بر اینکه هر که راه یابد به سود خود چنین کرده است، و هر که گمراه شود به زیان خویش، و مسئولیت افعال آدمی بر دوش خود او است، هر که بخشیدن مال و تصدیق کردن رسالت را برگزیند، خدا راه خوشی و نیکی و حسنی را به روی او میگشاید، و آن کس که بخل و تکذیب را اختیار کند، راه تنگی و سختی و عسری به روی او باز خواهد شد.
برای کامل کردن اینکه سخن میگویم: هدایت بر خدا است، و تلاش بر عهده ما، پس آدمی کسی است که مسئولیت تلاش خود را متحمل میشود.
«إِنَّ عَلَینا لَلهُدی- نمودن راه راست بر ما است.»
و او، سبحانه و تعالی، گفته است: وَ عَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبِیلِ و إِنَّ عَلَینا بَیانَهُ و بر انسان است که چشم به راه هدایت و بیان خدا باشد، و چون خدا او را هدایت کرد به پیروی از هدایت و روان کردن بیان او بپردازد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) [13] و پروردگار جبّار بر امور آخرت و دنیا سیطره و تسلط دارد، پس اگر کسی از هدایت او پیروی کند، به توفیق و میسر ساختن او است، و اگر گمراه و عاصی شود، به قدرت خود چنین کرده است، و گناهکاران و عاصیان نتوانند از حدود مملکت خدا گریخت.
«وَ إِنَّ لَنا لَلآخِرَةَ وَ الأُولی- و آن دنیا و اینکه دنیا از آن ما است.»
گردنکشان بر خود تکیه میکنند، و چنان گمان دارند که حاشیهای از اختیار و مالکیت که به ایشان داده شده، اینکه امکان را برایشان فراهم میآورد که به چالش مالک خود و مالک آسمانها بپردازد، ولی آنان سخت گمراهاند، و خدا به همان گونه که مالک آخرت است مالک دنیا است و بنا بر اینکه کار ایشان و پاداش دادن به آنان در هر دو جهان مخصوص او.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) [14] و به همین سبب در دنیا با آسان کردن راه سختی برای ایشان کیفرشان میدهد، و در آخرت پاداش ایشان آتشی افروخته است که اشقیا را میبلعد.«فَأَنذَرتُکُم ناراً تَلَظّی- پس شما را از آن آتش سوزان بیم دادم.»
آتشی افروخته در انتظار همه بدکاران و اشقیاء است، و باید از آن بر حذر باشیم، زیرا که خدا همه ما را از آن بیم داده است، پس کسی را نرسد که بگوید:
من بدان روی که مالک مال یا جاهم، یا - ظاهرا- نام مسلمان دارم، و به رسول خدا و آل او وابستهام، از آن آتش دورم. هرگز؟ ... کسی از آتش در امان است که در دنیا از خدا میترسیده و پرهیزگار بوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) [15] اما اشقی به آن آتش میسوزد، برای اینکه که با پوششی از ایمان و اعمال صحیح حجابی که او را از آتش دوزخ حفظ کند، برای خود فراهم نیاورده بوده است.
«لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی- به آن در نیاید مگر بدبختی،»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) [16] و نشانه اینکه شقاوت و بدبختی کفر به رسالت و عصیان به شریعت است.
«الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلّی- که تکذیب کرد و روی گرداند.»
تکذیب حالتی نفسی و عقلی است، و روی گرداندن حالتی عملی، یعنی به قلب و زبان رسالت را تکذیب کرد، و به عمل و ایستارهای خود به دین پشت کرد و از آن رو گردان شد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
12) إِنَّ عَلَینا لَلهُدی: بیان آنستکه لازم صفت ربوبیت رهبری و سوق بشر بسوی کمال و سعادت است زیرا غرض اصلی از خلقت جهان آمادگی وسایل تکوینی برای سیر و سلوک بشر بسوی غرضی است که رد انتظار دارد و همچنین وسایل هدایت و رهبری بشر بسوی مقصد معنوی و سعادت حقیقی است و سپاس از نعمتهای آفریدگار را از طریق اعزام رسولان با کمک فطرت و ارشاد خرد تأمین فرموده است.
[176]
بالاخره تهیه وسایل آزمایش و سوق بشر بسوی کمال و سعادت از هر لحاظ از شئون تدبیر و صفت ربوبیت کبریائی است به اینکه که پارهای از نیازهای مادی او را از طریق نظام طبیعت تهیه و آماده فرماید و از لحاظ رهبری بشر بسعادت حقیقی از طریق تشریع و اعزام رسول صلّی اللّه علیه و آله و بناگذاری مکتب عالی توحید تهیه فرماید اینکه نظام پهناور برای آمادگی و امکان سیر و سلوک بشر بسوی مقصدی است که برای او در نظر گرفته شده و وسیله داخلی برای آزمایش و سوق بشر بسوی سعادت همانا نیروی اختیاری است که پروردگار در نهاد او سپرده تا بتواند هر یک از طریقه اطاعت و شعار عبودیت و یا از طریقه غرور و غفلت مسیر خود را بپیماید.
چنانچه بیگانه نعمتهای مادی و موهبتهای معنوی و از جمله نیروی اختیار را در راه کفران نعمت و بر اساس غرور و غفلت از مسیر و ناسپاسی صرف نماید وسایل طبیعی و مادی و همچنین وسایل معنوی و رهبری را که پروردگار دسترس او نهاده وسیله جور و ستم بر خود و ناسپاسی قرار داده است و خود را آماده آینده خطرناکی نموده است.
و از نظر توحید افعالی چنانچه پروردگار بخواهد و مشیت او تعلق بیابد میتواند همه افراد بشر را هدایت فرماید و وسایل مرموز دیگری را فراهم آورد که مردم باختیار خودشان طریقه سعادت را برگزینند ولی از نظر اینکه غرض از تهیه وسایل طبیعی و رهبری معنوی آزمایش محض افراد بطور کامل است بدین نظر همه را بحال خودشان و باختیار محض خودشان نهاده با اینکه هر لحظه طریق سعادت و یا شقاوت را که بخواهند برگزینند.
بر حسب نظام جهان پروردگار هر نوعی را از حد وجودی خاصی بهرمند فرموده همچنین از لوازم وجود و تشخصات و غایت سیر و چگونگی سلوک همه از شئون ربوبیت کبریائی است که برای هر نوعی بهره خاصی از وجود و لوازم تشخص و نهایت و غرضی مخصوص مقرر فرموده است.
اینکه بر حسب نظام کلی و در خصوص سلسله بشر که محصول نظام جهان است نیز طریقه خاصی مقرر فرموده و اساس آن بر اعزام رسولان و نزول وحی بر آنان و بناگذاری مکتب توحید در جهان و دعوت جامعه بشر به پیروی از برنامه مکتب توحید است.
خلاصه تهیه وسایل آزمایش و سوق بشر بسوی سعادت و فضیلت از هر لحاظ از شئون تدبیر و صفت ربوبیت کبریائی است به اینکه که همه گونه نیازهای او را از طریق نظام طبیعت تهیه و آماده فرماید و از لحاظ رهبری بسعادت حقیقی از طریق تشریع دین و اعزام رسولان و نزول وحی بناگذاری مکتب توحید تهیه فرماید.
اینکه نظام پهناور برای آمادگی و امکان سیر و سلوک بشر بسوی مقصدی همیشگی است که برای او در نظر گرفته شده وسیله داخلی و روانی نیز برای آزمایش و سوق بشر بسوی کمال و سعادت همانا نیروی اراده و اختیار و داوری است که پروردگار در نهاد او سپرده تا بتواند هر یک از طریقه انقیاد و شعار عبودیت و یا طریقه غرور و خودستائی را برگزیند و بقضاوت و داوری و اختیار خود هر یک از مقصد سعادت و یا شقاوت که بدان رهسپار است نائل گردد و از اطلاق آیه (إِنَّ عَلَینا لَلهُدی) استفاده میشود که هدایت و ایصال بشر بسعادت و فضیلت و توفیق و نیل او بحیات و زندگی طیب و گوارا نیز وظیفه ساحت پروردگار است زیرا ایمان بارکان توحید و معرفت صفات پروردگار صورت علمی و اعتقادی و حیات روانی است که بوی افاضه میفرماید و اینکه حیات معنوی باطنی ابدی غیر از حیات مادی و جسمانی است که از لوازم حیوانی است و کافر از نظر اینکه فاقد صورت اعتقادی ایمان است بحقیقت مرده و فاقد حیات انسانی است بلحاظ اینکه ارتباط قلبی و اعتقادی بآفریدگار ندارد و از نظر توحید افعالی صورت علمی و علاقه قلبی و حیات روانی را بساحت پروردگار نسبت داده که پیوسته باهل ایمان بطور تجدد فیض ادامه مییابد و اضافه میشود.
و از اطلاق آیه (إِنَّ عَلَینا لَلهُدی) هدایت و ایصال بمطلوب و موهبت روح ایمان است که از شئون صفت ربوبیت میباشد و اضلال نیز مراد اضلال از نظر مجازات و شایستگی مورد است و اضلال ابتدائی هرگز استناد بساحت پروردگار ندارد و اضلال که از نظر مجازات است حقیقت آن راجع بامساک از فیض رحمت است و عدم بذل رحمت نیز مستند بساحت کبریائی خواهد بود از نظر عدم اقتضاء روانی برای نزول رحمت.
حیات طیب و پاکیزه از رذایل یعنی حیات معنوی در اثر معرفت بصفات واجبه حقایق را یافته و بدان اعتقاد نموده و پیوسته در مقام انقیاد برمیآید و از مخالفت پروردگار پرهیز مینماید و لازم ایمان کامل اعتقاد بقدرت و احاطه قیومیه او است و خود را در محیط امن میبیند و به پشتیبانی پروردگار اعتماد دارد و با اینکه اعتقاد ثابت هرگز در زندگی از حوادث و خاطرات ناگوار قلب او متزلزل نمیشود و پیوسته قلب او در ایمان استقامت و استقرار خواهد داشت و خواستهای جز آنچه پروردگار برای او خواسته، خواستهای ندارد.
همین معنای هدایت حقیقی و حیات طیب و اطمینان خاطر است که لازم حیات انسانی و هدایت روانی است پروردگار هر لحظه بوی افاضه میفرماید و ایمان و تقوی بر حسب تحلیل صورت روانی و فعلیت همان حیات انسانی است و رابطه ساحت پروردگار همانا رابطه آفرینش است و بس.
پروردگار برای هر یک از اعمال صالحه اهل ایمان اجر و ثوابی مقرر فرموده و آنرا غایت و غرض از عمل صالح و حرکت جوهری او معرفی نموده زیرا هر عمل اختیاری حرکت ذاتی و استکمال روانی است که با اعداد و کمک و حرکات فکری و جوارحی صورت میگیرد و از درون و از روح ظهور نموده و سبب کمال و نورانیت روح شده بآن نیز باز خواهد گشت و از مقامات ذاتی او شناخته میشود و برای اجر و ثواب و ظهور سیرت آن نیز عالم دیگری مقرر داشته که اشرف ازجهان عمل و تکلیف است و پاداش بصورت نعمت ابدی خواهد درآمد.
بشر در جهان تکلیف از آغاز فاقد هر گونه اندیشه بوده و افراد از یکدیگر امتیاز نداشته زیرا فاقد صورت عقیده و عمل بوده و فقط از طریق عقیده ایمان و کفر و عمل صالح و طالح و نیک و بد امتیاز خواهد یافت از نظر اینکه افعال اختیاری او سیر وجودی بسوی ذات و ذاتیات و مقصدی است که خود آنرا برگزیده و در اثر عقیده صحیح و باطل و شرک و ایمان و عمل خیر و شر و عمل صالح و طالح مسیر افراد از یکدیگر مغایرت مییابد و فقط اندیشه و عقیده و عمل که ظهور اراده و سیرت است سبب امتیاز یکدیگر میگردد.
رابطه پروردگار با موجودات فقط از نظر ایجاد و آفرینش است و عبارت از تمیز وجودی و موهبت و افاضه صورت روانی سعادت و یا شقاوت است که هر یک از افراد از طریق اختیار کسب نموده پروردگار صورت اعتقادی و روانی را بهر یک از افراد بر حسب ایمان و کفر افاضه میفرماید اهل ایمان و سعادتمند مسطوره کمال صفات کبریائی است شقی و کافر نیز مثالی از محرومیت و نقض و پلیدی است و غرض از نظام خلقت همین است در قطب مخالف نیز گروه بیشماری باقصی مرتبه کفران نعمت برآیند و مسطوره تبری و غضب ساحت کبریائی گردند و غرض ثانوی از نظام اختیار و صحنه آزمایش اینکه است که ارواح خبیثه و پلید از ارواح طاهر و نورانی اهل ایمان جدا شده و امتیاز ذاتی بیابند و در دو سو و در دو قطب قرار خواهند گرفت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) وَ إِنَّ لَنا لَلآخِرَةَ وَ الأُولی:
بیان آنستکه عالم آخرت که محصول همه عوالم است و همچنین عوالم دیگر از عالم ذرّ و اصلاب و ارحام آفریده جهان آفرین هستند و در حیطه تدبیر اویند هر گونه تصرف نماید مقرون به صلاح و حکمت بوده از جمله اهل ایمان پرهیزکار را بقیام اداء وظایف و شعار عبودیت توفیق دهد و همچنین بیگانگان راکه علاقه بزندگی دنیا قلوب آنان را فرا گرفته در حال غفلت از مسیر و منتها سیر خودشان آنان را بآستانه مرگ درآورد تا هنگام که سیرت تیره و ظلمانی خود را مشاهده نمایند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) فَأَنذَرتُکُم ناراً تَلَظّی:
خطاب باهل و ساکنان مکه و قریش است تهدید آنان بدوزخ و زبانههای آتشین آن است که برای همیشه شعلهور خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی:
در دوزخ و شعلههای آتشین بطور دایم سکونت نخواهد نمود جز کافر و معاند که علاقه بزندگی دنیا آنچنان قلب او را فرا گرفته که بدعوت رسول صلّی اللّه علیه و آله و طنین آیات کریمه قرآنی گوش فرا نداده از شنیدن و پذیرش آن اعراض مینماید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلّی:
صفت اشقی است زیاده بر تکذیب عملی از قبول دعوت رسول صلّی اللّه علیه و آله و تصدیق نزول آیات قرآنی نیز اعراض و استهزاء مینماید.
و مفاد (لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی) اجرای عقوبت بطور دائم و خلود اختصاص بکافر معاند دارد و در باره گناهکاران از اهل ایمان که توبه ننموده عقوبت بطور دائم و خلود نخواهد بود و منافات ندارد که در باره آنان عقوبت بطور موقت و محدود اجراء شود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.