● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر خسروی
10- و امّا سائل (یعنی کسیکه از تو طلبی کند و چیزی بخواهد) از نزد خود مران و او را ردّ مکن.
و بقولی مراد از سائل طالب علم است که متصل بآیه وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی و معنی آنستکه هر کس از تو سؤالی بکند و چیزی بپرسد او را بیاموز همچنانکه خداوند شرایع را بتو آموخت و تو بآن دانا نبودی.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند، پیامبر(ص) را از رد درخواست گدایان و راندن خشونت آمیز آنان از خود، برحذر داشت.
و أمّا السائل فلاتنهر
«نَهْر» (مصدر «لاتنهر»); یعنى، کسى را با فریاد خشونت آمیز از خود راندن. (مفردات راغب)
2 - راندن سائل از خود و بازداشتن او از تقاضاى کمک، رفتارى ناپسند و مورد نهى خداوند
و أمّا السائل فلاتنهر
3 - لزوم انفاق به کمک خواهان مستمند
و أمّا السائل فلاتنهر
4 - خداوند، با یادآورى دوران فقر پیامبر(ص) و امدادهاى خویش به آن حضرت، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد.
و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر
5 - از خود راندن اهل تحقیق و بى پاسخ گذاشتن سؤالات آنان، نکوهیده و ناروا است.
و أمّا السائل فلاتنهر
«سائل»، کلمه اى است مطلق و بر پرسشگران و اهل تحقیق نیز قابل تطبیق است.
6 - خداوند، با بیان هدایت هاى خویش به پیامبر(ص) و رهانیدن آن حضرت از ناآگاهى ها، او را به آموختن دانسته هاى خود به جویندگان آن تشویق کرد.
و وجدک ضالاًّ فهدى ... و أمّا السائل فلاتنهر
7 - نعمت هاى خداوند، فراتر از خواسته هاى او از انسان است.
فـاوى ... فأغنى ... فلاتقهر ... فلاتنهر
خداوند، در بیان نعمت هایش بر پیامبر(ص)، از پناه دادن و ثروتمند ساختن آن حضرت سخن مى گوید; ولى در مقابل او را تنها به مقهور نساختن یتیم و جواب رد ندادن به سائل مکلف مى سازد. مقایسه این دو روش، و جنبه اثباتى و سلبى در آنها، بیانگر نکته یاد شده است.
8 - توجّه به رسیدن عطاى خداوند، پیش از کمک خواستن از او، زمینه پرهیز از دریغ داشتن کمک، به کسانى است که دست نیاز به سوى انسان دراز مى کنند.
و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر
خداوند در آیات پیشین، پیامبر(ص) را متوجّه ساخت که به مجرد فقیر یافتن آن حضرت، وى را غنى ساخت و اکنون از او مى خواهد که از رد حاجتمندان ـ آن هم پس از اظهار نیاز کردن آنان ـ بپرهیزد. مقایسه آن عطا و این فرمان، بیانگر برداشت یاد شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(10)- وَ أَمَّا السّائِلَ و اما درویشان خواهنده را فَلا تَنهَر پس زجر مکن و بانک بر ایشان مزن و محروم مساز و درویشی خود را فراموش مکن، یا طالبان علم شریعت را از تعلیم و افاده خود منع مکن هم چنان که حق سبحانه ترا بآن هدایت کرد بعد از آنکه راه بآن نمیبردی، آوردهاند که بعد از نزول اینکه آیه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یتیمان را بیشتر از پیشتر ملاطفت فرمودی و انواع مرحمت و احسان نسبت بایشان مرعی میداشت و هرگز سایلان را از در خود محروم نمیساخت و مکرر امتان را بآن وصیت مینمود، و إبن أبی اوفی روایت کرده که ما نزد رسول نشسته بودیم پسری از مهاجر از در در آمد و گفت یا رسول اللّه من یتیمم و خواهری یتیمه دارم و مادری بیوه (أطعمنا مما أطعمک اللّه حتی أعطاک اللّه مما عنده حتی ترضی) اطعام کن بما از آنچه خدای بتو اطعام فرموده تا عطا دهد ترا از آنچه در نزد اوست بر وجهی که از آن راضی شوی، حضرت فرمود که
ما أحسن ما قلت یا غلام
چه نیکو گفتی ای پسر پس بلال را امر کرد برو بخانه و آنچه حاضر باشد بیار بلال رفت و بیست و یک خرما بیاورد حضرت فرمود که ای پسر هفت خرما مر تراست و هفت مر خواهر ترا و هفت مادر ترا، معاذ جبل برخاست و دست خود را بر سر او مسح کرد و گفت (جبر اللّه یتمک و جعلک خلفا من أبیک) خدای جبر یتیمی تو کناد و ترا جانشین پدرت گر داناد، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفت ای معاذ نیکو فعلی و قولی از تو مشاهده کردم معاذ گفت یا رسول اللّه مرا بر او رحم آمد پس حضرت فرمود که
لا یلی احد منکم یتیما فیحسن ولایته و یضع یده علی رأسه الا کتب اللّه له بکل شعرة حسنة و محی عنه بکل شعرة سیئة، و رفع له بکل شعرة درجة
یعنی هیچکس از شما متولی یتیم نباشد که نیکو گرداند ولایت خود را بر او و دست خود را بر سر او نهند مگر که حق سبحانه بهر مویی حسنهای از برای وی بنویسد و بهر مویی سیئهای از او محو نماید و بهر مویی درجهای از برای او بر دارد و از عبد اللّه بن مسعود روایتست که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که
من مسح علی رأس یتیم کان له بکل شعرة تمر علی یده نور یوم القیامة
یعنی هر که دست بر سر یتیم بکشد بهر مویی که دست او بر او مرور کند او را نوری بدهند در روز قیامت، و نیز فرمود که
أنا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنة إذا اتقی اللّه عز و جل
من و کسی که متکفل یتیم باشد مانند ایندو انگشت باشیم
در روز قیامت هر گاه که از خدای«1» ترسیده باشد و از گناه پرهیز نموده، و اشاره بانگشت سبابه و وسطی کرد، و أیضا
قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ان الیتیم اذا بکی اهتز لبکائه عرش الرحمن فیقول اللّه لملائکته یا ملائکتی من أبکی هذا الیتیم الذی غیب ابوه فی التراب! فیقول الملائکة انت اعلم فیقول اللّه تعالی یا ملائکتی فانی اشهد کم ان لمن اسکته و ارضاه ان ارضیه یوم القیامة
یعنی بدرستی که هر گاه یتیمی بگرید عرش خدای بلرزد بسبب گریه او پس حق سبحانه بفرشتگان خود گوید که ای ملائکه من کیست که اینکه یتیم را که پدر او غایب شده در زیر خاک بگریه در آورده ملائکه گویند خداوندا تو داناتری پس حق سبحانه فرماید که ای فرشتگان من بدرستی که من شما را گواه میگیرم بر آنکه هر که آن یتیم را خاموش گرداند و خوشنود کند من در روز قیامت از او خوشنود باشم، آوردهاند که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یتیمی را تعهد و تفقد میفرمود و شفقت و عطوفت مینمود از قضا آن یتیم وفات یافت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن شب دست از طعام بکشید و تأسف بسیار میخورد پرسیدند یا رسول اللّه دل مبارک را چرا غمگین ساختهای اگر فرمایی شخصی دیگر را حاضر کنیم تا در خدمت تو بسر برد فرمود که آن کودک بد خو بود و من با خوی بد او بسر میبردم و بخلق نیکو با او رفق و مدارا مینمودم و مرا از اینکه اجر جمیل و ثواب عظیم بود و از دیگری اینکه غرض حاصل نمیشود.
مالک روایت کرده که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که
اذا اتاک سایل علی فرس باسط کفیه فقد وجب له الحق و لو بشق تمرة
هر گاه سایلی بیاید بنزد تو بر اسب نشسته و کفها گسترده بتحقیق که حقی بر تو واجب گردانیده اگر چه نصف خرما باشد. مراد آنست که هیچ سایلی را محروم مساز اگر چه بر اسب سوار باشد، و بروایت دیگر حق سایل را بده اگر چه در دست او دست برنجن باشد، در عدة الداعی آورده که حق سبحانه وحی کرد بداود علیه السّلام که
إن العبد من عبادی یأتینی بالحسنة فاوجبته جنتی
بدرستی که بندهای از بندگان من که حسنه کند من بهشت را بر او واجب گردانم داود گفت اینکه حسنه چه باشد خطاب آمد که
یدخل علی عبدی المؤمن سرورا و لو اللهبتمرة}
هر که مسرت بدل بنده مؤمن رساند اگر چه بدان خرمایی باشد، ابراهیم ادهم گفته که سایلان چه نیکو مرد مانند بدر خانه ما میآیند که هیچ دارید که برای شما بر- داریم و پیش از شما توشه راه شما کنیم و برای شما بقیامت بریم و ذخیره بهشت کنیم، و از ابو عبد اللّه علیه السّلام منقول است که
ان اللّه تبارک و تعالی یقول ما من شیء الا و قد وکلت من یقبضه الا الصدقة فانی اتلقفها بیدی تلقفا حتی ان الرجل یتصدق و المرأة لتصدق بتمرة او بشق تمرة فاربیها له کما یربی الرجل فلوه و فصیله فیلقانی یوم القیامة و هی مثل جبل احد
یعنی حق سبحانه میفرماید که هیچ چیزی نیست مگر که غیر خود را وکیل گردانیدهام که قبض آن کند الاصدقه که من او را فرا میگیرم و کسی را در آن وکیل نمیگردانم تا آنکه اگر مردی و زنی بتمرهای یا نصف تمرهای صدقه کند من او را پرورم هم چنان که شخصی کره اسب و شتر بچه خود را پرورد و چون روز قیامت بمن رسد آن صدقه مانند کوه احد باشد، و بعد از نهی حقتعالی حبیب خود را از قهر و زجر سائل و یتیم باو أمر میفرماید که:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[10] اسلام در خصوص فقیر وسائل نیز همچون درباره یتیم سفارش کرده است، پس خداوند سبحانه و تعالی گفت:
«وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر- و فقیر درخواست کننده را از خود مران.»
هر کس که در زندگی مزه ناکامی را چشیده، و گزش گرسنگی را آزموده است، بیشتر باید توجه به محترم شمردن گدای سائل به عنوان یک انسان داشته باشد و، خواه بتواند کمکی به او بکند یا نه، لازم است از تشر زدن و راندن و ناراحت کردن او خودداری کند، چه با اینکه کار در حقیقت به خود آسیب رسانده و به تعالی و استکبار در زمین و پرستش دنیا و زینت آن پرداخته است، و در عین حال در جان سائل عقده پستی و زبونی را کاشته است، و چه بسا که با چرخش دولاب زمان سائل ثروتمند و آن کس که مورد سؤال قرار گرفته بود فقیر شود؟ و نیز از آن لحاظ برای جامعه مایه فساد است که به اختلاف طبقاتی در آن دامن میزند.
اسلام سفارش فراوان کرده است که سائل را به سختی از خود نرانند، از رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است که گفت: «سائل را با بخشیدن اندکی به او یا اگر چیزی ندارید با عذرخواهی از خود دور کنید، چه کسی از جن و انس نیست مواظب شما است تا ببیند که کاری را که خدا بر عهده شما گذاشته است، چگونه انجام میدهید».«21»
اسلام از سؤال کردن نهی کرده، و آن را خواری شمرده است، ولی رد کردن سؤال کننده را نیز منع کرده است. در حدیث به جا مانده از امام باقر- علیه السلام- آمده است که گفت: «اگر سائل میدانست که در سؤال کردن چه چیز است، هرگز کسی به سؤال کردن از دیگری نمیپرداخت، و اگر عطا کننده میدانست که در بخشندگی چه چیز است، هرگز کسی کس دیگر را رد نمیکرد».«22»
[11] رزق خوراک تن است، و شکر کردن بر آن خوراک روح، و هر کس شکر را از دست بدهد، احساس گرسنگی دایمی خواهد کرد، آیا بزرگترین ثروتمندی ثروتمندی نفس و روان نیست!
کسانی که فقر نفسی و روانی را احساس میکنند، شباهت کاملی به مبتلایان به بیماری خوره دارند که اگر بیست روپوش هم بر روی خود کشیده باشند، احساس لرزش سردی در رگهای خود میکنند.
مهربانی کردن به یتیم، وسائل را با انفاق یا با زبان خوش از خود دور کردن، دو مظهر از شکر است، و شکر نعمتهای خدا مظاهری گوناگون دارد که دین اسلام در ضمن یک کلمه جامع فراگیر به آن فرمان داده و گفته است:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر:
همچنین سائل و نیازمندی را مأیوس و ناامید منما و با شدت او را پاسخ مده وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث:
و ارشاد دیگر برسول صادع اسلام است که آنچه را از موهبتهای تعلیمی ساحت کبریائی استفاده نمودهای در مقام سپاسگزاری بر آی و بجامعه بشر تعلیم بنما و روش عبودیت را بآنان بیاموز و هر سه آیه مبنی بر ارشاد به رسول صلّی اللّه علیه و آله است ولی دستور عمومی جامعه اسلامی را پایه گذاری مینماید و مبنی بر دستور به بناگذاری مکتب قرآن برسول صلّی اللّه علیه و آله است و نیز دعوت جامعه بشر و دانشجویان به پیروی از برنامه و تعلیمات آنست.
و در باره آیه (وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی) گفته شده مفاد آنستکه رسول صلّی اللّه علیه و آله هر آنچه را که پروردگار بوی تعلیم فرمود از معارف و احکام که بر حسب فطرت اولیه بآنها آگهی نداشته بمردم اعلام نماید و بیاموزد.
همچنین گفته شده مراد از کلمه نعمت در آیه (بِنِعمَةِ رَبِّکَ) آیات کریمه قرآنی است که گرامیترین و بزرگترین نعمت است که پروردگار بر رسول و بر جامعه بشریت اهداء فرموده است.
و نیز گفته شده مراد از آیه آنستکه پیوسته بیاد نعمتهای پروردگار باش و فضل سابق و لاحق و همیشگی او را متذکر باش.
از رسول صلّی اللّه علیه و آله رسیده است که اعلام نعمت و تعلیم آن سپاس آنست و ترک تعلیم معارف کفران نعمت است.
در تفسیر قمی در مورد آیه و الضحی فرمود هنگامی که خورشید بوسط آسمان برسد و نور آن جهان را فرا بگیرد و مراد از (وَ اللَّیلِ إِذا سَجی) نیز هنگام است که تیرگی شب هوا و فضا را فرا بگیرد.
و در مورد آیه (وَ ما قَلی) فرمود هرگز بتو غضب و خشم نفرموده است.
در کتاب در منثور در مورد آیه (وَ لَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی) بسندی از إبن مسعود روایت نموده که رسول صلّی اللّه علیه و آله میفرمود ما اهل بیت رسالت ساحت پروردگار برای ما آخرت را اختیار فرموده و بر دنیای ما برگزیده است.
در تفسیر برهان از إبن بابویه بسندی از إبن جهم از امام رضا علیه السّلام روایت نموده در مجلسی که مأمون خلیفه نیز حضور داشت که سؤال نمود از آیه (أَ لَم یَجِدکَ یَتِیماً فَآوی) امام فرمود پروردگار ترا که وحید و گمنام بودی در میان مردم مورد شهرت و معرفت قرار داد که همه مردم ترا شناختند و نیز آیه (وَ وَجَدَکَ ضَالًّا) یعنی ترا که در میان قوم خود گمنام بودی پروردگار مردم را هدایت فرمود و ترا شناختند و نیز آیه (وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغنی) پروردگار دعای ترا باجابت رسانید مأمون خلیفه عرض نمود پروردگار مبارک فرماید بر تو یا بن رسول اللّه.
در تفسیر برهان از برقی بسندی از عمرو بن ابی نصر گفت کسی از اهل بصره بمن گفت که بحضور امام حسین بن علی علیه السّلام رسیدم با عبد اللّه بن عمر هر دو بخانه کعبه طواف مینمودند از عبد اللّه سؤال نمودم از مفاد آیه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.