از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
9) (فاما الیتیم فلا تقهر):(پس تو هیچ یتیمی را خوار نشمار) [ نظرات / امتیازها ]
10) (و اما السائل فلا تنهر):(و هیچ سائلی را مرنجان ) [ نظرات / امتیازها ]
11) (وامابنعمه ربک فحدث ):(وامانعمت پروردگارت رابارفتاروگفتارت بازگوکن )در مقام نتیجه گیری از اعطای این نعمات ، خطاب به رسولخدا ص می فرماید: پس تو نیز هیچ یتیمی را با قهر و غلبه مران و او را از بابت تنگدستی یا بی کسی خوار مکن وهیچ سائل و درخواست کننده ای را با خشونت و تندی طرد مکن و مرنجان ،(بلکه اگرمی توانی حاجت او را رفع کن و اگر نمی توانی با احترام و عطوفت عذر او را بخواه )و نعمات پروردگارت را با زبان یا عمل یادآوری کن و نمایان ساز و آنها را پنهان نکن ، چون این عمل شکر نعمت است و این سه دستور اگر چه ظاهرا خطابش متوجه رسولخدا ص است ، اما در واقع متوجه همه مردم می باشد. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر خسروی
9) 9‌-‌ و امّا یتیم‌ ‌را‌ مقهور مساز ‌یعنی‌ حق‌ّ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ مالش‌ بواسطه‌ ناتوانیش‌ ‌از‌ ‌بین‌ مبر (چنانکه‌ رسم‌ عرب‌ ‌در‌ جاهلیت‌ بوده‌ ‌است‌).

و بقولی‌ ‌یعنی‌ یتیم‌ ‌را‌ حقیر مشمار و خوار مکن‌ (چه‌ تو ‌خود‌ یتیم‌ بوده‌ای‌ و طعم‌ یتیمی‌ چشیده‌ای‌).

‌از‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ مسعود مروی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ فرمود: (‌هر‌ کس‌ دستی‌ بسر یتیمی‌ بکشد بهر موئی‌ ‌که‌ ‌از‌ زیر دست‌ ‌او‌ بگذرد ‌برای‌ ‌او‌ روز قیامت‌ نوری‌ خواهد ‌بود‌).

و فرمود: (‌من‌ و متکفل‌ یتیم‌ ‌در‌ بهشت‌ مانند ‌اینکه‌ دو هستیم‌ ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌او‌تقوی‌ خدای‌ عزّ و جل‌ّ داشته‌ ‌باشد‌ و اشاره‌ بسبابه‌ و وسطی‌ ‌خود‌ فرمود). [ نظرات / امتیازها ]
10) 10‌-‌ و امّا سائل‌ (‌یعنی‌ کسیکه‌ ‌از‌ تو طلبی‌ کند و چیزی‌ بخواهد) ‌از‌ نزد ‌خود‌ مران‌ و ‌او‌ ‌را‌ ردّ مکن‌.

و بقولی‌ مراد ‌از‌ سائل‌ طالب‌ علم‌ ‌است‌ ‌که‌ متصل‌ بآیه‌ وَ وَجَدَک‌َ ضَالًّا فَهَدی‌ و معنی‌ آنستکه‌ ‌هر‌ کس‌ ‌از‌ تو سؤالی‌ بکند و چیزی‌ بپرسد ‌او‌ ‌را‌ بیاموز همچنانکه‌ خداوند شرایع‌ ‌را‌ بتو آموخت‌ و تو بآن‌ دانا نبودی‌. [ نظرات / امتیازها ]
11) 11‌-‌ و امّا نعمت‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ بیاد آور و آنرا ظاهر بساز و ‌برای‌ دیگران‌ بگو و بگفتار آر.

چنانکه‌ فرمود: (‌من‌ ‌لم‌ یشکر ‌النّاس‌ ‌لم‌ یشکر اللّه‌ و ‌من‌ ‌لم‌ یشکر القلیل‌ ‌لم‌ یشکر الکثیر) و (التحدّث‌ بنعمة اللّه‌ شکر، و ترکه‌ کفر).

و بقولی‌ مراد ‌از‌ نعمت‌ قرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ عظیمترین‌ چیزی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ برسولش‌ انعام‌ فرموده‌ ‌است‌ و باو امر فرموده‌ ‌است‌ ‌که‌ آنرا بخوان‌‌-‌ و بقولی‌ نبوّت‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ نبوّتی‌ ‌که‌ بتو عطا ‌شده‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ رسالت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ابلاغ‌ کن‌ و نبوّت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ اصل‌ نعمات‌ ‌است‌ بیاد آر و سپاسگزار باش‌. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
9)
1 - پرهیز از تحمیل خواسته هاى خود بر یتیمان، توصیه خداوند به پیامبر(ص)

فأمّا الیتیم فلاتقهر

«قَهْر» به معناى مسلط شدن است. خداوند را «قاهر» مى گویند; زیرا خلق را مقهور تسلط و قدرت خویش ساخته و آنان را بر وفق آنچه اراده اش تعلق گرفته ـ چه دلخواه آنان باشد و چه از آن اکراه داشته باشند ـ متحوّل ساخته است. (تاج العروس)

2 - خداوند، با گوشزد کردن یتیمى پیامبر(ص) و مراقبت هاى خویش از آن حضرت، او را به پرهیز از سلطه بر یتیمان فراخواند.

ألم یجدک یتیمًا فـاوى ... فأمّا الیتیم فلاتقهر

حرف «فاء»، این آیه را بر جمله مناسب آن در آیات پیشین، تفریع کرده است.

3 - یتیمان، در معرض مجبور شدن به اجراى دستورهاى دیگران و نیازمند امداد و حمایت در برابر تجاوزگران

فأمّا الیتیم فلاتقهر

4 - تحقیر یتیمان و تحمیل ذلّت بر آنان، کارى نکوهیده و مورد نهى خداوند

فأمّا الیتیم فلاتقهر

«قَهْر»; یعنى، بر کسى فائق آمدن و او را به طریقى ذلّت آفرین، گرفتار ساختن. (تاج العروس) [ نظرات / امتیازها ]
10)
1 - خداوند، پیامبر(ص) را از رد درخواست گدایان و راندن خشونت آمیز آنان از خود، برحذر داشت.

و أمّا السائل فلاتنهر

«نَهْر» (مصدر «لاتنهر»); یعنى، کسى را با فریاد خشونت آمیز از خود راندن. (مفردات راغب)

2 - راندن سائل از خود و بازداشتن او از تقاضاى کمک، رفتارى ناپسند و مورد نهى خداوند

و أمّا السائل فلاتنهر

3 - لزوم انفاق به کمک خواهان مستمند

و أمّا السائل فلاتنهر

4 - خداوند، با یادآورى دوران فقر پیامبر(ص) و امدادهاى خویش به آن حضرت، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد.

و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر

5 - از خود راندن اهل تحقیق و بى پاسخ گذاشتن سؤالات آنان، نکوهیده و ناروا است.

و أمّا السائل فلاتنهر

«سائل»، کلمه اى است مطلق و بر پرسشگران و اهل تحقیق نیز قابل تطبیق است.

6 - خداوند، با بیان هدایت هاى خویش به پیامبر(ص) و رهانیدن آن حضرت از ناآگاهى ها، او را به آموختن دانسته هاى خود به جویندگان آن تشویق کرد.

و وجدک ضالاًّ فهدى ... و أمّا السائل فلاتنهر

7 - نعمت هاى خداوند، فراتر از خواسته هاى او از انسان است.

فـاوى ... فأغنى ... فلاتقهر ... فلاتنهر

خداوند، در بیان نعمت هایش بر پیامبر(ص)، از پناه دادن و ثروتمند ساختن آن حضرت سخن مى گوید; ولى در مقابل او را تنها به مقهور نساختن یتیم و جواب رد ندادن به سائل مکلف مى سازد. مقایسه این دو روش، و جنبه اثباتى و سلبى در آنها، بیانگر نکته یاد شده است.

8 - توجّه به رسیدن عطاى خداوند، پیش از کمک خواستن از او، زمینه پرهیز از دریغ داشتن کمک، به کسانى است که دست نیاز به سوى انسان دراز مى کنند.

و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر

خداوند در آیات پیشین، پیامبر(ص) را متوجّه ساخت که به مجرد فقیر یافتن آن حضرت، وى را غنى ساخت و اکنون از او مى خواهد که از رد حاجتمندان ـ آن هم پس از اظهار نیاز کردن آنان ـ بپرهیزد. مقایسه آن عطا و این فرمان، بیانگر برداشت یاد شده است. [ نظرات / امتیازها ]
11)
1 - بازگو کردن نعمت هاى خدادادى و مستور نداشتن آنها از مردم، توصیه خداوند به پیامبر(ص)

و أمّا بنعمة ربّک فحدّث

2 - نعمت هاى خداوند به پیامبر(ص)، جلوه هاى ربوبیت او بوده و رشد و تربیت آن حضرت را به دنبال داشته است.

ربّک

3 - برخوردارى از جاى امن، هدایت و ثروت، نعمت هاى الهى و سزاوار بازگو کردن براى دیگران است.

فـاوى ... فهدى ... فأغنى ... و أمّا بنعمة ربّک فحدّث

4 - صاحبان نعمت، باید هنگام بازگوکردن نعمت ها، به وابستگى آنها به خداوند، معترف باشند.

بنعمة ربّک فحدّث

5 - خداوند، خواهان بازگو شدن تحوّلات خوشایند زندگى پیامبر(ص) و مراحل رهایى آن حضرت از رنج یتیمى و ناآگاهى و فقر

ألم یجدک یتیمًا ... ضالاًّ ... عائلاً ... و أمّا بنعمة ربّک فحدّث
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر منهج الصادقین
9) (9)‌-‌ فَأَمَّا الیَتِیم‌َ ‌پس‌ اما یتیمان‌ ‌را‌ فَلا تَقهَر ‌پس‌ قهر مکن‌ و ‌از‌ نزد ‌خود‌ مران‌ و حقیرمشمار و قدر ‌ایشان‌ بشناس‌ و ‌در‌ طریق‌ احسان‌ و رأفت‌ و عطوفت‌ ‌با‌ ‌ایشان‌ سلوک‌ نمای‌، و یتیمی‌ ‌خود‌ ‌را‌ بیاد آور و ‌بر‌ مال‌ ‌ایشان‌ مسلط مشو ‌تا‌ حق‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ تصرف‌ نمایی‌ و بایشان‌ نرسانی‌ ‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ عرب‌ میکنند. [ نظرات / امتیازها ]
10) (10)‌-‌ وَ أَمَّا السّائِل‌َ و اما درویشان‌ خواهنده‌ ‌را‌ فَلا تَنهَر ‌پس‌ زجر مکن‌ و بانک‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ مزن‌ و محروم‌ مساز و درویشی‌ ‌خود‌ ‌را‌ فراموش‌ مکن‌، ‌ یا ‌ طالبان‌ علم‌ شریعت‌ ‌را‌ ‌از‌ تعلیم‌ و افاده ‌خود‌ منع‌ مکن‌ ‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ حق‌ سبحانه‌ ترا بآن‌ هدایت‌ کرد ‌بعد‌ ‌از‌ آنکه‌ راه‌ بآن‌ نمیبردی‌، آورده‌اند ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ نزول‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ یتیمان‌ ‌را‌ بیشتر ‌از‌ پیشتر ملاطفت‌ فرمودی‌ و انواع‌ مرحمت‌ و احسان‌ نسبت‌ بایشان‌ مرعی‌ میداشت‌ و هرگز سایلان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌در‌ ‌خود‌ محروم‌ نمی‌ساخت‌ و مکرر امتان‌ ‌را‌ بآن‌ وصیت‌ مینمود، و ‌إبن‌ أبی‌ اوفی‌ روایت‌ کرده‌ ‌که‌ ‌ما نزد ‌رسول‌ نشسته‌ بودیم‌ پسری‌ ‌از‌ مهاجر ‌از‌ ‌در‌ ‌در‌ آمد و ‌گفت‌ ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ ‌من‌ یتیمم‌ و خواهری‌ یتیمه‌ دارم‌ و مادری‌ بیوه‌ (أطعمنا مما أطعمک‌ اللّه‌ ‌حتی‌ أعطاک‌ اللّه‌ مما عنده‌ ‌حتی‌ ترضی‌) اطعام‌ کن‌ ‌بما‌ ‌از‌ آنچه‌ خدای‌ بتو اطعام‌ فرموده‌ ‌تا‌ عطا دهد ترا ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ نزد اوست‌ ‌بر‌ وجهی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ راضی‌ شوی‌، حضرت‌ فرمود ‌که‌

‌ما أحسن‌ ‌ما قلت‌ ‌ یا ‌ غلام‌

چه‌ نیکو گفتی‌ ای‌ پسر ‌پس‌ بلال‌ ‌را‌ امر کرد برو بخانه‌ و آنچه‌ حاضر ‌باشد‌ بیار بلال‌ رفت‌ و بیست‌ و یک‌ خرما بیاورد حضرت‌ فرمود ‌که‌ ای‌ پسر هفت‌ خرما مر تراست‌ و هفت‌ مر خواهر ترا و هفت‌ مادر ترا، معاذ جبل‌ برخاست‌ و دست‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ سر ‌او‌ مسح‌ کرد و ‌گفت‌ (جبر اللّه‌ یتمک‌ و جعلک‌ خلفا ‌من‌ أبیک‌) خدای‌ جبر یتیمی‌ تو کناد و ترا جانشین‌ پدرت‌ گر داناد، پیغمبر صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌گفت‌ ای‌ معاذ نیکو فعلی‌ و قولی‌ ‌از‌ تو مشاهده‌ کردم‌ معاذ ‌گفت‌ ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ مرا ‌بر‌ ‌او‌ رحم‌ آمد ‌پس‌ حضرت‌ فرمود ‌که‌

‌لا‌ یلی‌ احد منکم‌ یتیما فیحسن‌ ولایته‌ و یضع‌ یده‌ ‌علی‌ رأسه‌ الا کتب‌ اللّه‌ ‌له‌ بکل‌ شعرة حسنة و محی‌ عنه‌ بکل‌ شعرة سیئة، و رفع‌ ‌له‌ بکل‌ شعرة درجة

‌یعنی‌ هیچکس‌ ‌از‌ ‌شما‌ متولی‌ یتیم‌ نباشد ‌که‌ نیکو گرداند ولایت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ و دست‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ سر ‌او‌ نهند مگر ‌که‌ حق‌ سبحانه‌ بهر مویی‌ حسنه‌ای‌ ‌از‌ ‌برای‌ وی‌ بنویسد و بهر مویی‌ سیئه‌ای‌ ‌از‌ ‌او‌ محو نماید و بهر مویی‌ درجه‌ای‌ ‌از‌ ‌برای‌ ‌او‌ ‌بر‌ دارد و ‌از‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ مسعود روایتست‌ ‌که‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌که‌

‌من‌ مسح‌ ‌علی‌ رأس‌ یتیم‌ ‌کان‌ ‌له‌ بکل‌ شعرة تمر ‌علی‌ یده‌ نور یوم القیامة

‌یعنی‌ ‌هر‌ ‌که‌ دست‌ ‌بر‌ سر یتیم‌ بکشد بهر مویی‌ ‌که‌ دست‌ ‌او‌ ‌بر‌ ‌او‌ مرور کند ‌او‌ ‌را‌ نوری‌ بدهند ‌در‌ روز قیامت‌، و نیز فرمود ‌که‌

أنا و کافل‌ الیتیم‌ کهاتین‌ ‌فی‌ الجنة ‌إذا‌ اتقی‌ اللّه‌ عز و جل‌

‌من‌ و کسی‌ ‌که‌ متکفل‌ یتیم‌ ‌باشد‌ مانند ایندو انگشت‌ باشیم‌
‌در‌ روز قیامت‌ ‌هر‌ گاه‌ ‌که‌ ‌از‌ خدای‌«1» ترسیده‌ ‌باشد‌ و ‌از‌ گناه‌ پرهیز نموده‌، و اشاره‌ بانگشت‌ سبابه‌ و وسطی‌ کرد، و أیضا

‌قال‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌ان‌ الیتیم‌ اذا بکی‌ اهتز لبکائه‌ عرش‌ الرحمن‌ فیقول‌ اللّه‌ لملائکته‌ ‌ یا ‌ ملائکتی‌ ‌من‌ أبکی‌ ‌هذا‌ الیتیم‌ الذی‌ غیب‌ ابوه‌ ‌فی‌ التراب‌! فیقول‌ الملائکة انت‌ اعلم‌ فیقول‌ اللّه‌ ‌تعالی‌ ‌ یا ‌ ملائکتی‌ فانی‌ اشهد کم‌ ‌ان‌ لمن‌ اسکته‌ و ارضاه‌ ‌ان‌ ارضیه‌ یوم القیامة

‌یعنی‌ بدرستی‌ ‌که‌ ‌هر‌ گاه‌ یتیمی‌ بگرید عرش‌ خدای‌ بلرزد بسبب‌ گریه ‌او‌ ‌پس‌ حق‌ سبحانه‌ بفرشتگان‌ ‌خود‌ گوید ‌که‌ ای‌ ملائکه‌ ‌من‌ کیست‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ یتیم‌ ‌را‌ ‌که‌ پدر ‌او‌ غایب‌ ‌شده‌ ‌در‌ زیر خاک‌ بگریه‌ ‌در‌ آورده‌ ملائکه‌ گویند خداوندا تو داناتری‌ ‌پس‌ حق‌ سبحانه‌ فرماید ‌که‌ ای‌ فرشتگان‌ ‌من‌ بدرستی‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ گواه‌ میگیرم‌ ‌بر‌ آنکه‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌آن‌ یتیم‌ ‌را‌ خاموش‌ گرداند و خوشنود کند ‌من‌ ‌در‌ روز قیامت‌ ‌از‌ ‌او‌ خوشنود باشم‌، آورده‌اند ‌که‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ یتیمی‌ ‌را‌ تعهد و تفقد میفرمود و شفقت‌ و عطوفت‌ مینمود ‌از‌ قضا ‌آن‌ یتیم‌ وفات‌ یافت‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌آن‌ شب‌ دست‌ ‌از‌ طعام‌ بکشید و تأسف‌ بسیار میخورد پرسیدند ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ دل‌ مبارک‌ ‌را‌ چرا غمگین‌ ساخته‌ای‌ ‌اگر‌ فرمایی‌ شخصی‌ دیگر ‌را‌ حاضر کنیم‌ ‌تا‌ ‌در‌ خدمت‌ تو بسر برد فرمود ‌که‌ ‌آن‌ کودک‌ بد خو ‌بود‌ و ‌من‌ ‌با‌ خوی‌ بد ‌او‌ بسر میبردم‌ و بخلق‌ نیکو ‌با‌ ‌او‌ رفق‌ و مدارا مینمودم‌ و مرا ‌از‌ ‌اینکه‌ اجر جمیل‌ و ثواب‌ عظیم‌ ‌بود‌ و ‌از‌ دیگری‌ ‌اینکه‌ غرض‌ حاصل‌ نمیشود.

مالک‌ روایت‌ کرده‌ ‌که‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌که‌

اذا اتاک‌ سایل‌ ‌علی‌ فرس‌ باسط کفیه‌ فقد وجب‌ ‌له‌ الحق‌ و ‌لو‌ بشق‌ تمرة

‌هر‌ گاه‌ سایلی‌ بیاید بنزد تو ‌بر‌ اسب‌ نشسته‌ و کفها گسترده‌ بتحقیق‌ ‌که‌ حقی‌ ‌بر‌ تو واجب‌ گردانیده‌ ‌اگر‌ چه‌ نصف‌ خرما ‌باشد‌. مراد آنست‌ ‌که‌ هیچ‌ سایلی‌ ‌را‌ محروم‌ مساز ‌اگر‌ چه‌ ‌بر‌ اسب‌ سوار ‌باشد‌، و بروایت‌ دیگر حق‌ سایل‌ ‌را‌ بده‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌در‌ دست‌ ‌او‌ دست‌ برنجن‌ ‌باشد‌، ‌در‌ عدة الداعی‌ آورده‌ ‌که‌ حق‌ سبحانه‌ وحی‌ کرد بداود ‌علیه‌ السّلام‌ ‌که‌

‌إن‌ العبد ‌من‌ عبادی‌ یأتینی‌ بالحسنة فاوجبته‌ جنتی‌

بدرستی‌ ‌که‌ بنده‌ای‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌من‌ ‌که‌ حسنه‌ کند ‌من‌ بهشت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ واجب‌ گردانم‌ داود ‌گفت‌ ‌اینکه‌ حسنه‌ چه‌ ‌باشد‌ خطاب‌ آمد ‌که‌

یدخل‌ ‌علی‌ عبدی‌ المؤمن‌ سرورا و ‌لو‌ الله‌بتمرة}

‌هر‌ ‌که‌ مسرت‌ بدل‌ بنده‌ مؤمن‌ رساند ‌اگر‌ چه‌ بدان‌ خرمایی‌ ‌باشد‌، ابراهیم‌ ادهم‌ گفته‌ ‌که‌ سایلان‌ چه‌ نیکو مرد مانند بدر خانه ‌ما می‌آیند ‌که‌ هیچ‌ دارید ‌که‌ ‌برای‌ ‌شما‌ ‌بر‌‌-‌ داریم‌ و پیش‌ ‌از‌ ‌شما‌ توشه‌ راه‌ ‌شما‌ کنیم‌ و ‌برای‌ ‌شما‌ بقیامت‌ بریم‌ و ذخیره‌ بهشت‌ کنیم‌، و ‌از‌ ابو ‌عبد‌ اللّه‌ ‌علیه‌ السّلام‌ منقول‌ ‌است‌ ‌که‌

‌ان‌ اللّه‌ تبارک‌ و ‌تعالی‌ یقول‌ ‌ما ‌من‌ شی‌ء الا و ‌قد‌ وکلت‌ ‌من‌ یقبضه‌ الا الصدقة فانی‌ اتلقفها بیدی‌ تلقفا ‌حتی‌ ‌ان‌ الرجل‌ یتصدق‌ و المرأة لتصدق‌ بتمرة ‌او‌ بشق‌ تمرة فاربیها ‌له‌ ‌کما‌ یربی‌ الرجل‌ فلوه‌ و فصیله‌ فیلقانی‌ یوم القیامة و هی‌ مثل‌ جبل‌ احد

‌یعنی‌ حق‌ سبحانه‌ میفرماید ‌که‌ هیچ‌ چیزی‌ نیست‌ مگر ‌که‌ ‌غیر‌ ‌خود‌ ‌را‌ وکیل‌ گردانیده‌ام‌ ‌که‌ قبض‌ ‌آن‌ کند الاصدقه‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌او‌ ‌را‌ فرا میگیرم‌ و کسی‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ وکیل‌ نمیگردانم‌ ‌تا‌ آنکه‌ ‌اگر‌ مردی‌ و زنی‌ بتمره‌ای‌ ‌ یا ‌ نصف‌ تمره‌ای‌ صدقه‌ کند ‌من‌ ‌او‌ ‌را‌ پرورم‌ ‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ شخصی‌ کره‌ اسب‌ و شتر بچه ‌خود‌ ‌را‌ پرورد و چون‌ روز قیامت‌ بمن‌ رسد ‌آن‌ صدقه‌ مانند کوه‌ احد ‌باشد‌، و ‌بعد‌ ‌از‌ نهی‌ حقتعالی‌ حبیب‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ قهر و زجر سائل‌ و یتیم‌ باو أمر میفرماید ‌که‌: [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرآسان
9) فَأَمَّا الیَتِیم‌َ فَلا تَقهَر

کلمه یتیم‌ ‌برای‌ کودک‌ انسانی‌ بکار میرود ‌که‌ پدر ‌را‌ ‌از‌ دست‌ داده‌ ‌باشد‌. و ‌برای‌ بچه حیوانی‌ بکار میرود ‌که‌ مادر ‌را‌ ‌از‌ دست‌ داده‌ ‌باشد‌. چون‌ عرب‌ قبل‌ ‌از‌ زمان‌ نزول‌ قرآن‌ اموال‌ یتیمان‌ ‌را‌ ‌به‌ قهر و غلبه‌ میخورد لذا ‌اینکه‌ ‌آیه‌ ‌به‌ پیامبر صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ اخطار میکند: مبادا تو ‌اینکه‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ دهی‌، زیرا تو ‌خود‌ درد یتیمی‌ ‌را‌ تحمل‌ نموده‌ای‌. ‌اینکه‌ معنا واضح‌ ‌است‌ ‌که‌ پیامبر ‌حتی‌ قصد خوردن‌ مال‌ یتیم‌ ‌را‌ ‌هم‌ نداشت‌، ‌تا‌ چه‌ برسد ‌به‌ اینکه‌ مال‌ یتیم‌ ‌را‌ بخورد.

‌پس‌ معلوم‌ میشود ‌که‌ ‌اینکه‌ هشدار ‌به‌ امت‌ پیامبر ‌است‌. ولی‌ بطور ‌غیر‌ مستقیم‌. ‌کما‌‌-‌ اینکه‌ آیه ‌بعد‌ ‌هم‌ همینطور ‌است‌‌-‌ [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرهدایت
9) [9] پیامبر ‌از‌ سرزمین‌ محرومیت‌ برخاست‌، ‌پس‌ یار محرومان‌ ‌بود‌، و پروردگارش‌ ‌به‌ ‌او‌ سفارش‌ کرد ‌که‌ ‌با‌ یتیم‌ مدارا کند، و ‌از‌ قهر ‌او‌ و تجاوز کردن‌ ‌به‌ حقش‌ خودداری‌ ورزد.

«فَأَمَّا الیَتِیم‌َ فَلا تَقهَر‌-‌ و ‌به‌ یتیم‌ قهر و خشم‌ مکن‌.»
دستش‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ گذشته‌، ‌در‌ روز قیامت‌ نور بهره ‌او‌ خواهد شد».«18» و ‌گفت‌: «‌من‌ و متکفل‌ یتیم‌، ‌اگر‌ ‌از‌ خدای‌ عز و جل‌ بترسد، ‌در‌ روز قیامت‌ همچون‌ ‌اینکه‌ دو هستیم‌»، و ‌به‌ دو انگشت‌ سبّابه‌ و وسطای‌ ‌خود‌ اشاره‌ کرد.«19»

‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌: «چون‌ یتیم‌ بگرید، عرش‌ ‌خدا‌ ‌به‌ لرزه‌ ‌در‌ می‌آید، و خدای‌ ‌تعالی‌ ‌به‌ فرشتگان‌ ‌خود‌ می‌گوید: ای‌ فرشتگانم‌؟ چه‌ کس‌ ‌اینکه‌ یتیم‌ ‌را‌ ‌که‌ پدرش‌ ‌در‌ زیر خاک‌ پنهان‌ ‌است‌ ‌به‌ گریه‌ درآورد! ‌پس‌ فرشتگان‌ می‌گویند: پروردگارا، تو داناتری‌، و خدای‌ ‌تعالی‌ ‌به‌ فرشتگانش‌ می‌گوید: گواه‌ باشید ‌که‌ ‌هر‌ کس‌ ‌آن‌ یتیم‌ ‌را‌ خاموش‌ و خرسند سازد، روز قیامت‌ خرسندش‌ خواهم‌ ساخت‌».«20» [ نظرات / امتیازها ]
10) [10] اسلام‌ ‌در‌ خصوص‌ فقیر وسائل‌ نیز همچون‌ درباره یتیم‌ سفارش‌ کرده‌ ‌است‌، ‌پس‌ خداوند سبحانه‌ و ‌تعالی‌ ‌گفت‌:

«وَ أَمَّا السّائِل‌َ فَلا تَنهَر‌-‌ و فقیر درخواست‌ کننده‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ مران‌.»

‌هر‌ کس‌ ‌که‌ ‌در‌ زندگی‌ مزه ناکامی‌ ‌را‌ چشیده‌، و گزش‌ گرسنگی‌ ‌را‌ آزموده‌ ‌است‌، بیشتر باید توجه‌ ‌به‌ محترم‌ شمردن‌ گدای‌ سائل‌ ‌به‌ عنوان‌ یک‌ انسان‌ داشته‌ ‌باشد‌ و، خواه‌ بتواند کمکی‌ ‌به‌ ‌او‌ بکند ‌ یا ‌ نه‌، لازم‌ ‌است‌ ‌از‌ تشر زدن‌ و راندن‌ و ناراحت‌ کردن‌ ‌او‌ خودداری‌ کند، چه‌ ‌با‌ ‌اینکه‌ کار ‌در‌ حقیقت‌ ‌به‌ ‌خود‌ آسیب‌ رسانده‌ و ‌به‌ ‌تعالی‌ و استکبار ‌در‌ زمین‌ و پرستش‌ دنیا و زینت‌ ‌آن‌ پرداخته‌ ‌است‌، و ‌در‌ عین‌ حال‌ ‌در‌ جان‌ سائل‌ عقده پستی‌ و زبونی‌ ‌را‌ کاشته‌ ‌است‌، و چه‌ بسا ‌که‌ ‌با‌ چرخش‌ دولاب‌ زمان‌ سائل‌ ثروتمند و ‌آن‌ کس‌ ‌که‌ مورد سؤال‌ قرار گرفته‌ ‌بود‌ فقیر شود؟ و نیز ‌از‌ ‌آن‌ لحاظ ‌برای‌ جامعه‌ مایه فساد ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ اختلاف‌ طبقاتی‌ ‌در‌ ‌آن‌ دامن‌ می‌زند.

اسلام‌ سفارش‌ فراوان‌ کرده‌ ‌است‌ ‌که‌ سائل‌ ‌را‌ ‌به‌ سختی‌ ‌از‌ ‌خود‌ نرانند، ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «سائل‌ ‌را‌ ‌با‌ بخشیدن‌ اندکی‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌ یا ‌ ‌اگر‌ چیزی‌ ندارید ‌با‌ عذرخواهی‌ ‌از‌ ‌خود‌ دور کنید، چه‌ کسی‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ نیست‌ مواظب‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌تا‌ ببیند ‌که‌ کاری‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ عهده ‌شما‌ گذاشته‌ ‌است‌، چگونه‌ انجام‌ می‌دهید».«21»

اسلام‌ ‌از‌ سؤال‌ کردن‌ نهی‌ کرده‌، و ‌آن‌ ‌را‌ خواری‌ شمرده‌ ‌است‌، ولی‌ رد کردن‌ سؤال‌ کننده‌ ‌را‌ نیز منع‌ کرده‌ ‌است‌. ‌در‌ حدیث‌ ‌به‌ جا مانده‌ ‌از‌ امام‌ باقر‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ آمده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «‌اگر‌ سائل‌ می‌دانست‌ ‌که‌ ‌در‌ سؤال‌ کردن‌ چه‌ چیز ‌است‌، هرگز کسی‌ ‌به‌ سؤال‌ کردن‌ ‌از‌ دیگری‌ نمی‌پرداخت‌، و ‌اگر‌ عطا کننده‌ می‌دانست‌ ‌که‌ ‌در‌ بخشندگی‌ چه‌ چیز ‌است‌، هرگز کسی‌ کس‌ دیگر ‌را‌ رد نمی‌کرد».«22»

[11] رزق‌ خوراک‌ تن‌ ‌است‌، و شکر کردن‌ ‌بر‌ ‌آن‌ خوراک‌ روح‌، و ‌هر‌ کس‌ شکر ‌را‌ ‌از‌ دست‌ بدهد، احساس‌ گرسنگی‌ دایمی‌ خواهد کرد، آیا بزرگترین‌ ثروتمندی‌ ثروتمندی‌ نفس‌ و روان‌ نیست‌!

کسانی‌ ‌که‌ فقر نفسی‌ و روانی‌ ‌را‌ احساس‌ می‌کنند، شباهت‌ کاملی‌ ‌به‌ مبتلایان‌ ‌به‌ بیماری‌ خوره‌ دارند ‌که‌ ‌اگر‌ بیست‌ روپوش‌ ‌هم‌ ‌بر‌ روی‌ ‌خود‌ کشیده‌ باشند، احساس‌ لرزش‌ سردی‌ ‌در‌ رگهای‌ ‌خود‌ می‌کنند.

مهربانی‌ کردن‌ ‌به‌ یتیم‌، وسائل‌ ‌را‌ ‌با‌ انفاق‌ ‌ یا ‌ ‌با‌ زبان‌ خوش‌ ‌از‌ ‌خود‌ دور کردن‌، دو مظهر ‌از‌ شکر ‌است‌، و شکر نعمتهای‌ ‌خدا‌ مظاهری‌ گوناگون‌ دارد ‌که‌ دین‌ اسلام‌ ‌در‌ ضمن‌ یک‌ کلمه جامع‌ فراگیر ‌به‌ ‌آن‌ فرمان‌ داده‌ و گفته‌ ‌است‌: [ نظرات / امتیازها ]
11) «وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث‌‌-‌ و اما نعمت‌ پروردگارت‌ ‌را‌ سپاسگزار باش‌ و ‌از‌ ‌آن‌ سخن‌ بگو.»

سخن‌ گفتن‌ ‌از‌ نعمت‌ مشتمل‌ ‌بر‌ سه‌ ‌بعد‌ ‌است‌:

اول‌: اعتراف‌ کردن‌ ‌به‌ ‌آن‌، و بیان‌ کردن‌ ‌آن‌ ‌در‌ برابر مردم‌ ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌به‌ فضل‌ ‌خدا‌ بی‌نیاز ‌است‌، مردمان‌ فقیر تصور نکنند، و ‌از‌ امام‌ صادق‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌در‌ تفسیر ‌اینکه‌ ‌آیه‌ چنین‌ آمده‌ ‌است‌: «‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ تو بخشیده‌، و ‌به‌ تو برتری‌ داده‌، و روزی‌ تو ‌را‌ رساند، و ‌به‌ تو احسان‌ کرده‌، و راهنمایت‌ ‌شده‌، سخن‌ بگو و سپاسگزار باش‌».«23»

دوم‌: ‌اینکه‌ ‌که‌ چون‌ اثر نعمت‌ ‌را‌ ‌بر‌ زندگی‌ ‌خود‌ مشاهده‌ کند، نباید ‌از‌ مصرف‌ کردن‌ آنچه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ ‌او‌ بخشیده‌ ‌است‌ ‌در‌ حق‌ ‌خود‌ دریغ‌ ورزد، و باید ‌از‌ حالت‌ رهبانیّتی‌ ‌که‌ اسلام‌ ‌آن‌ ‌را‌ نهی‌ کرده‌ ‌است‌ اجتناب‌ کند. و ‌در‌ حدیث‌ مأثور ‌از‌ امام‌ امیر المؤمنین‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌که‌ هنگام‌ شکایت‌ کردن‌ ربیع‌ ‌بن‌ زیاد ‌از‌ برادرش‌ عاصم‌ ‌بن‌ زیاد ‌به‌ ‌او‌ گفته‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌او‌ لباس‌ بد می‌پوشد و ‌از‌ همگان‌ دوری‌ می‌جوید، و همین‌ سبب‌ اندوه‌ کسان‌ و حزن‌ پسرش‌ ‌شده‌، دستور داد ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ نزد وی‌ بیاورند، و چون‌ وی‌ ‌را‌ دید روی‌ ترش‌ کرد و ‌به‌ ‌او‌ ‌گفت‌: «چرا ‌از‌ خانواده‌ات‌ شرم‌ و ‌به‌ پسرت‌ رحم‌ نمی‌کنی‌! آیا چنان‌ خیال‌ می‌کنی‌ ‌که‌ ‌خدا‌ چیزهای‌ پاکیزه‌ ‌را‌ ‌بر‌ تو حلال‌ کرده‌، و ‌اینکه‌ ‌را‌ ‌که‌ تو ‌از‌ ‌آنها‌ بهره‌مند شوی‌ دوست‌ نمی‌دارد! تو ‌از‌ ‌اینکه‌ روی‌ ‌برای‌ ‌خدا‌ خوارتری‌، مگر ‌خدا‌ نگفته‌ ‌است‌: وَ الأَرض‌َ وَضَعَها لِلأَنام‌ِ فِیها فاکِهَةٌ وَ النَّخل‌ُ ذات‌ُ الأَکمام‌ِ، آیا نگفته‌ ‌است‌: مَرَج‌َ البَحرَین‌ِ یَلتَقِیان‌ِ بَینَهُما بَرزَخ‌ٌ لا یَبغِیان‌ِ ‌تا‌ ‌آن‌ جا ‌که‌ یَخرُج‌ُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجان‌ُ، ‌پس‌ سوگند ‌به‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خوار شمردن‌ نعمت‌ ‌خدا‌ ‌به‌ صورت‌ عملی‌ ‌را‌ ‌خدا‌ دوست‌تر ‌از‌ خوار شمردن‌ ‌آن‌ ‌به‌ زبان‌ می‌داند و لذا گفته‌ ‌است‌: وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث‌. ‌پس‌ عاصم‌ ‌گفت‌: ‌ یا ‌ امیر المؤمنین‌؟ ‌پس‌ چرا خودت‌ ‌به‌ خوراک‌ درشت‌ و ‌به‌ پوشش‌ زبر بس‌ کرده‌ای‌! و امام‌ ‌گفت‌: «وای‌ ‌بر‌ تو؟ خدای‌ عز و جل‌ ‌بر‌ امامان‌ دادگر واجب‌ کرده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ همچون‌ ضعیف‌ترین‌ مردمان‌ بدانند ‌تا‌ چنان‌ شود ‌که‌ نداری‌ فقیر مایه ناراحتی‌ آنان‌ نشود» ‌پس‌ عاصم‌ عبا ‌را‌ انداخت‌ و روپوش‌ ‌را‌ پوشید.«24»
و شایسته‌ ‌است‌ ‌که‌ آدمی‌ ‌از‌ آرایش‌ زندگی‌ ‌به‌ اندازه نیازمندی‌ ‌خود‌ بهره‌مند شود، ‌که‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «خدای‌ زیبا ‌است‌ و زیبایی‌ ‌را‌ دوست‌ دارد، و دوست‌ دارد ‌که‌ اثر نعمت‌ ‌را‌ ‌بر‌ بنده‌اش‌ ببیند».«25»

سوم‌: سپاسگزاری‌ ‌از‌ صاحب‌ نعمتی‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ انعام‌ کرده‌ ‌است‌، و انفاق‌ کردن‌ ‌آن‌ ‌بر‌ دیگران‌، و ‌در‌ حدیث‌ مأثور ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ آمده‌ ‌است‌ ‌که‌: «‌هر‌ کس‌ ‌از‌ ‌او‌ اندک‌ سپاسگزاری‌ نکند، ‌از‌ افزون‌ ‌آن‌ ‌هم‌ چنین‌ نخواهد کرد، و ‌هر‌ ‌که‌ سپاس‌ مردمان‌ ‌را‌ نگزارد سپاس‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نیز نگزارده‌ ‌است‌، و سخن‌ گفتن‌ ‌از‌ نعمت‌ سپاس‌ و شکر ‌است‌، و ترک‌ ‌آن‌ کفر، و جماعت‌ رحمت‌ ‌است‌ و جدایی‌ و تفرقه‌ عذاب‌».«26»

یاد ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ ‌علی‌ رغم‌ مخالفان‌ ‌با‌ ‌او‌ جاودانه‌ ماند، و ‌از‌ معاویه‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ چون‌ بانگ‌ مؤذن‌ ‌را‌ ‌به‌ اشهد ‌ان‌ ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ و ‌ان‌ محمدا ‌رسول‌ اللّه‌ شنید، نتوانست‌ ‌خود‌ ‌را‌ نگاه‌ دارد و ‌گفت‌: «ای‌ پسر ‌عبد‌ اللّه‌؟ همت‌ بلند داشتی‌، و جز ‌به‌ ‌آن‌ خرسند نشدی‌ ‌که‌ نامت‌ قرین‌ ‌با‌ نام‌ پروردگار جهانیان‌ ‌باشد‌».«27»

مطرّف‌ ‌بن‌ مغیرة روایت‌ کرد ‌که‌: همراه‌ ‌با‌ پدرم‌ ‌بر‌ معاویه‌ وارد شدم‌، ‌پس‌ پدرم‌ نزد ‌او‌ می‌رفت‌ و ‌با‌ ‌او‌ ‌به‌ سخن‌ گفتن‌ می‌پرداخت‌ و سپس‌ ‌به‌ نزد ‌من‌ می‌آمد و ‌از‌ معاویه‌ و عقل‌ ‌او‌ برایم‌ حکایت‌ می‌کرد، و ‌از‌ آنچه‌ ‌از‌ ‌او‌ می‌دید دچار شگفتی‌ می‌شد.

شبی‌ هنگام‌ بازگشت‌ ‌از‌ نزد معاویه‌ خشمگین‌ ‌بود‌ و ‌از‌ شام‌ خوردن‌ خوداری‌ کرد، ساعتی‌ منتظر سخن‌ گفتن‌ ‌او‌ ماندم‌ و چنان‌ خیال‌ کردم‌ ‌که‌ میان‌ ‌من‌ و ‌او‌ چیزی‌ گذشته‌ و ‌از‌ ‌من‌ دلگیر ‌است‌، ‌پس‌ ‌به‌ ‌او‌ گفتم‌: تو ‌را‌ چه‌ می‌شود ‌که‌ امشب‌ اندوهناکی‌! ‌گفت‌: پسرم‌؟ ‌از‌ نزد پلیدترین‌ مردم‌ نزد تو آمدم‌. گفتم‌: داستان‌ چیست‌! ‌گفت‌: ‌در‌ خلوت‌ ‌به‌ معاویه‌ گفتم‌: ای‌ امیر مؤمنان‌، ‌به‌ آرزوی‌ ‌خود‌ رسیدی‌؟ کاش‌ دادگری‌ کنی‌ و ‌به‌ کارهای‌ خیر بپردازی‌، ‌که‌ تو اکنون‌ بزرگی‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ برادرانت‌ ‌از‌ بنی‌ هاشم‌ نظر کنی‌ و ‌به‌ صله رحم‌ ‌با‌ آنان‌ بپردازی‌ بسیار خوب‌ ‌است‌، و سوگند ‌به‌ ‌خدا‌ ‌که‌ اکنون‌ چیزی‌ ‌با‌ ‌ایشان‌ نیست‌ ‌که‌ تو ‌از‌ ‌آن‌ بیمناک‌ باشی‌.

‌پس‌ معاویه‌ خشمگین‌ شد و ‌گفت‌: «هیهات‌، هیهات‌؟ برادری‌ ‌از‌ طایفه تیم‌ فرمانروا شد، و کرد آنچه‌ کرد، و ‌به‌ ‌خدا‌ سوگند ‌که‌ ‌از‌ یاد ‌او‌ جز ‌آن‌ چیزی‌ ‌بر‌ جای‌ نماند ‌که‌ گوینده‌ای‌ بگوید: ابو بکر، سپس‌ برادری‌ ‌از‌ عدی‌ّ فرمانروا شد و مدت‌ ده‌ سال‌ تلاش‌ و کوشش‌ کرد، و سوگند ‌به‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ‌از‌ یاد ‌او‌ جز ‌آن‌ چیزی‌ ‌بر‌ جای‌ نماند ‌که‌ گوینده‌ای‌ بگوید: عمر، و سپس‌ برادرمان‌ عثمان‌ فرمانروا شد، و ‌او‌ فرمانروایی‌ ‌بود‌ ‌که‌ هیچ‌ کس‌ ‌در‌ نسب‌ همچون‌ ‌او‌ نبود، ‌پس‌ کرد آنچه‌ کرد، و ‌به‌ ‌خدا‌ سوگند ‌که‌ یاد ‌او‌ نابود شد. و اما ‌از‌ برادر طایفه هاشم‌ ‌در‌ ‌هر‌ روز پنج‌ بار ‌به‌ صورت‌: اشهد ‌ان‌ محمدا ‌رسول‌ اللّه‌ یاد می‌شود، ‌پس‌ چه‌ عملی‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌بر‌ جای‌ خواهد ماند ...».«28» [ نظرات / امتیازها ]
 » محمد حسینی همدانی
9) فَأَمَّا الیَتِیم‌َ فَلا تَقهَر:

مبنی‌ ‌بر‌ ارشاد ‌است‌ نظر ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌در‌ کودکی‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ یتیم‌ و فاقد پدر و مادر بوده‌ هرگز ‌با‌ ایتام‌ و کودکان‌ بی‌پدر اظهار عزت‌ و بزرگی‌ منما و آنان‌ ‌را‌ ذلیل‌ و فرومایه‌ مپندار. [ نظرات / امتیازها ]
10) وَ أَمَّا السّائِل‌َ فَلا تَنهَر:

هم‌چنین‌ سائل‌ و نیازمندی‌ ‌را‌ مأیوس‌ و ناامید منما و ‌با‌ شدت‌ ‌او‌ ‌را‌ پاسخ‌ مده‌ وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث‌:

و ارشاد دیگر برسول‌ صادع‌ اسلام‌ ‌است‌ ‌که‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌از‌ موهبتهای‌ تعلیمی‌ ساحت‌ کبریائی‌ استفاده‌ نموده‌ای‌ ‌در‌ مقام‌ سپاسگزاری‌ ‌بر‌ آی‌ و بجامعه‌ بشر تعلیم‌ بنما و روش‌ عبودیت‌ ‌را‌ بآنان‌ بیاموز و ‌هر‌ سه‌ ‌آیه‌ مبنی‌ ‌بر‌ ارشاد ‌به‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌است‌ ولی‌ دستور عمومی‌ جامعه‌ اسلامی‌ ‌را‌ پایه‌ گذاری‌ می‌نماید و مبنی‌ ‌بر‌ دستور ‌به‌ بناگذاری‌ مکتب‌ قرآن‌ برسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌است‌ و نیز دعوت‌ جامعه‌ بشر و دانشجویان‌ ‌به‌ پیروی‌ ‌از‌ برنامه‌ و تعلیمات‌ آنست‌.

و ‌در‌ باره‌ ‌آیه‌ (وَ وَجَدَک‌َ ضَالًّا فَهَدی‌) گفته‌ ‌شده‌ مفاد آنستکه‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌هر‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار بوی‌ تعلیم‌ فرمود ‌از‌ معارف‌ و احکام‌ ‌که‌ ‌بر‌ حسب‌ فطرت‌ اولیه‌ بآنها آگهی‌ نداشته‌ بمردم‌ اعلام‌ نماید و بیاموزد.

هم‌چنین‌ گفته‌ ‌شده‌ مراد ‌از‌ کلمه‌ نعمت‌ ‌در‌ ‌آیه‌ (بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ) آیات‌ کریمه‌ قرآنی‌ ‌است‌ ‌که‌ گرامی‌ترین‌ و بزرگترین‌ نعمت‌ ‌است‌ ‌که‌ پروردگار ‌بر‌ ‌رسول‌ و ‌بر‌ جامعه‌ بشریت‌ اهداء فرموده‌ ‌است‌.

و نیز گفته‌ ‌شده‌ مراد ‌از‌ ‌آیه‌ آنستکه‌ پیوسته‌ بیاد نعمتهای‌ پروردگار باش‌ و فضل‌ سابق‌ و لاحق‌ و همیشگی‌ ‌او‌ ‌را‌ متذکر باش‌.

‌از‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ رسیده‌ ‌است‌ ‌که‌ اعلام‌ نعمت‌ و تعلیم‌ ‌آن‌ سپاس‌ آنست‌ و ترک‌ تعلیم‌ معارف‌ کفران‌ نعمت‌ ‌است‌.

‌در‌ تفسیر قمی‌ ‌در‌ مورد ‌آیه‌ و الضحی‌ فرمود هنگامی‌ ‌که‌ خورشید بوسط آسمان‌ برسد و نور ‌آن‌ جهان‌ ‌را‌ فرا بگیرد و مراد ‌از‌ (وَ اللَّیل‌ِ إِذا سَجی‌) نیز هنگام‌ ‌است‌ ‌که‌ تیرگی‌ شب‌ هوا و فضا ‌را‌ فرا بگیرد.

و ‌در‌ مورد ‌آیه‌ (وَ ما قَلی‌) فرمود هرگز بتو غضب‌ و خشم‌ نفرموده‌ ‌است‌.

‌در‌ کتاب‌ ‌در‌ منثور ‌در‌ مورد ‌آیه‌ (وَ لَسَوف‌َ یُعطِیک‌َ رَبُّک‌َ فَتَرضی‌) بسندی‌ ‌از‌ ‌إبن‌ مسعود روایت‌ نموده‌ ‌که‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ میفرمود ‌ما اهل‌ بیت‌ رسالت‌ ساحت‌ پروردگار ‌برای‌ ‌ما آخرت‌ ‌را‌ اختیار فرموده‌ و ‌بر‌ دنیای‌ ‌ما برگزیده‌ ‌است‌.

‌در‌ تفسیر برهان‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابویه‌ بسندی‌ ‌از‌ ‌إبن‌ جهم‌ ‌از‌ امام‌ رضا ‌علیه‌ السّلام‌ روایت‌ نموده‌ ‌در‌ مجلسی‌ ‌که‌ مأمون‌ خلیفه‌ نیز حضور داشت‌ ‌که‌ سؤال‌ نمود ‌از‌ ‌آیه‌ (أَ لَم‌ یَجِدک‌َ یَتِیماً فَآوی‌) امام‌ فرمود پروردگار ترا ‌که‌ وحید و گمنام‌ بودی‌ ‌در‌ میان‌ مردم‌ مورد شهرت‌ و معرفت‌ قرار داد ‌که‌ همه‌ مردم‌ ترا شناختند و نیز ‌آیه‌ (وَ وَجَدَک‌َ ضَالًّا) ‌یعنی‌ ترا ‌که‌ ‌در‌ میان‌ قوم‌ ‌خود‌ گمنام‌ بودی‌ پروردگار مردم‌ ‌را‌ هدایت‌ فرمود و ترا شناختند و نیز ‌آیه‌ (وَ وَجَدَک‌َ عائِلًا فَأَغنی‌) پروردگار دعای‌ ترا باجابت‌ رسانید مأمون‌ خلیفه‌ عرض‌ نمود پروردگار مبارک‌ فرماید ‌بر‌ تو ‌ یا ‌ ‌بن‌ ‌رسول‌ اللّه‌.

‌در‌ تفسیر برهان‌ ‌از‌ برقی‌ بسندی‌ ‌از‌ عمرو ‌بن‌ ابی‌ نصر ‌گفت‌ کسی‌ ‌از‌ اهل‌ بصره‌ بمن‌ ‌گفت‌ ‌که‌ بحضور امام‌ حسین‌ ‌بن‌ ‌علی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ رسیدم‌ ‌با‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ عمر ‌هر‌ دو بخانه‌ کعبه‌ طواف‌ مینمودند ‌از‌ ‌عبد‌ اللّه‌ سؤال‌ نمودم‌ ‌از‌ مفاد ‌آیه‌. [ نظرات / امتیازها ]
11) وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث‌:

پاسخ‌ ‌گفت‌ پروردگار امر فرمود برسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ آنچه‌ ‌از‌ نعمتهای‌ ‌که‌ بوی‌ موهبت‌ فرموده‌ بمردم‌ بگوید و بیاموزد و سپس‌ بحضور حسین‌ ‌بن‌ ‌علی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ سؤال‌ نمودم‌ ‌از‌ ‌آیه‌ (وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث‌) فرمود پروردگار امر فرمود ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ اعلام‌ نماید بمردم‌ ‌هر‌ چه‌ ‌را‌ ‌از‌ احکام‌ دین‌ ‌است‌.

‌در‌ کتاب‌ ‌در‌ منثور ‌از‌ بیهقی‌ ‌از‌ حسن‌ ‌بن‌ ‌علی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ روایت‌ نموده‌ ‌در‌ باره‌ ‌آیه‌ (وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث‌) فرمود چنانچه‌ بخیری‌ نائل‌ شده‌ای‌ ببرادران‌ ‌خود‌ آنرا اعلام‌ بنما.

‌در‌ کتاب‌ ‌در‌ منثور بسندی‌ ‌از‌ جابر ‌بن‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌از‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ روایت‌ نموده‌ میفرمود ‌هر‌ ‌که‌ ببلائی‌ دچار گردد و آنرا متذکر گردد شکر آنرا نموده‌ و ‌هر‌ ‌که‌ آنرا پنهان‌ نموده‌ شکر ننماید کفران‌ نموده‌ ‌است‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ بمقامی‌ زینت‌ دهد ‌که‌ فاقد ‌آن‌ بوده‌ مانند کسی‌ ‌است‌ ‌که‌ لباس‌ دیگری‌ ‌را‌ بپوشد.

(و الحمد للّه‌ زنة عرشه‌. [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - مجمع البیان
9) امّا تو اى پیامبر! به پاس آن نعمت‏هاى گران، اینک هرگز یتیم را میازار،
به باور «فراء» و «زجاج» از آن جایى که در جامعه آن روز عرب، «یتیم» را ز مال خود مى‏راندند و حقوق او را پایمال ساختند، خدا در احیاى حقوق این انسان‏هاى ناتوان و بى‏دفاع روشنگرى مى‏کند که مباد اجازه دهى در جامعه‏ات حق یتیمى پایمال شود و او را با قهر و غلبه از مال و ثروتش برانند.
امّا به باور «مجاهد» منظور این است که: هرگز «یتیم» را تحقیر مکن که تو نیز روزگارى «یتیم» بودى.
پیامبر گرامى در زندگى خویش هماره در مورد یتیمان رفتار و سیاستى تحسین‏برانگیز و نیکو داشت و در مورد آنان به نیکى سفارش مى‏فرمود.
در روایتى آورده‏اند که: روزى کودکى نزد پیامبر آمد و گفت: اى پیامبر خدا! من سایه پدر بر سر ندارم و خواهرى نیز دارم که بسان من یتیم است، و مادرم بانویى است شوهر مرده؛ پس مارا سیر کنید که خدا شما را از نعمت‏هایش هر آنچه مى‏خواهید ارزانى دارد و خشنودتان گرداند!
پیامبر فرمود: ما احسن ما قلت یا غلام! پسر جان! چقدر زیبا و سنجیده سخن گفتى!
آن‏گاه به بلال» دستور داد به خانه پیامبر برود و هر چه موجود است بیاورد. «بلال» شتابان به خانه رفت و شمارى خرما آورد. پیامبر هفت عدد از آن را به آن پسرک داد، و هفت عدد به وسیله او براى خواهرش فرستاد و هفت عدد هم براى مادرش.
«معاذ» برخاست و دست بر سر آن «یتیم» - که از فرزندان مهاجر بود - کشید و گفت: خدا یتیمى‏ات را جبران کند و پاداش‏ات دهد و تو را جانشین پدرت سازد.
پیامبر فرمود: «معاذ» در رفتار سرشار از مهرت با این کودک چه انگیزه‏اى داشتى؟ گفت: اى پیامبر خدا تنها مهر به او.
فرمود:لایلى احد منکم یتیماً فیحسن ولایته و وضع یده على رأسه الّا کتب اللّه له بکل شعرة حسنة و...(195)
هر یک از شما مردم، سرپرستى و تربیت یتیمى را به عهده گیرد و کارش را خداپسندانه انجام دهد، و دست پدرى بر سرش کشد، خدا به شمار هر مویى که از زیر دست او بگذرد پاداشى نیکو براى او مى‏نویسد، و به هر مویى گناهى از پرونده زندگى‏اش مى‏زداید و به هر مویى درجه‏اى به او مى‏بخشد.
و نیز آورده‏اند که فرمود:
من مسح على رأس یتیم کان له بکل شعرة تمر على یده نور یوم القیامة(196)
کسى که دست بر سر یتیمى بکشد و او را خداپسندانه و بشردوستانه نوازش کند، به شمار هر مویى که از زیر دست او مى‏گذرد، در روز رستاخیز نورى خواهد داشت.
و نیز فرمود:
انا و کافل الیتیم کهاتین فى الجنة اذا اتقى الله عزّ و جّل...(197)
من و سرپرست یتیم - اگر پرواى خدا را در کارش پیشه سازد - بسان این دو، در بهشت خواهیم بود، و آن‏گاه به انگشت «سبابه» و «وسط» خود اشاره فرمود.
و نیز فرمود:انّ الیتیم اذا بکى اهتز لبکائه عرش الرحمان...
هنگامى که یتیم گریه مى‏کند، به خاطر گریه او عرش خدا به لرزه مى‏آید، و خدا به فرشتگان مى‏فرماید: هان اى فرشتگان من! چه کسى این کودک را که پدرش در دل خاک نهان شده، به گریه انداخته است؟ پاسخ مى‏دهند خدایا، تو داناترى. آن‏گاه مى‏فرماید: شما گواه باشید که هر کس او را خاموش سازد و قلبش را شاد کند، من در روز رستاخیز او را شاد و خشنود خواهم ساخت.(198) «عمر» که این روایت را آورده است، پس از شنیدن این سخن، هرگاه یتیمى را مى‏دید دست نوازش بر سر او مى‏کشید و به او چیزى انفاق مى‏کرد. [ نظرات / امتیازها ]
10) و گدا را مران و بر سرش داد نزن و او را محروم نساز.
آرى، هرگاه محرومى نزد تو آمد او را دست خالى باز مگردان، بلکه به گونه‏اى رفتار کن که یا او را از نظر غذا و پوشاک و نیازهاى زندگى بهره‏ور سازى، و یا با خوش زبانى و خوشرویى و مهر، او را سراغ کارش بفرستى؛ چرا که تو نیز روزگارى نیازمند بودى و خدا تو را بى نیاز ساخت.
از آن حضرت آورده‏اند که فرمود: هرگاه گدایى نزد شما آمد، بر او حرمت گزارید و چیزى دهید، گرچه به اندازه نصف خرما.
به باور «ابومسلم» منظور آیه این است که: هان اى پیامبر! همان گونه که خدا به تو نعمت ارزانى داشت و مورد رحمت و مهرش قرارت داد، تو نیز به نیازمندان رحمت آور و چیزى بده.
امّا «جبایى» بر آن است که گرچه روى سخن با پیامبر است، امّا دستورى است به همه انسان‏ها.
و از دیدگاه «حسن» آیه مورد بحث به آیه هفتم پیوند دارد و منظور این است که: هرگاه دانشجو و پژوهشگرى به سوى تو آمد و چیزى پرسید، به او بیاموز، و از گنجینه دانش خویش او را بهره‏ور ساز، و نیاز علمى او را بر طرف کن، درست همان گونه که خدا تو را در کودکى سرگشته و تنها و نیازمند به دانش یافت و به وسیله وحى و رسالت و آموزش مقررات خویش بى‏نیازت ساخت.
[ نظرات / امتیازها ]
11) و از نعمت گران پروردگارت به خود، با مردم سخن بگو، و آن‏ها را با بیان رسا بر شمار.
در روایت است که: هر کس از مردم نیکو کردار سپاسگزارى نکند، خدا را سپاس نگفته است، و نیز کسى که سپاس نعمت‏هاى کوچک و اندک را نگزارد، سپاس نعمت‏هاى بزرگ و گران را هم نمى‏گزارد. آرى، بر شمردن نعمت‏هاى خدا و آشکار ساختن آن‏ها نوعى سپاسگزارى است، همان گونه که کتمان و نشمردن آن‏ها، نوعى کفرانگرى و ناسپاسى است.
در مورد واژه «نعمة» دیدگاه‏ها یکسان نیست:
1 - به باور «کلبى» منظور از آنها، قرآن شریف است که پرشکوه‏ترین نعمت خدا به پیامبر مى‏باشد، و خدا بدین وسیله به تلاوت آن فرمان مى‏دهد.
2 - امّا به باور «زجاج» و «مجاهد» منظور نعمت گران رسالت است و بدین وسیله به آن حضرت فرمان مى‏رسد که پیام خدا را به مردم برساند.
3 - از دیدگاه پاره‏اى منظور این است که به پاس نعمت‏هایى که به تو ارزانى شده است و در این سوره از آن‏ها سخن رفت، خدا را سپاس بگو.
از امام صادق آورده‏اند که: فحدّث بما اعطاک الله و فضّلک و رزقک و احسن الیک و هداک.(199)
نعمت‏هاى گرانى که خدا به تو ارزانى داشت بر شمار، و به مردم بگو که ذات بى‏همتاى او چگونه تو را برترى بخشید، و رزق و روزى داد، و در حق تو نیکى کرد، و تو را به سوى خود راه نمود.
نظم و پیوند آیات‏
1 - آیه چهارم از آیات مورد بحث به آیه پیش از خود پیوند دارد و منظور این است که: واقعیت آن گونه نیست که شرک گرایان و ظالمان مى‏پندارند، نه، هرگز خداى مهربان، نه تو را به حال خود واگذارده است و نه در آینده چنین خواهد کرد، بلکه تو هماره مورد مهر و لطف او بودى و خواهى بود و دل قوى دار که در سراى آخرت براى تو از دنیا و نعمت‏هاى آن بهتر و ارجدارتر خواهد بود.
2 - آیه «الم یجدک...»نیز به آیه پیش از خود پیوند دارد و منظور این است که: ارزانى دارنده نعمت‏ها، که در گذشته به تو نعمت ارزانى داشت، در آینده نیز چنین خواهد کرد. [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تدبرقران
9)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ (٩)وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ (١٠)وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (١١) این«فاء»

استشهادات را بر دستورات متفرع می‌کند و هم الفاظ این محاذات را ایجاد می‌کند، در قسمت اول هم یتیم هست و در قسمت دوم هم یتیم در قسمت اول عائل و در قسمت دوم سائل. می‌فرماید همان طور که تو یتیم بودی و ما پناهت دادیم تو هم واسطۀ فیضی. یعنی نسبت به آن مرحلۀ اول لطف خدا تو مکلفی، پس یتیم را از خودت نران. وَوَجَدَکَ ضَالا فَهَدَى (٧)وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (١١)محاذات دارد. چون در این آیه می‌فرماید که خدا تو را یافت که به تو وحی نمی شد و تو را هدایت کرد، و اما دلیل این محاذات:

۱- در میان نعمتهای ذکر شده، مهم‌ترین این نعمتها نعمت هدایت است و این قابل قبول نیست که نعمتهای دیگر هر کدام در مقابل ما به ازایی داشته باشند و این نعمت ما به ازای روشنی در دستورات نداشته باشد. و ما بخواهیم که از قِبَل سایر دستورات مثل سائل در بیاوریم. و بگوییم که سائل هم سائل معرفت هست، و هم گدا که قابل قبول نیست.

۲- «نعمت رب» در قرآن برای نبوت و قرآن استعمال شده: «و ما انت بنعمت ربک بمجنون» در چه سوره‌ای؟ در سوره‌ای که می‌فرماید: وقتی تو قرآن می‌خواندی کم مانده بود که تو را با چشمانشان سُر بدهند و «یقولون انّه لمجنون». و وقتی تو قرآن می‌خواندی می‌گفتند که او مجنون است، و در اول این سوره می‌فرماید که تو موقع خواندن نعمت پروردگارت مجنون نیستی.

۳- «حدِّث» که یکی از اسامی قرآن هم حدیث است و «حدِّث» به معنای سخن تمام را باز گو کردن است. پس «حدِّث» هم با حدیث مناسبت دارد. و اطلاق نعمت به قرآن هم عمدی است، و می‌خواهد به نعمت بودن قرآن تأکید کند.

۴- و چیز دیگری که تقویت می‌کند که در اینجا مراد از نعمت قرآن هست فضا هست که فضای انقطاع وحی است، که روشن‌ترین اثری که دارد، در زمینۀ منع شدن از تبلیغ قرآن و بازگو کردن قرآن برای دیگران است. چون با تصور تودیع اولین چیزی که آسیب می‌خورد، همین انجام رسالت است که می‌طلبد سوره با چنین بیانی تمام شود.

وَوَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَى (٨) با وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ (١٠) محاذات روشنی دارد چون خدا به خاطر عائل پیامبر را غنی کرده، و وقتی سائلی از عائلان به ایشان رجوع می‌کند نباید او را برانند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
9) در آیات بعد به عنوان نتیجه‏گیرى از آیات قبل ، سه دستور پر اهمیت به پیغمبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) مى‏دهد که هر چند مخاطب در آن شخص رسول الله (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است ولى مسلما همگان را شامل مى‏شود ، نخست مى‏فرماید : حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن ( فاما الیتیم فلا تقهر ) .
تقهر از ماده قهر به گفته راغب در مفردات به معنى غلبه توأم با تحقیر است ، ولى در هر یک از این دو معنى نیز جداگانه استعمال مى‏شود ، و مناسب در اینجا همان تحقیر است.
این نشان مى‏دهد که در مورد یتیمان مساله اطعام و انفاق گرچه مهم است ، ولى از آن مهمتر دلجوئى و نوازش و رفع کمبودهاى عاطفى است، و لذا در حدیث معروفى مى‏خوانیم که رسول الله (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود : من مسح على رأس یتیم کان له بکل شعرة تمر على یده نور یوم القیامة : هر کس به عنوان نوازش دست بر سر یتیمى کشد به تعداد هر موئى که دست او از آن مى‏گذرد در روزقیامت نورى خواهد داشت.
گوئى خداوند به پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) مى‏فرماید : تو هم خود یتیم بودى و رنج یتیمى را کشیده‏اى ، اکنون از دل و جان مراقب یتیمان باش و روح تشنه آنها را با محبت سیراب کن. [ نظرات / امتیازها ]
10)
و در آیه بعد به دومین دستور پرداخته ، مى‏فرماید : و سؤال کننده را از خود مران ( و اما السائل فلا تنهر ) .
لا تنهر از ماده نهر به معنى راندن توأم با خشونت است ، و بعید نیست ریشه آن با نهر به معنى نهر آب جارى یکى باشد چرا که آن هم آب را با شدت مى‏راند ! در اینکه منظور از سائل در اینجا چه کسى است ؟ چند تفسیر وجود دارد : نخست اینکه منظور کسانى است که سؤالاتى در مسائل علمى و اعتقادى و دینى دارند ، به قرینه اینکه این دستور تفریعى است بر آنچه در آیات قبل آمده و وجدک ضالا فهدى خداوند تو را گمشده یافت و هدایت کرد پس به شکرانه این هدایت الهى تو نیز در هدایت نیازمندان کوشا باش ، و هیچ تقاضا کننده هدایتى را از خود مران .
دیگر اینکه منظور کسانى است که داراى فقر مادى هستند ، و به سراغ تو مى‏آیند ، باید آنچه در توان دارى به کار گیرى ، و آنها را مایوس نکنى ، و از خود نرانى.
سوم اینکه هم ناظر به فقر علمى است و هم فقر مادى ، دستور مى‏دهد که به تقاضاى سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده ، این معنى هم تناسب با هدایت الهى نسبت به پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دارد و هم سرپرستى از او در زمانى که یتیم بود.
عجب اینکه بعضى از مفسران براى اثبات اینکه مقصود از سائل در اینجا تنها سؤال کننده از مسائل علمى است گفته‏اند که تعبیر سائل در قرآن مجید هرگز به معنى تقاضا کننده مالى نیامده است .
در حالى که مکرر در قرآن در این معنى به کار رفته است ، چنانکه در آیه 19 ذاریات مى‏خوانیم : و فى اموالهم حق للسائل و المحروم : در اموال آنها حقى است براى سائل و محروم همین معنى در آیه 25 معارج و 177 بقره نیز آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
11) و سرانجام در سومین و آخرین دستور مى‏فرماید : و اما نعمتهاى پروردگارت را بازگو کن ( و اما بنعمة ربک فحدث).
بازگو کردن نعمت، گاه با زبان است و تعبیراتى که حاکى از نهایت شکر و سپاس باشد ، نه غرور و برترى‏جوئى ، و گاه با عمل است به این ترتیب که از آن انفاق و بخشش در راه خدا کند ، بخششى که نشان دهد خداوند نعمت فراوانى به او عطا کرده است.
این سنت افراد سخاوتمند و کریم است که وقتى نعمتى به آنها روى آورد بازگو مى‏کنند و شکر خدا را بجا مى‏آورند ، و عملشان نیز تایید و تاکیدى است بر این حقیقت ، به عکس بخیلان دون همت که دائما ناله مى‏کنند ، و اگر دنیا را نیز به آنها بدهى اصرار در پرده‏پوشى بر نعمتها دارند ، چهره آنها فقیرانه ، و سخنانشان آمیخته با آه و زارى و عملشان نیز بیانگر فقر است ! این در حالى است که از پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نقل شده است که فرمود : ان الله تعالى اذا انعم على عبد نعمة یحب ان یرى اثر النعمة علیه :
خداوند هنگامى که نعمتى به بنده‏اى مى‏بخشد دوست دارد آثار نعمت را بر او ببیند.
بنابر این حاصل معنى آیه چنین مى‏شود : به شکرانه اینکه فقیر بودى خدا بى نیازت کرد ، تو هم آثار نعمت را آشکار کن ، و با گفتار و عمل این موهبت الهى را بازگو نما.
ولى بعضى از مفسران گفته‏اند منظور از نعمت در اینجا تنها نعمتهاى معنوى از جمله نبوت یا قرآن مجید است که پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) موظف بود آنها را ابلاغ کند و این است منظور از بازگو کردن نعمت .
این احتمال نیز وجود دارد که تمام نعمتهاى معنوى و مادى را شامل شود.
لذا در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم که فرمود معنى آیه چنین است : حدث بما اعطاک الله ، و فضلک ، و رزقک ، و احسن الیک و هداک : آنچه را خدا به تو بخشیده و برترى داده و روزى عطا فرموده و نیکى به تو کرده و هدایت نموده همه را بازگو کن.
و بالاخره در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم به عنوان یک دستور کلى مى‏خوانیم : من اعطى خیرا فلم یر علیه ، سمى بغیض الله ، معادیا لنعم الله ! : هر کس خیرى به او رسد و آثارش بر او دیده نشود ، دشمن خدا شمرده مى‏شود ، و مخالف نعمتهاى او .
این سخن را با حدیث دیگرى از امیر مؤمنان على (علیه‏السلام‏) پایان مى‏دهیم که
فرمود : ان الله جمیل یحب الجمال ، و یحب ان یرى اثر النعمة على عبده : خداوند زیبا است ، و زیبائى را دوست دارد ! و همچنین دوست دارد آثار نعمت را بر بنده خود ببیند.
[ نظرات / امتیازها ]
  آسيه افشار - انوار درخشان، ج‏18، ص: 189
9) فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ:
مبنى بر ارشاد است نظر به این که در کودکى رسول صلّى اللّه علیه و آله یتیم و فاقد پدر و مادر بوده هرگز با ایتام و کودکان بى‏پدر اظهار عزت و بزرگى منما و آنان را ذلیل و فرومایه مپندار. [ نظرات / امتیازها ]
11) وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ:
و ارشاد دیگر برسول صادع اسلام است که آنچه را از موهبتهاى تعلیمى ساحت کبریائى استفاده نموده‏اى در مقام سپاسگزارى بر آى و بجامعه بشر تعلیم بنما و روش عبودیت را بآنان بیاموز و هر سه آیه مبنى بر ارشاد به رسول صلّى اللّه علیه و آله است ولى دستور عمومى جامعه اسلامى را پایه گذارى مى‏نماید و مبنى بر دستور به بناگذارى مکتب قرآن برسول صلّى اللّه علیه و آله است و نیز دعوت جامعه بشر و دانشجویان به پیروى از برنامه و تعلیمات آنست. [ نظرات / امتیازها ]
 » ترجمه تفسیر جوامع الجامع
10) وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ سائل و گدا را محروم مکن، بعضى گفته‏اند منظور از سائل طالب علم است هر گاه نزد تو بیاید [و چیزى بپرسد] او را محروم مساز. [ نظرات / امتیازها ]