وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ (٢)الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (٣) و از دوش تو بار آن بار سنگین را برداشتیم.
«وزر» آن بار سنگین را میگویند که یک بار منفی هم در آن هست که «الذی انقض ظهرک» آن را تشدید هم میکند. یعنی نمیفرماید آن باری را که داشت کمرت را میشکست، یا کمرشکن بود، بلکه میفرماید: آن باری که کمرت را شکست. یعنی وقتی بار را از دوش تو برداشتیم، که دیگر آن را نمیتوانستی ببری! که در اینجا بار همان رسالت است و بقیه هم به تناسب آن معنا میشوند.
تا آنجایی ایستادی که این بار کمرت را شکست. یعنی تا آن موقعی که بار کمر کسی را نشکند و طاقت او را طاق نکند، او نباید بارش را زمین بگذارد و از خودش سلب مسئولیت بکند. که در این موقع یاری الهی میرسد.
[ نظرات / امتیازها ]
و وضعنا عنک وزرک الذی انقض ظهرک کلمه وزر به معنای بار سنگین است ، و انقاض ظهر به معنای شکستن پشت کسی است ، شکستنی که صدایش به گوش برسد ، آنطور که از تخت و کرسی و امثال آن وقتی کسی روی آن مینشیند ، و یا چیز سنگینیروی آن میگذارند صدا برمیخیزد ، و مراد از انقاض ظهر ( غالبا ) معنای لغوی آن نیست ، ( چون کسی پشت کسی را آنطور نمیشکند که صدای تخت و کرسی کند ) ، بلکه منظور ظهور آثار سنگینی وزر بر آدمی است ، ظهوری بالغ .
و وضع وزر به معنای از بین بردن آن سنگینی است ، که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
احساسش میکرد ، و جمله و وضعنا عنک وزرک عطف است بر جمله ا لم نشرح ... ، چون معنایش قد شرحنا لک صدرک است ، در نتیجه معنای دو جمله چنین میشود : محققا ما سینهات را گشودیم ، و سنگینیهایی که بر دوشت بود برداشتیم .
و مراد از وضع وزر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) - به طوری که از سیاق بر میآید ، و قبلا هم اشاره کردیم - این است که دعوت آن جناب را انفاذ و مجاهداتش در راه خدا را امضا نمود ، به این معنا که اسباب پیشرفت دعوتش را فراهم کرد ، چون رسالت و دعوت و فروعات آن ثقلی بود که به دنبالش شرح صدر بر آن جناب تحمیل نمود .
ولی بعضی از مفسرین گفتهاند : وضع وزر ، اشاره است به داستانی که در روایات آمده که در ایام کودکیش دو تا فرشته بر آن جناب نازل شدند ، و سینهاش را شکافته قلبش را درآوردند ، و دوباره در جایش قرار دادند ، که روایتش به زودی از نظر خواننده خواهد گذشت .
بعضی دیگر گفتهاند : منظور از وزر ، اعمالی است که قبل از بعثت از آن جناب سر زده بود .
و بعضی گفتهاند : منظور غفلتش از شرایع و امثال آن است که آگاه شدن بدان جز با وحی صورت نمیگیرد ، و بیان هر شریعتی را باید آن جناب بخواهد ، تا پاسخش از راه وحی برسد .
بعضی دیگر گفتهاند : منظور تحیر آن جناب است در اینکه آیا رسالت الهی را آنطور که باید انجام دادهام یا نه .
بعضی هم گفتهاند : منظور وحی و سنگینی آن است ، چون در اوائلبعثت گرفتن وحی بر او دشوار بوده .
بعضی گفتهاند : منظور رنجی است که آن جناب از گمراهی قومش و دشمنیشان با آن جناب میبرده ، و وی از ارشادشان عاجز میشده .
و بعضی گفتهاند : منظور رنجی است که از تعدی دشمن در آزار آن جناب میبرده .
بعضی دیگر گفتهاند : مراد اندوهی است که از مرگ عمویش ابو طالب و مرگ همسرش خدیجه در دل داشته .
بعضی دیگر گفتهاند : کلمه وزر به معنای معصیت است ، و رفع و زر به معنای عصمت است .
بعضی گفتهاند : منظور از وزر گناه امت آن جناب است ، و قهرا مراد از وضع وزر آمرزش آن گناهان است .
و این وجوهی که نقل شد بعضیها سخیف و بعضی دیگرش ضعیف است و با سیاق سازگار نیست ، بعضیها به عنوان قیل - گفته شده نقل شده ، و بعضی دیگرش به صورت احتمال ذکر شده است .
[ نظرات / امتیازها ]