1) از آنجا که در سوره گذشته ( سوره فیل ) شرح نابودى اصحاب الفیل و و لشکریان ابرهه که به قصد نابود کردن خانه کعبه و متلاشى ساختن این کانون مقدس الهى آمده بودند آمد ، در اولین آیه این سوره که در واقع تکمله اى است براى سوره فیل مىفرماید : ما لشکر فیل را نابود کردیم ، و آنها را همچون کاه درهم کوبیده شده متلاشى ساختیم تا قریش به این سرزمین مقدس الفت گیرند و مقدمات ظهور پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) فراهم گردد ( لایلاف قریش).
ایلاف مصدر است و به معنى الفت بخشیدن ، و الفت به معنى اجتماع توأم با انسجام و انس و التیام است ، و اینکه بعضى ایلاف را به مؤالفت و عهد و پیمان تفسیر کردهاند ، نه تناسبى با این واژه دارد که مصدر باب افعال است ، و نه به محتواى آیات این سوره .
به هر حال منظور ایجاد الفت میان قریش و سرزمین مقدس مکه ، و خانه کعبه است ، زیرا آنها و تمام اهل مکه به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین در آنجا سکنى گزیده بودند ، بسیارى از مردم حجاز هر سال به آنجا مىآمدند ، مراسم حج را بجا مىآوردند ، و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند ، واز برکات مختلف این سرزمین استفاده مىنمودند.
همه اینها در سایه امنیت ویژه آن بود ، اگر با لشکرکشى ابرهه و امثال او این امنیت خدشهدار مىشد یا خانه کعبه ویران مىگشت دیگر کسى با این سرزمین الفتى پیدا نمىکرد.
واژه قریش به طورى که بسیارى از مفسران و ارباب لغت گفتهاند در اصل به معنى نوعى از حیوانات بزرگ دریائى است که هر حیوانى را به آسانى مىخورد ! این عبارت از ابن عباس معروف است که وقتى از او سؤال کردند : چرا قریش را قریش مىنامند ؟ در پاسخ چنین گفت : لدابة تکون فى البحر من اعظم دوابه یقال لها القریش ، لا تمر بشىء من الغث و السمین الا اکلته ! : این به خاطر آن است که در اصل نام حیوانى از بزرگترین حیوانات دریا است که به هیچ حیوان لاغر و چاقى نمىگذرد مگر اینکه آن را مىبلعد ! سپس از اشعار عرب براى سخن خود شاهد مىآورد .
بنابر این انتخاب این نام براى قبیله فوق به خاطر قدرت و قوت این قبیله ، و سوء استفادههایشان از این قدرت بوده است.
ولى بعضى آن را از ماده قرش ( بر وزن فرش ) به معنى اکتساب دانستهاند چرا که این قبیله غالبا به تجارت و کسب مشغول بودند.
بعضى نیز این ماده را به معنى بازرسى و تفتیش مىدانند ، و از آنجا که قریش از حال حجاج خبر مىگرفتند ، و گاه به کمک آنها مىشتافتند ، این واژه براى آنها انتخاب شده .
قریش در لغت به معنى اجتماع نیز آمده است ، و چون این قبیله از اجتماع و انسجام خاصى برخوردار بودند این نام براى آنها انتخاب شده.
ولى به هر حال نام قریش امروز هرگز مفهوم جالبى را تداعى نمىکند ، و با اینکه آنها قبیله پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند ، از سر سختترین دشمنان اسلام محسوب مىشدند ، که از هیچ کارشکنىو عداوت و دشمنى فروگذار نکردند ، حتى آن روز که قدرت آنها با پیروزى اسلام درهم شکست به توطئههاى پنهانى ادامه دادند ، و بعد از رحلت پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز حوادث دردناکى آفریدند که تاریخ اسلام هرگز آن را فراموش نخواهد کرد ، مىدانیم بنى امیه و بنى عباس که بارزترین نمونههاى حکومت جبار و طاغوتى بودند از قریش برخاستند.
قرائن نیز نشان مىدهد که در جاهلیت عرب نیز سعى و تلاش در استثمار و استعمار مردم داشتند ، و به همین دلیل هنگامى که اسلام آزادىبخش طلوع کرد و منافع نامشروع آنها به خطر افتاد با تمام قدرت به مبارزه برخاستند ، اما قدرت عظیم اسلام سرانجام آنها را درهم کوبید .
در آیه بعد مىافزاید : هدف این بود که خداوند قریش را در سفرهاى زمستانه و تابستانه الفت بخشد ( ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف ) و 2)
ممکن است منظور الفت بخشیدن قریش به این سرزمین مقدس باشد که آنها در طول سفر تابستانه و زمستانه خود عشق و علاقه به این کانون مقدس را از دل نبرند ، و به خاطر امنیتش به سوى آن بازگردند ، نکند تحت تاثیر مزایاى زندگى سرزمین یمن و شام واقع شوند و مکه را خالى کنند.
و یا اینکه منظور ایجاد الفت میان قریش و سایر مردم در طول این دو سفر بزرگ است ، چرا که بعد از داستان ابرهه مردم با دیده دیگرى به آنها مىنگریستند ، و براى کاروان قریش احترام و اهمیت و امنیت قائل بودند.
قریش هم نیاز به این امنیت در طول راه داشت ، و هم نیاز به آن در سرزمین مکه ، و خداوند در سایه شکست لشکر ابرهه هر دو امنیت را به آنها بخشید.
مىدانیم زمین مکه باغ و زراعتى نداشت ، دامدارى آن نیز محدود بود ، بیشترین درآمد از طریق همین کاروانهاى تجارى تامین مىشد ، در فصل زمستان به سوى جنوب یعنى سرزمین یمن که هواى آن نسبة گرم بود روى مىآوردند ، و در فصل تابستان به سوى شمال و سرزمین شام که هواى ملایم و مطلوبى داشت ، و اتفاقا هم سرزمین یمن و هم سرزمین شام از کانونهاى مهم تجارت در آن روز بودند ، و مکه و مدینه حلقه اتصالى در میان آن دو محسوب مىشد .
البته قریش با کارهاى خلافى که انجام مىدادند مستحق اینهمه لطف و محبت الهى نبودند ، اما چون مقدر بود از میان قبیله ، و از آن سرزمین مقدس ، اسلام و پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) طلوع کند ، خداوند این لطف را در حق آنها انجام داد.
در آیه بعد چنین نتیجه مىگیرد که قریش با اینهمه نعمت الهى که به برکت کعبه پیدا کردهاند باید پروردگار این خانه را عبادت کنند نه بتها را ( فلیعبدوا رب هذا البیت).
همان خداوندى که آنها را از گرسنگى نجات داد و اطعام کرد ، و از ناأمنى رهائى بخشید و امنیت داد ( الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف).
از یکسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود ، و جلب منفعت نمود ، و از سوى دیگر ناأمنى را از آنها دور کرد و دفع ضرر فرمود ، و اینها همه با شکست لشگر ابرهه فراهم گشت ، و در حقیقت استجابت دعاى ابراهیم بنیانگذار کعبه بود ، ولى آنها قدر اینهمه نعمت را ندانستند ، و این خانه مقدس را به بتخانهاى تبدیل کردند ، و عبادت بتان را بر پرستش خداى خانه مقدم داشتند ، و سرانجام ثمره شوم اینهمه ناسپاسى را دیدند .
[ نظرات / امتیازها ]