1 - پرخاش به یتیمان و راندن آنان از نزد خود، از کسى سرمى زند که جزاى آخرت را دروغ مى پندارد.
فذلک الذى یدعّ الیتیم
«ذلک»، اشاره به کسى است که آیه قبل او را تکذیب کننده روز جزا معرفى کرد. «دَعٌّ» (مصدر «یَدُعُّ»)، به معناى دور ساختن با خشونت است (قاموس). تعبیر «ذلک الذى...» ـ که مبتداى معرفه در کنار خبر معرفه اى قرار گرفته که بر جنس دلالت دارد ـ بیانگر حصر است.
2 - پرخاش به یتیمان و از خود راندن آنان، رفتارى نکوهیده است.
فذلک الذى یدعّ الیتیم
3 - پذیرش و نوازش، بالاترین نیاز یتیمان است.
فذلک الذى یدعّ الیتیم
4 - ترش رویى در برابر یتیمان و رد خواسته هاى آنان، دورسازنده انسان از قرب به خداوند است.
فذلک
«ذلک»، اسم اشاره اى است که براى دور به کار مى رود و در آیه شریفه یا براى تحقیر به کار رفته و یا نشانگر دورى از خداوند است.
5 - توجّه به سقوط اخلاقى منکران معاد، تا حد خشونت با یتیمان، مایه پرهیز از تکذیب آخرت است.
فذلک الذى یدعّ الیتیم
6 - یتیم نوازى، لازمه پذیرش روز جزا و نشانه کام یابى در آن است.
یکذّب بالدین . فذلک الذى یدعّ الیتیم
[ نظرات / امتیازها ]
آن گاه در وصف انکارگر معاد و جهان پس از مرگ مى فرماید:
فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ
این همان کسى است که یتیم را با خشونت و بى رحمى مى راند.
این تندى و خشونت او، به جاى مهر و صفا با یتیم، بدان جهت است که او ایمان به پاداش و کیفر روز رستاخیز ندارد.
به باور گروهى از جمله «مجاهد» منظور این است که: او یتیم را با خشونت و بیداد مى رنجاند و از حقوق اش محروم مى سازد.
[ نظرات / امتیازها ]
یدع از ماده دع ( بر وزن حد ) به معنى دفع شدید و راندن توأم با خشونت و عنف است.
و یحض از ماده حض به معنى تحریض و ترغیب دیگران بر چیزى است ، راغب در مفردات مىگوید : حص تشویق در حرکت و سیر است ، ولى حض چنین نیست.
از آنجا که یحض و یدع به صورت فعل مضارع آمده نشان مىدهد که این کار مستمر آنها است در مورد یتیمان و مستمندان.
باز در اینجا این نکته جلب توجه مىکند که در مورد یتیمان مساله عواطف انسانى بیشتر مطرح است تا اطعام و سیر کردن ، چرا که بیشترین رنج یتیماز دست دادن کانون عاطفه و غذاى روح است ، و تغذیه جسمى در مرحله بعد قرار دارد.
[ نظرات / امتیازها ]