از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا):(پس پروردگارت را حمد وتسبیح گو و از او طلب آمرزش کن ، همانا که او بسیار توبه پذیر است ).در این سوره وعده و خبر فتح و نصرت قطعی به پیامبر ص داده شده و از مصادیق اخبار غیبی قرآنیست و روشن ترین واقعه ای که می تواند مصداق این نصرت و فتح باشد،فتح مکه است ، چون فتح مکه در زمان حیات رسولخدا ص روی داد و بزرگترین فتح و نصرتی بود که بنیان شرک را در جزیره العرب ریشه کن کرد و مردم گروه گروه به دین اسلام وارد شدند و دسته دسته ایمان آوردند.به هر جهت خطاب به رسولخدا ص می فرماید: آن زمانی که فتح و نصرت خداوندفرا رسید و مردم را دیدی که دسته دسته به دین خدا وارد شدند، آنوقت به شکرانه این نعمت که مستلزم اعزاز توحید و ابطال شرک و باطل است ، به حمد و تسبیح خداوندبپرداز و او را باصفات کمالیه اش یاد کن و نقص و حاجت خود را به پروردگارت متذکرشو و از او طلب آمرزش نما.البته استغفار در مورد معصومین به معنای ادامه مغفرت است ، آنگاه در مقام تشویق و تأکید استغفار و نیز تعلیل آن می فرماید: بدرستی که خداوند بسیار توبه پذیر است .نقل شده که رسولخدا ص پس از فتح مکه روبروی در کعبه ایستاده و فرمود: هیچ خدایی جز خدای واحد نیست ، او شریکی ندارد، وعده خود را راست نمود و بنده اش را نصرت و یاری کرد و همه گروهها را به تنهایی شکست داد و قریش را بنده و اسیرساخت .از آنجا که مکه بوسیله لشکرکشی ولی بدون جنگ و خونریزی فتح شد، لذا همه اموال اهل مکه فیء و غنیمت مخصوص رسولخدا ص محسوب می شد و همه آنان اسیر و برده پیامبر می گشتند، لیکن رسولخدا ص همه را آزاد کرد و آنان را به همین جهت (طلقاء) نامید. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر راهنما

1 - لزوم تسبیح و حمد خداوند و طلب بخشش گناهان از پیشگاه او

فسبّح بحمد ربّک و استغفره

2 - تسبیح و حمد خداوند و استغفار به درگاه او، پس از مشاهده امدادهاى الهى و گرایش وسیع مردم، به دین، فرمان و توصیه خداوند به پیامبر(ص)

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأیت الناس یدخلون فى دین اللّه أفواجًا . فسبّح بحمد ربّک و استغفره

3 - خداوند، مبرّا و منزّه از هر عیب و نقص و شایسته ستودن و تمجید کردن

فسبّح بحمد ربّک

4 - شایسته ترین سخن براى نفى عیب از خداوند، ستایش او است.

فسبّح بحمد ربّک

«باء» در «بحمد ربّک» براى استعانت است; برخى آن را «باء» مصاحبة مى دانند. برداشت یاد شده، ناظر به معناى اول است.

5 - لزومِ همراه ساختن تسبیح با حمد خداوند

فسبّح بحمد ربّک

«باء» در «بحمد ربّک» ممکن است براى مصاحبة باشد.

6 - ستایشِ خداوند، تنها با سخنى شایسته است که کمترین شائبه عیب شمارى و تنقیص در آن نباشد.

فسبّح بحمد ربّک

حمد، زمانى مى تواند وسیله تسبیح باشد که در الفاظ و عبارت هاى برگزیده آن، منزّه دانستن خداوند از عیب ها جلوه گر باشد.

7 - خداوند، مرّبى و مدبّرى شایسته و بى عیب، براى پیامبر(ص) و دیگران است.

فسبّح بحمد ربّک

مخاطب در «ربّک»، گرچه پیامبراکرم(ص) است; ولى سیاق سوره، بر تمام انسان ها منطبق است. در این موارد آن حضرت به عنوان رسول و نیز فردى از افراد بشر، مورد خطاب قرار گرفته است.

8 - امدادهاى الهى در فتح مکه، جلوه ربوبیت خداوند بر پیامبر(ص) و مایه پیشرفت اهداف رسالت آن حضرت بود.

إذا جاء نصر اللّه و الفتح ... فسبّح بحمد ربّک

9 - توجّه به ربوبیت خداوند، زمینه ساز تسبیح، حمد و استغفار به درگاه او است.

فسبّح بحمد ربّک و استغفره

10 - درخواست مصونیت از عذاب الهى، توصیه خداوند به پیامبر(ص)

و استغفره

غفران و آمرزش از جانب خداوند، این است که بنده را از رسیدن عذاب، به او باز دارد (بصائر فیروزآبادى). بر این اساس استغفار پیامبر(ص)، به معناى درخواست رهایى از عذاب است. اطمینان آن حضرت به عصمت خویش، نمى تواند مانع درخواست رهایى از عذاب باشد; زیرا مقام عصمت، دستاورد همین درخواستِ مصونیت و نظایر آن است.

11 - پیامبر(ص)، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند، از کوتاهى در تسبیح و حمد او و تقاضاى توجّه و عنایت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى که در این سوره به آن امر شده است ـ به قرینه تعلیق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبیح و حمد ـ استغفار ویژه اى است. این استغفار، در ارتباط با حمد و تسبیح، به معناى درخواست عفو از کاستى هاى آن و در ارتباط با «توّاباً»، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مکرر خداوند و تقاضاى عنایت هاى تازه به تازه او است.

12 - پیامبر(ص) در ادامه حیات خویش، نیازمند مغفرت الهى و ملزم به طلب آن از خداوند بود.

و استغفره

استغفار پیامبر(ص) ـ با آن که معصوم است ـ ممکن است به معناى درخواست ادامه یافتن مغفرت الهى باشد و مى تواند بیانگر این نکته باشد که پیامبر(ص)، گرچه بالاترین درجه عبادت را داشت; ولى همواره آن را در برابر عظمت خداوند، ناچیز دیده و با احساس شرمندگى به درگاه خداوند از او پوزش مى طلبید برداشت یاد شده ناظر به احتمال نخست است.

13 - احساس قصور در پیشگاه خداوند و عذرخواهى از او، هنگام پیروزى و استقبال عمومى از دین و در اوج قدرت، توصیه خداوند به پیامبر(ص) و شیوه اى مطلوب براى زمامداران و مبلّغان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح ... و استغفره

14 - ذکر صفات جلال و جمال خداوند، پیش از درخواست از او، از آداب دعا و استغفار

فسبّح بحمد ربّک و استغفره

فرمان «تسبیح»، بر ذکر صفات جلالى (سلبى) و فرمان «حمد» بر ذکر صفات جمالى (ثبوتى) دلالت دارد و تقدیم آن دو بر فرمان استغفار، بیانگر برداشت یاد شده است.

15 - امداد مردم و پیروز ساختن آنان بر دشمن، زمینه ساز آمادگى آنان براى پذیرش تکالیف و توجّه به خداوند

إذا جاء نصر اللّه و الفتح ... فسبّح بحمد ربّک و استغفره

16 - خداوند، بسیار توبه پذیر است.

إنّه کان توّابًا

از آن جهت به خداوند «توّاب» گفته مى شود که توبه بندگان را فراوان و پیاپى مى پذیرد. (مفردات)

17 - توبه استغفارکنندگانى که خداوند را تسبیح و حمد کنند، در پیشگاه خداوند پذیرفته است.

فسبّح بحمد ربّک و استغفره إنّه کان توّابًا

18 - توجّه بندگان به توبه پذیر بودن خداوند، مایه ترغیب آنان به توبه و استغفار

و استغفره إنّه کان توّابًا

19 - شکستن توبه، مانع پذیرش توبه مجدد نیست.

إنّه کان توّابًا

20 - توبه از گناهان بزرگ نیز به درگاه خداوند پذیرفته است.

إنّه کان توّابًا

«توّاب» بر مبالغه دلالت دارد (مصباح). مبالغه درتوبه پذیرى، یا به این معنا است که هر چه توبه تکرار شود، توبه پذیرى هم تکرار خواهد شد و یا این که گناه هر چه بزرگ باشد، خداوند توبه از آن را خواهد پذیرفت.

21 - فرمان خداوند به تسبیح، حمد و استغفار، زمینه ساز توفیق یافتن انسان براى توبه به درگاه او است.

فسبّح بحمد ربّک و استغفره إنّه کان توّابًا

عبارت «تاب اللّه علیه»; یعنى، او را به توبه موفق ساخت (قاموس). جمله «إنّه کان توّاباً»، تعلیل است و بیان مى کند که دستورهاى سه گانه خداوند در این آیه، به دلیل «توّاب» بودن خداوند صادر شده است.

22 - تسبیح، حمد و استغفار، زمینه ساز جلب عنایت و توجّه خداوند

فسبّح بحمد ربّک و استغفره إنّه کان توّابًا

تواب بودن خداوند، ممکن است به معناى رجوع به بندگان باشد; به این معنا که به آنان تفضل کرده آنان را بپذیرد. (برگرفته از قاموس)
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مجمع البیان
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ

پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش،

در این فراز خدا به پیامبرش فرمان مى دهد که به منظور سپاس به بارگاه آن پیروزى آفرین و عزت بخش، او را از صفات و ویژگى هایى که در خور ذات بى همتاى او نیست و شرک گرایان و خرافه بافان به او نسبت مى دهند، پاک و منزه بشمارد و او را آن گونه که هست ستایش کند.

وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً

و از بارگاه او آمرزش بخواه،

و نیز به او فرمان مى رسد که هماره آمرزش بخواهد و به بارگاه او روى آورد. دلیل آن ستایش و این آمرزش خواهى و لزوم و وجوب آن ها نعمت گران پیروزى و رسیدن یارى خدا بود که آن حضرت را به سپاس و شکرگذارى موظف مى ساخت و سپاسگزارى کامل و جامع آن است که انسان به فرمان ارزانى دارنده نعمت، دل دهد و به انجام رساند، و از نافرمانى او دورى جوید و نعمت او را در راه اطاعت او به کار گیرد، نه در راه عصیان و گناه.

افزون بر این، آمرزش خواهى نیز نوعى پرستش و نیایش و ستایش خداست و سپاس از نعمت هاى اوست؛ خواه گناه و نافرمانى هم در کار باشد و یا نباشد، و مى دانیم که در مورد پیامبر آمرزش خواهى به معنى گسستن از غیر خدا و روى آوردن به بارگاه اوست، نه این که لغزش و گناهى پیش آمده است تا آمرزش بخواهد.

إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً

که او بسیار توبه پذیراست و هماره بازگشت و آمرزش خواهى را مى پذیرد؛ درست همان گونه که از پیشینیان پذیرفت.

پاره اى آورده اند که پس از فرود این سوره، پیامبر آن را بر یاران خواند و موج شادى و شادمانى همه جا را گرفت. مردم به یکدیگر بشارت مى دادند، امّا «عباس» عموى پیامبر گریه کرد. آن حضرت دلیل گریه او را پرسید، پاسخ داد: از این سوره بوى فراق و جدایى به مشام مى رسد!(334)

پیامبر فرمود: درست است؛ و پس از دو سال هم جهان را بدرود گفت.

«مقاتل» مى افزاید: در آن دو سال کسى او را خندان ندید، و به همین جهت این سوره را سوره «تودیع» «یا خداحافظى» خواندند.

«ابن عباس» آورده است که: پس از فرود این سوره، پیامبر فرمود: این سوره از دیدار حق سخن دارد، و شگفتا که در همان سال جهان را بدرود گفت.

در این مورد که از کدامین واژه و آیه این سوره بوى فراق به شام مى رسد، و چگونه برخى از یاران پیامبر از آیات این سوره آن را دریافتند، دیدگاه ها متفاوت است:

1 - از دیدگاه برخى آیه تقدیرى دارد که این گونه است: هان اى پیامبر! اینک به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش بخواه، چرا که تو به زودى به دیدار حق خواهى شتافت و همان سان که همه پیامبران جهان را بدرود گفتند تو نیز بدورد خواهى گفت.

افزون بر این مثال مشهورى است که: «عند الکمال یرقب الزوال»

با رسیدن به اوج کمال باید در انتظار زوال بود.

شاعر در این مورد مى گوید:


اذا تمَّ امرٌ بدا نقصه

توقع زوالاً اذا قیل تم

هنگامى که کارى به پایان رسید، کاستى آن آشکار مى گردد، و آن گاه که گفته شد کار تمام است، در انتظار زوال آن باش.

2 - گروهى برآنند که بدان دلیل که خداى فرزانه پیامبر را در این آیات به تجدید عهد توحیدى اش با خدا و گسست دگر باره از غیر او و طلب آمرزش و نهایت بهره بردارى از فرصت ها و نیایش ویژه فرمان داد، برخى از یاران با هوشمندى احساس کردند که این فرمان ها نشانگر آخرین تلاش یک بنده پراخلاص در آستانه کوچ از این سراى فانى به سراى باقى است.

«ابن مسعود» آورده است که پیامبر پس از فرود این سوره این دعا را بسیار زمزمه مى کرد که: «اللهم و بحمدک، اللهم اعفرلى، انت التواب الرحیم.»

«ام سلمه» آورده است که: پیامبر در آخرین مرحله زندگى ظاهرى اش در این سرا به هنگام حرکت و توقف و ایستادن و نشستن و برخاستن و خفتن این دعا را بر لب داشت که: «سبحان اللّه و بحمده، استغفر اللّه و اتوب الیه»

از آن حضرت راز این موضوع را پرسیدم، فرمود: من به این نیایش و زمزمه فرمان یافته ام. آن گاه به تلاوت این سوره پرداخت که: إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً...

و عایشه آورده است که آن حضرت بسیار زمزمه مى کرد که: سبحانک اللهم و بحمدک، استغفرت و اتوب الیک.(335) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف
فسبح بحمد ربک ) فقل سبحان الله : حامدا له ، أی : فتعجب لتیسیر الله مالم یخطر ببالک وبال أحد من أن یغلب أحد علی أهل الحرم ، واحمده علی صنعه . أو : فاذکره مسبحا حامدا ، زیادة فی عبادته والثناء علیه ، لزیادة إنعامه علیک . أو فصل له . روت أم هانی ء : أنه لما فتح باب الکعبة صلی صلاة الضحی ثمانی رکعات وعن عائشة : کان علیه الصلاة والسلام یکثر قبل موته أن یقول : " سبحانک اللهم وبحمدک ، أستغفرک وأتوب إلیک " والأمر بالاستغفار مع التسبیح تکمیل للأمر بما هو قوام أمر الدین : من الجمع بین الطاعة والاحتراس من المعصیة ، ولیکون أمره بذلک مع عصمته لطفا لأمته ، ولأن الاستغفار من التواضع لله وهضم النفس ، فهو عبادة فی نفسه . وعن النبی صلی الله علیه وسلم : " إنی لأستغفر فی الیوم واللیلة مائة مرة " وروی أنه لما قرأها رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علی أصحابه استبشروا وبکی العباس ، فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم : " ما یبکیک یا عم " ؟ قال : نعیت إلیک نفسک . قال : " إنها لکما تقول " فعاش بعدها سنتین لم یر فیهما ضاحکا مستبشرا . وقیل : إن ابن عباس هو الذی قال ذلک ، فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم ، " لقد أوتی هذا الغلام علما کثیرا " وروی أنها لما نزلت خطب رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال : " إن عبدا خیره الله بین الدنیا وبین لقائه ، فاختار لقاء الله " فعلم أبوبکر رضی الله عنه ، فقال : فدیناک بأنفسنا وأموالنا وآبائنا وأولادنا . وعن ابن عباس أن عمر رضی الله عنهما کان یدنیه ویأذن له مع أهل بدر ، فقال عبد الرحمن : أتأذن لهذا الفتی معنا وفی أبنائنا من هو مثله ؟ " فقال إنه ممن قد علمتم " قال ابن عباس : فأذن لهم ذات یوم ، وأذن لی معهم ، فسألهم عن قول الله تعالی ( إذا جاء نصر الله ) ولا أراه سألهم إلا من أجلی ، فقال بعضهم : أمر الله نبیه إذا فتح علیه أن یستغفره ویتوب إلیه ، فقلت : لیس کذلک ، ولکن نعیت إلیه نفسه ، فقال عمر : ما أعلم منها إلا مثل ما تعلم ، ثم قال : کیف تلوموننی علیه بعد ما ترون ؟ وعن النبی صلی الله علیه وسلم أنه دعا فاطمة رضی الله عنها فقال : " یا بنتاه إنه نعیت إلی نفسی ، فبکت ، فقال : لا تبکی ، فإنک أول أهلی لحوقابی " وعن ابن مسعود أن هذه السورة التودیع ( کان توابا ) أی کان فی الأزمنة الماضیة منذ خلق المکلفین توابا علیهم إذا استغفروا ، فعلی کل مستغفر ، أن یتوقع مثل ذلک . عن رسول الله صلی الله علیه وسلم : " من قرأ سورة إذا جاء نصر الله أعطی من الأجر کمن شهد مع محمد یوم فتح مکة [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - تفسیرهدایت
[3] چون‌ نصر و پیروزی‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ ‌است‌، ‌بر‌ ‌ما ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ برابر ‌آن‌ سپاسگزاری‌ کنیم‌، و ‌به‌ تسبیح‌ و تقدیس‌ خداوند متعال‌ بپردازیم‌، و ‌از‌ ‌اینکه‌ راه‌ دلهای‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ وسوسه‌های‌ شیطانی‌ ‌که‌ ‌در‌ ایام‌ آزمایش‌ گرفتار ‌آنها‌ بوده‌اند پاک‌ کنیم‌، چه‌ کسانی‌ هستند ‌که‌ چنان‌ گمان‌ می‌کنند ‌که‌ خدای‌ ‌تعالی‌ خلف‌ وعده‌ کرده‌ ‌ یا ‌ قدرت‌ ‌بر‌ پیروزی‌ و نظایر ‌آن‌ ندارد ‌که‌ قرآن‌ کریم‌ ‌اینکه‌ شک‌ و گمان‌ ‌را‌ ‌به‌ زلزلة و تزلزل‌ تعبیر کرده‌ و گفته‌ ‌است‌: وَ زُلزِلُوا حَتّی‌ یَقُول‌َ الرَّسُول‌ُ وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا مَعَه‌ُ مَتی‌ نَصرُ اللّه‌ِ أَلا إِن‌َّ نَصرَ اللّه‌ِ قَرِیب‌ٌ.«6»

اینک‌ نصر رسید، ‌پس‌ بهتر ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ آبهای‌ ‌آن‌ آثار شکست‌ ‌را‌ بشوییم‌ و ‌به‌ تسبیح‌ ‌خدا‌ بپردازیم‌.

سپس‌ باید دانست‌ ‌که‌ نصر نیز همچون‌ شکست‌ آثاری‌ منفی‌ همچون‌ غرور و تکبر و ‌خود‌ بزرگ‌ بینی‌ و تجاوز ‌از‌ حدّ اعتدال‌ دارد، و ‌به‌ میانجیگری‌ ایمان‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و یقین‌ بیشتر امکان‌ سیطره‌ پیدا کردن‌ ‌بر‌ ‌اینکه‌ صفات‌ نکوهیده‌ وجود دارد ... و ‌به‌ همین‌ جهت‌ خداوند متعال‌ ‌به‌ تسبیح‌ و حمد فرمان‌ داده‌ و گفته‌ ‌است‌:

«فَسَبِّح‌ بِحَمدِ رَبِّک‌َ‌-‌ ‌پس‌ ‌به‌ ستایش‌ پروردگارت‌ تسبیح‌ گوی‌ باش‌،» مؤمن‌ ‌از‌ ‌هر‌ پیشامد و نمود وسیله عروجی‌ ‌برای‌ روح‌ ‌خود‌ فراهم‌ می‌آورد، و ‌با‌ ‌آن‌ ‌به‌ تکامل‌ نفس‌ خویش‌ و پرورش‌ دادن‌ صفات‌ خیر ‌در‌ ‌آن‌ می‌پردازد، و پیروزی‌ یکی‌ ‌از‌ حوادثی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ نفس‌ بشری‌ تأثیر شدید دارد، و ‌به‌ همین‌ سبب‌ شخص‌ مؤمن‌ ‌آن‌ ‌را‌ وسیله‌ای‌ ‌برای‌ شناختن‌ پروردگار خویش‌ و نزدیک‌ شدن‌ ‌به‌ ‌او‌ قرار می‌دهد.

تسبیح‌ ‌به‌ معنی‌ تقدیس‌ و منزه‌ و پاک‌ دانستن‌ ‌خدا‌ ‌از‌ صفات‌ آفریدگان‌ و احاطه‌ پیدا کردن‌ علم‌ ‌ایشان‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌است‌، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ حمد ‌به‌ معنی‌ ستودن‌ ‌خدا‌ ‌به‌ نامهای‌ نیکو ‌است‌ و آنچه‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌از‌ صفات‌ جلال‌ و جمال‌ وجود دارد، و ‌از‌ ‌آن‌ روی‌ تسبیح‌ ‌را‌ ‌بر‌ حمد مقدم‌ داشته‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ اثبات‌ صفتی‌ ‌برای‌ ‌خدا‌ گاه‌ اندیشه‌ای‌درباره بعضی‌ ‌از‌ آثار سلبی‌ ‌آن‌ ‌برای‌ آدمی‌ پدید می‌آورد، چنان‌ ‌که‌ اثبات‌ قدرت‌ گاه‌ اندیشه ستمگری‌ ‌را‌ ‌در‌ نظر می‌آورد، و اثبات‌ رحمت‌ گذشتن‌ ‌از‌ حد حکمت‌ ‌را‌ تجسم‌ می‌بخشد، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ پروردگار ‌ما توانا و دادگر و مهربان‌ و حکیم‌ ‌است‌.

«وَ استَغفِره‌ُ إِنَّه‌ُ کان‌َ تَوّاباً‌-‌ و ‌از‌ ‌او‌ آمرزش‌ خواه‌ ‌که‌ ‌او‌ بسیار توبه‌ پذیر ‌است‌.»

راه‌ کمال‌ ‌در‌ برابر آدمی‌ باز می‌ماند، و چشم‌ داشت‌ وی‌ ‌به‌ اعتلا و برتر شدن‌ مشروع‌ و آمرزش‌ خواهی‌ نزدیکترین‌ وسیله ‌برای‌ تحقق‌ پیدا کردن‌ ‌آن‌ ‌است‌، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ آدمی‌ ‌را‌ ‌بر‌ نقاط ضعف‌ و جایگاههای‌ ناتوانی‌ خویش‌ آگاه‌ می‌سازد، و ‌از‌ یک‌ سو ‌اینکه‌ احساس‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌بر‌ می‌انگیزد ‌که‌ ‌تا‌ چه‌ حدّ نیازمند رسیدن‌ ‌به‌ کمال‌ ‌است‌، و ‌از‌ سوی‌ دیگر امکان‌ دست‌ یافتن‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ کمال‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌او‌ القا می‌کند.

‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ انسان‌ ‌به‌ سستی‌ و ناتوانی‌ و میزان‌ قصور و تقصیر خویش‌ وقوف‌ پیدا می‌کند، احساس‌ عمیقی‌ ‌از‌ نومیدی‌ ‌برای‌ اصلاح‌ نفس‌، ‌در‌ صورت‌ عدم‌ توجه‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و یاد کردن‌ ‌از‌ توبه‌ پذیری‌ و مهربانی‌ وی‌، ‌به‌ ‌او‌ دست‌ می‌دهد.

‌در‌ ‌آن‌ حال‌ ‌که‌ شخص‌ پیروزمند ‌از‌ پروردگار خویش‌ آمرزش‌ می‌طلبد، دیگر سر خضوع‌ ‌در‌ برابر انتقام‌ جویی‌ ‌از‌ دشمنان‌ شکست‌ خورده خودش‌ فرود نمی‌آورد، بلکه‌ ‌در‌ وی‌ روح‌ بخشش‌ و تسامح‌ متجلی‌ می‌شود، مگر ‌او‌ ‌خود‌ ‌از‌ پروردگارش‌ خواستار آمرزش‌ و عفو نشد، ‌پس‌ باید گناهکاران‌ دیگر ‌را‌ ببخشد و ‌از‌ ‌ایشان‌ ‌در‌ گذرد ‌تا‌ ‌خدا‌ نیز ‌او‌ ‌را‌ عفو کند و بیامرزد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » یوسفعلی
6293. Every man should humble himself before Allah, confess his human frailties, and seek Allah's grace-attributing any success that he gets in his work, not to his own merits, but to the goodness and mercy of Allah. But the Prophet of Allah had also another duty and privilege-to pray for grace and forgiveness for his people in case any of them had exulted in their victory or done anything that they should not have done. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سمانه عباس نژاد - تفسیر المیزان
از آنجایى که این نصرت و فتح اذلال خداى تعالى نسبت به شرک، و اعزاز توحید است ، و به عبارتى دیگر این نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود که از جهت اول سخن از تسبیح و تنزیه خداى تعالى برود، و از جهت دوم - که نعمت بزرگى است - سخن از حمد و ثناى او برود، و به همین جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبیح گوید.
البته در این میان وجه دیگرى براى توجیه و مناسبت این دستور هست، و آن این است که حق خداى عزوجل که رب عالم است، بر بنده اش این است که او را با صفات کمالش ذکر کند و همواره بیاد نقص و حاجت خود بیفتد، و چون فتح مکه باعث شد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) از گرفتاریهایى که در از بین بردن باطل و قطع ریشه فساد داشت فراغتى حاصل کند، دستورش داد که از این به بعد که فراغتت بیشتر است، به یاد جلال خدا - که تسبیح او است - و جمالش - که حمد او است و نقص و حاجت خودش، که استغفار است - بپردازد، و معناى استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) که آمرزیده هست، درخواست ادامه مغفرت است، چون احتیاج به مغفرت از نظر بقاء عینا مثل احتیاج به حدوث مغفرت است، دقت فرمایید). و این استغفار از ناحیه آن جناب تکمیل شکرگزارى است، و ما در آخر جلد ششم این کتاب گفتارى در معناى آمرزش گناه گذراندیم.
(انه کان توابا) - این جمله دستور به استغفار را تعلیل مى کند، و در عین حال تشویق و تأکید هم هست [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نمونه
در این سه آیه کوتاه و پر محتوا، ریزه کاریهاى فراوان است که دقت در آنها کمک به فهم هدف نهائى سوره مى کند:
1 - در آیه اول نصرت اضافه به خداوند شده است (نصرالله ) تنها در اینجا نیست که این اضافه دیده مى شود، در بسیارى از آیات قرآن این معنى منعکس است ، از جمله در آیه 214 بقره مى خوانیم : الا ان نصر الله قریب : بدانید یارى خدا نزدیک است .
و در آیه 126 آل عمران و 10 انفال آمده است : و ما النصر الا من عند الله : نصرت جز از ناحیه خدا نیست .
اشاره به اینکه به هر حال یارى و پیروزى به اراده حق است .
درست است که براى غلبه بر دشمن باید تاءمین قوا و تهیه نیرو کرد، ولى یک انسان موحد ، نصرت را تنها از ناحیه خدا مى داند و به همین دلیل به هنگام پیروزى مغرور نمى شود، بلکه در مقام شکر و سپاس الهى درمى آید.
2 - در این سوره نخست از نصرت الهى ، و سپس فتح و پیروزى ، و بعد نفوذ و گسترش اسلام ، و ورود مردم دسته دسته در دین خدا سخن به میان آمده ، و این هر سه علت و معلول یکدیگرند، تا نصرت و یارى الهى نباشد فتح و پیروزى نیست ، و تا فتح و پیروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمى شوند، و البته به دنبال این سه مرحله که هر کدام نعمتى است بزرگ ، مرحله چهارم یعنى مرحله شکر و حمد و ستایش خدا فرا مى رسد.
و از سوى دیگر نصرت الهى و پیروزى همه براى این است که هدف نهائى یعنى ورود مردم در دین خدا و هدایت همگانى صورت گیرد.
3 - ((فتح )) در اینجا به صورت مطلق گفته شده ، و با قرائنى که قبلا اشاره کردیم بدون شک منظور از آن فتح مکه است که چنین بازتاب گسترده اى داشت ، و به راستى فتح مکه ، فصل نوینى در تاریخ اسلام گشود، چرا که مرکز اصلى شرک متلاشى شد، بتها از میان رفت ، امید بت پرستان به یاس و نومیدى مبدل گشت ، و موانعى که بر سر راه ایمان مردم به اسلام وجود داشت ، برچیده شد.
به همین دلیل فتح مکه را باید مرحله تثبیت اسلام ، و استقرار آن در جزیرة العرب ، و سپس در جهان دانست ، و لذا بعد از فتح مکه دیگر هیچ مقاومتى از ناحیه مشرکان (جز در یک مورد که آن هم به سرعت سرکوب شد) دیده نشد، و مردم از تمام نقاط جزیره براى پذیرش اسلام خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى آمدند.
4 - در ذیل آیه سه دستور مهم به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) (و طبعا به همه مؤ منان ) مى دهد که در حقیقت شکرانه اى براى این پیروزى بزرگ ، و واکنش مناسبى در برابر این نصرت الهى است ، دستور به تسبیح و حمد و استغفار.
((تسبیح )) به معنى منزه شمردن خداوند از هر گونه عیب و نقص ‍ است ،و ((حمد)) براى توصیف او به صفات کمالیه است ، و ((استغفار)) در برابر نقصانها و تقصیرهاى بندگان است .
این پیروزى بزرگ سبب شد که افکار شرک آلود زدوده شود، کمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد، و گم کرده راهان به سوى حق بازگردند.
این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها مى گذارد (پاکى از این نقص ) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال ) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند.
بعلاوه ممکن است به هنگام پیروزى واکنشهاى نامطلوبى در انسان پیدا شود و گرفتار ((غرور و خود برتربینى )) گردد، و یا در برابر دشمن دست به ((انتقام جوئى و تصفیه حساب شخصى )) زند، این سه دستور به او تعلیم مى دهد که در لحظه حساس پیروزى بیاد صفات جلال و جمال خدا بیفتد، همه چیز را از او بداند، و در مقام استغفار برآید تا هم غرور و غفلت او زایل گردد، و هم از انتقامجوئى بر کنار ماند.
5 - مسلم است پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) همچون همه انبیاء ((معصوم )) بود پس دستور به استغفار براى چیست ؟
در پاسخ این سؤ ال باید گفت این سرمشقى است براى همه امت زیرا:
اولا: در طول این مبارزه طولانى که سالهاى زیادى به طول انجامید (حدود بیست سال ) و مسلمانان روزهاى بسیار سخت و دردناکى را طى کردند، گاهى آنچنان حوادث پیچیده مى شد که جانها به لب مى رسید، و در افکار بعضى گمانهاى بدى در مورد وعده هاى الهى پیدا مى شد، همانگونه که قرآن در مورد جنگ احزاب مى فرماید: و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا و دلها به گلوگاه رسیده بود و گمانهاى (نامناسبى ) در باره خدا داشتید (احزاب - 10).
اکنون که پیروزى فرا رسیده مى فهمند که همه آن گمانها و بى تابیها غلط بوده ، و باید در مقام استغفار برآیند.
ثانیا: انسان هر قدر حمد و ثناى الهى کند باز حق شکر او را ادا نخواهد کرد، و لذا در پایان این حمد و ثنا باید از تقصیر خویش روى به درگاه خدا آورد و استغفار کند.
ثالثا: معمولا بعد از پیروزیها وسوسه هاى شیطان شروع مى شود، و حالت غرور از یکسو، و تندروى و انتقامجوئى از سوى دیگر، به وجود مى آید، در اینجا باید به یاد خدا بود، و پیوسته استغفار کرد تا هیچیک از این حالات پیدا نشود، یا اگر پیدا شده بر طرف گردد.
رابعا: همانگونه که در آغاز سوره گفتیم اعلام این پیروزى تقریبا به معنى اعلام پایان ماءموریت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و اتمام عمر آن حضرت و شتافتن به لقاى محبوب بود، و این حالت مناسب تسبیح و حمد و استغفار است ، و لذا در روایات وارد شده است که بعد از نزول این سوره پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) این جمله را بسیار تکرار مى فرمود: سبحانک اللهم و بحمدک ، اللهم اغفرلى انک انت التواب الرحیم : ((خداوندا! منزهى ، و تو را حمد و ستایش مى کنم ، خداوندا! مرا ببخش که تو بسیار توبه پذیر و مهربانى .))
6 - جمله ((انه کان توابا)) بیان علت است براى مساءله استغفار، یعنى استغفار و توبه کن چرا که خداوند بسیار توبه پذیر است .
در ضمن شاید به این مطلب نیز نظر دارد که وقتى خداوند توبه شما را مى پذیرد، شما نیز حتى المقدور توبه تقصیرکاران را پس از پیروزى بپذیرید و مادام که تصمیم خلاف یا آثار توطئه اى از آنان ظاهر نباشد آنها را از خود مرانید، و لذا چنانکه خواهیم دید پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در همین ماجراى فتح مکه چهره راءفت و رحمت اسلامى را در مقابل دشمنان کینه توز شکست خورده ، به عالیترین وجهى نشان داد.
تنها پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نبود که به هنگام پیروزى نهائى بر دشمن به فکر تسبیح و حمد و استغفار بود بلکه در تاریخ سایر انبیاء نیز این مطلب به خوبى نمایان است .
مثلا حضرت یوسف (علیه السلام ) هنگامى که بر اریکه حکومت مصر نشست ، و پدر و مادر و برادران بعد از یک فراق طولانى به دیدار او نائل شدند، عرض کرد: رب قد آتیتنى من الملک و علمتنى من تاویل الاحادیث فاطر السموات و الارض انت ولیى فى الدنیا و الاخرة توفنى مسلما و الحقنى بالصالحین : ((پروردگارا! بخش عظیمى از حکومت را به من بخشیده اى ، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساخته اى ، توئى آفریننده آسمانها و زمین و توئى سرپرست من در دنیا و آخرت ، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما)) (یوسف - 101).
و پیامبر خدا سلیمان (علیه السلام ) هنگامى که تخت ملکه سبا را در برابر خود حاضر دید گفت : هذا من فضل ربى لیبلونى اء اءشکر اءم اءکفر: ((این از فضل پروردگار من است ، تا مرا بیازماید، آیا شکر او را بجا مى آورم یا کفران مى کنم ؟)) (نمل - 40). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.