● معنای کلمه «أعوذ»
مصدر «عوذ» که کلمه «أعوذ» متکلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ کردن خویش و پرهیزدادن از شر از راه پناه بردن به کسى است که مىتواند آن شر را دفع کند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 680 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «فلق»
کلمه «فلق»- به فتحه اول و سکون دوم- به معناى شکافتن و جدا کردن است، و این کلمه در صورتى که با دو فتحه باشد صفت مشبههاى به معناى مفعول خواهد بود، نظیر «قصص» به دو فتحه (چون قصص به کسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، که به معناى مقصوص یعنى حکایت شده، و یا نقل شده است، و غالبا این کلمه بر هنگام صبح اطلاق مىشود، فلق یعنى آن لحظهاى که نور گریبان ظلمت را مىشکافد و سر بر مىآورد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بعضى از مفسرین (تفسیر فخر رازى، ج 32، ص 192) گفتهاند: مراد از کلمه «فلق» هر چیزى است که از کتم عدم به وسیله خلقت سر بر آورد، براى اینکه خلقت و ایجاد در حقیقت شکافتن عدم، و بیرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتیجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است.
بعضى دیگر (روح المعانى، ج 30، ص 280) گفتهاند: کلمه «فلق» نام چاهى است در جهنم.
مؤید این قول بعضى (روح المعانى، ج 30، ص 280) از روایاتى است که در تفسیر این سوره وارد شده.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 680 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
: سلام. باتوجه به شرح مندرج: فلق با دو فتحه اول، مفعول خواهد شد، بنظرم چنین ترجمه خواهد شد: بگو پناه می برم به پروردگار (آن مردی که فرقش) شکافته شده.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وجه ارتباط آیه اول و دوم
معناى آیه چنین مىشود: بگو من پناه مىبرم به پروردگار صبح، پروردگارى که آن را فلق مىکند و مىشکافد، و مناسب این تعبیر با مساله پناه بردن از شر، که خود ساتر خیر و مانع آن است، بر کسى پوشیده نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 680 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : آیه- آیات |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نزول معوذتین جهت رفع بیماری از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر اثر سحر یک یهودى
مردى یهودى رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را جادو کرد، و در نتیجه آن حضرت بیمار شد، جبرئیل بر او نازل گشته دو سوره معوذتین را آورد و گفت: مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر مذکور در فلان چاه است، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) على (علیهالسلام) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گرههاى آن را باز نموده، براى هر گره یک آیه بخواند، على (علیهالسلام) هر گرهى را باز مىکرد یک آیه را مىخواند، به محضى که گرهها باز و این دو سوره تمام شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برخاست، گویا پاىبندى از پایش باز شده باشد.
علامه طباطبایی: از کتاب «طب الأئمه» نقل شده که به سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام صادق (علیهالسلام) نظیر این معنا را روایت کرده (نور الثقلین، ج 5، ص 718 به نقل از طب الأئمه). و در این معنا روایات بسیارى از طرق اهل سنت با مختصر اختلافى وارد شده، و در بسیارى از آنها آمده که زبیر و عمار را هم با على (علیهالسلام) فرستاد (روح المعانى، ج 30، ص 283)، و در آن کتاب روایاتى دیگر نیز از طرق ائمه اهلبیت (علیهمالسلام) نقل شده است (نور الثقلین، ج 5، ص 718 به نقل از طب الأئمه). (ادامه بیان علامه در ذیل روایت و پاسخ ایشان به اشکالى که به این روایات کردهاند، در توضیحات آمده است)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 6، ص 417) از عبد بن حمید، از زید بن اسلم روایت کرده است.
(ادامه بیان علامه طباطبایى): و به این دسته روایات اشکالى کردهاند، و آن این است که این روایات با مصونیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از تاثیر سحر نمىسازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مؤثر مىشده با اینکه قرآن کریم مسحور شدن آن جناب را انکار نموده، فرموده: «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا» (فرقان/8-9).
لیکن این اشکال وارد نیست، براى اینکه منظور مشرکین از اینکه آن جناب را مسحور بخوانند، این بوده که آن جناب بى عقل و دیوانه است، آیه شریفه هم این معنا را رد مىکند، و اما تاثیر سحر در اینکه مرضى در بدن آن جناب پدید آید، و یا اثر دیگرى نظیر آن را داشته باشد، هیچ دلیلى بر مصونیت آن جناب از چنین تاثیرى در دست نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 682 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خواندن سورههاى ناس و فلق اثر تعویذ دارد
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 683 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معوذتین، سورههایی بی همتا
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: آیاتى بر من نازل شده که نظیرش نازل نشده، و آن دو سوره «قُلْ أَعُوذُ» است.
علامه طباطبایی: در الدر المنثور (ج 6، ص 416) این حدیث را به ترمذى و نسایى و غیر آن دو نیز نسبت داده، و نیز روایتى در این معنا از کتاب «أوسط» طبرانى از ابن مسعود نقل کرده.
بعید نیست که مراد آن جناب از نازل نشدن مثل این دو سوره این باشد که تنها این دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده، و هیچ سورهاى دیگر این خاصیت را ندارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را مجمع البیان (ج 10، ص 567) از عقبة بن عامرنقل روایت کردهاست که این حدیث را در صحیح آورده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 683 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نظریه ابن مسعود دائر بر اینکه «معوذتین» جزء قرآن نیست و رد این نظر
1-روایت کردهاند که ابن مسعود دو سوره «قُلْ أَعُوذُ» را از قرآنها پاک مىکرد و مىتراشید، و مىگفت: قرآن را به چیزى که جز و قرآن نیست مخلوط مکنید، این دو سوره جز و قرآن نیست، بلکه تنها به این منظور نازل شد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خود را به آن دو حرز کند. و ابن مسعود هیچ وقت این دو سوره را به عنوان قرآن نمىخواند.
علامه طباطبایی: سیوطى بعد از نقل این حدیث مىگوید: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در این سخن پیروى نکردند، و چگونه مىتوانستند پیروى کنند، با اینکه به طرق صحیح از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده که در نماز این دو سوره را مىخواند، و علاوه بر این در قرآن کریم ثبت شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را الدر المنثور (ج 6، ص 416) از احمد، بزار، طبرانى، و ابن مردویه از طرق صحیح از ابن عباس و ابن مسعود روایت کردهاست.
2-در تفسیر قمى (ج 2، ص 450) به سند خود از ابو بکر حضرمى روایت کرده که گفت: خدمت ابى جعفر (علیهالسلام) عرضه داشتم: ابن مسعود چرا دو سوره «قُلْ أَعُوذُ» را از قرآن پاک مىکرده؟ فرمود: پدرم در این باره مىفرمود: این کار را به رأى خود مىکرده و گر نه آن دو از قرآن است.
علامه طباطبایی: در این معنا روایات بسیارى از طرق شیعه و سنى رسیده، علاوه بر این، جزو بودن این دو سوره براى قرآن، مورد تواتر قطعى تمامى کسانى است که متدین به دین اسلامند، و لذا مىبینیم در پاسخ بعضى از منکرین اعجاز قرآن که گفتهاند: اگر قرآن معجزه بود نباید در جزئیت این دو سوره براى قرآن اختلاف شود، گفتهاند تواتر قطعى هست بر اینکه این دو سوره جزو قرآن است، و این تواتر کافى است در اینکه به اختلاف مذکور اعتنایى نشود، علاوه بر این آنها هم که گفتهاند: این دو سوره جزو قرآن نیست، نگفتهاند که ساخته خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، و از ناحیه خداى تعالى نازل نشده، و نیز نگفتهاند که مشتمل بر اعجاز در بلاغت نیست، بلکه تنها گفتهاند جزو قرآن نیست، که آن هم گفتیم قابل اعتناء نیست، چون تواتر علیه آن قائم است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 683 و 684 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان مصداق «فلق» در کلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «فلق» نام چاهى رو پوشیده است در جهنم.
علامه طباطبایی: در معناى این روایت روایات بسیارى دیگر هست که در بعضى از آنها آمده:
فلق نام درى است در جهنم که وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، این روایت را عقبة بن عامر نقل کرده (الدر المنثور، ج 6، ص 418). و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ که وقتى بخواهند دوزخ را شعلهورسازند از آنجا شعلهور مىکنند، ناقل این روایت عمرو بن عنبسه است (الدر المنثور، ج 6، ص 418). و از این قبیل روایاتى دیگر.
و در مجمع البیان (ج 10، ص 568) مىگوید بعضىها گفتهاند: فلق چاهى در جهنم است که اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مىگردند، ناقل این حدیث سدى است (مجمع البیان، ج 10، ص 568). و ابو حمزه ثمالى (مجمع البیان، ج 10، ص 568) و على بن ابراهیم (تفسیر قمى، ج 2، ص 449) هم آن را در تفسیر خود آوردهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 6، ص 418) از ابن جریر از ابو هریره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت کردهاست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج20، ص: 684 و 685 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جهنم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معناى کلمه «فلق»
کلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شکافتن است، شکافتن سیاهى شب یا سپیده صبح: «فالق الاصباح» (انعام/96)؛ شکافتن دانه درون خاک: «فالق الحبّ و النَّوى» (انعام/95).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 644 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کسی که مىخواهد پناه ببرد باید برخیزد
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اَعوذ» حاصل نمىشود، بلکه علاوه بر گفتن، عمل نیز لازم است. چنانکه اهل بیت پیامبر (علیهمالسلام) وقتى مسکین و یتیم و اسیر را اطعام کردند، گفتند: «انّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریرا» (انسان/10) ما از روز قیامت مىترسیم که اطعام کردیم. قرآن مىفرماید: «فوقاهم اللّه شرّ ذلک الیوم» (انسان/11) خداوند نیز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «انّا نخاف» به تنهایى کارساز نیست، بلکه باید همراه با عمل باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 645 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : استعاذه |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پناه بردن به پناهگاه خدا
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 646 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : استعاذه |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اهمیت خطر درونى از خطرهاى بیرونى
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بیرونى، به یک صفتِ الهى پناه مىبریم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «ربّ الفلق» پناه بردیم.) اما در سوره ناس به عکس است. در برابر یک خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشویم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «ربّ النّاس»، «ملک النّاس» و «اله النّاس» پناه مىبریم.)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 647 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خیر و شر |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آشنایى با سوره فلق-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
آشنایى با این سوره
در برابر بوستان پر گل و لاله دیگرى از بوستان هاى قرآن ایستاده ایم.
پیش از ورود به آن، به شناسنامه اش مى نگریم:
1 - نام این سوره
در آغاز این سوره روى سخن با پیامبر نور و آزادى است، و خدا به او دستور مى دهد تا از شرّ همه پدیده ها و شرارت و افسونگرى همه جادوگران و حسودان و فریبکاران به پروردگار سپیده دم پناه برد.
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ....
و نام این سوره از آغازین آیه آن بر گرفته شده، و «فلق» نام دارد.
2 - فرودگاه آن
در مورد فرودگاه این سوره دو نظر است:
به باور بیشتر مفسران این سوره در مدینه فرود آمده است، امّا گروهى نیز بر آنند که این سوره در مکّه و پس از سوره «فیل» فرود آمده است.
3 - شمار آیه ها و حروف آن
این سوره داراى 5 آیه است، و از 23 واژه، و 73 حرف شکل گرفته است.
4 - پاداش تلاوت آن
از پیامبر آورده اند که فرمود:
من قرأ قل اعوذ برب الفلق و... فکانّما قرأ جمیع الکتب التى انزلها اللّه على الانبیاء.(366)
کسى که سوره «فلق» و سوره «ناس» را بخواند، بسان کسى است که همه کتاب هایى را که خدا بر پیامبران فرو فرستاده، خوانده است.
و نیز آورده اند که فرمود:
انزلت علّى آیات لم ینزل مثلهن: المعوذتان.(367)
بر من آیاتى فرود آمده است، که همانند آن ها فرود نیامده است، و آن ها آیات دو سوره «فلق» و «ناس» است.
و نیز «عقبه» آورده است که پیامبر فرمود: آیا دو سوره از قرآن را به تو بیاموزم که برترین سوره هاست؟ گفتم آرى. آن حضرت دو سوره «فلق» و «ناس» رابه من آموخت و فرمود: این دو سوره را به هنگام خواب و برخاستن از خواب بخوان.
و از امام باقر آورده اند که:
من اوتر بالمعودتین و قل هو اللّه احد، قیل له یا عبد اللّه! ابشر فقد قبل اللّه وترک.(368)
هر کس در نماز «وتر» سوره «فلق» و «ناس» و «اخلاص» را بخواند، به او گفته مى شود: هان اى بنده خدا، مژده ات باد که خدا نماز «وتر» تو را پدیرفته است.
یادآورى مى گردد که همه این پاداش ها و نویدها در گرو درست اندیشى، گفتار سنجیده، عملکرد عادلانه و انسانى، رعایت صادقانه آزادى و امنیت و حقوق و کرامت مردم است، نه خواندن، یا حفظ کردن، یا تفسیر و نگارش تنها، و یاچاپ و نشر قرآن، و یا شعار و ادعاى پیروى از آن، و یا ابزار سلطه و سرکوب و یا کالاى قدرت و مقام و دنیا ساختن آن است.
دورنمایى از محتواى آن
در آیات پنجگانه این سوره خداى فرزانه، پیام آور خود را مخاطب مى سازد و به او و رهروان راه توحیدى او آموزش مى دهد که چگونه در فراز و نشیب هاى حیات دل در گرو عشق خدا سپارند و از هر بدى و ناخوشایند و شرارت و وسوسه هر موجود خطرناک و وسوسه گرى به او - که سرچشمه قدرت هاست - پناه برند و بدین وسیله دل را به ساحل آرامش برسانند و به نعمت امنیت روح برسند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر مجمع البیان |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
شأن نزول
برخى از مفسران اهل سنّت آورده اند که: یکى از یهود به نام «لبید» بر ضد پیامبر گرامى دست به سحر و افسون زد، و ساخته و پرداخته خود را در عمق چاهى نهان کرد.
پیامبر بر اثر آن افسون، بیمار گردید، و دو فرشته به دیدارش آمدند. یکى از آن دو، کنار سر مبارک آن حضرت نشست و دیگرى پایین پاى او، و به هنگام عیادت، موضوع افسون را با او در میان نهادند. آن حضرت، على(ع) را به همراه برخى از یاران فرستاد و با نشان و آدرسى که به آنان داد، نوشته آن مرد افسونگر را از عمق چاه بالا کشیدند و آوردند؛ آن گاه بود که این سوره و سوره پس از آن فرود آمد و با خواندن آن ها بر آن نوشته و آن نیرنگ افسونگرانه، همه بافته ها و دمدمه هاى ساحر نقش بر آب گردید و پیامبر سلامت خود را باز یافت.
فرشته وحى پس از خواندن آیات این دو سوره بر قلب نورانى پیامبر، گفت: خدا وجود گرامى تو را از هر آنچه آزارت رساند، و نیز از چشم بد و حسود حفظ مى کند و شفایت مى بخشد.
برخى این روایت را از «عایشه» و «ابن عباس» آورده اند، که به باور ما بى اساس است، چرا که پندار افسون شدگى و جنون به وجود گرامى پیامبر، از تهمت هاى شرک گرایان و بیدادگران است و قرآن ضمن نفى این بافته ها، چنین پندار و صاحب آن را در گمراهى دور و درازى مى نگرد و مى فرماید:
...اذ یقول الظالمون ان تتبعون الّا رحلاً مسحوراً انظرکیف ضربوا لک الامثال فضلوا...(369)
ما بهتر مى دانیم... آن گاه که ستمکاران مى گویند: آنان جز مردى افسون شده را پیروى نمى کنند. بنگر که چگونه براى تو مثالها زدند و گمراه شدند و در نتیجه نمى توانند راه به جایى ببرند.
با این بیان روایتِ بیانگر شأن نزول، پوچ است، مگر این که گفته شود بداندیشان براى آسیب رسانى و اثرگذارى در آن حضرت به هر تلاش و جنایتى، از جمله سحر و افسون دست یازیدند، امّا هرگز نتوانستند در آن عقل کل و آن انسان والا اثر گذارند.
افزون بر این اگر آنان مى توانستند به وسیله افسون و جادو سلامتى آن وجود گرانمایه را به خطر افکنند، آیا تنها به این قناعت مى کردند؟ و آیا جز به کمتر از کشتن او رضایت مى دادند؟
با این بیان روایتى که در شأن نزول آمده، بى اساس است و با خرد و کتاب خدا و روایات رسیده ناسازگار.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر مجمع البیان |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● لزوم به زبان جارى کردن استعاذه به خداوند-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
لزوم به زبان جارى کردن استعاذه به خداوند
قل
فعل «قل» گرچه امر به رسول اکرم(ص) است; ولى وجود آن در قرآن، قرینه تعمیم بر دیگران است. این گونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است; بدین صورت که خطاب به فرد معین و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرراهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : استغاثه |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فلق چیست؟-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
1 - خداوند، به پیامبر(ص) فرمان داد که خود را در پناه او قرار دهد.
قل أعوذ بربّ الفلق
2 - لزوم به زبان جارى کردن استعاذه به خداوند
قل
فعل «قل» گرچه امر به رسول اکرم(ص) است; ولى وجود آن در قرآن، قرینه تعمیم بر دیگران است. این گونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است; بدین صورت که خطاب به فرد معین و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است.
3 - خداوند، تدبیرکننده صبحدم و صاحب اختیار طلوع فجر است.
بربّ الفلق
«فلق»، به معناى صبح یا فجر است (قاموس). تناسب این کلمه با معناى «فَلْق» (شکافتن)، از این جهت است که طلوع فجر، تاریکى را مى شکافد.
4 - اشتقاق مخلوقات از یکدیگر، جلوه ربوبیت خداوند بر آنان است.
بربّ الفلق
از جمله معانى «فَلَق»، تمام مخلوقات است (لسان العرب). اطلاق این وصف بر آنها، به خاطر این است که «شقّه شدن» و «شکافتن»، در پیدایش آنها نقشى اساسى دارد.
5 - توصیف خداوند به «تدبیرکننده صبحدم»، از آداب استعاذه به خداوند
قل أعوذ بربّ الفلق
6 - خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پیامبر(ص)
قل أعوذ بربّ الفلق
7 - پیامبر(ص)، در معرض آسیب و خطر و نیازمند امداد الهى
قل أعوذ بربّ الفلق
8 - خداوند، بر حفاظت انسان ها از خطرها و آسیب ها توانا است.
قل أعوذ بربّ الفلق
9 - برطرف شدن تاریکى با طلوع سپیده دم، نعمتى بزرگ از جانب خداوند
بربّ الفلق
10 - برطرف شدن تاریکى شب و شکافتن آن با طلوع صبحدم به تدبیر خداوند، دلیل توانمندى او بر نجات انسان ها از حوادث خطرناک
قل أعوذ بربّ الفلق
11 - توجّه به ربوبیت خداوند و حاکمیت تدبیر او بر نظام هستى، برانگیزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمینان بخش و دلگرم سازنده پناهندگان است.
قل أعوذ بربّ الفلق
12 - «عُقْبة بن عامر قال: قال لى رسول اللّه(ص) اقرء «قل أعوذ بربّ الفلق» هل تدرى ما الفلق؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم;(1)
عُقْبة بن عامر گوید: رسول خدا(ص) به من فرمود: [سوره] «قل أعوذ بربّ الفلق» را بخوان، مى دانى فلق چیست؟ [آن ]درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعلهور مى گردد».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرراهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : برزخ |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
سوره فلق مقدمه این سوره در مکه نازل شده و داراى 5 آیه است. محتوى و فضیلت سوره فلق جمعى معتقدند که این سوره در مکه نازل شده است هر چند جمعى دیگر از مفسران آن را ((مدنى )) مى دانند. محتواى این سوره تعلیماتى است که خداوند به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خصوصا و به سایر مسلمانان عموما، در زمینه پناه بردن به ذات پاک او از شر همه اشرار مى دهد، تا خود را به او بسپارند، و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند. در باره شاءن نزول این سوره روایاتى در غالب کتب تفسیر نقل شده که مطابق آنها پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به وسیله بعضى از یهود مورد سحر قرار گرفته ، و بیمار شده بود، جبرئیل نازل شد و محل ابزار سحر را که در چاهى پنهان کرده بودند نشان داد، آن را بیرون آوردند، سپس این سوره را خواندند، و حال پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بهبود یافت . ولى مرحوم طبرسى و بعضى دیگر از محققان اینگونه روایات را که سند آن فقط به دو نفر ابن عباس و عایشه منتهى مى شود زیرا سؤ ال قرار دادند، زیرا: اولا سوره طبق مشهور مکى است و لحن آن نیز لحن سوره هاى مکى را دارد، در حالى که درگیرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با یهود در مدینه بوده است و این خود دلیلى است بر عدم اصالت اینگونه روایات . از سوى دیگر اگر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به این آسانى مورد سحر ساحران قرار گیرد تا آنجا که بیمار شود و در بستر بیفتد، به آسانى ممکن است او را از مقاصد بزرگش بازدارند، مسلما خداوندى که او را براى چنان ماموریت و رسالت عظیمى فرستاده از نفوذ سحر ساحران حفظ خواهد کرد، تا مقام والاى نبوت بازیچه دست آنها نشود. از سوى سوم اگر بنا شود سحر در جسم پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اثر بگذارد ممکن است این توهم در مردم پیدا شود که سحر در روح او نیز مؤ ثر است ، و ممکن است افکارش دستخوش سحر ساحران گردد، و این معنى اصل اعتماد به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در افکار عمومى متزلزل مى سازد . و لذا قرآن مجید این معنى را نفى مى کند که پیغمبر مسحور شده باشد مى فرماید: و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا: ظالمان گفتند شما از یک انسان سحره شدهاى پیروى مى کنید، ببین چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند؟ آنچنانکه نمى توانند راه را پیدا کنند! (فرقان 8 و 9). ((مسحور)) در اینجا خواه به معنى کسى باشد که از نظر عقلى سحر شده یا در جسمش ، در هر صورت گواه بر مقصود ما است . به هر حال با چنین روایات مشکوکى نمى توان قداست مقام نبوت را زیر سؤ ال برد، و در فهم آیات بر آنها تکیه کرد. درباره فضیلت این سوره از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است که فرمود: انزلت على آیات لم ینزل مثلهن : المعوذتان : ((آیاتى بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده است ، و آن دو سوره ((فلق (( و ((ناس )) است )). <1> و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : کسى که در نماز ((وتر)) سوره ((فلق )) و ((ناس )) و ((قل هو الله احد)) را بخواند به او گفته مى شود اى بنده خدا بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول کرد. <2> و باز در روایتى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که به یکى از یارانش فرمود مى خواهى دو سوره به تو تعلیم کنم که برترین سوره هاى قرآن است ؟ عرض کرد: آرى اى رسول خدا! حضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس ) را به او تعلیم کرد، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: هر گاه برمى خیزى و مى خوابى آنها را بخوان . <3> روشن است اینها براى کسانى است که روح و جان و عقیده و عمل خود را با محتواى آن هماهنگ سازند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : استغاثه |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سوره مبارکه فلق -
رعنا سليمان عباسي
بازشناسى آسیب ها و پناهگاه ها درمسیر شکوفایى
در ادبیات ما «پناه بر خدا» و «معاذالله» عمرى طولانى دارد و اگر از حق نگذریم مى توانیم نمونه هاى بکر و زیبایى از پناه بردن را در رفتار مردم خودمان و بیشتر در زندگى قدیمى ها پیدا کنیم به طورى که نمى شود ارتباط این پناه بردن ها را با حقیقت قرآنى آن انکار کرد، چیزى که انگار بدون تجزیه و تحلیل و بحث هاى دانشگاهى در فرهنگ و جان این مردم مستقر شده بوده و حالا که در برخورد با هزار و یک چیز از درون خالى شده است براى این نسل در معرض خطر جمله اى است که گاهى بر زبان مى آید و مى رود: پناه بر خدا. �
بیان چگونگى پناه بردن به خدا و خاص تر اینکه به کدام خدا باید پناه برد بحثى است که کم تر در مورد آن صحبت شده است و در این بحث انگار براى اولین بار به دست شخص خداوند باز شده است. آنجا که مى گوید: بگو پناه مى برم برب سپیده دم.
حتماً این سوال پیش مى آید که اصولاً چه فرقى مى کند به کدام خدا از حیث ویژگى ها و صفات و... پناه برد مگر اینکه ما بگوییم پناه مى بریم به پروردگار سپیده دم یا پناه مى بریم به پروردگار مردم (قل اعوذ برب الناس) در ایمن شدن ما از شرور توفیرى دارد؟ آیا بحث هاى ما در این قسمت لفظ بازى نیست؟
باید گفت هر چند وجوه مختلف اسماء و صفات الهى از جهات و زاویه کلى یکى به نظر مى رسند اما از زاویه دیگر که نگاه ملکى و از پایین به بالا است هر کدام از این وجوه موضوعیت خاص پیدا مى کنند مثلاً پناه بردن برب فلق به طور خاص با شرورى که در این سوره ذکر شده سنخیت دارد هر چند این سنخیت منافاتى با پناه بردن به رب فلق مثلاً از شر وسوسه هاى خناس (که در سوره ناس ذکر شده) مى تواند فى نفسه صحیح و بلکه متضمن بار معنایى جدیدى هم باشد.در سوره فلق شرهایى معرفى شده اند که همه در وجوهى با هم سنخیت دارند: شر کلى مخلوقات، شر شب وقتى که تاریکى اش فراگیر شود، شر دمندگان درگره ها و شر حسود آنگاه که حسادت کند.
شب وقتى در چاله تاریکى (وقب) اسیر مى شود حالتى خاص براى شب است و از ویژگى هاى آن احاطه ظلمت و پادشاهى تاریکى است از نظر زمانى، یعنى وقتى که فعل و انفعالات تبدیل روز به شب تمام شده و شب چندین ساعت را بدون حرکت و تغییر در سکون وایستایى مى گذراند که البته همراه با ظلمت است.شردمندگان در گره ها؛ که باعث سحرشدن مى شود. در اولین نظر سحر و ساحرى و ساحره اى در ذهن مجسم مى شود که البته درست هم هست اما همه ماجرا نیست. و با توجه به این نکته که براى دمیدن در یک گره لازم نیست حتماً ساحره اى باشد (کما اینکه مى تواند باشد) معنا بسط مى یابد. بله در میان مردم هر کسى و حتى خود ما مى توانیم دمنده در گره باشیم.
دمیدنى که گره اى را سفت کند یا آن را شل کند. انسان مسحور قفل شده است، گره اى در زندگى اش افتاده، به دنبال چیزى مى رود که نمى داند چیست، حالتى گنگ ومات دارد خیلى وقت ها به گره کارآگاهى دارد اما کارى از دستش ساخته نیست.
انگار دستانى نامریى او را در حالتى تلخ که معلوم نیست از کجا مى آید نگاه داشته اند. مى داند که اراده اش سلب شده کارى مى کند که نمى خواهد یا برایش اتفاقاتى جفت و جور مى شود که گره اى در کارش مى اندازد.آیا ما تا به حال این ویژگى ها را نداشته ایم؟ قطعاً هر کسى این ها راتجربه کرده است گاهى شده است که در کارى که امکان موفقیت داشتیم هرگز موفق نمى شویم، مى گوییم انگار طلسم شده ایم.گاهى چشمان مان خشک مى شود و در مواقعى که شدیداً نیاز به گریه کردن داریم نمى توان گریه کرد .
یا گاهى نمى توانیم حرف دل مان را آنجا که باید و در پیشگاهى خاص بر زبان بیاوریم همه ما حالتى از حرکت در برهوت و هپروت را پشت سرگذاشته ایم مثلاً زمانى که گذشت روزها ما را احاطه مى کند، بدون اینکه حرکتى کرده باشیم یا وقتى که راه ناکجا آباد را در پیش گرفته ایم در این حالت خودمان مى دانیم که انگار داریم توى خواب راه مى رویم ولى چه کنیم که انگار گره خورده ایم و سحر شده ایم.ما مى توانیم با انجام کارهایى مثلاً گناه هاى خود و دیگران را سحر کنیم، همین مى شود که روزانه در میان افرادى هستیم که به انواع سحرها با شدت و ضعف هاى مختلف گرفتارند.
شر دیگر حسود است وقتى که حسادت مى کند. از همین جا معلوم مى شود که حسود همیشه شر نیست و آن گاه که حسد ورزد بروز شرارت دارد.باید دید که در درون حسود چه اتفاقى مى افتد وحسادت او چه اثرى مى گذارد. در درون او نسبت به کسى که به او حسودى مى کند حالت سکونى است مثل خلاء، زیرا شخص مورد حسادت حرکتى کرده و به پیش رفته و حسود فاقد این حرکت است.پس دست به کار مى شود و در دل خود سیرى مخفى را از حسادت مى پروراند تا یکباره به بروز مى رسد و اولین جایگاه ابراز حسد چشم هاى حسودند.
در نگاه او اذا حسد دیده مى شود این شر از اینجا شروع مى شود حالا باید سنخیت و مشترکات این شرها را بررسى کنیم ودر آخر بگوییم که از چه جنسى هستند شب، سحر شدن، حسد با توضیحات اضافى شان در سوره هر سه وجوهى از یکدیگرند.
تاریکى شب بسترى مخفى براى شرارت است همان طور که سحر خیلى پنهانى ما را گرفتار مى کند و اصلاً از ویژگى هاى آن گنگى و خواب زدگى است و حسد هم نتیجه آن چیزى است که در درون حسود رخ مى دهد که ما نمى بینیم و هر کسى هم که حسادت مى کند سعى دارد تا آن را پنهان کند. دیگر آن که شرهاى ذکر شده موقعیت هاى بروز خاصى دارند پس شب همیشه شر نیست و برعکس محمل استقرار سکینه است و با قید «اذا» شر دار مى شود.
قیود آمده براى این شرها اساس شرارتشان است اذا وقب، حالت دمیدن در گره، اذا حسد همه این ها از حرکتى حکایت دارند که به شر منجر مى شود، مثلاً مخلوقات همیشه شر نیستند و شر ندارند اما در این میان حرکتى آن ها را شردار مى کند. براى رسیدن به پناه سوره فلق باید این شرها را حرکت شناسى کنیم.همه این شرها از جنس حرکت و نشو و نماى انگل ها و زالوها در سکون مرداب است.در واقع یک حرکت غیرواقعى است که خود از سکون گندابى در هر فرد ایجاد مى شود همانطور که احاطه بدون تحرک تاریکى شب بستر حرکت اشرار را فراهم مى کند. این تحرک میکروبى است.
وقتى غذایى مدتى مى ماند میکروب ها به جنب و جوش و جوش و خروش مى افتند از این شر است که باید برب فلق پناه برد. کار پروردگار سپیده دم پاره کردن چرت سیاهى شب است برعکس تحرکات این شرها که تصنعى اند. فلق خود عین حرکت و ذات حرکت است و آنجا که در بیان شرها احاطه و جاگیر شدن و بى حرکت بودن را نشان مى دهد برخلاف فلق، صبح نیست و جاگیر شدن و بى حرکت بودن را نشان مى دهد برخلاف فلق، صبح نیست و جاگیر شدن و فراگیرشدن صبح نیست بلکه حرکت صبح است آنجا که پوست شب را پاره مى کند و هنوز با شب درگیر و داراست و آن را به سمت نابودى مى کشد. پناه بردن در سوره فلق همراه بودن با حرکت نیست خود حرکت است و با غافلگیرى همراه است. به ما مى گوید بیایید نمانید. نمانید تا نگندید. پس پناه برنده باید درسوره فلق حرکت کند، حرکتى که در تضاد با این شرر باشد. ابراز این پناه بردن خود حرکت است آنچه که مى گوید قل اعوذ برب الفلق. بگو پناه مى برم.شاید بهتر است به نوزادى نگاه کنیم که وقتى گرسنه است گریه مى کند، وقتى تشنه است گریه مى کند، وقتى درد دارد گریه مى کند و گفتنش همان پناه بردنش است وچه زیبا سوره فلق مى خواند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : رعنا سلیمان عباسی |
1)
: خیلی تعبیرهای عالی وزیبایی دربیان «شر» عنوان کردید،احسنت
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محتوای وفضیلت سوره فلق -
سيد مصطفي فاطمي کيا
مـحـتـواى ایـن سوره تعلیماتى است که خداوند به پیغمبراکرم (ص ) خصوصا وبه سایر مسلمانان عـمـوما, در زمینه پناه بردن به ذات پاک او از شر همه اشرارمى دهد, تا خود را به او بسپارند, و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند. در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم (ص ) نقل شده است , که فرمود:((آیاتى بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره ((فلق ))و ((ناس )) است . و در حـدیـث دیـگـرى از امـام بـاقـر(ع ) مى خوانیم : ((کسى که در نماز ((وتر)) سوره ((فلق )) و ((ناس )) و ((قل هواللّه احد)) را بخواند به او گفته مى شود: اى بنده خدا! بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول کرد)). و باز در روایت دیگرى از پیغمبراکرم (ص ) مى خوانیم که به یکى از یارانش فرمود:
((مى خواهى دو سوره به تو تعلیم کنم که برترین سوره هاى قرآن است ))! عرض کرد: آرى اى رسول خدا! حـضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس ) را به او تعلیم کرد, سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: ((هرگاه برمى خیزى و مى خوابى آنها را بخوان )). روشـن است اینها براى کسانى است که روح و جان و عقیده و عمل خود را بامحتواى آن هماهنگ سازند. به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت امید مهربانی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شأن نزول سوره فلق -
سيد مصطفي فاطمي کيا
در این سوره به رسول گرامى خود دستور مى دهد که از هر شر و از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد، و این سوره به طورى که از روایات وارده در شان نزولش بر مى آید در مدینه نازل شده است .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت لیله القدر |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محتوای آیه -
سيد مصطفي فاطمي کيا
قل اعوذ برب الفلق
مصدر (عوذ) که کلمه (اعوذ) متکلم وحده از مضارع آن است ، به معناى حفظ کردن خویش و پرهیز دادن از شر از راه پناه بردن به کسى است که مى تواند آن شر را دفع کند، و کلمه (فلق ) - به فتحه اول و سکون دوم - به معناى شکافتن و جدا کردن است ، و این کلمه در صورتى که با دو فتحه باشد صفت مشبهه اى به معناى مفعول خواهد بود، نظیر (قصص ) به دو فتحه (چون قصص به کسره اول و فتحه دوم جمع قصه است )، که به معناى مقصوص یعنى حکایت شده ، و یا نقل شده است ، و غالبا این کلمه بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و فلق یعنى آن لحظه اى که نور گریبان ظلمت را مى شکافد و سر بر مى آورد.
و بنا بر این ، معناى آیه چنین مى شود: بگو من پناه مى برم به پروردگار صبح ، پروردگارى که آن را فلق مى کند و مى شکافد، و مناسب این تعبیر با مساله پناه بردن از شر، که خود ساتر خیر و مانع آن است ، بر کسى پوشیده نیست .
ولى بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از کلمه (فلق ) هر چیزى است که از کتم عدم به وسیله خلقت سر بر آورد، براى اینکه خلقت و ایجاد در حقیقت شکافتن عدم ، و بیرون آوردن موجود به عالم وجود است ، در نتیجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است .
بعضى دیگر گفته اند: کلمه (فلق ) نام چاهى است در جهنم .
مؤ ید این قول بعضى از روایاتى است که در تفسیر این سوره وارد شده .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت لیله القدر |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از فلق -
سيد مصطفي فاطمي کيا
چند روایت درباره مراد از (قلق ) و درباره آثار حسد
و در الدر المنثور است که ابن جریر، از ابو هریره از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده که فرمود: (فلق ) نام چاهى رو پوشیده است در جهنم .
مؤ لف : در معناى این روایت روایات بسیارى دیگر هست که در بعضى از آنها آمده : فلق نام درى است در جهنم که وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، این روایت را عقبه بن عامر نقل کرده . و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ که وقتى بخواهند دوزخ را شعله ور سازند از آنجا شعله ور مى کنند، ناقل این روایت عمرو بن عنبسه است . و از این قبیل روایاتى دیگر.
و در مجمع البیان مى گوید بعضى ها گفته اند: فلق چاهى در جهنم است که اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مى گردند، ناقل این حدیث سدى است . و ابو حمزه ثمالى و على بن ابراهیم هم آن را در تفسیر خود آورده اند.
و در تفسیر قمى از پدرش از نوفلى از سکونى از امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده که فرموده : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: فقر با کفر فاصله چندانى ندارد، و حسد آن قدر موثر است که گویى مى خواهد از قضا و قدر الهى هم جلو بزند.
مؤ لف : این روایت به همین عبارت از انس از رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) نقل شده .
و در کتاب عیون به سند خود از سلطى از حضرت رضا از پدر بزرگوارش ، و آن جناب از آباى گرامش از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده اند که فرمود: نزدیک است که حسد از قضا و قدر الهى سبقت بگیرد. (این تعبیر کنایه است از شدت تاثیر حسد، نه اینکه مى تواند سبقت بگیرد، چون تاثیر حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است ).
و در الدر المنثور است که : ابن ابى شیبه از انس روایت کرده که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: حسد حسنات آدمى را مى خورد، آنچنان که آتش هیزم را. (لطفى که در این تشبیه بکار رفته از نظر خواننده مخفى نماند).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت لیله القدر |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت سوره فلق -
سيد مصطفي فاطمي کيا
بحث روایتى - چند روایت حاکى از نزول (معوذتین ) بعد از بیمار شدن پیامیر (صلى الله علیه وآله ) بر اثر سحر یک یهودى
در الدر المنثور است که عبد بن حمید، از زید بن اسلم روایت کرده که گفت : مردى یهودى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را جادو کرد، و در نتیجه آن حضرت بیمار شد، جبرئیل بر او نازل گشته دو سوره معوذتین را آورد و گفت : مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر مذکور در فلان چاه است ، رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) على (علیه السلام ) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گره هاى آن را باز نموده ، براى هر گره یک آیه بخواند، على (علیه السلام ) هر گرهى را باز مى کرد یک آیه را مى خواند، به محضى که گرهها باز و این دو سوره تمام شد، رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) برخاست ، گویا پاى بندى از پایش باز شده باشد.
مؤ لف : و از کتاب (طب الائمه ) نقل شده که به سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام صادق (علیه السلام ) نظیر این معنا را روایت کرده . و در این معنا روایات بسیارى از طرق اهل سنت با مختصر اختلافى وارد شده ، و در بسیارى از آنها آمده که زبیر و عمار را هم با على (علیه السلام ) فرستاد، و در آن کتاب روایاتى دیگر نیز از طرق ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده .
و به این دسته روایات اشکالى کرده اند، و آن این است که این روایات با مصونیت رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) از تاثیر سحر نمى سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب موثر مى شده با اینکه قرآن کریم مسحور شدن آن جناب را انکار نموده ، فرموده : (و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا). لیکن این اشکال وارد نیست ، براى اینکه منظور مشرکین از اینکه آنجناب را مسحور بخوانند، این بوده که آن جناب بى عقل و دیوانه است ، آیه شریفه هم این معنا را رد مى کند، و اما تاثیر سحر در اینکه مرضى در بدن آن جناب پدید آید، و یا اثر دیگرى نظیر آن را داشته باشد، هیچ دلیلى بر مصونیت آن جناب از چنین تاثیرى در دست نیست .
و در مجمع البیان است که : از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده که بسیار مى شد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) حسن و حسین را با این دو سوره تعویذ مى کرد.
و نیز در همان کتاب از عقبه بن عامر روایت شده که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: آیاتى بر من نازل شده که نظیرش نازل نشده ، و آن دو سوره (قل اعوذ) است ، این حدیث را در صحیح آورده .
مؤ لف : در الدر المنثور این حدیث را به ترمذى و نسائى و غیر آن دو نیز نسبت داده ، و نیز روایتى در این معنا از کتاب (اوسط) طبرانى از ابن مسعود نقل کرده .
و بعید نیست که مراد آن جناب از نازل نشدن مثل این دو سوره این باشد که تنها این دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده ، و هیچ سوره اى دیگر این خاصیت را ندارد.
نظر ابن مسعود دائر بر اینکه (معوذتین ) جزء قرآن نیست ، رد این نظر و بیان اینکه تواتر قطعى بر اینکه این دو سوره جزء قرآنند وجود دارد
و در الدر المنثور است که احمد، بزار، طبرانى ، و ابن مردویه از طرق صحیح از ابن عباس و ابن مسعود روایت کرده اند که ابن مسعود دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن ها پاک مى کرد و مى تراشید،
و مى گفت : قرآن را به چیزى که جز و قرآن نیست مخلوط مکنید، این دو سوره جز و قرآن نیست ، بلکه تنها به این منظور نازل شد که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) خود را به آن دو حرز کند. و ابن مسعود هیچ وقت این دو سوره را به عنوان قرآن نمى خواند.
مؤ لف : سیوطى بعد از نقل این حدیث مى گوید: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در این سخن پیروى نکردند، و چگونه مى توانستند پیروى کنند، با اینکه به طرق صحیح از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده که در نماز این دو سوره را مى خواند، و علاوه بر این در قرآن کریم ثبت شده است .
و در تفسیر قمى به سند خود از ابو بکر حضرمى روایت کرده که گفت : خدمت ابى جعفر (علیه السلام ) عرضه داشتم : ابن مسعود چرا دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن پاک مى کرده ؟ فرمود: پدرم در این باره مى فرمود: این کار را به راى خود مى کرده و گر نه آن دو از قرآن است .
مؤ لف : و در این معنا روایات بسیارى از طرق شیعه و سنى رسیده ، علاوه بر این ، جزو بودن این دو سوره براى قرآن ، مورد تواتر قطعى تمامى کسانى است که متدین به دین اسلامند، و لذا مى بینیم در پاسخ بعضى از منکرین اعجاز قرآن که گفته اند: اگر قرآن معجزه بود نباید در جزئیت این دو سوره براى قرآن اختلاف شود، گفته اند تواتر قطعى هست بر اینکه این دو سوره جزو قرآن است ، و این تواتر کافى است در اینکه به اختلاف مذکور اعتنایى نشود، علاوه بر این آنها هم که گفته اند: این دو سوره جزو قرآن نیست ، نگفته اند که ساخته خود رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) است ، و از ناحیه خداى تعالى نازل نشده ، و نیز نگفته اند که مشتمل بر اعجاز در بلاغت نیست ، بلکه تنها گفته اند جزو قرآن نیست ، که آن هم گفتیم قابل اعتناء نیست ، چون تواتر علیه آن قائم است .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت لیله القدر |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● در باره سوره فلق -
سيد مصطفي فاطمي کيا
منبع : فی ظلال القرآن / مولف : سید قطب / مترجم : دکتر خرمدل |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شأن نزول سوره فلق -
سيد مصطفي فاطمي کيا
در بارۀ داستان نزول این سوره، و داستان شهرت و بر سر زبانها بودن آن، چندین روایت نقل گردیده است که همۀ آنها با این سایه روشن، سازگار و همساز است. سایه روشنی که آن را خوشایند و دلپسند یافتهایم، و از آثار روایت شده هم برمیآید که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم هم کاملاً این سایه روشن را خوشایند و دلپسند یافته است و ژرف بدان نگریسته است و زیبا و دلربایش دیده است:
از عقبه پسر عامر رضی الله عنه روایت شده است که گفته است:
پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود:
(ألم تر آیات أنزلت هذه اللیلة لم یر مثلهن قط ? قل:أعوذ برب الفلق وقل:أعوذ برب الناس ) .
«آیا ندیدهای امشب آیههائی نازل گردیده است که همگون آنها هرگز دیده نشده است؟ بگو: پناه می برم به خداوندگار سپیدهدم . . . و بگو: پناه میبرم به پروردگار مردمان...)
از جابر رضی الله عنه روایت است که گفته است: پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به من فـرمود:
(اقرأ یا جابر ).
ای جابر بخوان.
گفتم: چه چیز را بخوانم پدر و مادرم فدایت باد؟ فرمود:
(اقرأ:قل أعوذ برب الفلق . وقل أعوذ برب الناس).
بخوان: بگو: پناه میبرم به پروردگار سپیدهدم . . . و بگو: پناه میبرم بـه پروردگار مردمان ...
از ذر پسر حبیش روایت شده است که گفته است: از ابیّ بن کعب رضی الله عنه در بارۀ مُعَوّذتَین پرسیدم و گفتم: ای ابومنذر دوستت ابن مسعود چنین و چنان میگوید - ابن مسود معوّذتین را در قرآن خود نمینوشت. بعدها نظریّۀ جماعت مردمان را پذیرفت و آن دو را در قرآن خود ثبت و ضبط کرد - ذر پسر حبیش گفت: از پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در بارۀ آنها پرسیدم. فرمود:
(قیل لی:قل . فقلت ).
«به من گفته شد: بگو. من هم گفتم«.
ما هم همان چیزی را می گوئیم که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده است.
همۀ این آثار اشاره بدان سایه روشنهای مهربانانۀ دوست داشتنی دارند . . .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : فی ظلال القرآن / مولف : سید قطب / مترجم : دکتر خرمدل |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت سوره ناس -
سيد مصطفي فاطمي کيا
از حضرت محمد(ص) روایت شده:
« آیاتی بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره «فلق» و «ناس» است. »
و در روایت دیگری از ایشان آمده:
« پیامبر (ص)به یکی از یاران خود فرمود: «می خواهی دو سوره به تو تعلیم کنم که برترین سورههای قرآن است؟» عرض کرد: آری ای رسول خدا! حضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس) را به او تعلیم کرد، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: «هرگاه برمی خیزی و میخوابی آنها را بخوان». »
در روایتی آمدهاست:
« پیغمبر اکرم (ص) شدیدا بیمار شد، جبرئیل و میکائیل نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره «فلق» را و میکائیل سوره «ناس» را تلاوت کردند و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار دادند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ویکیپدیا |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نام های دیگر سوره -
محمدامين احمدي فقيه
بسم الله الرحمن الرحیم
نامهای دیگر این سوره که همراه سورهی ناس میباشد عبارتند از: مُعَوّذتین، مُعَوّذتان، معَوَّذه؛ سومین سوره از چهار قل است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : از تحقیقات اینجانب و مراجع مختلف |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : محمدامین احمدی فقیه |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سوره -
مسعود ورزيده
انسان به طور طبیعی هر چه قدر علم و قدرتش بیشتر میشود، به همان اندازه احساس نیاز به خدا و احساس پناهنده شدن به خدا، در او کمتر میشود.
اگر در جوامع بشری امروز مطالعهای صورت گیرد، روشن میشود که در هر جامعهای، هر چه قدر علم و صنعت و تکنولوژی و تمدّن، در حال پیشرفت است، در عوض به همان میزان، خداباوری، اعتقاد به دین، و لزوم پناهندگی به خدا و لزوم توسّل به خدا و توّجه به او، در حال محدود شدن است.
محدود شدن نیاز به خدا در جوامع امروزی
این قضیّه در جوامع امروزی به دو حالت نمود پیدا کرده است:
۱٫ حالت اول اینکه به صراحت اقرار به عدم وجود خدا کرده، و میگویند که خدا زاییدۀ جهل بشر است، چون انسان در گذشته، علّت وقوع حوادث و راه رفع آنها را نمیدانسته، به خاطر همین میگفته که همۀ اینها خواست خداست؛ پس همۀ اینها زاییدۀ آن دوران جهل و جهالت و فقر فکری بشر است! که با پیشرفت علم، خیلی از مسائل روشن شده و روز به روز در حال روشنتر شدن است؛ پس اکنون که ما میتوانیم از خودمان در مقابل پدیدههای طبیعی محافظت بکنیم، دیگر نیازی به توجه، توسل و پناهندگی به خدا نداریم!
و جالب این جاست که همین گروه، در جاهایی که هنوز علم تکنولوژی نتوانسته پیشرفتی داشته باشد میگویند که در این مسائل، هنوز نیاز به وجود خدا هست؛ پس خدا را به طور کامل از بین نبرید تا در مواقعی که جهل انسان از بین نرفته لااقل یک آرا مش روحی برای بشر باشد و این یعنی «استفادۀ ابزاری از مفهوم خدا».
۲٫ حالت دوم هم این است که این جوامع، به عدم نیاز انسان به خدا تصریح ندارند، ولی گرفتار این معنا هستند(طبیعت انسان ). یعنی مثل کسی که تا به حال سوار هواپیما نشده و از آن هول و هراسی در دل دارد، و در این حال با تمام وجود خدا را میخواند و به او توسّل میکند! ولی وقتی که متوجّه شد که خطری او را تهدید نمیکند و از هر جهت ایمنی او تأمین شده است، دیگر احساس نیازی به توجه و توسل به خدا نمیکند.
البته ذکر این نکته لازم است، ممکن است که با وجود پیشرفتهای موجود احساس نیاز به خدا وجود داشته باشد، ولی به شرط :«فطرت». و الّا طبیعت انسان همانگونه است که گذشت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هدف سوره فلق -
مسعود ورزيده
نکتهای که سورۀ فلق میخواهد ما را متوجه آن بکند، این است که کسی جز خدا نمیتواند در مقابل پدیدهها به ما پناه دهد. پناه از شرّ مخلوقات دست خالق آنهاست؛ و اگرهم ابزاری برای پناهندگی در زندگی بوجود میآید، اگر دارو و علم و صنعتی و… هم بوجود میآید، خیال نکنید که خارج از مدیریّت «الله» صورت می گیرد؛ بلکه کسی که پناه میدهد خداست، برای اثبات این مسأله بر روی شروری دست میگذارد، که انسان در آنها هیچ پناهی جز خدا ندارد.
خدا در این سورۀ مبارکه سه شرّی را نام میبرد که هر چه قدر هم که تکنولوژی پیشرفت داشته باشد وسیلهای برای پناهنده شدن از آنها را جعل نکرده است.
میفرماید: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)
یعنی میخواهد به انسان این را برساند که از شرّ مخلوقات، کسی میتواند به تو پناه دهد که خالق آن مخلوقات باشد.
شر اول مورد بحث در سوره
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)
تاریکی، یکی از همان شرّهایی است که خدا در این سوره از آن نام میبرد: تاریکیی که در آن، دست انسان به هیچ کجا بند نیست.
به عنوان مثال غارهایی وجود دارد که داخل آن حفره حفره است و از حفرۀ دوم به بعد تاریکی در آن فراگیر میشود و حتّی نور چراغ هم در این غارها کارساز نیست، و فقط میتواند شیشۀ خود را روشن کند! حال تصور کنید که در این مکان چاههایی هم وجود داشته باشد، که عمق آنها اصلاً مشخص نیست! با این اوضاع اگر کسی در این مکانها گیر بیفتد، تکنولوژی و صنعت پاسخگو نیست. و اگر ظلمت فراگیر شود دست انسان به جایی بند نیست.
خدای متعالی در این سوره میفرماید: از شرّ تمام پدیدها به کسی پناه ببرکه در این تاریکیها هم بتواند دست تو را بگیرد. و از شرّ «ماخلق» به کسی پناهنده شو، که تو را از شرّ «غاسق إذا وقب» هم، بتواند نجات دهد.
وقتی در اعماق دریا گیرکردی، وقتی در زیر خروار خروار خاک و آوار حاصل از زلزله مدفون شدی، بتوانی او را صدا کنی!
شرّ دوم
شرّ دوّمی که خدا در این سوره از آن نام میبرد، سحر است که یک واقعیتی است که چه علم آن را تأیید کند، چه نکند، وجود دارد. و خدا در سورۀ بقره آیۀ ۱۰۲ به آن اشاره دارد، و یکی از انواع سحر را که جدایی انداختن بین زن و مرد است را، بیان میکند.
معنای «نفاثات»
اگر «نفّاثات فی العقد» را به معنای ظاهری بگیریم، «دمندگان در گرهها» یعنی به این بیان که یک بار بگوییم: یکی از ابزارهای ساحران این است که گرههایی را میزنند و در آن می دمند. (این ظاهر معناست).
یک بار هم در یک سطح وسیعتری معنی کنیم، و بگوییم که: «گره، کنایه است از مشکلات مردم، که عدّهای درکار مردم ایجاد میکنند و در آن میدمند». یعنی میخواهند که عرصه را بر مردم تنگ کنند و کارها را برای آنها سخت نمایند.
البته توجّه به این نکته لازم و ضروری است که، اگر وسعت دادن، معنای ظاهری آیه را نقض کند، قابل قبول نیست. ولی اگر معنای ظاهری را نفی نکند و معنای ظاهری به قوّت خود در ظاهر اول سوره باقی و در عین حال قابلیّت دارد که یک معنای وسیعتری را برساند، بلامانع است.
مثل جایی که میفرماید : «الهکم التکاثر * حتّی زرتم المقابر*» در این جا «زرتم المقابر» یک معنای ظاهری دارد و یک معنای کنایی دارد؛
در معنای ظاهری یعنی اینکه بر سر قبرها بروی و مردهها را بشماری که: «این مرده برای ماست، آن یکی هم برای ماست و…».
امّا یک معنای کنایی هم دارد که: تو به آنچه که از دست دادهای هم، تکاثر کنی. که إن شاءالله در سورۀ تکاثر به آن خواهیم رسید.
پس معنای کنایی، اولاً باید از آیه اخذ شود، و ثانیاً باید قابل باشد و لفظ بتواند آن را تحمّل کند.
پس اگر «عُقد» را به معنای مشکل گرفتیم، «نفث» هم به تبع آن معنا می شود.
شرّ سوم
سوّمین شرّی که در این سوره نام برده شده، حسادت است که ممکن است دوست، برادر و یا همسر انسان، به انسان حسادت کند. حسادت هم طوری است که اگر به اوج خود برسد، مشکل ساز می شود، و شخص حسود سعی میکند برای او مسألهای را بوجود آورد که او کمال خود را از دست بدهد.
مثلاً اگر به زیبایی این شخص حسادت بکند، برای زیبایی او نقشه میکشد، اگر به علم او حسادت بورزد برای علم او نقشه میکشد، به موقعیّت و اعتبار و آبروی او حسادت بکند، برای از بین بردن آنها نقشه میکشد؛ چون آدم حسود نمیخواهد او این کمالات را داشته باشد، تمام تلاش خودش را بکار میگیرد تا آن کمال را از آن فرد مورد حسادت صلب کند. بعضی وقتها انسان آن شخص را نمیشناسد و نمیداند که او چه کاری میخواهد انجام دهد و چه نقشه ای برای او دارد.
بحث فنی سوره
تا این جای سورۀ مبارکه بحث فرهنگی بود، ولی در این قسمت بحث را علمی میکنیم به این نحو که:
سوره یک «قل» دارد و یک «مقول قول» دارد. ما جهت را در مقول قول، جستجو میکنیم. و این مقول مثل سورۀ ناس یک «اعوذ» دارد، و «اعوذ» متعلَّق دو مجموعه از متعلِّقات است: اولی میفرماید: «برب الفلق» دومی: «من شرّ ما خلق». و این «من شرّ ما خلق» را که عام است، سه مصداق خاص برای آن ذکر میکند، یعنی «عطف خاص بر عام»، که:
اولی: وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)
دومی: وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)
سوّمی: وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)
این سه عطف شدهاند بر: مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)
و از(مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)) همه یک مجموعه است و متعلِّق به «اعوذُ». کانون
سوره
در اینجا کانون «اعوذ» است، کانون پناه بردن است؛ در اینجا هم مثل سوره ناس میفرماید توی پیامبر بگو: من سیرهام این است که از شرّ مخلوقات به خدا پناه میبرم، و به کسی جز او پناهنده نمیشوم، و خدا را قابل اعتمادترین نقطه برای پناهندگی میبینم، هر چه قدر هم، که علم و تکنولوژی بخواهد پیشرفت کند، مانع این نمیشود.
ذکر کردن شرها، سه گانه به دلیل تاکید بیشتر بوده است:
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بحث سوره فلق -
مسعود ورزيده
وقتی که عطف خاص بر عام صورت میگیرد، مفید تأکید بیشتر بر روی خاص است؛ به این بیان که درست است که « من شرّ ما خلق » شرّ همۀ موجودات را شامل میشود، امّا روی این سه شرّ، تأکید ویژه شده، یعنی به تعبیری تخصیص به ذکر یافتهاند و در مقام بیان، جدا گفته شدهاند.
اکنون ما میخواهیم بدانیم که وجه این تخصیص بیان، چه بوده است:
اولاً عطف خاص به عام، یک بحث اصولی است که مفید تأکید می باشد.
مثلا دکتر به بیمار میگوید: «مواظب خودت باش، آب خنک نخور! تأکید خاص را بر روی نخوردن آب خنک میکند».
پس در مواردی که عطف خاص به عام صورت میگیرد، تأکید بر روی موارد خاص است.
دلیل تاکید بر روی شرهای سه گانه در سوره فلق
ببینیم که چرا روی این موارد تأکید شده؟
جواب این سؤال را که وجه این تأکید چیست باید از سوره بگیریم:
کانون این سوره کجاست؟ «اعوذ»؛ پس «اعوذ» بهترین گزینه است برای پاسخ دادن به این سؤال. یعنی وجه این تأ کید نشان دادن ضرورت این «اعوذ» است و این سوره میخواهد بگوید که پناه ببرید، و این تأکید در صورتی در سوره بهترین حالت را دارد، که ضرورت پناه بردن را به خوبی نشان دهد.
یعنی سوره هدفش و غرضش این است که بگوید، از شرور موجودات به پروردگار آنها پناه ببرید. و شروری را که به صورت خاص ذکر میکند، و روی آنها تأکید بیشتر میکند، یک گزینه این است که حداقل خاصیّتی در نشان دادن اهمیّت پناه بردن و پناهنده شدن داشته باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هدف سوره فلق -
مسعود ورزيده
هدف سوره فلق
نکتهای که سورۀ فلق میخواهد ما را متوجه آن بکند، این است که کسی جز خدا نمیتواند در مقابل پدیدهها به ما پناه دهد. پناه از شرّ مخلوقات دست خالق آنهاست؛ و اگرهم ابزاری برای پناهندگی در زندگی بوجود میآید، اگر دارو و علم و صنعتی و… هم بوجود میآید، خیال نکنید که خارج از مدیریّت «الله» صورت می گیرد؛ بلکه کسی که پناه میدهد خداست، برای اثبات این مسأله بر روی شروری دست میگذارد، که انسان در آنها هیچ پناهی جز خدا ندارد.
خدا در این سورۀ مبارکه سه شرّی را نام میبرد که هر چه قدر هم که تکنولوژی پیشرفت داشته باشد وسیلهای برای پناهنده شدن از آنها را جعل نکرده است.
میفرماید: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)
یعنی میخواهد به انسان این را برساند که از شرّ مخلوقات، کسی میتواند به تو پناه دهد که خالق آن مخلوقات باشد.
شر اول مورد بحث در سوره
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)
تاریکی، یکی از همان شرّهایی است که خدا در این سوره از آن نام میبرد: تاریکیی که در آن، دست انسان به هیچ کجا بند نیست.
به عنوان مثال غارهایی وجود دارد که داخل آن حفره حفره است و از حفرۀ دوم به بعد تاریکی در آن فراگیر میشود و حتّی نور چراغ هم در این غارها کارساز نیست، و فقط میتواند شیشۀ خود را روشن کند! حال تصور کنید که در این مکان چاههایی هم وجود داشته باشد، که عمق آنها اصلاً مشخص نیست! با این اوضاع اگر کسی در این مکانها گیر بیفتد، تکنولوژی و صنعت پاسخگو نیست. و اگر ظلمت فراگیر شود دست انسان به جایی بند نیست.
خدای متعالی در این سوره میفرماید: از شرّ تمام پدیدها به کسی پناه ببرکه در این تاریکیها هم بتواند دست تو را بگیرد. و از شرّ «ماخلق» به کسی پناهنده شو، که تو را از شرّ «غاسق إذا وقب» هم، بتواند نجات دهد.
وقتی در اعماق دریا گیرکردی، وقتی در زیر خروار خروار خاک و آوار حاصل از زلزله مدفون شدی، بتوانی او را صدا کنی!
شرّ دوم
شرّ دوّمی که خدا در این سوره از آن نام میبرد، سحر است که یک واقعیتی است که چه علم آن را تأیید کند، چه نکند، وجود دارد. و خدا در سورۀ بقره آیۀ ۱۰۲ به آن اشاره دارد، و یکی از انواع سحر را که جدایی انداختن بین زن و مرد است را، بیان میکند.
معنای «نفاثات»
اگر «نفّاثات فی العقد» را به معنای ظاهری بگیریم، «دمندگان در گرهها» یعنی به این بیان که یک بار بگوییم: یکی از ابزارهای ساحران این است که گرههایی را میزنند و در آن می دمند. (این ظاهر معناست).
یک بار هم در یک سطح وسیعتری معنی کنیم، و بگوییم که: «گره، کنایه است از مشکلات مردم، که عدّهای درکار مردم ایجاد میکنند و در آن میدمند». یعنی میخواهند که عرصه را بر مردم تنگ کنند و کارها را برای آنها سخت نمایند.
البته توجّه به این نکته لازم و ضروری است که، اگر وسعت دادن، معنای ظاهری آیه را نقض کند، قابل قبول نیست. ولی اگر معنای ظاهری را نفی نکند و معنای ظاهری به قوّت خود در ظاهر اول سوره باقی و در عین حال قابلیّت دارد که یک معنای وسیعتری را برساند، بلامانع است.
مثل جایی که میفرماید : «الهکم التکاثر * حتّی زرتم المقابر*» در این جا «زرتم المقابر» یک معنای ظاهری دارد و یک معنای کنایی دارد؛
در معنای ظاهری یعنی اینکه بر سر قبرها بروی و مردهها را بشماری که: «این مرده برای ماست، آن یکی هم برای ماست و…».
امّا یک معنای کنایی هم دارد که: تو به آنچه که از دست دادهای هم، تکاثر کنی. که إن شاءالله در سورۀ تکاثر به آن خواهیم رسید.
پس معنای کنایی، اولاً باید از آیه اخذ شود، و ثانیاً باید قابل باشد و لفظ بتواند آن را تحمّل کند.
پس اگر «عُقد» را به معنای مشکل گرفتیم، «نفث» هم به تبع آن معنا می شود.
شرّ سوم
سوّمین شرّی که در این سوره نام برده شده، حسادت است که ممکن است دوست، برادر و یا همسر انسان، به انسان حسادت کند. حسادت هم طوری است که اگر به اوج خود برسد، مشکل ساز می شود، و شخص حسود سعی میکند برای او مسألهای را بوجود آورد که او کمال خود را از دست بدهد.
مثلاً اگر به زیبایی این شخص حسادت بکند، برای زیبایی او نقشه میکشد، اگر به علم او حسادت بورزد برای علم او نقشه میکشد، به موقعیّت و اعتبار و آبروی او حسادت بکند، برای از بین بردن آنها نقشه میکشد؛ چون آدم حسود نمیخواهد او این کمالات را داشته باشد، تمام تلاش خودش را بکار میگیرد تا آن کمال را از آن فرد مورد حسادت صلب کند. بعضی وقتها انسان آن شخص را نمیشناسد و نمیداند که او چه کاری میخواهد انجام دهد و چه نقشه ای برای او دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بحث علمی سوره -
مسعود ورزيده
در این قسمت بحث را علمی میکنیم به این نحو که:
سوره یک «قل» دارد و یک «مقول قول» دارد. ما جهت را در مقول قول، جستجو میکنیم. و این مقول مثل سورۀ ناس یک «اعوذ» دارد، و «اعوذ» متعلَّق دو مجموعه از متعلِّقات است: اولی میفرماید: «برب الفلق» دومی: «من شرّ ما خلق». و این «من شرّ ما خلق» را که عام است، سه مصداق خاص برای آن ذکر میکند، یعنی «عطف خاص بر عام»، که:
اولی: وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)
دومی: وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)
سوّمی: وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)
این سه عطف شدهاند بر: مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)
و از(مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢)وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣)وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)) همه یک مجموعه است و متعلِّق به «اعوذُ». کانون سوره در اینجا کانون «اعوذ» است، کانون پناه بردن است؛ در اینجا هم مثل سوره ناس میفرماید توی پیامبر بگو: من سیرهام این است که از شرّ مخلوقات به خدا پناه میبرم، و به کسی جز او پناهنده نمیشوم، و خدا را قابل اعتمادترین نقطه برای پناهندگی میبینم، هر چه قدر هم، که علم و تکنولوژی بخواهد پیشرفت کند، مانع این نمیشود.
ذکر کردن شرها، سه گانه به دلیل تاکید بیشتر بوده است:
یک بحث فنی:
وقتی که عطف خاص بر عام صورت میگیرد، مفید تأکید بیشتر بر روی خاص است؛ به این بیان که درست است که « من شرّ ما خلق » شرّ همۀ موجودات را شامل میشود، امّا روی این سه شرّ، تأکید ویژه شده، یعنی به تعبیری تخصیص به ذکر یافتهاند و در مقام بیان، جدا گفته شدهاند.
اکنون ما میخواهیم بدانیم که وجه این تخصیص بیان، چه بوده است:
اولاً عطف خاص به عام، یک بحث اصولی است که مفید تأکید می باشد.
مثلا دکتر به بیمار میگوید: «مواظب خودت باش، آب خنک نخور! تأکید خاص را بر روی نخوردن آب خنک میکند».
پس در مواردی که عطف خاص به عام صورت میگیرد، تأکید بر روی موارد خاص است.
دلیل تاکید بر روی شرهای سه گانه در سوره فلق
ببینیم که چرا روی این موارد تأکید شده؟
جواب این سؤال را که وجه این تأکید چیست باید از سوره بگیریم:
کانون این سوره کجاست؟ «اعوذ»؛ پس «اعوذ» بهترین گزینه است برای پاسخ دادن به این سؤال. یعنی وجه این تأ کید نشان دادن ضرورت این «اعوذ» است و این سوره میخواهد بگوید که پناه ببرید، و این تأکید در صورتی در سوره بهترین حالت را دارد، که ضرورت پناه بردن را به خوبی نشان دهد.
یعنی سوره هدفش و غرضش این است که بگوید، از شرور موجودات به پروردگار آنها پناه ببرید. و شروری را که به صورت خاص ذکر میکند، و روی آنها تأکید بیشتر میکند، یک گزینه این است که حداقل خاصیّتی در نشان دادن اهمیّت پناه بردن و پناهنده شدن داشته باشد.
سه شرّ مورد بحث سوره و ضرورت پناهندگی به خدا
وقتی به این سه شرّ نگاه میکنیم، درک می کنیم که ضرورت پناهنده شدن در این سه تا بیشتر خود را نشان می دهد.
و در این سه مورد انسان چارهای برای جهل و ناتوانی خود در محافظت از خود در برابر این شرور ندارد، جز پناهنده شدن به خود خدا، مستقیم!
و اگر در این سوره به جای این سه شرّ، هر چیز شرّ دیگری هم، قرار داده میشد، (درست است که از همۀ شرور باید به خدا پناه برد ولی) در آن صورت این ضرورت آشکار نمیشد .
پس وجه این تأکید، نشان دادن ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ مخلوقات است. ممکن است با بررسی بیشتر به این نتیجه برسید که این شرور، موضوعیّت هم دارند. یعنی نه فقط نشان دادن اهمیّت و ضرورت پناهندگی؛که ما در این سه شر به طور خاص باید به خدا پناه ببریم، و بیشتر در زندگیمان به خاطر وجود این سه تا شرّ به خدا پناه ببریم، و از یاد خدا غافل نباشیم.
اینکه آیا این شرور، شرور مخفی را هم در بر میگیرد؟ باید گفت: شرور مخفی هم، در داخل اینهاست که از آن به شرور بیرونی پنهان، یعنی آنچه که از چشم شما پنهان است، تعبیر می کنیم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نکته
-
مسعود ورزيده
در مباحث میشود توسعۀ معنایی داد: مثلاً در «غسق»: تاریکی یک بار تاریکی ظاهری است و یک بار هم، جهل است. و یک بار هم غفلت است و در مقام توسعه بلامانع است.
در «نفّاثات فی العقد»، ظاهر سحر است، امّا علاوه بر این تمام مشکلات را در بر میگیرد.
و یا «حاسدٍ إذا حسد»، ریشۀ تمام دشمنیهایی که با انسان میشود، به یک نوع حسد برمیگردد، حتّی در قرآن کریم علّت دشمنی کافران با مسلمانان را این گونه بیان میکند که: ما نمیتوانیم ببینیم که خدا فضلش را به شما داده است.
یا شیطان که سجده نکرد، ریشۀ آن حسادت بود و این سه شرّ را میتوان توسعه داد، ولی منهای این توسعهشان اگر به طور خاص هم به اینها نگاه شود، به خاطر پنهان بودنشان که دست انسان در برابر آنها خالی است، هر پناهگاهی و پناهجویی در این موارد، مورد توجّه است.
سؤال- با توجه به اینکه «نفّاثات» و«حاسد» موجود زنده هستند، ولی خود تاریکی که موجود زنده نیست و فیحدنفسه نمیتواند شرّی داشته باشد، و برخی از لغویون گفتهاند: غاسق «هاجم باللیل»است، یعنی کسی که در شب هجوم می آورد؛ آیا اینها به خاطر تناسب است؟
جواب - این خودش قابل بررسی است به عنوان یک بحث لغوی، «غاسق» کسی است که شب هنگام هجوم میآورد.
«اذا وقب» یعنی هنگامی که هجوم میآورد و مستولی میشود، ولی به دلیل تناسب، نه. یعنی نمیتوان گفت که چون «نفاثات و حاسد» روح دارد؛ «غاسق» هم روح دارد، لزومی ندارد. یعنی روح نداشتن اخلالی در نظام این سوره بوجود نمیآورد. اتفاقاً از اینجا به نگاه جامع سوره میتوان پی برد، که یک بار به «غاسق» اشاره کرده، خود تاریکی که خود، جهل است و ندانستن است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سه شرّ مورد بحث سوره و ضرورت پناهندگی به خدا -
مسعود ورزيده
سه شرّ مورد بحث سوره و ضرورت پناهندگی به خدا
وقتی به این سه شرّ نگاه میکنیم، درک می کنیم که ضرورت پناهنده شدن در این سه تا بیشتر خود را نشان می دهد.
و در این سه مورد انسان چارهای برای جهل و ناتوانی خود در محافظت از خود در برابر این شرور ندارد، جز پناهنده شدن به خود خدا، مستقیم!
و اگر در این سوره به جای این سه شرّ، هر چیز شرّ دیگری هم، قرار داده میشد، (درست است که از همۀ شرور باید به خدا پناه برد ولی) در آن صورت این ضرورت آشکار نمیشد .
پس وجه این تأکید، نشان دادن ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ مخلوقات است. ممکن است با بررسی بیشتر به این نتیجه برسید که این شرور، موضوعیّت هم دارند. یعنی نه فقط نشان دادن اهمیّت و ضرورت پناهندگی؛که ما در این سه شر به طور خاص باید به خدا پناه ببریم، و بیشتر در زندگیمان به خاطر وجود این سه تا شرّ به خدا پناه ببریم، و از یاد خدا غافل نباشیم.
اینکه آیا این شرور، شرور مخفی را هم در بر میگیرد؟ باید گفت: شرور مخفی هم، در داخل اینهاست که از آن به شرور بیرونی پنهان، یعنی آنچه که از چشم شما پنهان است، تعبیر می کنیم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تذبر |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سوره فلق -
مسعود ورزيده
کلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شکافتن است، شکافتن سیاهى شب یا سپیده صبح:
«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شکافتن دانه درون خاک. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى» «2»
مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است که تاریکى را به همراه مىآورد. چنانکه در آیهاى دیگر مىفرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ» «3»
شاید مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد که تاریکىهاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد.
از آنجا که افراد شرور، براى حمله و هجوم و یا توطئه چینى از تاریکى شب استفاده مىکنند، لذا به خدا پناه مىبریم از شرورى که در شب واقع مىشود.
______________________________
(1). انعام، 96.
(2). انعام، 95.
(3). اسراء، 78.
«نفاثات» از «نفث» به معناى دمیدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.
در هر چیزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى کمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نیز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسیب پذیرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظیر تاریکىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاریکىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبلیغات سوء، جوسازىها، سخن چینىها، جاسوسىها و شایعهپراکنىها، نمونه هایى از «النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» است، یعنى مىدمند تا محکمات را سست کنند. چنانکه کسانى با وسوسه و شک میان همسران فتنه گرى مىکنند «ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»
با اینکه هرچه خدا آفریده، خیر است: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» «2» لیکن هر چیزى اگر در مسیر صحیح خود قرار نگیرد، شرّ مىشود. چنانکه آهن خیر است ولى اگر چاقو شد، امکانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»
«شَرِّ ما خَلَقَ» یعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلکه علاوه بر گفتن، عمل نیز لازم است. چنانکه اهل بیت پیامبر علیهم السلام وقتى مسکین و یتیم و اسیر، اطعام را کردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» «3» ما از روز قیامت مىترسیم که اطعام کردیم. قرآن مىفرماید: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ» «4» خداوند نیز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «إِنَّا نَخافُ» به تنهایى کارساز نیست، بلکه باید همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شکایت کرد که جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت که خدا مىفرماید: «اما ترضى ان احشرت على جمال
______________________________
(1). بقره، 102.
(2). سجده، 7.
(3). انسان، 10.
(4). انسان، 11.
جبرییل» آیا دوست دارى که در قیامت تو به زیبایى جبرئیل باشى؟
مرد شادمان شد و تصمیم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نیافریده است، بلکه چه بسیار امورى که از یک زاویه، شرّ دیده مىشوند و زاویهاى دیگر خیر. چنانکه مولوى مىگوید:
زهر مار، آن مار را باشد حیات لیک آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان بَد به نسبت باشد، این را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نیست، بلکه رمز تکامل است. مولوى مىگوید:
گندمى را زیر خاک انداختند پس ز خاکش خوشهها برساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا قیمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون که محو عشق گشت یُعجب الزّراع آمد بعد کشت
قرآن سفارش مىکند که با همسرانتان خوب رفتار کنید و اگر نسبت به آنان کراهت دارید، چه بسا در کنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً» «2» چنانکه گاهى زن زیبا نیست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسیار از تلخىها، استعدادهاى ما را شکوفا مىکند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» «3»
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهدید و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»
سخن و یا حرکتى که روابط و دوستىهاى محکم را متزلزل کند، نفّاثات است و باید از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
______________________________
(1). بحارالانوار، ج 22، ص 140.
(2). نساء، 19.
(3). اعراف، 94.
(4). آل عمران، 113.
در میان تمام شرور نام سه شرّ در این سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاریکىها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»
- شرور زبانهاى ناپاک. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
برخى زنان به خاطر زیبایى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصمیمات خود سست کنند و مصداق نفّاثات باشند.
یکى از مصادیق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اینکه «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهمیّتى که دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ- النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا که خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دریافت کمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مىکنى از شرّ شیطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بیرونى، به یک صفتِ الهى پناه مىبریم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه بردیم.) اما در سوره ناس به عکس است. در برابر یک خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشویم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِکِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مىبریم.)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور(10جلدى)، ج10، ص: 645 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بحثى درباره حسادت -
مسعود ورزيده
تلاش براى به دست آوردن کمالاتى که دیگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود کردن کمالات دیگران حسادت است. حسادت نشانه کم ظرفیّتى و تنگ نظرى است. اولین قتلى که در زمین واقع شد به خاطر حسادت میان فرزندان آدم بود و اولین گناهى که در آسمان واقع شد، حسادت ابلیس به آدم بود. در حدیث مىخوانیم: حسادت ایمان را مىخورد آن گونه که آتش هیزم را. «2»
______________________________
(1). نحل، 98.
(2). کافى، ج 2، ص 306.
آنچه بر سر اهل بیت پیامبر علیهم السلام آمد که آنان را کنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آیه 54 سوره نساء مىفرماید: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لایق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت و ملک عظیم دادیم.
حسادت در میان تمام شرور، برجستهترین شرّ است. زیرا حسود نقشهها مىکشد و حیلهها مىکند و مرتکب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الحسد داء عیاء لا یزال الا بهلک الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناکى است که جز با مرگ محسود یا هلاکت حسود از بین نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حکمت او جهت مىگیرد که چرا به او عطا کرده و به من نداده است.
حسود هرگز خیرخواهى و نصیحت نمىکند و به خاطر خوى حسادت، از رسیدن خیر خودش به دیگران جلوگیرى مىکند.
قرآن، ریشه بسیارى از گناهان را «بغیا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق علیه السلام مىفرماید: «ان الکفر اصله الحسد» «2» ریشه کفر حسادت است. چنانکه در برابر پیامبران مىگفتند: «أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا» «3» آیا انسانى مثل ما پیامبر شود و ما را هدایت کند؟
حسود، اهل تواضع و تشکر نیست و هرگز به کمالات دیگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتکب گناه کتمان حق مىشود.
حسود معمولًا منافق است. حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الحاسد یظهر و ده فى اقواله و یخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مىکند ولى در باطن کینه و بغض دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور(10جلدى)، ج10، ص: 648 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حسد |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منشأحسادت چیست؟ -
مسعود ورزيده
گاهى تبعیض نابجا میان افراد، حسادت آنان را بر مىانگیزد.
گاهى مردم توجیه نیستند و شرایط را یکسان مىپندارند و همینکه یک برترى و امتیازى دیدند حسادت مىورزند. در حالى که اگر حکمت و دلیل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نیز پیدا مىشود، همان گونه که در خانه حضرت یعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افکندن برادر وادار کرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نیست، بلکه گاهى نسبت به ایمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به کفر برگردانند. «یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً» «1»
روشن است که حسادت، آرزوى نابودى نعمت دیگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نیست. چنانکه سلیمان از خداوند حکومتى بى نظیر خواست: «مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على علیه السلام در دعاى کمیل از خداوند مىخواهد که نصیب او بیشتر باشد و قرب او به خداوند نیز بیشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبیدک نصیبا عندک و اقربهم منزلة منک ...
براى درمان حسادت باید اینگونه فکر کرد:
دنیا، کوتاه و کوچک است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نیز نعمتهایى داریم که دیگران ندارند.
نعمتها بر اساس حکمت تقسیم شده است، گرچه ما حکمت آن را ندانیم.
آنکه نعمتش بیشتر است، مسئولیّتش بیشتر است.
بدانیم که حسادت ما بىنتیجه است و خداوند به خاطر اینکه بندهى چشم دیدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىکند و فقط خودمان را رنج مىدهیم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور(10جلدى)، ج10، ص: 649 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حسد |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چند روایت درباره مراد از (فلق) و درباره آثار حسد -
مسعود ورزيده
چند روایت درباره مراد از (فلق) و درباره آثار حسد
و در الدر المنثور است که ابن جریر، از ابو هریره از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که فرمود: (فلق) نام چاهى رو پوشیده است در جهنم.
مؤلف: در معناى این روایت روایات بسیارى دیگر هست که در بعضى از آنها آمده : فلق نام درى است در جهنم که وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، این روایت را عقبه بن عامر نقل کرده. و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ که وقتى بخواهند دوزخ را شعله ور سازند از آنجا شعله ور مى کنند، ناقل این روایت عمرو بن عنبسه است. و از این قبیل روایاتى دیگر.
و در مجمع البیان مى گوید بعضى ها گفته اند: فلق چاهى در جهنم است که اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مى گردند، ناقل این حدیث سدى است. و ابو حمزه ثمالى و على بن ابراهیم هم آن را در تفسیر خود آورده اند.
و در تفسیر قمى از پدرش از نوفلى از سکونى از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده که فرموده : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: فقر با کفر فاصله چندانى ندارد، و حسد آن قدر موثر است که گویى مى خواهد از قضا و قدر الهى هم جلو بزند.
مؤلف: این روایت به همین عبارت از انس از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل شده.
و در کتاب عیون به سند خود از سلطى از حضرت رضا از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامش از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند که فرمود: نزدیک است که حسد از قضا و قدر الهى سبقت بگیرد. (این تعبیر کنایه است از شدت تاثیر حسد، نه اینکه مى تواند سبقت بگیرد، چون تاثیر حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است ).
و در الدر المنثور است که : ابن ابى شیبه از انس روایت کرده که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: حسد حسنات آدمى را مى خورد، آنچنان که آتش هیزم را. (لطفى که در این تشبیه بکار رفته از نظر خواننده مخفى نماند
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : شدت تاثیر حسد، نه اینکه مى تواند سبقت بگیرد، چون تاثیر حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفشیر المیزان |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : حسد |
گوینده : masoud varzideh |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پناه بردن از شر شیطان -
مسعود ورزيده
دو سوره ناس و فلق" معوذتان یا معوذتین" نامیده می شوند. زیرا از ویژگی های این دو سوره، این است که با خواندن این دو سوره می توان خود یا کس دیگری را " تعویذ" کرد. تعویذ یعنی در پناه قراردادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن. به عبارت دیگر، خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد. و مُعوذ، اسم فاعل تعویذ و به معنای تعویذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت شهید اوینی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : آیات خاص |
گوینده : masoud varzideh |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خلاصہ سورہ فلق -
meesa taha
پناہ بردن در بارگاہ خدا
از شر مخلوقات
از شر تاریکی
از شر شریر افراد
از شر حاسدین
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : meesa taha |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فلق و شفق -
حميد صفري
اکثر مردم فرق فلق و شفق را برعکس میدانند ولیکن فلق در طرف شرق و شفق در طرف غرب است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : کلمه |
گوینده : حمید صفری |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت سوره. فلق و خلاصه مطالب -
داريوش بيضايي
سوره فلق در مدینه نازل شده و شامل پنج آیه و بیست و سه کلمه و هفتاد و چهار حرف است
در خواص و ثواب تلاوت این سوره طبرسی از عقبه بن عامر روایت کرده که پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: خبر دهم تو را به دو سوره از قرآن که افضل سوره ها هستند؟
عرض کردم بلی/ فرمود: آنها معوذتین هستند. این دو سوره بهترین چیزیست که پناه دهندگان به آن پناه میجویند.
در کافی از حضرت موسی بن جعفر(ع) روایت کرده فرمودـ: هر جوانی در ابتدا جوانی خود تعهد کند هر شب معوذتین را سه مرتبه قرائت کند و سوره اخلاص را صد مرتبه و اگر طاقت ندارد پنجاه مرتبه قرائت کند خداوند از او هر علت و مرض و عطش و فساد معده و فشار خون را تا وقت مرگ برطرف و محفوظ فرماید و فرمود هر کس سوره معوذتین را در نماز وتر قرائت کند باو گفته شود: ای بنده خدا بشارت باد ترا که خداوند نماز وترت را قبول فرموده و اگر این دو سوره را در وقت خوابیدن و بیدار شدن قرائت کند از هر آفتی محفوظ بماند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره فلق |
گوینده : بیضایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.