● مرضيه علمدار .ب -
تفسیر نمونه
طشت رسوایى همسر عزیز از بام افتاد! مقاومت سرسختانه یوسف، همسر عزیز را تقریبا مأیوس کرد، ولى یوسف که در این دور مبارزه در برابر آن زن عشوهگر و هوسهاى سرکش نفس، پیروز شده بود احساس کرد که اگر بیش از این در آن لغزشگاه بماند خطرناک است و باید خود را از آن محل دور سازد و لذا «با سرعت به سوى در کاخ دوید، همسر عزیز نیز بىتفاوت نماند، چنانکه آیه مىگوید: «و هر دو به سوى در، دویدند (در حالى که همسر عزیز، یوسف را تعقیب مىکرد) و پیراهن او را از پشت کشید و پاره کرد» (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ).
ولى هر طور بود، یوسف خود را به در رسانید و در را گشود، ناگهان عزیز مصر را پشت در دیدند، بطورى که قرآن مىگوید: «آن دو، آقاى آن زن را دم در یافتند» (وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ).
در این هنگام که همسر عزیز از یک سو خود را در آستانه رسوایى دید، و از سوى دیگر شعله انتقامجویى از درون جان او زبانه مىکشید با قیافه حق به جانبى رو به سوى همسرش کرد و یوسف را با این بیان متهم ساخت، «صدا زد: کیفر کسى که نسبت به اهل و همسر تو، اراده خیانت کند، جز زندان یا عذاب الیم چه خواهد بود»؟ (قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ «25»
«1» مجالس (امالى) صدوق، و تفسیر نور الثقلین ج 2 ص 419.
خلاصه زلیخا از عقب یوسف علیه السّلام روان شد:
وَ اسْتَبَقَا الْبابَ: و پیشى گرفتند به سوى در. مراد آنکه یوسف علیه السّلام به جهت فرار، میل خروج نمود و زلیخا مسارعت در عقب او براى منع از خروج.
کعب الاحبار نقل نموده: چون یوسف علیه السّلام فرار نمود، به هر درى که مىرسید قفلهاى آن گشوده و به زمین مىافتاد تا به درب آخرین زلیخا بدو رسیده دست در او زده پیراهن او را به عقب کشید. «1» وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ: و درید در وقت کشیدن پیراهن یوسف علیه السّلام را از عقب طولا، یعنى زلیخا پیراهن او را در طول پاره کرد. وَ أَلْفَیا سَیِّدَها: و یافتند یوسف و زلیخا عزیز را.
لَدَى الْبابِ: نزدیک درب بیرون. چون عزیز هر دو را مضطرب دید دانست که حادثهاى روى نموده. پیش از آنکه به تفحص ایشان مشغول شود، زلیخا پیش دستى نموده دلیرانه به سخن درآمد براى رفع توهم از خود.
قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً: چیست جزاى کسى که قصد نماید به اهل تو بدى را. غرض زلیخا از این سخن آن بود که برائت ذمه خود کند از گناه و چنان نماید که گناه از یوسف علیه السّلام است یا ماء نافیه باشد یعنى نیست مکافات کسى که قصد حرم تو کند. إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ: مگر اینکه به زندان کرده شود، یعنى پاداش او زندان است. أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ: یا عذابى دردناک یعنى ادب کردن و زدن به تازیانه. این حرف را به جهت انتقام کشیدن از یوسف از منع مراوده و برائت ساحت خود بر زبان راند. حضرت یوسف علیه السّلام چون این سخن را شنید، چارهاى ندید براى تنزیه نفس خود از فعل ناشایسته به اظهار صدق و حقیقت امر
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
وَ استَبَقَا البابَ وَ قَدَّت قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلفَیا سَیِّدَها لَدَی البابِ قالَت ما جَزاءُ مَن أَرادَ بِأَهلِکَ سُوءاً إِلاّ أَن یُسجَنَ أَو عَذابٌ أَلِیمٌ «25»
و مسابقه گرفتند یوسف و زلیخا بباب دار و زلیخا پاره کرد پیراهن یوسف
را از عقب و یافتند عزیز مصر شوهر زلیخا را درب خانه، زلیخا سبقت گرفت برای دفع از خود بعزیز گفت نیست جزای کسی که اراده کرده که بعیال تو عمل زشتی مرتکب شود مگر زندان یا عذاب دردناک.
وَ استَبَقَا البابَ یوسف میدوید که زودتر درب را باز کند و فرار کند و زلیخا میدوید که نگذارد درب باز شود رسید عقب درب بیوسف خواست او را عقب کشد که درب باز نشود دست انداخت در گریبان یوسف وَ قَدَّت قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ و پاره کرد زلیخا پیراهن یوسف را از عقب ولی یوسف درب را باز کرد عزیز مصر رسید وَ أَلفَیا سَیِّدَها لَدَی البابِ و تعبیر بسیّد برای آنکه صاحب امر و نهی بود بر زلیخا، زلیخا دید آن وضع ناهنجار را عزیز مشاهده کرد برای اینکه از خود دفع کند با اینکه قرائن زیادی بود بر اینکه اراده سوء از او بوده از اینکه یوسف مقدم بود و زلیخا از عقب معلوم میشود او تعقیب بیوسف داشته دیگر آنکه درب را یوسف باز کرد اگر یوسف اراده داشت درب را باز نمیکرد دیگر آنکه حال فرار در یوسف مشاهده میشد نه حال اقبال.
قالَت ما جَزاءُ مَن أَرادَ بِأَهلِکَ سُوءاً ماء نافیه است و باهلک یعنی بزوجتک و سوءا آن عمل شنیع است إِلّا أَن یُسجَنَ مگر اینکه او را زندان ببری أَو عَذابٌ أَلِیمٌ او را تأدیب کنی بضرب شدید و عذاب الیم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
وَ اِسْتَبَقَا اَلْبٰابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیٰا سَیِّدَهٰا لَدَى اَلْبٰابِ قٰالَتْ مٰا جَزٰاءُ مَنْ أَرٰادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاّٰ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ استباق طلب پیشى گرفتن بر دیگرى است معلوم مى شود که یوسف که توقف را روا ندیده و براى خارج شدن به سوى در رفته زن که مقام و آمریتش با شکست روبرو شده بود او را تعقیب کرده است، هر یک به فکر پیشى گرفتن بر دیگرى بوده، یوسف براى خروج از اطاق وزن براى برگرداندن یوسف که در نتیجه پیراهن او را گرفت، پیراهن از عقب پاره شد، در کنار در که مصادف با عزیز شدند، زن براى حفظ آبروى خود، یوسف را متهم به قصد تجاوز کرد و گفت او یا باید به زندان رود و یا عذاب دردناک و شکنجه به بیند زیرا که به زن تو قصد تجاوز داشت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ اِسْتَبَقَا اَلْبٰابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیٰا سَیِّدَهٰا لَدَى اَلْبٰابِ قٰالَتْ مٰا جَزٰاءُ مَنْ أَرٰادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاّٰ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ یوسف پیشى گرفت بسوى درب براى فرار،حرف جر که(الى)باشد حذف شده زیراکه(استبقا)بمعنى ابتداء است یوسف خواست از دست زلیخا فرار کند رو بگریز نهاد و زلیخا از عقب او روان شد و پشت پیراهن او را گرفت پشت پیراهن یوسف پاره شد از کعب الاحبار روایت مى کنند که یوسف بهر درى که مى رسید قفل آن درب باز مى شد تا اینکه بدرب آخر رسیدند در آنجا عزیز مصر را پشت درب یافتند چون عزیز یوسف و زلیخا را مضطرب دید دانست که چیزى در بین آنها است که هر دو آشفته اند زلیخا پیشى گرفت و خواست خود را تبرئه کند بعزیز گفت چیست پاداش کسى که خواهد باهل تو عمل بد کند مگر اینکه او را زندان کنى یا او را درمورد شکنجه و عذاب دردناک درآورى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ اِسْتَبَقَا اَلْبٰابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ یوسف خواست با فرار کردن، خود را از چنگال آن زن برهاند ازاین رو، او بسان شتر هیجان زده به دنبال یوسف دوید و پیش از بیرون رفتن به او رسید و از پشت سر، پیراهن او را کشید و از درازا پاره اش کرد در اینجا ناگهان شوهرش دررسید وَ أَلْفَیٰا سَیِّدَهٰا لَدَى اَلْبٰابِ صاحب تفسیر المنار مى گوید: «زنان در مصر به شوهر، سیّد مى گفتند و این رسم تا به امروز ادامه دارد» شوهر زلیخا وارد خانه شد و یوسف را در حالى دید که ایستاده و پیراهنش پاره شده است پیش ازآن که وى از ماجرا بپرسد، آن زن گفت: قٰالَتْ مٰا جَزٰاءُ مَنْ أَرٰادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاّٰ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ او این سخنان را با کمال آرامش و بدون اینکه اثرى از ناگهانى بودن حادثه از خود بروز دهد ادا کرد و به شوهرش گفت: کسى که به من قصد بد کرده باشد، چه کیفرى دارد؟ در حالى که او خود، نیّت بد داشت، انسان پاک و مقدّس را به بدى متهم مى کرد و خواستار مجازات او مى شد! در اینجا به یاد کسانى مى افتیم که در حال حاضر در ویتنام، خاورمیانه، کنگو و دیگر کشورها جنگ مى افروزند و جلادها را مسلّح مى کنند تا به مستضعفان در آنگولا، آفریقاى جنوبى، رودزیا، آمریکاى لاتین و حمله کنند و نیز بر ضدّ کسانى که از آنان فرمانبردارى نمى کنند، بیش از هزار پایگاه نظامى، مجهّز به انواع سلاح هاى کشتار جمعى در شرق و غرب عالم برپامى کنند با این وجود، ادّعا مى کنند که آنها به خاطر حفظ صلح، امنیت ملّت ها و نگهدارى حقوق ضعیفان، ویتنامى ها را کشتند، اسرائیل را مسلّح کردند و آنان را به تجاوز، کشتار، تخریب و بیرون راندن مردم از خانه هایشان وادار نمودند در این صورت، جاى شگفت نیست، اگر زنى از شهوت خود اطاعت کند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.