ولى این خواب تنها بیانگر عظمت مقام یوسف در آینده از نظر ظاهرى و مادى نبود، بلکه نشان مى داد که او به مقام نبوت نیز خواهد رسید، چرا که سجده آسمانیان دلیل بر بالا گرفتن مقام آسمانى او است، و لذا پدرش یعقوب اضافه کرد: و اینچنین پروردگارت تو را بر مى گزیند ( وَ کَذٰلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ ) و از تعبیر خواب به تو تعلیم مى دهد ( وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ اَلْأَحٰادِیثِ ) و نعمتش را بر تو و آل یعقوب تکمیل مى کند ( وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلىٰ آلِ یَعْقُوبَ ) همانگونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد ( کَمٰا أَتَمَّهٰا عَلىٰ أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْرٰاهِیمَ وَ إِسْحٰاقَ ) آرى پروردگارت عالم است و از روى حکمت کار مى کند ( إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ )
در اینجا به دو نکته باید توجه کرد:
1- رؤیا و خواب دیدن.
مساله رؤیا و خواب دیدن، همیشه از مسائلى بوده است که فکر افراد عادى و دانشمندان را از جهات مختلفى به خود جلب کرده است.
این صحنههاى زشت و زیبا، وحشتناک و دلپذیر، سرورآفرین و غم انگیز که انسان در خواب مىبیند چیست؟!.
آیا اینها مربوط به گذشته است که در اعماق روح انسان لانه کرده و یا تغییرات و تبدیلاتى خودنمایى مىکنند و یا مربوط به آینده است که بوسیله دستگاه گیرنده حساس روح آدمى از طریق ارتباط مرموزى از حوادث آینده عکسبردارى مىنماید، و یا انواع و اقسام مختلفى دارد که بعضى مربوط به گذشته و بعضى مربوط به آینده و قسمتى نتیجه تمایلات و خواستهاى ارضا نشده است.
قرآن در آیات متعددى صراحت دارد که حد اقل، پارهاى از خوابها، انعکاسى از آینده دور یا نزدیک مىباشد.
در داستان خواب یوسف که در آیات فوق خواندیم، و همچنین داستان خواب زندانیان که در آیه 36 همین سوره و داستان خواب عزیز مصر که در آیه 43 خواهد آمد به چند نمونه خواب برخورد مىکنیم که همه آنها از حوادث آینده پرده برداشته است، بعضى از این حوادث نسبتا دور مانند خواب یوسف که مىگویند بعد از چهل سال به تحقق پیوست و بعضى در آینده نزدیکتر مانند خواب عزیز مصر و هم بندهاى یوسف به وقوع پیوست.
در غیر این سوره اشاره به" خوابهاى تعبیردار" دیگرى نیز شده، مانند رؤیاى پیغمبر ص که در سوره فتح به آن اشاره شده و خواب ابراهیم که در سوره صافات آمده است (این خواب، هم فرمان الهى بود و هم تعبیر داشت).
جالب اینکه در روایتى از پیامبر ص چنین مىخوانیم:
الرؤیا ثلاثة بشرى من اللَّه و تحزین من الشیطان و الذى یحدث به الانسان نفسه فیراه فى منامه
:" خواب و رؤیا سه گونه است گاهى بشارتى از ناحیه خداوند است گاه وسیله غم و اندوه از سوى شیطان، و گاه مسائلى است که انسان در فکر خود مىپروراند و آن را در خواب مىبیند.
روشن است که خوابهاى شیطانى چیزى نیست که تعبیر داشته باشد، اما خوابهاى رحمانى که جنبه بشارت دارد حتما باید خوابى باشد که از حادثه مسرت بخش در آینده پرده بردارد.
بهر حال لازم است در اینجا به نظرات مختلف که در باره حقیقت رؤیا ابراز شده به طور فشرده اشاره کنیم:
در باره حقیقت رؤیا. تفسیرهاى زیادى شده است که مىتوان آنها را به دو بخش تقسیم کرد:
1- تفسیر مادى. 2- تفسیر روحى.
مادیها مىگویند رؤیا چند علت میتواند داشته باشد:
الف- ممکن است خواب دیدن و رؤیا نتیجه مستقیم کارهاى روزانه انسان باشد، یعنى آنچه براى انسان در روزهاى گذشته روى داده به هنگام خواب در مقابل فکرش مجسم گردد.
ب- ممکن است یک سلسله آرزوهاى بر آورده نشده باعث دیدن خوابهایى شود، همانطور که شخصى تشنه، آب در خواب مىبیند و کسى که در انتظار سفر کردهاى است آمدن او را از سفر بخواب مىبیند (و از قدیم گفتهاند شتر در خواب بیند پنبه دانه! ...) ج- ممکن است ترس از چیزى باعث شود که انسان خواب آن را ببیند زیرا مکرر تجربه شده است کسانى که از دزد وحشت دارند شب خواب دزد میبینند (ضرب المثل معروف دور از شتر به خواب و خواب آشفته نبین اشاره به همین حقیقت است).
" فروید" و پیروان مکتب فروید یک نوع تفسیر و تعبیر مادى دیگرى براى خواب دارند:
آنها طى مقدمات مشروحى اظهار مىدارند که: خواب و رؤیا عبارت است از ارضاى تمایلات واپس زده و سرکوفتهاى که همیشه با تغییر و تبدیلهایى براى فریب" من" به عرصه خودآگاهى روى مىآورند.
توضیح اینکه: بعد از قبول این مسئله که روان آدمى مشتمل بر دو بخش است" بخش آگاه" (آنچه به تفکرات روزانه و معلومات ارادى و اختیارات انسان ارتباط دارد) و" بخش ناآگاه" (آنچه در ضمیر باطن به صورت یک میل ارضا نشده پنهان گردیده است) مىگویند:
بسیار مىشود امیالى که ما داریم و به عللى نتوانستهایم آنها را ارضا کنیم و در ضمیر باطن ما جاى گرفتهاند، به هنگام خواب که سیستم خود آگاه از کار مىافتد براى یک نوع اشباع تخیلى به مرحله خودآگاه روى مىآورند، گاهى بدون تغییر منعکس مىشوند (همانند عاشقى که محبوب از دست رفته خود را در عالم خواب مشاهده میکند) و گاهى تغییر شکل داده و به صورتهاى مناسبى منعکس میشوند که در این صورت نیاز به تعبیر دارند.
بنا بر این" رؤیاها" همیشه مربوط به گذشته است، و از آینده هرگز خبر نمىدهد، تنها میتوانند وسیله خوبى براى خواندن" ضمیر ناآگاه" باشند، و به همین جهت براى درمان بیماریهاى روانى که متکى به کشف ضمیر ناآگاه است بسیار میشود که از خوابهاى بیمار کمک میگیرند.
بعضى از دانشمندان غذا شناس میان" خواب و رؤیا" و" نیازهاى غذایى بدن" رابطه قائل هستند و معتقدند که مثلا اگر انسان در خواب ببیند از دندانش" خون" میچکد لا بد ویتامین ث بدن او کم شده است! و اگر در خواب ببیند موى سرش سفید گشته معلوم میشود گرفتار کمبود ویتامین ب شده است!!.
و اما فلاسفه روحى تفسیر دیگرى براى خوابها دارند، آنها میگویند، خواب و رؤیا بر چند قسم است:.
1- خوابهاى مربوط به گذشته زندگى و امیال و آرزوها که بخش مهمى از خوابهاى انسان را تشکیل میدهد.
2- خوابهاى پریشان و نامفهوم که معلول فعالیت توهم و خیال است (اگر چه ممکن است انگیزههاى روانى داشته باشد).
3- خوابهایى که مربوط به آینده است و از آن گواهى مىدهد.
شک نیست که خوابهاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنههایى که انسان در طول زندگى خود دیده است تعبیر خاصى ندارند، همچنین خوابهاى پریشان و به اصطلاح" اضغاث احلام" که نتیجه افکار پریشان، و همانند افکارى است که انسان در حال تب و هذیان پیدا میکند نیز تعبیر خاصى نسبت به مسائل آینده زندگى نمیتواند داشته باشد، اگر چه روانشناسان و روانکاوان از آنها به عنوان دریچهاى براى دست یافتن به ضمیر ناآگاه بشرى استفاده کرده و آنها را کلیدى براى درمان بیماریهاى روانى میدانند، بنا بر این تعبیر خواب آنها براى کشف اسرار روان و سرچشمه بیماریها است نه براى کشف حوادث آینده زندگى.
و اما خوابهاى مربوط به آینده نیز داراى دو شعبه است، قسمتى خوابهاى صریح و روشن مىباشند که به هیچوجه تعبیرى نمىخواهند و گاهى بدون کمترین تفاوتى با نهایت تعجب، در آینده دور یا نزدیک تحقق مىپذیرد میباشد.
دوم خوابهایى است که در عین حکایت از حوادث آینده بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغییر شکل یافته و نیازمند به تعبیر است.
براى هر یک از این خوابها نمونههاى زیادى وجود دارد که همه آنها را نمىتوان انکار کرد، نه تنها در منابع مذهبى و کتب تاریخى نمونههایى از آن ذکر شده بلکه در زندگى خصوصى خود ما یا کسانى که میشناسیم مکرر رخ داده است به اندازهاى که هرگز نمىتوان همه را معلول تصادف دانست.
*** در اینجا چند نمونه از خوابهایى که بطرز عجیبى پرده از روى حوادث آینده برداشته و از افراد مورد اعتماد شنیدهایم یادآور مىشویم.
1- یکى از علماى معروف و کاملا مورد وثوق همدان مرحوم اخوند ملا على از مرحوم آقا میرزا عبد النبى که از علماى بزرگ تهران بود چنین نقل مىکرد:
هنگامى که در سامرا بودم هر سال مبلغى در حدود یکصد تومان از مازندران براى من فرستاده مىشد، و به اعتبار همین موضوع قبلا که نیاز پیدا مىکردم قرضهایى مینمودم و بهنگام وصول آن وجه، تمام بدهىهاى خود را ادا مىکردم.
یک سال بمن خبر دادند که امسال وضع محصولات بسیار بد بوده و بنا بر این وجهى فرستاده نمىشود! بسیار ناراحت شدم و با همین فکر ناراحت خوابیدم، ناگهان در خواب پیامبر اسلام ص را دیدم که مرا صدا زد و گفت: فلان کس! برخیز در آن دولاب را باز کن (اشاره به دولابى کرد) و یک صد تومان در آن هست بردار. از خواب بیدار شدم چیزى نگذشت در خانه را زدند بعد از ظهر بود دیدم فرستاده مرحوم میرزاى شیرازى مرجع بزرگ تقلید شیعیان است گفت میرزا شما را مىخواهد.
من تعجب کردم که در این موقع براى چه آن مرد بزرگ مرا مىخواهد رفتم دیدم در اطاق خود نشسته، (من خواب خود را بکلى فراموش کرده بودم) ناگاه مرحوم میرزاى شیرازى به من گفت: میرزا عبد النبى در آن دولاب را باز کن و یکصد تومان در آنجا هست بردار، بلا فاصله داستان خواب به نظرم آمد و از این حادثه سخت تعجب کردم خواستم چیزى بگویم، احساس کردم او مایل نیست سخنى در این زمینه گفته شود، وجه را برداشتم و بیرون آمدم.
2- دوستى که مورد اعتماد است نقل مىکرد نویسنده کتاب" ریحانة الادب" مرحوم تبریزى فرزندى داشت دست راست او ناراحت بود (شاید روماتیسم شدید داشت) به طورى که به زحمت مىتوانست قلم به دست بگیرد، بنا شد براى معالجه به آلمان برود او مىگوید: در کشتى که بودم خواب دیدم مادرم از دنیا رفته است، تقویم را باز کردم و جریان را با قید روز و ساعت نوشته چیزى نگذشت که به ایران آمدم جمعى از بستگان به استقبال من آمدند دیدم لباس مشکى در تن دارند، تعجب کردم و جریان خواب به کلى از خاطرم رفته بود، بالآخره تدریجا به من حالى کردند که مادرم فوت کرده بلافاصله بیاد جریان خواب افتادم، تقویم را بیرون آوردم و روز فوت را سؤال کردم دیدم درست در همان روز مادرم از دنیا رفته بود!.
3- نویسنده معروف اسلامى سید قطب در تفسیر خود فى ظلال القرآن ذیل آیات مربوط به سوره" یوسف" چنین مىنویسد: اگر من تمام آنچه در باره رؤیا گفتهاید انکار کنم هیچگاه نمىتوانم جریانى را که براى خودم هنگامى که در آمریکا بودم واقع شد انکار نمایم، در آنجا من در خواب دیدم که خواهر زادهام خون چشمانش را فرا گرفته بود و قادر به دیدن نیست (خواهرزادهام با سایر اعضاى خانوادهام در مصر بودند) من از این جریان متوحش شدم، فورا نامهاى براى خانوادهام به مصر نوشتم و مخصوصا از وضع چشم خواهر زادهام سؤال کردم، چیزى نگذشت که جواب نامه بدستم رسید نوشته بودند که چشم او مبتلا به خونریزى داخلى شده و قادر به دیدن نیست و هم اکنون مشغول معالجه است.
قابل توجه اینکه خونریزى داخلى چشم او طورى بود که در مشاهده معمولى قابل رؤیت نبود و تنها با وسائل پزشکى دیدن آن میسر بود ولى به هر حال از بینایى چشم محروم گشته بود، من حتى این خونریزى درونى را در خواب به شکل آشکار دیدم!.
خوابهایى که پرده از روى اسرارى برداشته و حقایقى مربوط به آینده و یا حقایق پنهانى مربوط به حال را کشف کرده بیش از آن است که حتى افراد دیر باور بتوانند انگشت انکار روى همه آنها بگذارند، و یا آنها را حمل بر تصادف کنند.
با تحقیق از دوستان نزدیک خود غالبا مىتوانید به نمونههایى از این خوابها دست یابید، اینگونه خوابها از طریق" تفسیر مادى رؤیا" هرگز قابل تعبیر نیستند و تنها با تفسیر فلاسفه روحى، و اعتقاد به استقلال روح مىتوان آنها را تفسیر کرد، بنا بر این از مجموع آنها به عنوان شاهدى براى استقلال روح مىتوان استفاده کرد.
*** [2- یعقوب خواب فرزندش را بطور اجمال تعبیر کرد]
2- در آیات مورد بحث خواندیم که یعقوب علاوه بر اینکه فرزندش را از بازگو کردن خواب خود به برادران بر حذر داشت، خواب را بطور اجمال براى او تعبیر کرد، و به او گفت تو بر گزیده خدا خواهى شد و تعبیر خواب به تو خواهد آموخت و نعمتش را بر تو و آل یعقوب تمام خواهد کرد.
دلالت خواب یوسف بر اینکه او در آینده به مقامهاى بزرگ معنوى و مادى خواهد رسید کاملا قابل درک است، ولى این سؤال پیش مىآید که مساله آگاهى یوسف از تعبیر خواب در آینده چگونه از رؤیاى یوسف براى یعقوب، کشف شد؟ آیا این یک خبر تصادفى بود که یعقوب به یوسف داد و کار به خواب او نداشت، و یا آن را از همان خواب یوسف کشف کرد؟.
ظاهر این است که یعقوب این مساله را از خواب یوسف فهمید، و این ممکن است از یکى از دو راه بوده باشد:
نخست اینکه یوسف در آن سن و سال کم این خواب را بطور خصوصى و دور از چشم برادران براى پدر نقل کرد (چرا که پدر به او توصیه کرد در کتمان آن بکوشد) و این نشان مىدهد که یوسف نیز از خواب خود احساس خاصى داشت که آن را در جمع مطرح نکرد، وجود چنین احساسى در کودک کم سن و سالى مانند یوسف دلیل بر این است که او یک نوع آمادگى روحى براى کشف تعبیر خواب، دارد و پدر احساس کرد با پرورش این آمادگى او در آینده آگاهى وسیعى در این زمینه پیدا خواهد کرد.
دیگر اینکه ارتباط پیامبران با عالم غیب از چند طریق بوده است گاهى از طریق الهامات قلبى، و گاه از طریق نزول فرشته وحى، و گاه از طریق خواب، گرچه یوسف در آن زمان هنوز به مقام نبوت نرسیده بود اما وقوع چنین خواب معنى دارى براى یوسف نشان مىداد که او در آینده از این طریق با عالم غیب، ارتباط خواهد گرفت و طبعا باید تعبیر و مفهوم خواب را بداند تا بتواند چنین رابطهاى داشته باشد.
*** [3- درس حفظ اسرار]
3- از درسهایى که این بخش از آیات به ما مىدهد درس حفظ اسرار است، که گاهى حتى در مقابل برادران نیز باید عملى شود، همیشه در زندگى انسان اسرارى وجود دارد که اگر فاش شود ممکن است آینده او یا جامعهاش را به خطر اندازد، خویشتن دارى در حفظ این اسرار یکى از نشانههاى وسعت روح و قدرت اراده است، چه بسیارند افرادى که به خاطر ضعف در این قسمت سرنوشت خویش و یا جامعهاى را به خطر افکندهاند و چه بسیار ناراحتیهایى که در زندگى به خاطر ترک حفظ اسرار براى انسان پیش مىآید.
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا ع مىخوانیم:
لا یکون المؤمن مؤمنا حتى تکون فیه ثلاث خصال سنة من ربه و سنة من نبیه ص و سنة من ولیه (ع) فاما السنة من ربه فکتمان السر و اما السنة من نبیه فمداراة الناس و اما السنة من ولیه فالصبر فى الباساء و الضراء.
" مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پیامبر و سنتى از امام و پیشوا، اما سنت پروردگار کتمان اسرار است، اما سنت پیامبر مدارا با مردم است و اما سنت امام شکیبایى در برابر ناراحتیها و مشکلات مىباشد" (البته کتمان سر در اینجا بیشتر ناظر به کتمان اسرار دیگران است).
و در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم:
سرک من دمک فلا یجرین من غیر أوداجک
:" اسرار تو همچون خون تو است که باید تنها در عروق خودت جریان یابد"
[ نظرات / امتیازها ]