● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (67)
پس یعقوب علیه السّلام بنیامین را همراه برادران روانه نمود، چون خواستند که بیرون آیند یعقوب علیه السّلام ایشان را وصیت فرمود:
وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ: گفت از روى شفقت: اى فرزندان من، داخل مشوید در شهر مصر از یک در، یعنى همه برادران از یک دروازه وارد نشوید به شهر تا ناگهان چشم بد به شما نرسد چون شما را با این جاه و جلال و شوکت و ابهت و طول قامت و فربهى بدن بینند، و معذلک دانستهاند که شما نزد ملک مصر معزز و مکرم و محترمید. وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ: و داخل شوید هر دو سه نفر از درهاى پراکنده. و شهر مصر را چهار دروازه بود. این فرمایش را یعقوب به جهت خوف چشم زخم مردمان گفت. نزد بعضى از جهت خوف حسد بر ایشان بود، لکن معنى اول اشهر و اقوى است.
تبصره: اختلاف است در اصل تأثیر چشم: بعضى مانند جبائى، منکر شده و گفتهاند: دلیلى بر آن ثابت نیست؛ لکن کثیرى از محققین قائل به آن گردیده نظر به روایات وارده در آن از جمله:
1- در مجمع از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لو کان شىء یسبق القدر لسبقه العین.
2- قال صلّى اللّه علیه و آله و سلّم العین تستنزل الحالق «1» چشم، مکان مرتفع را از شدت قوت گرفتن پائین آورد.
3- در بحار: قال صلّى اللّه علیه و آله و سلم العین حقّ یدخل الرّجل القبر و الجمل القدر. «2» فرمود: چشم زخم حقیقت دارد، داخل کند مرد را در قبر، و شتر را در دیگ.
و اکثر مفسرین برآنند که آیه شریفه «وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ ...» نازل بر همین قسمت شده، و حرز آن براى چشم زخم خصوصا اطفال بسیار مفید است. گذشته از اینها تجربیات حسیّه عدیده شاهد بزرگى است در وجود تأثیر آن.
کیفیت تأثیر: چون طباع مردم مختلفند، ممکن است این اثر به سبب سمّى باشد که برسد از چشم نظر کننده در هوا به بدن دیگرى، چنانچه نقل شده از بعضى صاحب نظران که وقتى از چیزى تعجب نمایم، مىیابم حرارتى را که از چشم من خارج شود. نظیر این، اثرى است از زن حایض که دست را در ظرف شیر گذارد فاسد شود، و اگر بعد از پاک شدن بگذارد فاسد نشود.
تنبیه: فلاسفه قائلند به اینکه اثر چشم کمال روح است در خباثت و شیطنت، چنانچه ظهور معجزات کمال روح است در رحمانیت؛ لکن قول حق آن است که: این تأثیر را خدا قرار داده و علاجش توکل و توسل به آیات و ادعیه وارده و ذکر الهى معین شده.
در مکارم الاخلاق از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «3» اگر نبش شود براى شما قبرها، هرآینه مىبینید که بیشتر مردگان به سبب چشم زخم بوده، زیرا عین حق است. آگاه باشید پیغمبر فرمود: عین حق پس هر که را تعجب آید چیزى از برادرانش، ذکر الهى نماید، چه وقتى ذکر خدا را کند ضرر نرساند او را.یان: چون تکلیف، فرع اختیار بندگان است بر آنچه نمایند از طاعت و معصیت، و منافى الجاء و اکراه ایشان بر عدم صدور معصیت از ایشان، که از جمله حسد بردن و چشم زخم و غیر آن از اقسام اضرار و ایذاء؛ از این جهت مشیت الهى تعلق یافته بر آنکه بندگان را به اختیار خود واگذارد در جمیع افعال، و بر وجه جبر و قسر منع ایشان نکند از عصیان و تعدى و رسانیدن بدى به یکدیگر.
در کشاف نقل نموده که: «1» سید رضى الدین موسوى رحمه الله در مصنفات خود فرماید که: به مذهب حق، حصول ضرر از ممر چشم زخم به این وجه است که حق تعالى به جهت ابتلا و امتحان مصالح بندگان نزد نظر کردن صاحبان عیون به چیزى بر وجه اعجاب، نقصى و خللى را در آن منظور الیه احداث کند تا ارباب حق از اصحاب بطلان متمیز شوند؛ چه اهل حق اسناد آن به خدا، و حشویه نسبت آن را به اثر چشم خواهند داد کما قال «وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا» و فایده عوذه آن است که حق تعالى به جهت میمنت و برکت آن نزد نظر کردن ارباب عیون، نقصى و آفتى در منظور الیه احداث نفرماید، و لذا اکثر انبیاء و ائمه هدى علیهم السلام متعوذ به عوذه شده؛ و در کتاب مهج الدعوات عوذه آنها مذکور است. و مروى است که حضرت در عوذه خود فرمود: (اللّهم انّى اعوذ بکلمات اللّه التّامّات من شرّ کلّ هامّة و عین لامّة) ایضا مروى است که: «2» جبرئیل آن حضرت را رقیه نمود: (بسم اللّه ارقیک من کلّ عین حاسد اللّه یشفیک).
وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ: و من دفع نمىکنم از شما به سبب این نصیحت از حکم و مشیت خداى تعالى چیزى را، چه هرچه اراده الهى بوقوع آن تعلق یابد لا محاله به فعل آید. إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ: نیست حکم و فرمانى جز آنچه خداوند سبحان در هر چه خواهد. عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ: بر ذات احدیّت او توکلنمودم نه غیر، او قادر است بر آنکه حفظ شما فرماید از چشم زخم و حسد، و به سلامت شما را به من رساند. وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ: و بر ذات سبحانى باید توکل کنند توکلکنندگان و اعتماد بر غیر او ننمایند، چه کفایت مهامّ و حصول مقاصد و مرام نتیجه توکل است.
در جامع الاخبار- از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروى است: من وثق باللّه اراه السّرور و من توکّل علیه کفاه الامور. «1» فرمود: هر که اعتماد کند بر خدا، برساند او را سرور؛ و هر که توکل نماید بر او، کفایت شود او را امور.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدخُلُوا مِن بابٍ واحِدٍ وَ ادخُلُوا مِن أَبوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغنِی عَنکُم مِنَ اللّهِ مِن شَیءٍ إِنِ الحُکمُ إِلاّ لِلّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ عَلَیهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلُونَ (67)
و فرمود یعقوب ای فرزندان من داخل نشوید در مصر از یک دروازه و داخل شوید از دروازههای مختلف و من بینیاز نمیکنم شما را از تقدیرات الهی در هیچ قسمتی نیست حکم مگر مختص بخدا است بر او توکل کردم و بر او توکل کنند متوکلون.
وَ قالَ یا بَنِیَّ چون آنها مجهز شدند بر حرکت و مسافرت و البته همه آنها با جمال زیبا و لباس فاخر و تمام برادر و از یک پدر بودند و اراده داشتند که نزد ملک مصر مشرف شوند حضرت یعقوب ترسید که مبادا در نظر بعضی جلوهکنند و آنها را نظر بزنند باصطلاح چشم و نظر یا حسد ببرند فرمود لا تَدخُلُوا مِن بابٍ واحِدٍ محققا بخصوص اهل مصر که در آن موقع گرفتار قحطی شده بودند و هر چه داشتند از ملک و مال و عبید و اماء برای اخذ طعام از ملک فروخته حتی خود را عبید و اماء او قرار دادهاند بسیار بنظرشان میآید همچه اجتماعی با اینکه زیبایی.
وَ ادخُلُوا مِن أَبوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ که گفتند هر دو نفر از یک باب وارد شدند وَ ما أُغنِی عَنکُم مِنَ اللّهِ مِن شَیءٍ غنی بمعنی بینیازی است یعنی شما را بینیاز نمیکنم از تقدیرات الهیه که البته هیچ امری در خارج تحقق پیدا نمیکند مگر بمشیت او اگر تقدیر شده باشد مصیبت و بلائی بر شما چشم و نظر بتنهایی تأثیر ندارد و اگر مقدر شده باشد بدون نظر هم متوجه میشود لکن ممکن است تقدیر چنین باشد بنحو تعلیق که اگر مورد نظر واقع شد تأثیر کند و الّا فلا لذا باید انسان خود را از نظر مردم حفظ کند.
إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلّهِ ان نافیه است نفی حکم میکند از غیر خدا فقط اختصاص باو دارد که لام للّه لام اختصاص است تا حکم او صادر نشود امری واقع نمیشود باید توکل باو کرد.
عَلَیهِ تَوَکَّلتُ ایکال امر باو که مقام توکل تحقق پیدا نمیکند مگر باعتقاد بتوحید افعالی و مردم در باب توحید افعالی بر چهار طائفه هستند:
طائفه اولی- نوع مردم و اکثر آنها که امور را مستند باسباب ظاهریه میدانند و تمام نظر آنها باسباب است و بس.
طائفه ثانیه- ایمان به اینکه کارها مستند بخدا است دارند لکن رسوخ در قلب نکرده و توجه ندارند مگر باسباب.
طائفه ثالثه- متوجه هستند و ایمان راسخ دارند لکن از باب اینکه
ابی اللّهان یجری الاشیاء الّا باسبابها
در مقام تهیه اسباب برمیآیند و گفتند مقام توکل در اینکه مرتبه حاصل میشود.
طائفه رابعه- بکلی نظر از اسباب منقطع است و لا یری الا اللّه که مقام تسلیم است و باصطلاح علماء اخلاق و عرفاء مقام فناء فی اللّه است.
وَ عَلَیهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلُونَ حتم و لازم است بر ناس که آنها هم متوکل باشند و بر او توکل کنند اشاره به اینکه شما ابناء من هم مطمئن بحفظ خود باشید توکل کنید بخدا که او شما را از هر گزندی و حسدی و نظری حفظ فرماید [مسئلة مهمة] اختلاف است بین حکماء و علماء و دانشمندان که آیا چشم و نظر تأثیر دارد یا نه، بعضی بکلی منکر هستند و اینکه مطلب را موهوم صرف میدانند بالاخص محصلین امروزه که جز اسباب ظاهریه حسیه بامری معتقد نیستند بخصوص محصلین اروپا رفته و خارجه تحصیل کرده. و بسیاری معتقد هستند و اینکه امر علاوه از حس و و جدان که چه بسیار مشاهده شده حتی باشجار و حیوانات بعض عیون تأثیر قوی دارد درخت خشک میشود، کشت زرد میشود، حیوان میمیرد انسان سقوط میکند که خود حقیر چندین مورد را مشاهده کردهام. اخبار بسیاری در اینکه باب داریم حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمعوذتین حسنین را تعویذ فرمود، اولاد جعفر طیار را بواسطه تقاضای اسماء بنت عویس تعویذ فرمود باین رقیه که جبرئیل علیه السّلام تعلیم کرد
(بسم اللّه ارقیک من عین کل حاسد اللّه یشفیک)
و از آن حضرت است که فرمود
(لو کان شیئی یسبق لسبقته العین)
و نیز از آن حضرت است که فرمود
(انّ العین حق و العین یستنزل الخالق)
و خالق در اینجا مکان مرتفعی است مثل بالای کوه.
و نیز حسنین را تعویذ فرمود باین کلمات
(اعیذ کما بکلمات التامة من)
(کل شیطان و هامّة و من کل عین لامّه)
و از حضرت ابراهیم علیه السّلام در روایت است که دو فرزندش اسمعیل و اسحق را تعویذ نمود بهمین عوذه، و حضرت موسی نیز تعویذ کرد اولاد هارون را بهمین کلمات، و حضرت رضا علیه السّلام تعویذ فرمود حضرت جواد را بحرز جوادیه و غیر اینها.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ قٰالَ یٰا بَنِیَّ لاٰ تَدْخُلُوا مِنْ بٰابٍ وٰاحِدٍ وَ اُدْخُلُوا مِنْ أَبْوٰابٍ مُتَفَرِّقَةٍ یعقوب به پسرهایش امر مى نماید که از یک دروازه داخل نگردید بلکه از درهاى متفرق وارد شوید و بقولى مقصود از باب واحد طرق مختلفه مراد است و اکثر مفسرین گفته اند مقصود یعقوب عدم اصابت چشم بد بوده زیراکه آنان پسرهاى یک پدر بودند و تمامشان بلندقد و شجاع و نیرومند و بتمام جهات از باقى امتیاز داشتند و به اضافه مردم فهمیده بودند که اینها مورد نظر سلطان واقع گردیده اند به این جهات ممکن است درمورد حسد رؤساء و دیگران واقع گردند و چنانچه در علم روان شناسى گفته اند چشمى که ازروى حسد کسى را بنگرد تأثیر بد در آن ایجاب مى نماید شیخ طنطاوى در تفسیرش از کتاب اشارات ابن سینا نقل مى کند که گفته نفس را بواسطه چشم و غیر آن آثارى است که در خارج تأثیر مى کند و این آثار یا ضار است یعنى ضرر مى رساند؟؟ یا نافعه است که نفع مى رساند و عمل چشم و اصابت آنکه مأخوذ از(عان یعین)است از همین آثار است و خود طنطاوى گفته اى انسان زکى اگر تو بدانى آنچه را که پیشینیان و علماى عصر حاضر راجع به این مطلب گفته و تدوین کرده اند در امریکا و در اروپا در علوم نفسیه از آثار مغناطیسیه در تنویم و غیر آن بدهشت مى افتى و بقلت علم انسان عالم مى گردى و امروز در زمین مردمى هستند که مریض را به یک لمس یا به دفعاتى شفاء مى دهند و این علم بتمرین و دروس بسیار تحصیل مى شود و مردمانى در بعضى از زمین مشهور به این علم مى باشند مثل اینکه مردى کسى را به خواب مغناطیسیه مى خواباند و در خواب به وى القاء مى کند تقوى و صلاح و حبّ تدریس و ترک شرب خمر و دود و احسان نمودن ؟؟به مردم و ترک غضب و قتل یا کشتن فلانى در وقت و ساعت معین و وقتى آن منوّم بیدار مىشود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ قٰالَ یٰا بَنِیَّ لاٰ تَدْخُلُوا مِنْ بٰابٍ وٰاحِدٍ وَ اُدْخُلُوا مِنْ أَبْوٰابٍ مُتَفَرِّقَةٍ ؛ پس ازآن که پسران یعقوب به پدرشان تعهد اکید سپردند، وى به آنان رخصت داد که به همراه برادرشان [به مصر] بروند و سفارش کرد که از دروازه هاى مختلف درآیند از این سفارش، چنین برمى آید که آن شهر چند دروازه داشته، نه یک دروازه و در برخى از تفاسیر آمده است که چهار دروازه داشته است مفسران در اینکه هدف یعقوب از این سفارش به پسرانش چه بوده، اختلاف نظر دارند امّا هیچ یک از آنان سخن و توجیه قابل قبول و مطمئنى ارائه نداده است ممکن است هدف این باشد که اگر آنها که یازده نفر بودند باهم از یک دروازه وارد مى شدند، توجّه مردم را به خود جلب مى کردند و موجب پرسش ها و اشاره هاى زیاد مى شدند یا اینکه هدف از سفارش مزبور این بود که آنان از گزارش ها و اوضاع شهر آگاهى یابند، تا شاید به خبرهایى دربارۀ یوسف دست یابند در هر حال مادام که آیه بدان اشاره نکرده است، ما وظیفه نداریم که دربارۀ سبب سفارش یادشده تحقیق کنیم در تفسیر البحر المحیط آمده است که یعقوب به فرزندانش دستور داد، تا درودهایش را به عزیز مصر برسانند و به او بگویند: پدرمان به تو درود مى فرستد و برایت دعا مى کند و از رفتار خوب شما با ما سپاسگزار است وقتى یوسف این پیام را شنید گریه کرد این سخن دور از موضوع و طبیعت آن نیست وَ مٰا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اَللّٰهِ مِنْ شَیْ ءٍ إِنِ اَلْحُکْمُ إِلاّٰ لِلّٰهِ در تفسیر آیۀ 40 از همین سوره در بخش: «فرمانى جز فرمان خدا نیست» بیان کردیم که فرمان خدا بر حلال و حرام او که از آن به حکم شرعى تعبیر مى شود اطلاق مى شود و نیز به معناى قضا و قدر او که انسان راه گریز از آن ندارد مى آید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» خلاصه تفسیر نمونه
(آیه 67)- سر انجام برادران یوسف پس از جلب موافقت پدر، برادر کوچک را با خود همراه کردند و برای دومین بار آماده حرکت به سوی مصر شدند، در اینجا پدر، نصیحت و سفارشی به آنها کرد «و گفت: فرزندانم! شما از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای مختلف وارد شوید» (وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ). تا مورد حسد و سعایت حسودان قرار نگیرید.
و اضافه کرد «من با این دستور نمیتوانم حادثهای را که از سوی خدا حتمی است از شما برطرف سازم» (وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ).
و در پایان گفت: «حکم و فرمان از آن خداست» (إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ).
«بر او توکل کردهام» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ).
و «همه متوکلان باید بر او توکل کنند» و از او استمداد بجویند و کار خود را به او واگذارند (وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.