این آیه چند نکته را روشن می سازد:
1- معناى توکل بر غیر، عبارت است از اینکه آدمى غیر خود را بر امرى از امور تسلط دهد که آن امر، هم با شخص متوکل ارتباط و نسبت دارد، و هم با موکل.
2- اسباب عادى بخاطر اینکه در تاثیر خود مستقل نبوده و در ذات خود بىنیاز و بىاحتیاج بغیر خود نیستند بناچار مىباید کسى که در مقاصد و اغراض زندگیش متوسل به آنها مىشود در عین توسلش به آنها، متوکل بر غیر آنها و سببى که فوق آنها است بشود، تا آن سبب، سببیت این اسباب عادى را سبب شود، و در نتیجه سببیت اینها تمام گردد، که اگر چنین توکلى بکند بر طبق روش صحیح و طریق رشد و صواب رفتار کرده، نه اینکه اسباب عادى را که خداوند، نظام وجود را بر اساس آنها بنا نهاده مهمل دانسته هدفهاى زندگى خود را بدون طریق طلب کند، که چنین طلبى ضلالت و جهل است.
3- آن سببى که مىباید بدان توکل جست (و خلاصه آن سببى که تمامى اسباب در سببیت خود نیازمند به آنند) همانا خداى سبحان و یگانهایست که شریکى ندارد، آرى او خداوندیست که معبودى جز او نبوده و او رب و پرورش دهنده هر چیز است، و این نکته از حصرى استفاده مىشود که جمله «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» بر آن دلالت مىکند.
[ نظرات / امتیازها ]
1- عاطفه پدرى حتّى نسبت به فرزندان خطاکار، از بین نمىرود. «یا بنّى»
2- چارهاندیشى وتدبیر براى حفظ سلامت فرزندان، لازم است. «یا بنىّ لا تدخلوا...»
3- وقتى توصیه کننده عالم و آگاه است، لازم نیست فرمانبر از فلسفهى آن دستور آگاه باشد. (فرزندان یعقوب فرمان «لا تدخلوا...» را عمل کردند و فلسفه و راز آن را نپرسیدند)*
4- از بهترین زمانهاى موعظه، در آستانه سفر است. یعقوب در آستانهى سفر فرزندان به آنان گفت: «یا بنىّ لاتدخلوا من باب واحد»
5 - جلو حساسیّتها، سوءظنها و چشمزخمها را بگیرید، ورود گروهى جوان به منطقهى بیگانه، عامل سوءظن و سعایت است. «لاتدخلوا من باب واحد»
6- لطف و قدرت خداوند را منحصر در یک راه نپندارید، دست او باز است و مىتواند از هر طریقى شما را مدد رساند. «لاتدخلوا من باب واحد»
7- فقط بازدارنده و نهى کننده نباشید، بلکه راه حل نیز ارائه دهید. «لاتدخلوا... و ادخلوا»*
8 - براى رسیدن به مقصود بایستى راههاى مختلف را پیمود. «و ادخلوا من ابواب متفرّقه»*
9- مدیر خوب باید علاوه بر برنامهریزى، حساب احتمالات را بکند، زیرا انسان در ادارهى امور خود مستقل نیست. یعنى با همه محاسبات و دقّتها باز هم دست خدا باز است و تضمینى براى انجام صددرصد محاسبات ما نیست. «وما اُغنى عنکم من اللَّه من شىء»
10- در برابر مقدّرات حتمى خداوند، چارهاى جز تسلیم نیست. «ما اغنىعنکم من اللَّه من شىء»
11- حاکم مطلق هستى، خداوند است. «ان الحکم الاّ للَّه»
12- با توکّل زانوى اشتر ببند. «لا تدخلوا... علیه توکّلت»*
13- هم احتیاط و محاسبه لازم است؛ «لاتدخلوا...» و هم توکل به خداوند ضرورى است. «علیه توکّلت »
14- به غیر خداوند، توکل نکنید. «علیه توکّلت» چرا که او به تنهایى کفایت مىکند «وکفى باللَّه وکیلا»(115) و بهترین وکیل است. «نعم الوکیل»(116)
15- یعقوب، هم خود توکل کرد و هم دیگران را با امر به توکل تشویق نمود. «توکّلت... فلیتوکّل...»
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
برای دفع چشم زخم و رفع بلایا باید تدبیر و چاره اندیشی کرد , البته نباید انتظار داشت با تدبیر خودمان , خدا تدبیر , قضا و قدرش را به انجام نرساند.
[ نظرات / امتیازها ]