از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ثم بعثناهم لنعلم ای الحزبین احصی لما لبثوا امدا): (و آنگاه بیدارشان کردیم تا بدانیم کدامیک از دو گروه مدتی را که درنگ کرده اند نیکوترمی شمارند)، مراد از (بعث ) در اینجا بیدار کردن است نه زنده کردن ، چون آنهانمرده بودند بلکه به قدرت خدا به خوابی عمیق فرو رفته بودند و (حزب ) یعنی جماعتی که فشرده باشند و (امد) یعنی مدت زمانی محدود. و اینکه فرمود (لنعلم ) منظور علم فعلی خداست ، وگرنه خدا جاهل نیست تا با این عمل بخواهد علم بیابد، و منظور از علم فعلی ، حضور معلوم و ظهور آن با وجودمخصوصش در نزد خدای سبحان است و شاید هم بشود چنین معنا کرد که به جای (تابدانیم ) بگوئیم (تا معلوم خود را ظاهر کنیم )، یعنی آنچه را که می دانیم به منصه ظهوربرسانیم . و مراد از دو حزب ، دو گروه از اصحاب کهفند که با یکدیگر اختلاف کردند وگفتند: چقدر خوابیدیم ؟ و گروه دیگر گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز، اما خدابهتر می داند که آنها چقدر خوابیدند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : از بررسی داستان اصحاب کهف (آیات 9-26) و با نگاه به بعضی تفاسیر موجود و اقوال و گمانه¬های مطرح شده نکاتی به دست می¬آید که به شرح زیر است:
1. داستان اصحاب کهف در نزد عموم اهل کتاب مشهور بوده و بسیاری آن را در ذهن تاریخی خود داشته اند. و شاید به این دلیل است که اغلب جستجوگرانِ حقیقت و با گوشزد دانایان اهل کتاب آن را از پیامبر اسلام سؤال می¬کردند تا حقانیت و دانش وی را بسنجند.
2. داستان اصحاب کهف یکی از شگفتیهاست. در عین حال خدا به پیامبرش می¬گوید تو چنین پنداشته ای که داستان اصحاب کهف یکی از عجایب روزگار است ؟ (آیه، 9).
3. داستان اصحاب کهف با رقیم نسبت نزدیک دارد و به هم مربوط است و شاید به این دلیل است که در این سوره رقیم توصیف نشده است (آیه، 9).
4. حقیقت خبر چیست؟ خدا در آیات 13 14 و 15 به حقیقت اصحاب کهف اشاره می¬کند و می¬گوید ما حقیقت را برایتان بیان می¬کنیم. آنها جوانان مؤمنی بودند که ما بر هدایتشان افزودیم و دلهایشان را محکم کردیم و بر اساس اعتقادشان به خدای آسمانها و زمین و مخالفت با ستمگری طاغوت زمان به آنها الهام کردیم تا به غاری پناه برند.
5. خدا مؤمنان را وا نمی¬گذارد. خدا یاری خود را از اصحاب کهف به اینگونه شرح می¬دهد (آیه، 14) که چون آنان در برابر طاغوت زمان ایستادند خدا به آنها الهام می¬کند که به غار پناه برند (آیه 15). ضمناً این افراد مؤمن باید از افراد مشهور علمی یا سیاسی زمان خود بوده باشند که ناپدید شدنشان اتفاقی مهم تلقی می¬شده است.
6. صبر خدا بر کفر بسیار است. فرار اصحاب کهف و گذشت مدت مدیدی بر خواب آنان و سپس بیداری آنها برای عبرت مردم مشرک دلیل بر صبر خدا دارد. خدا این صبر را در بسیاری از موارد به مردم نشان داده است. صبر بر عصیان قوم نوح یکی از آن موارد است (هود، 40).
7. خواب شبیه مرگ است. واژه «بعث» که ظاهراً در مورد رستاخیز به کار می¬رود و در اینجا برای بیدار شدن از خواب به کار رفته دلیلی بر این مشابهت است (آیه، 12).
8. «لنعلم» در این آیه چه معنا دارد؟ در این باره مفسران نظرات گوناگونی داده اند به نظر می¬رسد مسئله اصلی این است که باید گفت علم مساوی یا مساوق خلق و آفرینش است و تعاریفی که بعضاً ناقض آن است موردی ندارد. این به این معنا است که با آنکه خدا به همه چیز آگاه است اما علم فعلی او با خلق و آفرینش او توأمان است. این مسئله در باره مخلوقات او به ویژه انسان هم صادق است. یعنی همانگونه که تحقق علم خدا با آفرینش انسان همزمان است، انسان هم هر انتخابی بکند از نیت تا اجرا همان معلوم او تلقی می¬شود. در این آیه «لنعلم» به معنای آن است که تا معلوم شود و ما بدانیم که چه انتخابی این دو گروه انجام می¬دهند. هر انتخابی از هر طرف، همان معلوم و علم خدا و مخلوق تلقی می¬شود. اینطور نیست که همه چیز در دفتری مکتوب شده باشد و همه بر طبق آن عمل کند که از آن جبر بیرون می¬آید. بر طبق قانون آفرینش، انسان هر تصمیمی بگیرد همان علم و معلوم اوست. من در کتاب جستارهایی در هستی¬شناسی و معرفت¬شناسی (امیرکبیر، 1395) در باره آن به تفصیل بحث نموده ام.
9. حزبین کدامند؟ در این آیه با توجه به واژه « احصی» به معنای افعل و تفضیل معلوم می¬شود که دو گروه صاحب نظر در باره میزان مکث اصحاب کهف در غار مطرح است. اینکه خدا به همه چیز واقف است بحثی جدا است. خدا می¬خواهد در این آیه به نظرات صائب هر گروهی که از روی تحقیق سخن می-گوید اشاره کند. بعضی ازاصحاب کهف اظهار داشتند که ما یک روز یا بخشی از یک روز در خواب بوده ایم. اما مردم پس از دیدن سکه¬های قدیمی بر اساس شواهد به تاریخی بودن قضیه پی بردند و معلوم است که این نظر صحیح تر به نظر می¬رسد. احصی به این معنا است که از این دو گروه آنکه بر اساس شواهد سخن می¬گوید سخنش به حق نزدیکتر است. البته آنکس از اصحاب کهف که گفت خدا بهتر می¬داند سخن به جایی گفته است اما این امر ورای امر تحقیق و سؤال و جستجو است.
10. احصی فعل است یا صیغه افعل و تفضیل؟ واژه «احصی» را اغلب مفسران فعل ماضی از باب افعال گرفته اند اما به نظر می¬رسد که از باب افعل التفضیل گرفتن آن که بعضی به آن اشاره کرده اند بی¬مورد نباشد (إعراب القرآن و بیانه، ج‏۵، ص۵۴۴). ترجمه المیزان (ص. 337. جلد 13) هم این چنین است: «آنگاه بیدارشان کردیم تا بدانیم کدامیک از دو دسته مدتی را که درنگ کرده اند بهتر می¬شمارند». که فراز آخر این ترجمه را می¬توان چنین باز نویسی کرد که «کدامیک در مورد زمانِ درنگ شمارشگرترند».
11. رحمت خدا در این داستان چیست؟ نجات از ظلم ظالمان و شکنجه بی امان و برای مدت مدیدی به خواب رفتن آنان خود رحمتی از جانب خداست. گرداندن بدن آنها در صبح و شام و با توجه به نیاز آنها به غذا و سایر ملزومات زندگی خود رحمتی از جانب خداست؛ به ویژه آنکه پس از بیداری همانند قبل، از همه نعمات الهی و هوش و حواس برخوردار بودند (آیات، 16 و 17). حتی پس از بیدار شدن و تصمیم برای تهیه غذا به یکدیگر هشدار می¬دهند که مبادا کسی از سرنوشت آنان مطلع شود، مبادا گرفتار شکنجه شوند (آیه، 20). از همه مهم¬تر اینکه پس از مرگ عبرت تاریخ شدند و داستان آنها زبانزد خاص و عام گردید.
12. سگ حیوانی همیشه همراه و وفادار بوده است. اینکه سگ حیوان وفادار در طول تاریخ برای بشر بوده است مربوط به این زمان و هر زمان دیگر نیست. هوشمندی و وفاداری آن زبانزد است (آیه 18).
13. ترس از نزدیک شدن به آنها وجود داشت. درطول این مدت چه بسا کسانی از وجود آنها در غار مطلع بودند، اما هیئت و هیبت آنها مانع از نزدیک شدن به آنها و رحمتی دیگر از جانب خدا بوده است و این را خدا چنین بیان کرده است که «گمان می¬کردی بیدارند درحالیکه خوابیده بودند...، اگر بر آنها اطلاع می¬یافتی ترس وجودت را فرا می¬گرفت». (آیه،18).
14. زمینه برای پرسش و تحقیق فراهم شد. در این آیات دو بار از «کذالک بعثناهم» استفاده، و راز و علت این برانگیختگی بیان شده است. معلوم می¬شود که این امر مهم به دو منظور بوده یکی برای اینکه معلوم شودکدام دو گروه در تبیین و شمارش زمانِ درنگ صائب ترند (آیه، 12) و دیگری برای پرسش از هم نسبت به امر اتفاق افتاده است. اولی از این جهت مهم است که اگر نظر مردم با دیدن سکه¬های قدیمی به کمک نمی¬آمد اصحاب کهف نمی¬دانستند یا نمی¬توانستند مدت زمان در خواب بودن خود را معلوم کنند و این خود تأکیدی بر نظر مردم و جمع، هر چند کافر هست و می¬تواند مؤمنان را در زندگی برای درک حقیقت یاری کند. دوم اهمیت پرسش از یکدیگر در هر واقعه ای است (آیه، 19)؛ به این معنا که هر جمع و گروه موافق هم در زندگی باید به امر تحقیق و پرسش بها دهند. شاید بتوان گفت که راز آفرینش در آیه 13 سوره حجرات برای تعارف مردم و برانگیختن در این سوره (آیه، 19) برای پرسش از یکدیگر است. روز قیامت هم زمان پرسش و تحقیق است (اعراف، 6؛ نحل، 93).
15. معاد و وعده خدا حق است. بیان داستان اصحاب کهف برای مردم برای تبیین دو مسئله است یکی تحقق وعده خدا که یاری مؤمنان است به هر وسیله ممکن، و دوم یادآوری تحقق معاد که در آن شکی نیست (آیه 21).
16. مسائل تاریخی برای همه مهم است. یکی دیگر از پیامهای این آیه توجه به وقایع اتفاقیه است. وقتی داستان اصحاب کهف برای همگان معلوم شد عده ای که شاید به خدا هم کافر بودند پذیرفتند که برای این واقعه نمادی و بنایی بسازند و مؤمنان پیشنهاد ساختن مسجد دادند (21). در هر دو صورت این امر بیانگر توجه به تاریخ و بناهای فرهنگی و دینی برای از بین نرفتن آثار آن است.
17. کمیت و تعداد مهم نیست. در آیه 22 پس از ذکر اقوال گوناگون در باره تعداد اصحاب کهف خدا از جدال و مراء نهی می¬کند و علیرغم ادعای بعضی¬ها که تعداد هفت را برای آنان منطقی¬تر می¬دانند خدا با ذکر اینکه خود به عده آنها واقف است آن را نفی می¬کند و آن را خاص خود می¬داند. این نه به این معنا است که عدد مهم هست یا نیست بلکه به این معنا است که در پندآموزی و عبرت¬گیری تعداد اهمیت چندانی ندارد. اینکه آنان سیصد سال و بیشتر در غار بودند ظاهراً قول دیگران است و با پیام آیه 26 منافات دارد که «قل الله اعلم بما لبثوا، له غیب السموات و الارض».
18. گذشته همچون آینده است. همچنانکه در باره جزئیات مسایل تاریخی احتمال هست نسبت به انجام امور در آینده هم نمی¬توان با قطعیت سخن گفت و باید آن را منوط به لطف و اراده خدا دانست. چه بسا اتفاقاتی مانع از انجام کار شود و این ناشی از فراموشی شخص نسبت به اصل کار یا عناصری که در تحقق کار نقش دارند باشد. آیات 23 و 24 سوره کهف بر این امر تأکید دارد و خواست خدا در تحقق هر کاری به این معنا است که غفلت از شرایط و عوامل انجام کار می¬تواند مانع باشد پس باید در اظهار نظر قطعی احتیاط کرد. علی عیه السلام هم می¬فرماید: عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الههم. غلامرضا فدائی 28/11/1401
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى‌ لِما لَبِثُوا أَمَداً «12»
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ‌: پس برانگیختیم، یعنى بیدار کردیم ایشان را. لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ‌: تا ظاهر شود معلوم ما بر آنچه دانسته‌ایم در ازل، و کدام از این دو دسته مؤمنین و کافرین، یا متقدمین و متأخرین. أَحْصى‌ لِما لَبِثُوا أَمَداً: شمار دارنده‌تر است مر آن اندازه مدتى را که ایشان درنگ کردند در غار، یعنى دانسته شود که ضبط زمان درنگ ایشان، کدام گروه کرده‌اند، و شماره کدام راست‌تر باشد. یا «احصى» که فعل ماضى است، یعنى کدام از دو فریق ضبط کرده زمان ایشان را.
تنبیه: یکى از صفات ثبوتیه الهیه، علم است؛ یعنى خداوند متعال، دانا است به تمامى موجودات به مرتبه‌اى که‌ (وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ) «2» قدر مثقال ذره‌اى است در آسمان و زمین از علم سبحانى مخفى نیست.
و مراد از علم الهى عبارت است از ظهور و انکشاف تمامى اشیاء به محضر ربوبى، نه به معنى آنکه ظاهر نبوده و بعد ظاهر شده باشد؛ زیرا این متغیر و حادث، و به برهان عقلى ثابت شده که ذات خداوندى محل حوادث نخواهد بود. پس حق تعالى در ازل داناست به احوال کلیّه موجودات از جزئى و کلى و آشکارا و نهانى. بنابراین مراد از کریمه «لنعلم» تعلق علم است به معلوم، یعنى چنانچه علم ازلى ما تعلق داشت به حدوث و وجود آن در زمان استقبال مطابق افتد با آنچه حاصل شده و وجود گرفته. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اطیب البیان
ثُم‌َّ بَعَثناهُم‌ لِنَعلَم‌َ أَی‌ُّ الحِزبَین‌ِ أَحصی‌ لِما لَبِثُوا أَمَداً «12»
‌پس‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ نوم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ برانگیختیم‌ و بیدار کردیم‌ ‌تا‌ اینکه‌ معلوم‌ ‌ما ظاهر شود ‌که‌ کدام‌ یک‌ ‌از‌ دو حزب‌ قوم‌ ‌آنها‌ مؤمنین‌ و کافرین‌ کدام‌ یک‌ بهتر شماره‌ کردند مدت‌ مکث‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ کهف‌ و بعضی‌ گفتند ‌خود‌ اصحاب‌ کهف‌ اختلاف‌ ‌در‌ مدت‌ داشتند بیدار شدند ‌که‌ بیایند و تحقیق‌ کنند ‌که‌ مدت‌ مکث‌ چه‌ اندازه‌ بوده‌ ثُم‌َّ بَعَثناهُم‌ بعث‌ اشاره‌ بایقاظ ‌است‌ کانه‌ ‌اینکه‌ نوم‌ مدید بمنزله‌ موت‌ ‌است‌ و بیداری‌ بمنزله‌ حیات‌ ‌بعد‌ الموت‌ مثل‌ بعث‌ یوم القیامة ‌که‌ حیات‌ ‌بعد‌ ‌از‌ موت‌ ‌است‌ لنعلم‌ خداوند چیزی‌ ‌بر‌ ‌او‌ مخفی‌ نیست‌ ‌تا‌ ببعث‌ ‌آنها‌ معلوم‌ شود بلکه‌ مراد معلوم‌ شدن‌ ‌بر‌ اصحاب‌ کهف‌ ‌ یا ‌ ‌بر‌ قوم‌ ‌آنها‌ گویا اختلافی‌ واقع‌ شد ‌بین‌ کفار قوم‌ و مؤمنین‌ ‌در‌ مدت‌ مکث‌ ‌آنها‌ ‌ یا ‌ اختلافی‌ ‌در‌ ‌خود‌ اصحاب‌ کهف‌ واقع‌ شد ‌که‌ چه‌ اندازه‌ نوم‌ ‌آنها‌ و مکث‌ ‌آنها‌ طول‌ کشیده‌ أَی‌ُّ الحِزبَین‌ِ أَحصی‌ کدامیک‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ دو حزب‌ مؤمن‌ و کافر ‌ یا ‌ ‌اینکه‌ دو دسته‌ ‌بین‌ ‌خود‌ اصحاب‌ کهف‌ بهتر شماره‌ کردند لِما لَبِثُوا أَمَداً امد مدت‌ ‌است‌ و لبث‌ کون‌ ‌در‌ کهف‌ ‌است‌ خداوند ‌اینکه‌ مدت‌ اینها ‌را‌ مستور کرد ‌تا‌ سلطان‌ ‌آنها‌ و اتباع‌ ‌آن‌ و اهل‌ زمان‌ ‌آن‌ بکلی‌ فانی‌ شوند و طبقه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ جایگیر ‌آنها‌ گردند ‌که‌ اصلا ‌از‌ ‌آنها‌ خبری‌ و اطلاعی‌ نداشته‌ باشند بلکه‌ عمارات‌ ‌آنها‌ خراب‌ شود و بناهای‌ جدید بنا کنند و اوضاع‌ شهر منقلب‌ شود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر احسن الحدیث
ثُمَّ بَعَثْنٰاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ اَلْحِزْبَیْنِ أَحْصىٰ لِمٰا لَبِثُوا أَمَداً منظور از بعث بیدار کردن است، «لنعلم» به معنى آشکار کردن مى باشد در مقدمه گفته شد که جریانشان مانند جریان ابراهیم علیه السّلام بود که گفت وَ لٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی و یا منظور آن بود که مدت خواب را بدانند و رفع شبهه شود، البته این احتمالى است که نگارنده مى دهم و اللّٰه اعلم، منظور از حزبین دو گروه از اصحاب کهف اند که یکى گفت: لَبِثْنٰا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ دیگرى گفت: رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمٰا لَبِثْتُمْ و پس از برگشتن رفیقشان از شهر معلوم شد که گروه اول ناصحیح گفته اند و اللّٰه العالم به نظر بعضى مراد از حزبین مؤمنان و کافران از قوم اصحاب کهف مى باشند که در مدت لبث آنها اختلاف کردند، خدا آنها را بیدار کرد تا مدت خوابشان براى آنها معلوم شود، ولى این بر خلاف آیه 19 است که خواهد آمد «احصى» فعل ماضى و «امدا» مفعول آن و «ما» در لِمٰا لَبِثُوا به معنى مصدر است و تقدیر آن «احصى لامد لبثهم» مى باشد، زمخشرى گوید: فعل تفضیل بودن «احصى» غیر سدید است، چون آمدن فعل تفضیل از غیر ثلاثى قیاسى نیست [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى‌ لِما لَبِثُوا أَمَداً «12»
سپس آنان را برانگیختیم (و بیدارشان کردیم) تا معلوم سازیم کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب و درنگ خود را دقیق‌تر شماره مى‌کند.
نکته ها
اینکه کدام گروه دقیق‌تر مى‌شمارند، شاید اشاره به آیه‌ى 19 همین سوره باشد که اصحاب کهف نسبت به مدّت خواب ودرنگ خود اختلاف داشتند. قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ‌ ...
خداوند همه چیز را از آغاز مى‌داند و عالم است، بنابراین مراد از «لِنَعْلَمَ» یا این است که خدا به زبان مردم سخن گفته و یا اینکه آنچه را خدا مى‌داند، تحقق بخشیده وبه صحنه آورد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
ثُمَّ بَعَثْنٰاهُمْ آن گاه از خواب بیدارشان کردیم لِنَعْلَمَ أَیُّ اَلْحِزْبَیْنِ أَحْصىٰ لِمٰا لَبِثُوا أَمَداً مردم از قصّۀ اصحاب کهف آگاهى پیدا کردند، درحالى که آنان همچنان در خواب عمیق خود فرورفته بودند اخبار آنان نسل ها میان مردم نقل مى شد و آنها دربارۀ مدّت درنگ اصحاب کهف در غار اختلاف نظر پیدا کردند برخى از مدّت زیاد و برخى از مدت کم سخن مى گفتند بنابراین، خداوند اصحاب کهف را از خواب بیدار کرد تا این دو گروه بدانند که آنان مدّت درازى در غار باقى ماندند و در نتیجه، به قدرت خدا در زنده کردن مردگان ایمان بیاورند و یا به ایمانشان افزوده شود معناى جملۀ «لنعلم» آن است که علم ما به مقدار ماندن اصحاب کهف [در آن غار] براى مردم آشکار شود نظیر این جمله در تفسیر آیۀ 140 سورۀ آل عمران، جلد دوم بیان شد پرسش: مردم از کجا به مدّت ماندن اصحاب کهف در غار آگاهى پیدا کردند، در حالى که فرض بر این است که آنان خواب بودند و هنگامى که بیدار شدند، از یکدیگر مى پرسیدند و برخى از آنان به برخى دیگر مى گفتند: ما یک روز و یا مقدارى از روز را در اینجا درنگ کردیم ؟ پاسخ: مردم مدّت درنگ آنها در غار را از سکّه هایى که همراهشان بود، فهمیدند؛ زیرا یکى از آنان این سکّه ها را با خود به شهر برده بود تا غذا بخرد وقتى که مردم شهر آنها را دیدند، متوجّه شدند که آنها به دوران پادشاهان پیشین تعلق دارند توضیح این مطلب در آیۀ نوزدهم خواهد آمد خبر اصحاب کهف [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.