از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  معنای کلمه «قواعد»
127) کلمه (قواعد) جمع قاعده است که به معنای آن قسمت از بنا است که روى زمین قعود دارد، یعنى مى ‏نشیند و بقیه قسمت‏ هاى بنا بر روى آن قسمت قرار مى ‏گیرد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 427 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  مراد از بلند کردن قواعد خانه کعبه
127) عبارت بلند کردن قواعد از باب مجاز است. کانّه آنچه را که بر روى قاعده قرار مى ‏گیرد از خود قاعده شمرده شد و بلند کردن بنا که مربوط به همه بنا است به خصوص قاعده نسبت داده شد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 427 قالب : تفسیری موضوع اصلی : کعبه گوینده : علامه طباطبایی
  شیوه بیان داستان توسط قرآن
127) این داستان از زیباترین سیاق ‏هاى قرآنى است- هر چند که قرآن همه ‏اش زیبا است- و خاصیت اینگونه سیاق این است که قصه ‏اى را که مى ‏خواهد بیان کند مجسم ساخته و به حس شنونده نزدیک می ‌کند. این خاصیت و این بداعت و شیرینى در صورتى که کلمه (گفتند) و یا نظیر آن را در حکایت می ‌آورد به هیچ وجه تأمین نمى ‏شد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 427 قالب : تفسیری موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
  دعای حضرت ابراهیم و فرزندش(علیهما السلام) در هنگام ساخت کعبه
127) حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما سلام) در کلام خود نگفتند: «خدایا چه خدمتى را از ما قبول کن»، تنها گفتند: «خدایا از ما قبول کن» تا در مقام بندگى رعایت تواضع و ناقابلى خدمت خود یعنى بناى کعبه را برسانند، پس معناى کلامشان این مى ‏شود که خدایا این عمل ناچیز ما را بپذیر که تو شنواى دعاى ما و داناى نیت ما هستى. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 427 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
  معنای کلمه «اسلام»
128) اسلام به آن معنایى که بین ما از لفظ آن فهمیده مى ‏شود و به ذهن تبادر می کند، اولین مراتب عبودیت است که با آن شخص دیندار از کسى که دینى نپذیرفته است مشخص می ‌شود. این اسلام عبارت است از ظاهر اعتقادات و اعمال دینى، چه اینکه توأم با واقع هم باشد یا نه و به همین جهت شخصى را هم که دعوى ایمان می ‌کند ولى در واقع ایمان ندارد را نیز شامل می ‌شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 427 و 428 قالب : لغوی موضوع اصلی : اسلام گوینده : علامه طباطبایی
  اسلام مورد درخواست حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)
128) حضرت ابراهیم (علیه السلام) و همچنین فرزندش اسماعیل با اینکه هر دو پیغمبر بودند، حضرت ابراهیم (علیه السلام) یکى از پنج پیغمبر اولوالعزم و آورنده ملت حنفیت و حضرت اسماعیل (علیه السلام) رسول خدا و ذبیح او بود، چگونه در هنگام بناى کعبه از خدا اولین و ابتدایى ‏ترین مراتب عبودیت (اسلام به معنای ظاهر اعتقادات و اعمال دینى، چه اینکه توأم با واقع هم باشد یا نه) را مى ‏خواهند؟ آیا ممکن است بگوئیم ایشان به مرتبه اسلام رسیده بودند ولیکن خودشان نمى ‏دانستند؟یا بگوئیم اطلاع از آن نیز داشتند و منظورشان از درخواست این بود که خداوند اسلام را برایشان باقى بدارد؟ چطور مى ‏شود با این حرف ها اشکال را پاسخ داد با اینکه آن دو بزرگوار از تقرب و نزدیکى به خداوند به حدّى بودند که قابل قیاس با اسلام نیست. علاوه بر اینکه این دعا را در هنگام بناى کعبه کردند و مقامشان مقام دعوت بود و آن دو بزرگوار از هر کس دیگر عالم ‏تر بودند به خدایى که از او درخواست می کردند؛ او را مى ‏شناختند که کیست و چه شانى دارد. از این هم که بگذریم اصلا درخواست اسلام معنا ندارد براى اینکه اسلامى که معنایش گذشت از امور اختیارى هر کسى است و به همین جهت مى ‏بینیم مانند نماز و روزه امر به آن تعلق مى ‏گیرد و خداوند می فرماید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» (بقره/131) و معنا ندارد که چنین عملى را با اینکه در اختیار همه است به خداوند نسبت بدهند و یا از خداوند چیزى را بخواهند که در اختیار آدمى است. پس لابد عنایت دیگرى در کلام است که درخواست اسلام را از آن دو بزرگوار صحیح مى ‏سازد.

پاسخ: این اسلام که آن دو درخواست کردند غیر اسلام متداول و غیر آن معنایى است که از این لفظ به ذهن ما تبادر می کند. چون اسلام داراى مراتبى است به دلیل اینکه در آیه (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ) الخ، حضرت ابراهیم (علیه السلام) را با اینکه داراى اسلام بود باز امر می کند به اسلام. پس مراد به اسلامى که در اینجا مورد نظر است غیر آن اسلامى است که خود آن جناب داشت و نظائر این اختلاف مراتب در قرآن بسیار است. پس این اسلام آن اسلامى است که به زودى معنایش را تفسیر می کنیم و آن عبارت است از تمام عبودیت و تسلیم کردن بنده خدا آنچه را دارد براى پروردگارش.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 428 تا 430 قالب : تفسیری موضوع اصلی : اسلام گوینده : علامه طباطبایی
  معنای «مناسک» در « أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا»
128) کلمه (مناسک جمع منسک) است که به معناى عبادت می باشد. همچنانکه در آیه «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً» (حج/34) به این معنا است و یا به معناى آن عملى است که به عنوان عبادت آورده مى ‏شود و چون در آیه مورد بحث مصدر اضافه به (نا- ما) شده است، افاده تحقق را مى ‏کند. ساده‏ تر آنکه مى ‏رساند آن مناسکى منظور است که از ایشان سر زده است نه آن اعمالى که خداوند خواسته است تا انجامش دهند. خلاصه مى ‏خواهیم بگوئیم که کلمه (مناسکنا) این نکته را مى ‏رساند که خدایا حقیقت اعمالى که از ما به عنوان عبادت تو سر زده است را به ما نشان بده و نمی خواهد درخواست کند که خدایا طریقه عبادت خودت را به ما یاد بده و یا ما را به انجام آن موفق گردان.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 430 قالب : تفسیری موضوع اصلی : عبادت- پرستش گوینده : علامه طباطبایی
  معنای توبه حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)
128) مراد ازجمله (و تب علینا) توبه از گناهان که معناى متداول کلمه است نیست. چون حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) دو تن از پیامبران و معصومین به عصمت خداى تعالى بودند و گناه از ایشان سر نمی ‌زند تا مانند ما گنهکاران از آن توبه کنند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 430 قالب : تفسیری موضوع اصلی : حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
  پاسخ به اشکال اشتراک گرفتن اسلام و مناسک و توبه در مورد ابراهیم(علیه‌السلام) و ذریه‌اش
128) آنچه از معناى اسلام و نشان دادن مناسک و توبه که شایسته مقام حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما سلام) است غیر آن معناى از اسلام و ارائه مناسک و توبه است که در خود ذریه آن جناب است و به چه دلیل بگوئیم این عناوین در حق ذریه آن جناب نیز اراده شده است با اینکه آن جناب ذریه خود را جز در خصوص دعوت اسلام با خودش و فرزندش اسماعیل شرکت نداد وگرنه می گفت: «ربنا و اجعلنا و ذریتنا امة مسلمة» و یا «و اجعلنا و من ذریتنا مسلمین» ولى اینطور نگفت بلکه ذریه خود را در عبارتى جداگانه ذکر کرد و گفت: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ». با این حال چه مانعى دارد بگوئیم: مرادش از اسلام معنایى عمومى است که شامل جمیع مراتب اسلام حتى ابتدایى ‏ترین مرتبه آن، یعنى ظاهر اسلام هم بشود. چون همین مرتبه نیز آثارى جمیل و نتایجى نفیس در مجتمع انسانى دارد. آثارى که مى ‏تواند مطلوب حضرت ابراهیم (علیه السلام) باشد و آن را از پروردگارش مسئلت بدارد همانطور که در نظر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) نیز اسلام به همین معنا است. چون آن جناب به همین مقدار از اسلام که به حقانیت شهادتین هر چند به ظاهر اعتراف کنند اکتفا مى ‏کرد و این اعتراف را مایه محفوظ بودن خون هایشان می دانست و مسئله ازدواج و ارث را بر آن مترتب مى ‏کرد و بنابراین هیچ مانعى ندارد که بگوئیم مراد حضرت ابراهیم (علیه السلام) از اسلام در جمله (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ) آن معناى عالى از اسلام است که لایق شان او و فرزندش بود و در جمله (وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ) الخ، مراد اسلامى بود که لایق به شان امت باشد که حتى شامل اسلام منافقین و نیز اسلام اشخاص ضعیف الایمان و قوى الایمان و بالأخره اسلام همه مسلمین بشود.

پاسخ: مقام تشریع با مقام دعا و درخواست دو مقام مختلف است و دو حکم متفاوت دارد که نباید این را با آن مقایسه نمود. اگر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) از امّتش به همین مقدار قناعت کرد که به ظاهر شهادتین اقرار کنند، به آن جهت بود که حکمت در توسعه شوکت و حفظ ظاهر نظام صالح اقتضا مى ‏کرد که به این مقدار از مراتب اسلام اکتفا کند تا پوشش و پوستى باشد براى حفظ مغز و لبّ اسلام که همان حقیقت اسلام باشد و به این وسیله آن حقیقت را از صدمه آفات وارده حفظ کند.

این مقام تشریع است که در آن این حکمت را رعایت کرده است. اما مقام دعا و درخواست از خداى سبحان مقامى دیگر است که حاکم در آن تنها حقایق است و غرض درخواست کننده در آن مقام متعلق به حقیقت امر است. او مى ‏خواهد به واقع قرب به خدا برسد نه به اسم و ظاهر آن، چون انبیا توجهى و عشقى به ظواهر امور به آن جهت که ظاهر است ندارند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) حتى علاقه به این ظاهر اسلام نسبت به امّتش هم ندارد، چون اگر می داشت همان را قبل از اینکه براى ذریه ‏اش درخواست کند براى پدرش درخواست می کرد و دیگر وقتى فهمید پدر از دشمنان خداست از او بیزارى نمى ‏جست و نیز در دعایش به طورى که قرآن حکایت کرده است نمى ‏گفت: «وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعرا/89- 87) بلکه به خوار نشدن در دنیا و سلامت در ظاهر قناعت می کرد. نیز نمى ‏گفت: «وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» (شعرا/84) بلکه به لسان ذکر در آیندگان اکتفا می کرد و همچنین سایر کلماتى که از آن جناب حکایت شده است.

پس اسلامى که او براى ذریه ‏اش درخواست کرد جز اسلام واقعى نمى ‏تواند باشد و در جمله (أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ) خود اشاره ‏اى به این معنا هست. چون اگر مراد تنها صدق نام مسلمان بر ذریه ‏اش بود می گفت: «أُمَّةً مُسْلِمَةً»، دیگر احتیاج به کلمه (لک) نبود (دقت بفرمائید). [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 430 تا 432 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
  دعای حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) برای بعثت پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)
129) در جمله «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» منظور حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بعثت خاتم الانبیا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) بود همچنانکه رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) مى‏ فرمود: «من دعاى ابراهیم هستم». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 432 قالب : تفسیری موضوع اصلی : حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
  امت محمد(ص) چه کسانى هستند؟
127) زبیرى از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که گفت: «به حضرتش عرضه داشتم بفرمائید ببینم امت محمد (صلّی الله علیه و آله) چه کسانى هستند؟». ایشان فرمودند: امت محمد (صلّی الله علیه و آله) خصوص بنى هاشمند». عرضه داشتم: «چه دلیلى بر این معنا هست که امت محمد (صلّی الله علیه و آله) تنها اهل بیت او هستند نه دیگران؟». ایشان فرمودند: قول خداى تعالى که فرموده است: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» که وقتى خداى تعالى این دعاى حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما سلام) را مستجاب کرد و از ذریه او امتى مسلمان پدید آورد و در آن ذریه رسولى از ایشان یعنى از همین امت مبعوث کرد که آیات او را براى آنان تلاوت کند و ایشان را تزکیه نموده، کتاب و حکمتشان بیاموزد. و نیز بعد از آنکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) دعاى اولش را به دعاى دیگر وصل کرد و از خداوند براى امت، طهارت از شرک و از پرستش بت ‏ها را درخواست نمود تا در نتیجه امر آن رسول در میانه امت نافذ و مؤثر واقع شود و امت از غیر او پیروى نکنند و گفت: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (ابراهیم/36). لذا از اینجا مى ‏فهمیم آن امامان و آن امت مسلمان که محمد (صلّی الله علیه و آله) در میان آنان مبعوث شده است به غیر از ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیستند. چون حضرت ابراهیم (علیه السلام) درخواست کرد که خدایا مرا و فرزندانم را از اینکه اصنام را بپرستیم دور بدار».

علامه طباطبایی: استدلال امام در نهایت درجه روشنى است، براى اینکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند خواست تا امت مسلمه ‏اى در میانه ذریه ‏اش به او عطا کند. از ذیل دعایش که گفت: «پروردگارا در میانه آن امت که از ذریه من هستند رسولى مبعوث کن» فهمیده مى ‏شود که این امت مسلمان همانا امت محمد (صلّی الله علیه و آله) است، اما نه امت محمد (صلّی الله علیه و آله) به معناى کسانى که محمد (صلّی الله علیه و آله) به سوى آنان مبعوث شده است و نه امت محمد (صلّی الله علیه و آله) به معناى آن کسانى که به وى ایمان آوردند، چون این دو معناى از امت معنایى است اعم از ذریه حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما سلام) بلکه امت مسلمى است که از ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) باشد. از سوى دیگر حضرت ابراهیم (علیه السلام) از پروردگارش درخواست مى ‏کند که ذریه ‏اش را از شرک و ضلالت دور بدارد و این همان عصمت است و چون مى ‏دانیم که همه ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) معصوم نبودند، زیرا ذریه او عبارت بودند از تمامى عرب مصر و یا خصوص قریش که مردمى گمراه و مشرک بودند، پس مى ‏فهمیم منظورش از فرزندان من (بنى) خصوص اهل عصمت از ذریه است که عبارتند از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و عترت طاهرینش (علیه السلام). پس امت محمد (صلّی الله علیه و آله) هم تنها همین ها هستند که در دعاى حضرت ابراهیم (علیه السلام) منظور بودند.

شاید همین نکته باعث شده است که در دعاى دوم به جاى ذریه کلمه بنین را بیاورد. مؤید این احتمال جمله (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) الخ است. چون بر سر این جمله فاى تفریع و نتیجه را آورده است و با آوردن آن پیروانش را جزئى از خودش خوانده است و از دیگران ساکت شده است، کانّه خواسته است بگوید که آن ها که مرا پیروى نکنند با من هیچ ارتباطى ندارند و من آن ها را نمى ‏شناسم (دقت کنید).

اینکه امام فرمود: «پس از خدا براى آنان تطهیر از شرک و بت ‏پرستى را درخواست کرد» الخ، هر چند که تنها تطهیر از بت ‏پرستى را خواست ولیکن از آنجا که بت ‏پرستى را به ضلالت تعلیل کرد و گفت: «چون شرک و بت ‏پرستى ضلالت است» لذا امام تطهیر از معاصى را هم اضافه کرد. چون به بیانى که در آیه «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» (حمد/6) گذشت هر معصیتى شرک است.

اینکه امام فرمود: «این دلالت دارد بر اینکه ائمه و امت مسلمان» الخ، معنایش این است که آیه دلالت دارد که امام و امت یکى است و به بیانى که گذشت این ائمه و امت از ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) هستند. در اینجا اگر بگویى که «در صورتى که مراد به امت در این آیات و نظائر آن مانند آیه «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» (آل عمران/110) تنها عده ‏اى معدود از امت باشند و کلمه نامبرده شامل حال بقیه نشود، لازم مى ‏آید بدون جهتى مصحح و بدون قرینه ‏اى مجوز، کلام خداوند را حمل بر مجاز کنیم، علاوه بر این که به طور کلى خطاب ‏هاى قرآن متوجه به عموم مردمى است که به پیامبر اسلام ایمان آورده ‏اند و این مطلب آن قدر روشن و بدیهى است که هیچ احتیاج به استدلال ندارد».

در پاسخ مى ‏گوئیم: اطلاق کلمه امت محمد (صلّی الله علیه و آله) در عموم مردمى که به دعوت آن جناب ایمان آورده ‏اند، اطلاقى است نو ظهور و مستحدث به این معنا که بعد از نازل شدن قرآن و انتشار دعوت اسلام این استعمال شایع شد و از هر کس می پرسیدى از امت که هستى؟ می گفت: از امت محمد (صلّی الله علیه و آله) هستم. وگرنه از نظر لغت کلمه امت به معناى قوم است همچنانکه در آیه «عَلى‏ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ» (هود/48) به همین معنا است. حتى در بعضى موارد بر یک نفر هم اطلاق مى ‏شود مانند آیه شریفه «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» (نحل/120). بنابراین پس معناى کلمه از نظر عمومیت و وسعت و خصوصیت و ضیق تابع موردى است که لفظ (امت) در آن استعمال مى ‏شود یا تابع معنایى است که گوینده از لفظ اراده کرده است. پس کلمه نامبرده در آیه مورد بحث که مى ‏فرماید: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» الخ، با در نظر داشتن مقام آن که گفتیم مقام دعا است با بیانى که گذشت جز به معناى عده معدودى از آنان که به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) ایمان آوردند نمى ‏تواند باشد. همچنین در آیه ‏اى که شما آوردید یعنى آیه (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ) که با در نظر داشتن مقامش که مقام منت نهادن و تنظیم و ترفیع شان امت است، به طور مسلم شامل تمامى امت اسلام نمى ‏شود. چگونه ممکن است شامل شود با اینکه در این امت فرعون‏صفتانى آمدند و رفتند و همیشه هستند. نیز در میانه امت دجال ‏هایى هستند که دستشان به هیچ اثرى از آثار دین نرسید مگر آنکه آن را محو کردند و به هیچ ولیى از اولیای خدا نرسید مگر آنکه او را توهین نمودند که ان شاء اللَّه بیان کاملش در همان آیه خواهد آمد. پس آیه نامبرده از قبیل آیه «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ» (بقره/47) است که به بنى اسرائیل مى ‏فرماید: «من شما را بر عالمیان برترى دادم» که یکى از همین بنى اسرائیل قارون است که قطعا نمى ‏توان گفت آیه شامل او نیز مى ‏شود، همچنانکه کلمه (قوم من) در آیه «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30) شامل حال تمامى افراد امت نمى ‏شود به خاطر اینکه اولیای قرآن و رجالى که «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) در میانه همین قوم و امت رسول هستند.

پس همانطور که گفتیم معناى کلمه امت بر حسب اختلاف موارد مختلف مى ‏شود: یک جا به معناى یک نفر مى ‏آید، جاى دیگر به معناى عده معدودى و جایى دیگر به معناى همه کسانى که به یک دین ایمان آورده ‏اند. مانند مورد «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ» (بقره/134) که خطاب در آن متوجه به تمامى امت است، یعنى کسانى که به رسول اسلام (صلّی الله علیه و آله) ایمان آوردند و یا بگو به همه کسانى که رسول اسلام (صلّی الله علیه و آله) به سوى آنان مبعوث شده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 445 تا 448 قالب : روایی موضوع اصلی : پیامبر اعظم (صل‍ی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گوینده : علامه طباطبایی
  کعبه - سيد علي بهبهاني
127) از آیات و روایات متعدّد استفاده مى‏شود که خانه کعبه، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم علیه السلام آنرا تجدید بنا نموده است. چنانکه آن حضرت در موقع اسکان همسر و فرزندش در سرزمین مکّه مى‏گوید: «ربّنا انّى اسکنتُ من ذرّیتى بوادٍ غیر ذى زَرع عند بیتک المحرّم» [420] خداوندا بعضى از خاندانم را در این سرزمین خشک و بدون زراعت، در کنار خانه‏ى تو سکونت دادم. بنابراین در زمان شیر خوارگى حضرت اسماعیل علیه السلام نیز اثرى از کعبه وجود داشته است. و در سوره‏ى آل عمران [421] نیز از کعبه به عنوان اوّلین خانه مردم یاد شده است. در آیه مورد بحث نیز سخن از بالا بردن پایه‏هاى خانه بدست ابراهیم علیه السلام است و این تعبیر مى‏رساند که اساس خانه کعبه، قبلاً وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام آنرا بالا برده‏اند. حضرت على علیه السلام نیز در خطبه قاصعه [422] مى‏فرماید: خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همین کعبه و سنگ‏هاى آن آزمایش مى‏نماید. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : مکه گوینده : حجت الاسلام قرائتی
  ابراهیم واسماعیل علیهما السلام - سيد علي بهبهاني
127) ابراهیم واسماعیل علیهما السلام در کار مساوى نبودند. در حدیث مى‏خوانیم: ابراهیم بنّایى مى‏کرد واسماعیل سنگ به دست پدر مى‏داد. وشاید به سبب همین تفاوت، میان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است. «یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل» [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) گوینده : حجت الاسلام قرائتی
  یعلمهم الکتاب والحکمه ویزکیهم - فاطمه قليچ خاني
129) تعلیم کتاب همراه با تزکیه نفس [ نظرات / امتیازها ]
منبع : قالب : لغوی موضوع اصلی : کتاب گوینده : فاطمه قلیچ خانی
  هدف بعثت پیامبران - مسعود ورزيده
129) در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضاى ظهور پیامبر اسلام را مى کنند سه هدف براى بعثت او بیان مى دارند: نخست تلاوت آیات خدا بر مردم ، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشه ها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبنده اى است که از مجراى وحى بر قلب پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) نازل مى شود و او به وسیله آن ، ارواح خفته را بیدار مى کند.
((یتلو)) از ماده ((تلاوت )) در لغت به معنى پى در پى آوردن چیزى است و هنگامى که عباراتى را پشت سر هم و روى نظام صحیحى بخوانند، عرب از آن تعبیر به تلاوت مى کند، بنابراین تلاوت منظم و پى در پى مقدمهاى است براى بیدارى و ایجاد آمادگى ، براى تعلیم و تربیت .
سپس تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوم مى شمرد، چرا که تا آگاهى حاصل نشود، تربیت که مرحله سوم است صورت نمى گیرد
تفاوت ((کتاب )) و((حکمت )) ممکن است در این جهت باشد که کتاب اشاره به کتب آسمانى است ، و اما حکمت ، علوم و دانشها و اسرار و علل و نتائج احکام
است که از طرف پیامبر، تعلیم مى شود.
که مساءله ((تزکیه )) است بیان مى دارد.
((تزکیه )) در لغت هم به معنى نمو دادن ، و هم به معنى پاکسازى آمده است .
و به این ترتیب تکامل وجود انسان در جنبه هاى علمى و عملى به عنوان هدف نهائى بعثت پیامبر، معرفى شده است .
این نکته مخصوصا قابل توجه است که علوم بشر محدود است ، و آمیخته با هزاران نقطه ابهام و خطاهاى فراوان ، و از این گذشته نسبت به آنچه را هم مى داند گاهى نمى تواند دقیقا امیدوار باشد چرا که خطاهاى خود و دیگران را دیده است .
اینجا است که باید پیامبران ، با علوم راستین و خالى از هر گونه خطا که از مبدء وحى گرفته اند به میان مردم بیایند، خطاهایشان را بر طرف سازند، آنجا را که نمى دانند به آنها بیاموزند و آن را که مى دانند به آنها اطمینان خاطر دهند.
موضوع دیگرى که در این رابطه لازم به یادآورى است این است که نیمى از شخصیت ما را((عقل و خرد)) تشکیل مى دهد و نیمى را ((غرائز و امیال ،)) به همین دلیل ما به همان اندازه که نیاز به تعلیم داریم ، نیاز به تربیت هم داریم ، هم خرد ما باید تکامل یابد و هم غرائز درونى ما به سوى هدف صحیحى رهبرى شوند.
لذا پیامبران هم معلمند، هم مربى ، هم آموزش دهنده اند و هم پرورش دهنده .

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : پیامبران گوینده : مسعود ورزیده
  تعلیم مقدم است یا تربیت ؟ - مسعود ورزيده
129) جالب اینکه در چهار مورد از قرآن مجید که مساءله تعلیم و تربیت به عنوان هدف انبیاء با هم ذکر شده است در سه مورد تربیت بر تعلیم مقدم شمرده شده (سوره بقره آیه 151 آل عمران 164جمعه 2) و تنها در یک مورد تعلیم بر تربیت مقدم شده است (آیه
مورد بحث ) با اینکه مى دانیم معمولا تا تعلیمى نباشد تربیتى صورت نمى گیرد.
بنابراین آنجا که تعلیم بر تربیت مقدم شده اشاره به وضع طبیعى آن است ، و در موارد بیشترى که تربیت مقدم ذکر شده گویا اشاره به مساءله هدف بودن آن است ، چرا که هدف اصلى تربیت است و بقیه همه مقدمه آن است .

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : تربیت گوینده : مسعود ورزیده
  پیامبرى از میان خود آنها - مسعود ورزيده
129) این تعبیر که با کلمه ((منهم )) در آیات فوق آمده اشاره به این است که رهبران و مربیان انسان باید از نوع خود او باشند، با همان صفات و غرائز بشرى تا بتوانند از نظر جنبه هاى عملى ، سرمشقهاى شایسته اى باشند، بدیهى است اگر از غیر جنس بشر باشند نه آنها مى توانند دردها نیازها، مشکلات ، و گرفتاریهاى مختلف انسانها را درک کنند و نه انسانها مى توانند از آنها سرمشق بگیرند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : پیامبران گوینده : مسعود ورزیده