از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن ورضی له قولا) (در آن روز شفاعت سودی ندارد، مگر از کسی که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده باشدو سخن او را در شفاعت بپسندد) نفی شفاعت کنایه از این است که قضاوت به عدل و حکم فصل بر طبق وعده و وعیدالهی محقق و شدنیست . و هیچ عاملی نمی تواند جرم مجرمی را ساقط نماید و عقوبت رااز او منصرف کند. در واقع مراد این است که به کسی اجازه داده نمی شود که در مقام شفاعت برآیدچون در جمله بعدی به نحو استثناء می فرماید (جز کسی که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده باشد و گفتار او را بپسندد)، یعنی در آنروز سخن گفتن و شفاعت منوط به اجازه پروردگار است و چنین کسی ، قولش آمیخته با امری که باعث ناخشنودی و سخطالهی باشد، نیست ، یعنی در گفتار او خطا و اشتباه راه ندارد و چون مطالق بودن جمله اقتضا دارد که به عموم حمل شود، چنین کلامی جز، از اهل عصمت صادر نمی شود،یعنی کسانی که خدا دلهایشان را از پلیدی شرک و جهل پاک کرده است (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا(61) همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما خاندان دور کند و شما را پاکیزه نماید، پاکیزه کردنی ) نظیر این گفتار را در تفسیر آیه 105 سوره هود نیز گفتیم . پس شفاعت منحصرا از آن اهل عصمت یا نهایتا ملحقین به ایشان خواهد بود. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
حالا آن روز معلوم می‌شود که اهل بیت چه هنری دارند حالا این روایاتی که در ذیل این آیه آمده است لابد ملاحظه فرمودید آن صحنه احدی حقّ حرف زدن ندارد ﴿لاَّ یَتَکَلَّمُونَ﴾ این صحنه ﴿إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾[22] احدی حقّ حرف ندارد پس ضوابط قدغن، روابط هم قدغن می‌ماند اصل سوم که شفاعت است این شفاعت فقط به دست یک عدّه است انبیا هستند و اولیا هستند و اهل بیت هستند و اینها در آن روزی که ﴿لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾ آن روز فقط یک عدّه مجازند حرف بزنند و خدا به آنها اجازه می‌دهد هم اینها که شفیع‌اند باید اذن بگیرند هم مشفوع‌له باید مُرتضی‌المذهب باشد ﴿إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾،[23] ﴿وَلاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾ یعنی رَضی الله مذهبه او مرتضی‌المذهب باشد یا ﴿أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً﴾[24] صحنهٴ شفاعت را امضا می‌کند در ذیل همین آیات روایاتی هست که این داعی که همه را دعوت می‌کند حالا اسرافیل(سلام الله علیه) است یا نه، در بعضی از روایات دارد که وجود مبارک حضرت امیر است بالأخره وقتی فرشته‌ای مجاز باشد که مردم را دعوت کند خب معلّم فرشته که به طریق اُولیٰ این سِمت را دارد دیگر، بنابراین ﴿یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ﴾ حالا آن داعی چه کسی است، داعی بالاصاله که خود خدای سبحان است فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[25] مأموران از طرف ذات اقدس الهی فرشتگان درجه اوّل‌اند اسرافیل(سلام الله علیه) است، انسانهای کامل درجه اول حضرت امیر(سلام الله علیه) است و مانند آن، مردم را دعوت می‌کنند مردم همه سر از قبر برمی‌دارند همه کارِ وجود مبارک ابراهیم خلیل را می‌کنند اینکه وجود مبارک ابراهیم خلیل به دستور خدای سبحان فرمود: ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾[26] این خواند و همه احیا شدند آن داعی به اذن خدا مردم را به نام امامشان می‌خواند همه زنده می‌شوند ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ اینجا هم ﴿یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ﴾ وقتی که داعی مردم را به نام امامشان دعوت کرد اگر نام غدیر را بُرد یک عدّه صف می‌کِشند نام سقیفه را بُرد یک عدّه دیگر صف می‌کِشند «حشر محبّان علی با علی، حشر محبّان دگر» با دگر آن روز مشخص می‌شود خب اگر کسی اینها را باور نداشته باشد می‌شود رها دیگر اما اگر کسی برای اینها، اینها بیّن‌الرشد شد که حسابی هست، کتابی هست به هیچ وجه جا برای نجات از شرمندگی نیست جایی نیست که انسان خودش را آنجا پنهان کند بینشِ افراد هم تیز است ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[27] اگر بینش افراد تیز است و اگر جا برای پنهان شدن نیست «مناجات شعبانیه» حق است که علی رئوس الأشهاد عدّه‌ای بی‌آبرو می‌شوند، بنابراین سخن گفتن در آن روز فقط برای فرشتگان کل است و اهل بیت(علیهم السلام) که آن روز مجازند حرف بزنند ﴿لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾[28] این برای این است و همهٴ مردم هم برایشان روشن می‌شود که ﴿لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾[29] از یک سو، در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت که اینها می‌فهمند ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾[30] درست است در دنیا می‌گفتند ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ﴾[31] درست است گفتند ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾[32] درست است به مأموران حفظ نظام گفتند ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ اما آن روز ﴿یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾[33] چنین صحنه‌ای است خب این مهم‌ترین عامل برای پرورش و تربیت ماست این جایش در حجاز خالی بود الآن هم در غرب جایش خالی است در بسیاری از کشورها جایش خالی است در این قسمت فرمود: ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ﴾ در اینجا در خیلی از موارد است ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾،[34] ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾[35] و مانند آن، خود خدای سبحان جواب می‌دهد یا می‌فرماید قُل، اما اینجا با فاء تفریع فرمود، فرمود معطّلشان نکن فوراً جواب بده این فاء تفریع یعنی متفرّع بر سؤالشان باشد همین که پرسیدند معطّلشان نکن ﴿فَقُلْ﴾ نه «قُل»، فوراً بگو ﴿یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾ خدا اینها را درهم می‌کوبد درّه‌ها را با اینها پُر می‌کند صحنه، صحنهٴ صاف خواهد بود ﴿فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً ٭ فَیَذَرُهَا﴾ این جبال را یک، یا ارض را دو، چون حالا وقتی که کوبیده شد و درّه‌ها هموار شد با ارض یکی می‌شود ﴿قَاعاً صَفْصَفاً﴾ که ﴿لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾ عِوج آن فرود است اَمت آن فراز، عِوج آن حضیض است اَمت آن فراز خب، ﴿یَوْمَئِذٍ﴾ در آ‌ن روز ﴿یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ﴾ امروز ممکن است که بعضیها نکول و فراری داشته باشند ولی آن روز جز پیرویِ داعی هیچ چاره‌ای ندارند که ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[36] آن داعی هم ﴿لاَ عِوَجَ لَهُ﴾ نه اشتباه می‌کند نه کم و زیاد در آن هست و اینها هم بدون کمترین توقّف سرعت می‌کنند سراع دارند جراد مُنتشرند مثل ملخها پَر می‌کشند بر اساس شدّت، بر اساس کمال اطاعت و پیروی ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمنِ﴾ تازه الرحمان ظهور کرده وقتی به بخش جهنّم می‌رسد آنجا دیگر مُنتقم ظهور می‌کند ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمنِ﴾ لذا ﴿فَلاَ تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً﴾ روابط که بالکل قدغن، ضوابط که بالکل قدغن می‌ماند اصل سوم که مسئلهٴ شفاعت است ﴿یَوْمَئِذٍ لاَّ تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ﴾ هم شفیع باید مأذون باشد هم مشفوع‌له ﴿وَرَضِیَ لَهُ قَوْلاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نبأ» هم دارد که ﴿لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾ آیهٴ 38 سورهٴ مبارکهٴ «نبأ» این است ﴿یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلاَئِکَةُ صَفّاً لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ذات اقدس الهی تا به شفیع اذن ندهد برابر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نبأ» او حقّ حرف ندارد ﴿لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ﴾ مشفوع‌ٌله تا مرضی‌المذهب نباشد ﴿لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾ بهره‌ای از شفاعت ندارد مرضی‌المذهب هم همان است که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «مائده» مشخص فرمود که ﴿رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً﴾ در آن روز یک عدّه سؤال می‌کنند سؤالها هم به همین سبک مشخص شد که چرا از سال, چرا از ماه و مانند آن سؤال می‌کنند, اما از اینکه ابلیس یک نفر است یا نه, آن ابلیسِ معروفی که سجده نکرده است بیش از یک نفر نیست منتها بر اساس اینکه او قبیله‌ای دارد, ذریّه‌ای دارد ابالسه از آن به بعد پیدا شده‌اند که ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ﴾[14] که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت, گذشته از اینکه تربیت‌شده‌های مکتب منحوس او هم شیاطین الانس و الجن‌اند آنها هم احیاناً جزء ابالسه خواهند بود وگرنه ابالسه‌ای به آن معنا در اول نبود یک ابلیس بود که در برابر آدم استکبار کرد و سجده نکرد بعد ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ﴾ ابالسه از آن به بعد زیاد شدند. در صحنهٴ قیامت که حالا اینها حضور پیدا کردند یک عدّه نابینایند, یک عدّه زُرق‌اند, یک عدّه عُمی‌اند, یک عدّه أغرق‌اند, یک عدّه أعمایند آیا این زُرقی که فرمود وجوه آنها زُرق است أزرق است همانهایی هستند که اعمایند که یکی از محتملات بود یا نه, بعضیها زُرق‌اند, بعضی عمی‌اند, بعضی أزرق‌اند, بعضی اعمایند از این مبناست یا نه, أزرق و أعما یکی است منتها موقف فرق می‌کند در برخی از مواقف این طورند در موقف دیگر طور دیگر هستند برای اینکه در موقف دیگر می‌فرماید: ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً﴾[15] خب اگر این نابیناست چطور می‌خواند یا نه, ممکن است که از همان راه حفظ بخواند برای اینکه اعمالش را بلد است که چه کار کرده هیچ چیزی را فراموش نکرده چه اینکه دربارهٴ ذنب و سؤال ذنب هم در بخشی از آیات دارد که ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾[16] در بخش دیگر در سورهٴ «صافات» دارد که ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُلُونَ﴾[17] اینها را بازداشت کنید تا ما سؤال بکنیم خب اگر ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ هست پس چطور بازداشت می‌کنید برای سؤال, معلوم می‌شود موقف متعدّد است جاها فرق می‌کند جایی است بازداشت و سؤال است جایی هم سؤال نمی‌کنند ازرق و اعما بودن هم فرق می‌کند یا موقف فرق می‌کند یا نسبت فرق می‌کند همینهایی که کورند بهشت و بهشتیها را نمی‌بینند جهنم را به خوبی می‌بینند که می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[18] همینها هستند که در دنیا مسجد و حسینیه و قرآن و عترت را نمی‌دیدند اما مراکز فساد را می‌دیدند اینکه در دنیا فقط مرکز فساد را می‌بیند مراکز علم و دین را نمی‌بیند در قیامت هم فقط جهنم را می‌بیند بهشت و بهشتیان را نمی‌بیند این یکی از وجوه است همین شخصی که ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾[19] همین شخص می‌گوید ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ ما بهشت و جهنم را به خوبی می‌بینیم حالا یا موقف فرق می‌کند یا نه, مرئی فرق می‌کند که این شخص جهنم و اهل جهنم را به خوبی می‌بیند ولی بهشت و اهل بهشت را اصلاً نمی‌بیند این وجوه و مُحتملاتی است که دربارهٴ این ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ﴾[20] و ازرق و اعما بودن و امثال ذلک مطرح است. فرمود: ﴿یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً﴾ ذات اقدس الهی که بخواهد حساب اینها را ارزیابی کند به اینها کیفر و پاداش بدهد گذشته‌هایشان را می‌داند, آینده‌هایشان را می‌داند, در دنیا چه کردند می‌داند, نتیجهٴ آن اعمال و عقاید در قیامت چیست می‌داند, هم گذشته که ﴿مَا خَلْفَهُمْ﴾ است می‌داند هم آینده که جریان کیفر یا پاداش است یعنی ﴿مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ﴾ و اینهاست می‌داند لذا سهو و نسیان هم که در آن نیست ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾[21] بنابراین جزای او عدلِ محض خواهد بود ﴿یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً﴾ غالب مفسّرین این ﴿بِهِ﴾ را به الله برگرداندند یعنی هیچ کس به ذات اقدس الهی احاطهٴ علمی ندارد گرچه برخیها این ﴿بِهِ﴾ را به ﴿وَمَا خَلْفَهُمْ﴾ برگرداندند یعنی آنها احاطه ندارند به ﴿مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ﴾شان را فقط خدا احاطه دارد این هم یکی از محتملات است لکن غالب مفسّران این ﴿بِهِ﴾ را به الله برگرداندند گفتند خدا به همهٴ این امور آگاه است ولی هیچ کس به ذات اقدس الهی احاطهٴ علمی ندارد چندین بار به عرضتان رسید که نسبت به ذات اقدس الهی احدی علم به آن معنا چه علم شهودی چه علم احاطی دیگر ندارد حکیم و عارف هر دو نسبت به ذات اقدس الهی فقط برهان دارند اگر عرفان و شهودی هست برای تجلّیات الهی و اسمای الهی است وگرنه آن هویّت محض آن ذات مطلق این مشهود هیچ کسی نیست عبارت سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) خواندیم در چند جای تفسیر المیزان عبارت مرحوم علامه را خواندیم از قُدما و متأخّرین همه مُتّفق‌الکلمه‌اند که ذات اقدس الهی را فقط با برهان می‌شود شناخت یعنی ذات مُستجمِع جمیع صفات و کمال, حقیقت نامتناهی این الفاظ بما لها من المفاهیم این مصداقی دارد اما مصداق چیست از نزدیک کسی او را مشاهده کند این مقدور نیست نمی‌شود گفت هر کس خدا را به اندازهٴ خود می‌بیند چه اینکه قبلاً گذشت خدا اندازه ندارد که کسی به اندازهٴ خودش خدا را بشناسد گرچه مثالهایی برای تقریب به ذهن ذکر می‌شود همان شعر معروف که آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی مثلاً باید بچشد ولی این یک تشبیه است چون دریا و اقیانوس چه محدود چه نامحدود بالأخره سطحش غیر از عمقش است, اوّلش غیر از آخرش است, شرقش غیر از غربش است, شمالش غیر از جنوبش است این تجزیه‌پذیر است هر کس ممکن است یک ظرف آبی از این دریا بردارد اما اگر یک حقیقت نامتناهی بود و اوّلش ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ بود ظاهرش ﴿وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾[22] بود به هیچ وجه ترکیب و تجزیه و تألیف و امثال ذلک نداشت یا هیچ نمی‌شود او را شناخت کما هو الحق, اگر او شناخته می‌شود باید به کُنه شناخته بشود که فقط خودش, خودش را می‌شناسد چون انسان وقتی می‌خواهد تجزیه کند چیزی را تجزیه می‌کند که به یکی از امور هفت‌گانه تجزیه‌پذیر باشد اگر مرکّب از وجود و ماهیّت بود قابل تجزیه است که انسان یک قِسمش را بشناسد یک قسم دیگر را نشناسد و مانند آن این یک, اگر مرکّب از ماده و صورت بود قابل تجزیه است, اگر نظیر اعراض که به اصطلاح بسیط‌اند مادّه و صورت خارجی ندارند مرکّب از جنس و فصل ذهنی بود قابل تحلیل است, اگر مرکّب از جوهر و عرض بود که یک ترکیب اعتباری است که از او مفهوم می‌گیرند نه ماهیّت چون أبیض مفهوم است بر خلاف بَیاض که ماهیّت است جوهر و عرض وقتی ترکیب شد ترکیبش اعتباری است باز قابل تجزیه است و خدای سبحان از این قبیل نیست. یا مرکّب از دو جزء ترکیبیِ نظیر آنچه در آب هست یک جزئش اکسیژن است یک جزئش نیتروژن از این قبیل است این هم نیست یا قِسم ششم ترکیب نظیر ترکیب ریاضی, ترکیب کمّی, ترکیب از نصف و ثلث و ربع باشد این هم نیست, قِسم هفتم که شرّ التراکیب است ترکیبی از وجود و عدم است یعنی شیء محدود یک مقدار را دارد یک مقدار را ندارد آن مقداری که ندارد عین این مقداری که دارد نیست وگرنه وجود عین عدم خواهد بود یک ترکیب بسیار دقیقی است که از همهٴ شش قِسم قبلی دقیق‌تر و به تعبیر حکیم سبزواری از همه شرّتر, شرّ التراکیب این ترکیب هفتم است. ذات اقدس الهی منزّه از این تراکیب سبعه است آن وقت کسی بگوید من خدا را به اندازهٴ خودم مشاهده می‌کنم این فرض صحیح ندارد تمام تجلیّات و شهود عرفا به این اسما و صفات است و افعال الهی و مانند آن, حکیم اینها را می‌فهمد عارف اینها را مشاهده می‌کند در محدودهٴ اسمای الهی, صفات خارج از ذات و مانند آن, وگرنه در مقام ذات احدی راه ندارد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود سلطاني - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
از آنجا که انکار شفاعت، خلاف قرآن و روایات و مایه‏ى یأس مؤمنانِ گناهکار است، و قبول شفاعتِ بى‏قید و شرط نیز سبب جرأت خلافکاران و خلاف عدالت الهى است، لذا قرآن کریم براى شفاعت، حساب و کتاب و مقرّراتى در نظر گرفته است.
از نظر قرآن، شفاعت، روزنه‏ى امید گناهکاران و وسیله‏اى براى ارتباط آنان با اولیاى خدا و پیروى از آنان است. شفاعت اذن خداست و برخورداران از شفاعت، تنها کسانى هستند که در مدار توحید و داراى منطقِ صحیح و اعتقادات حقّ باشند و گفتارشان مورد قبول خداوند قرار گرفته باشد، یعنى شهادتین آنان موضعى، موسمى، اکراهى، سطحى و بر اساس مسخره و نفاق نباشد، در این صورت اگر در عمل کمبود داشته باشند، با شفاعت مورد عنایت قرار مى‏گیرند.
از این روى قرآن، شفاعت بت‏ها را براى بت‏پرستان باطل دانسته و شفاعت به معناى فدا شدن حضرت عیسى علیه السلام براى پاک شدن گناهان پیروانش و یا شهادت امام حسین علیه السلام به خاطر شفاعت از شیعیان قابل پذیرش نیست، هر چند امام حسین علیه السلام از شافعان بزرگ قیامت است، امّا باید دانست که هدف او از شهادت، شفاعت کردن طرفدارانش نبود.
امام باقرعلیه السلام درباره این آیه فرمودند: شفاعت پیامبرصلى الله علیه وآله تنها براى کسانى است که از نظر عمل و گفتار مورد رضایت باشند و بر مودّت آل‏پیامبرعلیهم السلام زندگى کرده و بر آن مرده‏اند.(120)120) تأویل الایات، 304.
پیام ها
1- شفاعت، مقام والایى است که افراد خاصى از آن برخوردارند. «مَن أذن له الرّحمن و رضى له قولا»
2- شفاعت، تصرّف در اراده‏ى خدا و یا تخلّف از حکمت و عدل و محاسبات و سنّت‏هاى الهى نیست، بلکه بر اساس خواست خداوند است. «أذن... رضى» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني - تفسیر کشاف

(من ) یصلح أن یکون مرفوعا و منصوبا ، فالرفع علی البدل من الشفاعة بتقدیر حذف المضاف . أی : لا تنفع الشفاعة إلا شفاعة من (أذن له الرحمن ) و النصب علی المفعولیة . و معنی أذن له (و رضی له ) لأجله . أی : أذن للشافع و رضی قوله لأجله . و نحو هذه اللام فی قوله تعالی (و قال الذین کفروا للذین آمنوا لو کان خیرا ما سبقونا إلیه
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً (109)
صفت چهارم محشر آنکه:
یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ: آن روز قیامت فایده ندهد و سود ندارد شفاعت. إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ‌: مگر شفاعت کسى که اجازه فرماید براى او خداوند رحمان در حق او که شفاعت کند. حاصل آنکه آن روز فایده ندهد شفاعت احدى در حق غیر مگر کسى که اذن فرماید براى او در شفاعت. وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا: و بپسندد براى او سخنى را در باب شفاعت به جهت مکانت و منزلت اونزد حضرت بارى تعالى.
تبصره: اصل شفاعت مسلم است نزد خاصه و عامه، لکن اختلاف در فروعات آنست. ابن بابویه (رحمه اللّه) در اعتقادات فرماید: اعتقاد ما در شفاعت آنکه شفاعت براى مرضى الدین از اهل کبائر است، پس شفاعت براى اهل کفر و شرک و شک و انکار نخواهد بود. اما شافعین معصومین سه صنفند:
1- ملائکه. 2- انبیاء. 3- ائمه معصومین اهل بیت اطهار علیهم السلام؛ و اما غیر ایشان از احادیث مستفیضه مستفاد مى‌شود که شفاعت براى غیر ایشان باشد: علماء، شهداء، صلحا صادقین مؤمنین. چنانکه صدوق در رساله اعتقادیه فرماید: در مؤمنین کسى هست شفاعت نماید مانند «ربیعه» و «مضر» که دو قبیله عربند و کمترین مؤمنین کسى است که شفاعت کند سى هزار نفر را از فاسقین‌ [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اطیب البیان
یَومَئِذٍ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ الرَّحمن‌ُ وَ رَضِی‌َ لَه‌ُ قَولاً (109)
روز قیامت‌ نفع‌ نمی‌بخشد شفاعت‌ احدی‌ ‌در‌ حق‌ احدی‌ مگر کسانی‌ ‌که‌ خداوند رحمن‌ اجازه‌ و اذن‌ دهد شفعاء روز قیامت‌ ‌را‌ ‌در‌ حق‌ ‌او‌ و راضی‌ ‌باشد‌ ‌برای‌ ‌او‌ قول‌ و گفتار ‌را‌.
(توضیح‌) کلام‌ اینکه‌ اهل‌ محشر سه‌ طائفه‌ میشوند، یک‌ طایفه‌ کسانی‌ ‌که‌ بدون‌ ایمان‌ ‌از‌ دنیا رفته‌ باشند ‌ یا ‌ اصلا ایمان‌ نداشته‌ باشند مثل‌ مشرکین‌ و کفار و اهل‌ ضلالت‌ ‌از‌ مخالفین‌ و معاندین‌ و ناصبین‌ و شاکّین‌ و کسانی‌ ‌که‌ منکر یکی‌ ‌از‌ ضروریات‌ دین‌ ‌ یا ‌ ضروریات‌ مذهب‌ شیعه اثنی‌ عشری‌ باشند ‌ یا ‌ ‌اگر‌ ایمان‌ داشته‌ بواسطه کثرت‌ معاصی‌ سلب‌ ایمان‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌شده‌ و ‌لو‌ عند الموت‌ باغواء شیاطین‌ انسی‌ و جنّی‌ اینها قابل‌ شفاعت‌ نیستند و مورد.
(یَومَئِذٍ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ) هستند نه‌ احدی‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ شفاعت‌ میکند نه‌ ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ شفاعت‌ کند شفاعت‌ ‌او‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ نفع‌ ندارد، طایفه‌ دوّم‌ کسانی‌ ‌که‌ ‌با‌ ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ و آمرزنده‌ ‌از‌ دنیا رفتند ‌ یا ‌ اصلا معصیت‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر نشده‌ ‌ یا ‌ موفق‌ بتوبه‌ شدند ‌ یا ‌ باعمال‌ صالحه‌ و بلیّات‌ وارده‌ تدارک‌ معاصی‌ ‌آنها‌ ‌شده‌ اینها ‌هم‌ احتیاج‌ بشفاعت‌ ندارند و اهل‌ سعادت‌ و نجات‌ هستند مگر ‌برای‌ ارتفاع‌ درجات‌ ‌آنها‌ ‌در‌ بهشت‌ محتاج‌ بشفاعت‌ باشند.
طایفه سیّم‌ کسانی‌ ‌که‌ ‌با‌ ایمان‌ ‌از‌ دنیا رفته‌ و آلوده‌ بمعاصی‌ ‌شده‌ و تدارک‌ نشده‌ اینها جزو مستثنی‌ ‌منه‌.
(إِلّا مَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ الرَّحمن‌ُ) خداوند ‌برای‌ ایمان‌ ‌آنها‌ اذن‌ میدهد بشفعاء ‌که‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ شفاعت‌ کنند.
(وَ رَضِی‌َ لَه‌ُ قَولًا) و ‌لو‌ بافعال‌ ‌آنها‌ رضایت‌ نداشته‌ ‌باشد‌ چون‌ معاصی‌ مورد رضای‌ حق‌ نیست‌ و لکن‌ بقول‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ایمان‌ و اقرار بآنچه‌ مدخلیّت‌ ‌در‌ ایمان‌ دارد راضی‌ ‌است‌ و شفعاء روز قیامت‌ ‌هم‌ دو دسته‌ هستند و شفعاء عامّه‌ ‌که‌ شفاعت‌ ‌آنها‌ شامل‌ جمیع‌ میشود خاندان‌ محمّد و آل‌ ‌او‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و ‌سلّم‌ ‌که‌ ‌حتی‌ انبیاء ‌هم‌ محتاج‌ بشفاعت‌ ‌آنها‌ هستند ‌در‌ ارتفاع‌ درجات‌ و شفاعت‌ خاصّه‌ مثل‌ شفاعت‌ انبیاء ‌در‌ حق‌ امّت‌ ‌خود‌ قرآن‌ ‌در‌ حق‌ّ اهلش‌ و مؤمنین‌ ‌در‌ حق‌ یکدیگر و ایّام‌ متبرکه‌ مثل‌ شهر رمضان‌. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر احسن الحدیث
یَوْمَئِذٍ لاٰ تَنْفَعُ اَلشَّفٰاعَةُ إِلاّٰ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمٰنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً این آیه و دو آیۀ بعدى در تکمیل مطلب آیه قبل است و روشن مى کند که در مقابل قضاء حتمى و حکومت خدایى کسى دربارۀ کسى حق تصمیم گیرى ندارد مگر شفاعت کسى که خدا به او اذن سخن گفتن و شفاعت کردن بدهد «الا من» تقدیرش «الا شفاعة من» است، این آیه در نفى اصل شفاعت نیست بلکه در نفى تأثیر آن است مگر از کسى که خدا اجازه فرماید، در زمینه شفاعت در سورۀ بقره 48 به طور تفصیل سخن گفته ایم غرض از رَضِیَ لَهُ قَوْلاً آنست که آنها سخن حق بگویند و بدانند براى کدام شخص شفاعت مى کنند و خداوند کدام شفاعت را مى پذیرد مانند: أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمٰنُ وَ قٰالَ صَوٰاباً نبأ 38 و این میسر نیست مگر از انبیاء و ائمه و بندگان خالص خدا [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
یَوْمَئِذٍ لاٰ تَنْفَعُ اَلشَّفٰاعَةُ إِلاّٰ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمٰنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً در همان روز قیامت شفاعت کسى نفع نمى بخشد مگر شفاعت کسى را که خداوند دستور به او بدهد و سخن او را در شفاعت بپسندد،و آنها کسانى مى باشند که مقام و منزلتى نزد حق تعالى دارند از انبیاء و اولیاء و شهداء و مؤمنین باتقوا بقولى مى شود مقصود مشفوع له باشد یعنى کسى را توانند شافعین شفاعت کنند که مأذون باشد درمورد شفاعت واقع گردد و خدا بخواهد او را شفاعت کنند بنا بر معنى اول(من موصوله)مرفوع المحل است و بدل از شفاعت بتقدیر حذف مضاف یعنى شفاعت کسى نفع نمى بخشد مگر کسى را که خدا به آن اذن بدهد و بمعنى دوم منصوب المحل است به مفعولیت یعنى کسى را که براى او اذن بدهد و راضى باشد شفاعت بشود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
یَوْمَئِذٍ لاٰ تَنْفَعُ اَلشَّفٰاعَةُ إِلاّٰ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمٰنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً این جمله به معناى این سخن خداوند است: «و آنان جز کسانى را که خدا از آنها خشنود است شفاعت نمى کنند» ما در تفسیر آیۀ 48 سورۀ بقره، جلد اوّل دربارۀ شفاعت به تفصیل سخن گفتیم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.