● مسعود ورزيده -
تفسیرنمونه
در آیهاشاره به نجات معجزآساى مسلمانان بعد از جنگ احد مى کند و یکى از موارد حمایت و نفرت خود را از آنان بازگو مى نماید و آنها را نسبت به آینده دلگرم مى سازد و وعده پیروزى مى دهد،
((ما به زودى در دل کفار رعب و وحشت مى افکنیم )) (یعنى همانطور که در پایان جنگ احد افکندیم و نمونه آن را با چشم خود دیدید) بنابراین به آینده خویش امیدوار باشید.(سنلقى فى قلوب الذین کفروا الرعب ).
همانطور که در داستان احد گفتیم بت پرستان مکه با اینکه در جنگ احد پیروزى چشمگیرى پیدا کرده بودند
و لشکر اسلام ظاهرا از هم متلاشى شده بود مى بایست در بازگشت به سوى میدان و از بین بردن باقیمانده قدرت مسلمین و حتى غارت کردن مدینه و کشتن شخص پیامبر که از بى اساس بودن شایعه شهادت او آگاه شده بودند کمترین تردیدى به خود راه ندهند.
اما خداوند ترس و وحشت عجیبى در دلهاى آنها افکند، ترس و وحشت بى دلیلى که خاصیت کفر و بتپرستى و خرافه پرستى بود، سراسر وجود آنان را فرا گرفت به طورى که در روایات مى خوانیم : آنها هنگامى که از احد بازگشتند و به نزدیکى مکه رسیدند درست شکل و قیافه یک لشکر شکست خورده را داشتند.
جالب اینکه علت افکندن رعب و ترس را در دلهاى آنها چنین بیان مى کند: ((به این جهت که آنها چیزهائى را بدون دلیل شریک خدا قرار داده بودند)) (بما اشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطانا).
در حقیقت مردمى که خرافى هستند و تابع دلیل و برهان نمى باشند و کاهى را در نظر خود کوه مى کنند و سنگ و چوبى را معبود و پروردگار خویش میدانند در برابر حوادث بسیار نا توانند زیرا خیلى زود گرفتار اشتباه محاسبه مى شوند و اگر یک حادثه جزئى در زندگى آنها رخ دهد و مثلا بشنوند مسلمانان مدینه همراه مجروحان میدان جنگ بار دیگر به میدان احد برمى گردند این موضوع بسیار بزرگ در نظرشان جلوه مى کند و سخت از آن به وحشت مى افتند، همانطور که در دنیاى امروز نیز افراد قدرتمندى را مشاهده مى کنیم که از کوچکترین حادثه وحشت دارند و از کاه کوهى مى سازند زیرا تکیه گاه محکمى در زندگى براى خود انتخاب نکرده اند.
در پایان آیه به سرنوشت این افراد اشاره کرده و مى گوید: ((این افراد به خود واجتماع خود ستم کرده اند و بنابراین جایگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بد جایگاهى است . (و ماءویهم النار و بس مثوى الظالمین ).
پیروزى از طریق ترس دشمن
در پایان آیه به سرنوشت این افراد اشاره کرده و مى گوید: ((این افراد به خود و اجتماع خود ستم کرده اند و نبابراین جایگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بد جایگاهى است )) (و ماویهم النار و بئس مثوى الظالمین ).
در روایات متعددى مى خوانیم که پیغمبر مى فرمود: یکى از امتیازاتى که خداوند به من داده است این است که مرا به وسیله انداختن ترس در دل دشمن پیروزى داده است .
این موضوع اشاره به یکى از عوامل مهم پیروزى در جنگها مى کند که مخصوصا امروز بسیار مورد توجه است که یکى از مهمترین عوامل پیروزى ، روحیه سرباز است و آن قدر که روحیه عالى سربازان در پیروزى تاءثیر دارد کم و کیف آنها و چگونگى سلاح آنها اثر ندارد، اسلام با تقویت روح ایمان و عشق به جهاد و افتخار به شهادت و اتکاى به خداوند قادر منان این روح را در مجاهدان خود به عالیترین وجهى پرورش داد در حالى که بت پرستان خرافى که تکیه گاهشان بتهاى بى اراده و بى جان بود و عقیده به معاد و زندگى پس از مرگ نداشتند و خرافات افکار آنها را آلوده کرده بود روحیهاى ضعیف و ناتوان داشتند و یکى از عوامل مؤ ثر پیروزى مسلمانان بر آنها همین تفاوت روحیه بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
پرتوی از قرآن
سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلرُّعْبَ بِمٰا أَشْرَکُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً وَ مَأْوٰاهُمُ اَلنّٰارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى اَلظّٰالِمِینَ
این همان نوعى از یارى خدا است « وَ هُوَ خَیْرُ اَلنّٰاصِرِینَ » یارى خداوند چنین است که بنیان کفر و ظلم به حسب سنن خود از درون متزلزل و پوسیده مى گرداند، نه پیروزى که در شرایط خاص موضعى و نظامى پیش آید، شکستى که زمینۀ آن از درون فراهم شود همیشه ضربه پذیر است و هر گاه شرایط اجتماع و جبهه گیرى حق فراهم شد، شکست نهایى آن قطعى مى باشد
القاء رعب، شاید از جهت آن است که چه بسا مبدأ و منشأ القاء شده، دیده و شناخته نمى شود و نیز شىء القاء شده جایگیر و ثابت است بِمٰا أَشْرَکُوا ، بیان علت زمینه اى و امدادى آن است که شرک درون را پوک و بى استقامت مى گرداند شرک مرکز اتکاء مطمئن و نیرومند ندارد و نیز شرک، تأثر و تمکین از اشباح و اوهامى است که از درون شرکزا رخ مى نماید اوصاف و چهره هاى خدایان مشرک، متضاد و هراس انگیز است و هیچ راه مطمئنى براى رضایت آنان و جلب عنایتشان نمى توان یافت این پوکى و تاریکى درونى و گرفتارى به اشباح پیوسته مشرک را در ترس (خوف) مى دارد و همین که قدرت و نیروى حق و عدلى در برابر آن به پا خاست، آن زمینۀ خوف به صورت رعب (هراس) در مى آید مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً ، جمله مفعول اشرکوا است: به سبب آنکه شریک آوردند به خدا چیزى را که هیچ حجت یا قدرتى به آن نازل نشده و یاریش نمى کند
یا «ما» زمانى و به معناى ما دام و ظرف براى سنلقى و متعلقات آن القاء رعب به سبب شرک تا آن گاه است که برهانى براى شرک در اندیشه شان نازل نشده است شرک به معناى لغوى شریک دانستن غیر خدا در آفرینش و یا تدبیر است آنچه به اوهام ساخته و شریک خدا شده و در عرض او قرار گرفته، مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً مى باشد، چون مخالف عقل و فطرت است و آنچه در مراتب علل و درجات آن مؤثر در ایجاد و تکوین و تدبیر مى باشد، تا به علت العلل و مسبب الاسباب رسد، نوعى شرک است که سلطان و برهان همراه دارد آن وهم پرستى و گمراهى و تحیر است، این روشنبینى و استدلال و عقل است، گر چه به اصطلاح این عین توحید است و شرک گفته نمى شود ولى در لغت نوعى شرکت در ایجاد است، به همان حد اسباب و وسائط ، مؤثر و شریک مى باشند به اذن خدا
نزول سلطان، همان نیروى فراگیرنده ایست که تا نازل شود همۀ مشاعر و عواطف و قوا را فراگیرد و هماهنگ و پایدار دارد و مشرک هیچ گونه قدرت فراگیرنده و نازل ندارد شرک چون محیط درونى و بیرونى را تاریک و هراسناک مى گرداند، مأواى آنان مى شود
این پیشگویى مؤکّد و از آیندۀ نزدیک که پس از شکست مسلمانان در احد بود و مسلمانان دچار رعب شده بودند، چنان تحقق یافت که همانها به چشم خود دیدند پیک رعب را که پیشاپیش آنان مى رفت و قدرت شرک را با آن همه تجهیزات و نفرات از بنیان فرو مى ریخت که فرمود: «نصرت بالرّعب» ، در زمان کوتاهى از مرز مدینه گذشت، شهرهاى مکه و طائف و یمن و همۀ جزیره را قدرت توحید گرفت و از مرز جزیره گذشت چون مرز نمى شناسد، هر جا انسان فطرى و شرکزده و ستمگزیده هست، همو سپاه توحید است و بنیانکن بندگان شرک، هر چه هم قدرت در اختیارشان باشد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً» 151 مجمع: یعنى آنچه را که دلیلى بر خداوندیش از طرف خدا نیامده شریک با او قرار داده اند
سخن ما: 1 این جمله به منزلۀ دلیل است براى ترس دل مشرکین که چون چیزهائى را شریک با خدا کرده اند که از طرف خدا دلیلى بر شرکت نیامده است پس در دل آنها ترس مى افکنیم، و تناسب این استدلال شاید این طور باشد که مردم مشرک وابستگى و نقطه ى اتکا ندارند و پیوسته در اضطراب هستند
آیا رعب که در اینجا گفته شده است چه وقت بوده است ؟ اگر همان طور که نقل شد در جنگ احد باشد بایستى پس از شکست مسلمین و هجوم اعراب باشد که در همان گیرودار آیه بر پیغمبر (ص) نازل شد، و آن حضرت بر مردم خواند و موجب تقویت مسلمین شد و در نتیجه آسوده شدند، و ممکن است اوّل آیه براى اعلام باشد که بطور کلى کافرین مرعوب هستند، چنانکه دیگران هم احتمال داده اند، به گفته ى مثنوى: ترس و لرزه باشد از غیر یقین هیچ کس از خود نترسد اى حزین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر گازر
سدّى گفت:چون ابو سفیان و اصحابش آن قتل بکردند و آن وهن در صحابۀ رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم افتاد و روى به مکّه نهادند چون بعضى راه برفتند ابو سفیان گفت:خطا کردیم و ما قوم بسیار را از اینان بکشتیم و جمعى را متفرّق بکردیم و ازیشان جز جماعتى ضعیف و اندک نماند چرا بیامدیم ایشان را استیصال نکرده؛بیائید تا بازگردیم و ایشان را مستأصل بکنیم عزم کردند که بازگردند خداى تعالى ترس در دل ایشان افکند تا بازنیارستند گشتن،خداى رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را خبر داد تا او و اصحابش ایمن باشند ازآن که ایشان بازگردند یا بازخواهندگشتن و گفت:ما در دل کافران یعنى ابو سفیان و اصحاب او ترس افکندیم تا نیارند که بازگردند و این ترس در دل ایشان بدان افکندیم که ایشان شرک آوردند به خداى و انباز گرفتند با او چیزى را که با آن حجّتى نفرستاده ام از آسمان و مأوى و مرجع ایشان دوزخ است و بد جاى است ظالمان را دوزخ
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلرُّعْبَ بِمٰا أَشْرَکُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً یعنى بزودى مى اندازیم در قلب کفار ترس را بسبب اینکه شریک قرار دادند براى خدا چیزى را که خدا قرار نداده است بر آن حجت و برهانى که عذر آنها باشد
از سدى نقل مى کنند که چون ابو سفیان و یارانش پس از واقعه احد رو به مکه رفتند در اثناء راه أبو سفیان گفت برگشتن ما خطاء بود چون اینها جماعت اندکى بودند و اگرچه شما مجروح و ناتوان گردیده اید لکن اکثر آنها مقتول و مجروح و ناتوان گردیده اند ما باید برگردیم و به یکباره بر آنها هجوم آریم و همه آنها را مستأصل کنیم پس عزم بر گشتن نمودند حق تعالى ترس و رعب در دل آنان افکند و نتوانستند مراجعت کنند و پیش از این واقعه خداى تعالى به رسولش خبر مى دهد و از عزم و اراده آنها رسولش را آگاه مى گرداند
و «بِمٰا أَشْرَکُوا الخ»شاید اشاره به این باشد که این ترس و رعبى که در دل مشرکین افتاد براى این بود که آنها براى خدا شریک قرار دادند و پرستش نمودند چیزى را که هیچ قوّت و شوکتى نداشتند که به تابعین خود اطمینان و سکونت نفس بدهند و امیدوار باشند که در شدائد آنان را یارى کنند و مؤمنین مى دانستند همان طورى که آیات مشعر بر آنست که شکست خوردن آنها در بعض موارد از باب آزمایش بوده مثل جنک احد و غیره نه از جهت حقارت آنها و در همان حال باز مؤمنین اتکاء و پشتیبانى و امیدشان به پروردگار عالم بود که غالب و قاهر و مستولى بر همه موجودات است و مى دانستند که آنچه بر ایشان در امر جهاد یا غیر آن پیش آید بنفع آنها تمام مى شود نه بر ضرر آنها لکن مشرکین چنین مرجع و تکیه گاهى نداشتند فقط متکى بنفس خبیث خود بودند این بود که البته لطف حق تعالى مقتضى بر این است که آنان را بیاگاهاند که بدانند و لو اینکه در موردى ازروى حکمت غلبه و مظفریتى بر آنها پیش آید آن موقتى است است علوّ و غلبه واقعى با مؤمنین است که مولى و ناصر آنها خدا است و کافرین بالاخره زبون و ذلیل خواهند گردید همان طورى که در فتح مکه ظاهر گردید که رسول اسلام بدون جنک بر اهل مکه غالب گردید و همه حلقه بندگى بگردن انداختند و بنده فرمان بردار او گردیدند
وَ مَأْوٰاهُمُ اَلنّٰارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى اَلظّٰالِمِینَ و دوزخ جاى آنها است و بد آرامگاهى است براى کافرین جایگاه و مآل آنها آتش است
اشاره به اینکه آنهائى که بخدا کافر شدند هم در دنیا زیان بردند که از عمرشان بهره نیکو نبردند و سر انجام کارشان به بدبختى و سوء عاقبت خواهد کشید و هم در آخرت که سر انجام کار است همیشه معذب خواهند بود
روایت شده که حق تعالى به طورى ترس در دل کفار انداخت که بااینکه داخل مکه شده بودند مى ترسیدند که مبادا اصحاب رسول صلّى اللّه علیه و آله بر سر آنها ریزند گویند رسول مى فرمود «نصرت بالرعب مسیرة شهر» نصرت داده شدم بدخول خوف در دل کفار به اندازه سیر در یک ماه
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلرُّعْبَ بِمٰا أَشْرَکُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً؛ یعنى اى مسلمانان! از مشرکان به این دلیل که شما را در احد شکست دادند نترسید؛ زیرا خداوند به زودى بیمى از شما در دل هاى آنان خواهد افکند؛ به این علّت که آنان بدون دلیل براى خدا شریکانى قرار مى دهند و به سبب تقلید [از پدران خود] آنها را پرستش مى کنند
برخى گفته اند: وقتى ابو سفیان و مشرکان از احد بازگشتند و رهسپار مکّه شدند، با خود گفتند: بد کارى کردیم که مسلمانان را کشتیم و کسانى را که فرار کردند، باقى گذاشتیم بیایید بازگردیم و تمامى آنان را نابود کنیم وقتى این تصمیم را گرفتند، خدا در دل هاى آنان بیم و وحشت افکند تا آنجا که از تصمیم خود صرف نظر کردند
حال، سبب نزول آیه، قضیۀ مزبور باشد یا نباشد، ظاهر آیه با آن سازگار است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
بعضى گفته اند مراد ترسى است که خداوند در دلهاى کفار در روز جنگ احد انداخت چون با آنکه برحسب ظاهر فتح نمودند آخر کار بى جهت فرار کردند و در مجمع از حضرت پیغمبر (ص) روایت نموده که من نصرت یافتم بجهت رعب کفار از من از فاصله یک ماه راه و این رعب از براى کفار در اثر آن بود که موحد نبودند تا مستظهر باشند به یک قادر توانائى که از براى قدرت و توانائى او حدى نیست بلکه شریک قرار داده بودند براى خداوند مخلوقاتى را که عاجزتر از خودشان بودند یا مانند خودشان بودند در ضعف و فقر و حاجت بدون حجت و دلیل بر اشتراک آنها با خداوند بلکه با حجت و دلیل نازل از طرف خداوند بر نفى آن شرکاء و البته کسانى که اتکاء بلطف و کمک قادر على الاطلاق نداشته باشند بزودى مرعوب مى شوند و جاى آنها آتش است و بد آرامگاهیست آتش دوزخ که مستحق آن شدند براى ظلم آنها به خودشان که مشرک شدند و به مسلمانان که با آنها مقاتله نمودند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» متن و ترجمه فارسی تفسیر شریف بیان السعادة فی مقامات العبادة
تفسیر: سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلرُّعْبَ :پس از آنکه خداوند به آنان لطف نمود،و آنها را به اینکه خداوند یار و یاور آنهاست تقویت کرد،وعده داد که در قلوب دشمنانشان ترس و رعب بیندازد تا اینکه یارى خدا تمام،و تقویت مسلمین تکمیل شود
و خداوند به وعده اش بعد از شکست مسلمانان در احد وفا کرد و آنها را بر دشمنانشان یارى کرد و در قلوب دشمنانشان ترس انداخت به نحوى که آنها فرار کردند و از ترس اینکه مسلمانان آنها را تعقیب کنند تا رسیدن به مکّه توقف نکردند
بِمٰا أَشْرَکُوا بِاللّٰهِ :یعنى به علت اینکه در وجود خدا و اطاعت او شرک آوردند مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً :«باء»در«به»ظرف است،یا سبب،یا اتصال معنى آن این است که براى خدا شریک قرار دادند شریکى که به سبب آن از جهت شریک بودنش برهان و دلیلى که دلالت بر شرک به خدا در طاعت داشته باشد نازل نشده،و همچنین دلیلى که دلالت بر جواز توجّه و نظر به شریک نماید وجود نداشته است
تحقیق شرک آوردن به خدا به سبب اذن و برهان او بدان که انسان غیر از معصومین علیه السّلام از اوان کودکى تا اوایل سن تمیز و بلوغ از نظر حال و اعتقاد کافر محض است و آنگاه که بالغ مى شود اگر توفیق او را کمک کند و به اطاعت از نبىّ وقتش جذب شده و اعتقاد به توحید پیدا کند،در این صورت از نظر اعتقاد مسلمان و موحّد مى شود،ولى از نظر حال کافر است،زیرا او در این حالت در دار کثرت و مقام نفس است که جز کثرتها چیزى نمى بیند،و در فاعلها یک فاعل وحدانى را متذکّر نمى شود،بلکه اصولا معتقد به فاعل وحدانى نیست
پس اگر توفیق او را یارى کرد و از دار کثرت به سراى وحدت رسید که همان دار قلب و ایمان است جذب شد؛در این صورت اگر با بیعت خاصّ ولوى بیعت نمود،و ایمان داخل قلبش گردید،و از دار حرب که همان دار نفس و دار کفر است به شهر قلب که شهر امن وامان و ایمان است هجرت نمود،چه بسا در این هنگام از کفر قالى خارج شده و به شرک حالى،سپس شهودى و سپس عیانى مى رسد،تا جایى که از دار شرک خارج شده و به دار توحید وارد مى شود به نحوى که در وجود جز خدا چیزى نمى بیند،و معنى «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه»را،و سپس معنى «لا إله الاّ اللّه»را تحصیل مى کند در اینجاست که از شرک خارج شده و موحّد مى شود پس انسان مادام که در دار کفر و شرک است از شرک آوردن به خدا در وجود و طاعت خارج نمى شود،زیرا اگر او انسانى را اطاعت نکند،هواى خود و شیطان را پیروى مى کند
پس آنچه را که به سبب آن به خدا شرک آورده اگر خداوند در صحّت شریک قرار دادن دلیل و برهان نازل فرموده باشد،در آن حال مشرک از راه شرک آوردن موحّد مى شود،و شرک آوردن او مأذون است و داراى پاداش و اجر ،ولى اگر در شرک آوردن،خداوند دلیل و برهان نازل نکرده باشد،شرک آوردن،او کفر و مورد نهى و موجب عقوبت اخروى مى شود
پس مفهوم مخالف قول خداى تعالى: بِمٰا أَشْرَکُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً مفید این معنى است که اگر شرک به خدا از ناحیۀ دلیل و برهانى باشد که خداوند آن را نازل فرموده مذموم نیست
این گونه شرک آوردن در اخبار،است به شرک آوردن به ولایت و على(ع)تفسیر شده است،و این بدان جهت است که الوهیّت با ولایت نمودار،و خدا به سبب على(ع)ظاهر مى شود
وَ مَأْوٰاهُمُ اَلنّٰارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى اَلظّٰالِمِینَ :یعنى جاى آنان آتش است و آتش چه قرارگاه بدى است گذاشتن اسم ظاهر به جاى ضمیر اظهار کردن نکوهش دیگر و آگاهاندن به علّت حکم است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.