اینجا خداوند اصحاب فرارى پیغمبر را ذکر میکند:
إِذْ تُصْعِدُونَ: یعنى خدا از شما گذشت وقتى که در بیابان احد فرار میکردید (از قتاده و ربیع).
وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ: یعنى بآنچه که در جنگ پشت سر نهاده بودید التفات نمیکردید و هیچیک از شما براى دیگرى توقف نمىنمود.
وَ الرَّسُولُ: یعنى محمد (ص).
یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ: یعنى شما را از پشت سر صدا میکرد و میفرمود:
بندگان خدا بسوى من بازگردید من رسول اللَّه هستم.
اگر گفته شود فلانى در آخر مردم و یا اخراى مردم آمد یعنى در پشت سر ایشان مىآمد.
فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ- در اینجا چند قولست:
۱- یعنى عوض اینکه شما براى غنیمت پیغمبر را مغموم و اندوهناک ساختید یا اینکه او را عصیان کردید و امرش را زیر پا نهادید خداوند هم شما را اندوهناک و گرفتار غم نمود به اینکه شما را شکست داد و مشرکین را پیروز گردانید غم اول در آیه غم مؤمنین منهزم است در مقابل غم دوم که غم رسول اللَّه است (زجاج) ۲- یعنى غم پس از غم و غم روى غم و مراد کثرت غم آنان بود بواسطه ندامت بر کردههاى خود و بواسطه مصیبات و شدایدى که بایشان رسید و بواسطه اینکه نمیدانستند چه عقابى از طرف خدا در انتظار آنان است.
۳- غم اول بر زخمها و کشتهها و غم دوم خبر دروغین شهادت پیغمبر بود (از قتاده و ربیع) ۴- یعنى در احد غمى بشما رسید در برابر غمى که در بدر بمشرکین روى آورد (از حسن). در این قول اشکالیست زیرا صحیح اینست که در برابر غمى که در بدر از دست مسلمین بمشرکان رسید باید بمسلمین جزاى خوب و کرامت داده شود نه اندوه و غم.
۵- مراد غم و اندوه مشرکان است که از نیروى مسلمین بر تعقیب ایشان تا حمراء الاسد در آنان پدید آمد و این غم عوض اندوه مسلمین بود از مصیبات وارده (از حسن بن على مغربى).
و از اینرو در آیه به غم نسبت ثواب داده شده است زیرا معنى اصلى ثواب مجازات بر فعل است چه طاعت و چه معصیت لکن بتدریج در جزاء طاعت زیاد بکار رفته و غم نیز پاداش معصیت آنها بوده مثل صواب.
و گفتهاند: این نسبت از اینجهت است که ثواب در جاى غیر خود (عقاب) بکار رفته چنان که بشارت (مژده بر نعمت) بجاى مژده به عقاب مجازاً بکار رفته در این آیه (فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ ...) (و از این قبیل استعمالات بعنوان تحکم یا تأکید زیاد است).
لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ- یعنى خداوند این غم را بر شما فرود آورد تا بر غنیمتهایى که از دست شما رفت اندوه مخورید و امر پیغمبر را ترک مگویید و نیز براى اینکه بر شدائدى که در راه خدا بشما رسید اندوهناک مباشید و اندوه شما فقط بر عصیان و مخالفت شما با امر پیغمبر باشد و تقدیر کلام چنین میشود: براى اینکه اشتغال شما بر اندوه عمل زشت و عصیانتان شما را از دیگر غمها باز دارد.
و گفتهاند: مراد اینست که خداوند شما را عفو کرد که بر آنچه غنیمت از دست دادهاید غمگین مباشید زیرا عفو خداوند همه حزنها را میبرد.
وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ- این جمله براى ترغیب بر اطاعت و ترساندن از معصیت است.
سپس خداوند نعمتى را که بعد از این بآنها ارزانى داشت یاد میکند تا مراجعت کنند و به پیغمبر روى آورده از او عذر خواهى کنند. پس چرت و کسالت را در آن حالت بر ایشان فرستاد بطورى که بر زمین میافتادند و راحت چرت میزدند و منافقین نمیتوانستند آرام گیرند و عقلهایشان از ناراحتى از سر بدر رفته بود. میفرماید:
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً- در اینجا انزال مجازاً بمعنى بخشیدن است یعنى اى مؤمنان خداوند پس از آنکه در احد غم و اندوه شما را فرو گرفته بود خوابى آرام و پر امن بر شما مستولى کرد.
نعاس، یعنى خواب و در اینجا بدل اشتمال است از امنة چون خواب در صورتى بچشم انسان میآید که در حال امن باشد و آدم خائف خوابش نمیبرد.
اینک ذیلا خداوند بیان میفرماید که این خواب آرام براى مخلصان و مؤمنان بوده ولى منافقان در همان حال ترس و رعب بماندند.
یَغْشى طائِفَةً مِنْکُمْ- یعنى خواب فقط گروهى را که مؤمنان بودند بگرفت و علت این مطلب این بود که مشرکان مسلمین را تهدید ببازگشت خود و جنگ دوباره کردند و مؤمنان آماده جنگ و دفاع ایستادند خداوند در اینوقت حالت امنى بر مؤمنان فرستاد تا خواب راحتى بر چشمانشان مستولى شد بخلاف منافقان که ترس از بازگشت کفار آنها را بیتاب کرده بود (از ابن اسحاق و ابن زید و قتاده و ربیع) وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ- و عدهاى که بخود مشغول بودند و گفتهاند: یعنى نفسشان آنها را بهم و اندوه وا داشته بود و معنى اینست که همتشان بر خلاص نفس خودشان بود و عرب این لفظ را «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ» بر هر آدم ترسانى که هم بر خلاص کردن خود او را بهراس افکنده باشد بطورى که از هر چیز دیگرى منصرف باشد استعمال میکند.
یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ- یعنى مثل زمان جاهلیت خود گمان میکنند خداوند محمد (ص) و مسلمین را یارى نخواهد کرد.
و گفتهاند: یعنى مثل اهل جاهلیت که کفار و مشرکین هستند فکر و گمان میکنند یعنى وعد و وعید حق را دروغ مىپندارند.
و گفتهاند: ظن آنها همان است که در جمله بعد توضیح داده شد که میفرماید:
یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ- یعنى بعضى به بعضى دیگر گویند آیا ما را از فتح و نصرت حق نصیبى خواهد بود. و این سخن را از راه تعجب و انکار میگفتند.
یعنى هیچیک از اینها براى ما نخواهد بود. و گفتهاند معنى آن اینست که ما با اکراه از مدینه بیرون آمدیم و اگر اختیار با ما بود بیرون نمیشدیم.
و گوینده این سخن بهر معنى که باشد از عبد اللَّه ابىّ و معتب بن قشیر و دار و دسته آن دو بودند (از زبیر بن عوام و ابن جریح).
قُلْ- اى محمد بگو إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ- همه امور بدست خداست. هر که را بخواهد یارى کند و هر کس را که بخواهد خوار گرداند هر که را او یارى کند کس نتواند که خوارش سازد و هر که را او مخذول گرداند کس قدرت یاریش ندارد و یا اینکه گاه فتح سریع بمؤمن میدهد و گاه نصرت آنها را بتأخیر میاندازد و این امر بر طبق حکمتست و هرگز در وعده او خلفى نخواهد بود و مراد از کلمه امر نصر و یارى است.
یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ- یعنى در دل خود شک و نفاق و آنچه را که قدرت اظهارش را ندارند پنهان میکنند.
یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ- میگویند اگر همانطور که بما وعده داد ظفر و پیروزى براى ما بود.
ما قُتِلْنا هاهُنا- ما اینجا کشته نمیشدیم و این جمله در مقام تکذیب و شک آنها درباره وعده الهى به پیغمبر به اینکه مسلمین حتماً بر شرک پیروز خواهند شد میباشد.
قُلْ- بگو اى محمد بایشان در جواب این سخن:
لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ- در اینجا دو قولست:
۱- یعنى اى منافقان و شک آوران اگر در خانههایتان بنشینید و از جهاد سر باز زنید مؤمنان که بر ایشان جهاد واجب شده با صبر و بامید ثواب الهى بجنگ بیرون خواهند رفت و در راه خدا میکشند و کشته میشوند و تقدیر کلام اینست که اگر شما از جهاد تخلف کنید مؤمنان تخلف نخواهند کرد.
۲- اگر شما در خانهها بمانید کسانى که قتلشان مکتوب شده و اجلهایشان در لوح محفوظ براى این وقت معین گشته بخوابگاه خود خواهند شتافت زیرا آنچه را که خدا واقع شدن آن را میداند البته واقع خواهد شد. و لازمه و معنى این سخن این نیست که مشرکان قدرت بر قتال نخواهند داشت باین دلیل که خداوند این مطلب را درباره ایشان میداند و نوشته است زیرا علم خداوند هم چنان که باین مطلب تعلق دارد که آنها از جهاد تخلف خواهند کرد باین مطلب نیز تعلق دارد که آنها قدرت بر جهاد دارند و با داشتن قدرت تخلف خواهند نمود و خلاصه علم خدا بتخلف آنها از جهاد سلب قدرت آنها را از جهاد نمیکند.
وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ- یعنى خداوند آنچه را که در دل دارید بوسیله اعمال خودتان آزمایش میکند زیرا آنچه را بعلم غیب میدانست با اعمال شما بطور شهود میداند زیرا مجازات فقط بر چیزهایى داده میشود که از روى مشاهده دانسته شود نه بر اعمالى که میداند انجام خواهد داد ولى هنوز بدان عمل نشده (از زجاج) و گفتهاند یعنى: خداوند با شما همانطور عمل میکند که: امتحان کنندگان عمل میکنند.
و گفته شده که این جمله عطف است بر جمله «ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ و لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ» وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ- یعنى تا خالص گرداند آنچه در دل شماست.
گفتهاند: این جمله خطاب بمنافقین است، یعنى پیغمبر شما را بخروج بطرف میدان جنگ امر میکند ولى شما بیرون نمیروید و به این وسیله دشمنى شما با مسلمین واضح میگردد و اسرارتان منکشف میشود در نتیجه مسلمین شما را از خود نمیشمرند.
و گفتهاند، مراد اینست که: تا اولیاء خدا آنچه را در دل دارید آزمایش کنند.
و گفتهاند: جمله عطف است به «امنة نعاساً» یعنى تا در این احوال موافقت دل شما با ظاهر و زبان شما روشن شود و دلتان را با نشان دادن عجایب کارهاى خود از شک پاک گرداند.
و نیتهایتان را خالص گرداند. و البته این تمحیص و تخلیص مخصوص مؤمنان است نه کافران.
وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ- یعنى خداوند براى این امتحانتان نمیکند که آنچه در دل دارید بداند زیرا آنها را از قبل میداند بلکه براى این امتحانتان میکند که اسرار شما بر ملا شود و جزاء شما بر اعمالى که از شما بظهور رسد بوده باشد نه بر چیزى که هنوز انجام نداده و خدا میداند.
[ نظرات / امتیازها ]