از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ثم انزل علیکم من بعد الغم امنه نعاسا یغشی طائفه منکم ):(پس ازآن غم و اندیشه خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شمارا فرا گرفت )،(امنه )به معنای آرامش خاطر به جهت امنیت داشتن است و کلمه (نعاس )به معنای خواب خفیف می باشد و همانا این عنایت الهی گروهی را که بعداز فرار و دور شدن به سوی رسولخدا(ص )برگشتند در بر می گیرد،چون از عمل خود پشیمان شدند و از حفظ نکردن وموقعیت خود حسرت خوردند و حاشا که خداوند ازایشان در حال فرار در گذرد،چون فراراز جنگ ازمعاصی کبیره است ،بلکه ابتدا غم بیهوده آنها را مبدل به خوفی صحیح نمود،سپس امنیت و نعاس رابر آنها حاکم نمود تا پشیمان شدند و به سوی رسول خدا باز گشتند و این بعد ازآن بوده که یقین کردند آن حضرت کشته شده است ،(و طائفه قد اهمتهم انفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه یقولون هل لنا من الامر من شی ء):(وگروهی که در فکر جانهایشان بودند وعده خدا را از روی نادانی راست نمی پنداشتند و از روی انکار می گویند، آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟)اینها طائفه ای دیگر از مؤمنین هستند که فقط در فکر جان خودبودند و همه چیز را از یاد بردند و خدا اینها را با عفو و تبدیل غم و امنیت ونعاس گرامی نداشت ،بلکه آنها را به خودشان واگذار کرد و لذا هر چیز دیگر غیراز خودشان را از یاد بردندو با فکر جاهلی خودشان خیال می کردند که خداوندراضی به غلبه دشمنان نمی شود و هر چه بخواهد می کند و خیال می کردند زمام بعضی از امور بدست خودشان است و فکر می کردند وعده نصرت خدا بدون هیچ قید و شرطی محقق می شود و همچنین با دید جاهلی خود می پنداشتندپیامبر هرگز شکست نمی خورد یا نمی میرد و دین حق هم هرگز مغلوب نمی شود و این عقیده بت پرستان جاهل است که می پنداشتند امور هر یک ازموجودات رب و مدبری جداگانه داردو پیامبر را هم ربی می پنداشتند که خدای متعال امر پیروزی بر دشمن را به خود آن حضرت واگذاشته است و این شرک به خداست ، (قل ان الامرکله لله ):( بگو تنها خداست که همه امور متعلق به اوست )،پس تنها فرمانروای مطلق هستی خداست و هیچ شریکی ندارد و خداتصرف در یاری یا پیروزی را به هیچ یک از مخلوقاتش تفویض نکرده و او راغلبه ای نبخشیده که هرگز نمیرد و هر کس چنین پنداری داشته باشد همانا برای خدا شریک گرفته است ، چون هیچ یک از اسباب و مخلوقات استقلالی از خودندارند، ولی خداوند عالم را بر اساس نظام علت و معلول قرار داده است و هرملتی قویتر باشد وقوع آن ارجح است ،خواه به حق باشد یا به ناحق ، خیر باشدیاشر،مؤمن باشد یا کافر،پیامبرباشد یا ابوسفیان ،بله تنها در صورتی که ظهور وغلبه حق موقوف شود به اینکه نظام عادی خلقت خرق و نقض شود، در این صورت خدای سبحان از مجرای مافوق طبیعی جریان امور را به نفع دین خودتغییر می دهد،(یخفون فی انفسهم ما لا یبدون لک یقولون لو کان لنا من الامرشی ء ما قتلناههنا):(منافقان خیالات نفسانی خود را با تو اظهار نمی دارند،با خودمی گویند، اگر کار ما به حق و براساس وحی خدا بود،شکست نمی خوردیم وگروهی در اینجا کشته نمی شدیم )،این گفتارشان تشکیکی بود به صورت استفهام و وسوسه های نفسانی شان ، آنها را به اعتراض و احتجاج فرا می خواند،(قل لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم ):(ای پیامبربگو: اگر در خانه های خود هم بودید باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند)،پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید،بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده است ، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود ،در همین نقطه کشته می شدند،(و لیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم و الله علیم بذات الصدور):(تا خدا آنچه در سینه هاتان پنهان می دارید،بیازماید و هرچه در دل دارید ،پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه هاآگاه است )،تا حقیقت درونی آنها آشکار شود و این سنت جاری وواقعی خداست که هر گروهی بایدبه محل مقرر شده خویش و درجات معین خود برسند و سعادت و شقاوت هرطرف آشکار شود و خداوند به درون قلبها و ایمانی که در آنها مستقر است آگاهی دارد. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حسين پاک دل
اینجا خداوند اصحاب فرارى پیغمبر را ذکر میکند:

إِذْ تُصْعِدُونَ: یعنى خدا از شما گذشت وقتى که در بیابان احد فرار میکردید (از قتاده و ربیع).

وَ لا تَلْوُونَ عَلى‏ أَحَدٍ: یعنى بآنچه که در جنگ پشت سر نهاده بودید التفات نمیکردید و هیچیک از شما براى دیگرى توقف نمى‏نمود.

وَ الرَّسُولُ: یعنى محمد (ص).

یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ: یعنى شما را از پشت سر صدا میکرد و میفرمود:

بندگان خدا بسوى من بازگردید من رسول اللَّه هستم.

اگر گفته شود فلانى در آخر مردم و یا اخراى مردم آمد یعنى در پشت سر ایشان مى‏آمد.

فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ- در اینجا چند قولست:

۱- یعنى عوض اینکه شما براى غنیمت پیغمبر را مغموم و اندوهناک ساختید یا اینکه او را عصیان کردید و امرش را زیر پا نهادید خداوند هم شما را اندوهناک و گرفتار غم نمود به اینکه شما را شکست داد و مشرکین را پیروز گردانید غم اول در آیه غم مؤمنین منهزم است در مقابل غم دوم که غم رسول اللَّه است (زجاج) ۲- یعنى غم پس از غم و غم روى غم و مراد کثرت غم آنان بود بواسطه ندامت بر کرده‏هاى خود و بواسطه مصیبات و شدایدى که بایشان رسید و بواسطه اینکه نمیدانستند چه عقابى از طرف خدا در انتظار آنان است.

۳- غم اول بر زخمها و کشته‏ها و غم دوم خبر دروغین شهادت پیغمبر بود (از قتاده و ربیع) ۴- یعنى در احد غمى بشما رسید در برابر غمى که در بدر بمشرکین روى آورد (از حسن). در این قول اشکالیست زیرا صحیح اینست که در برابر غمى که در بدر از دست مسلمین بمشرکان رسید باید بمسلمین جزاى خوب و کرامت داده شود نه اندوه و غم.

۵- مراد غم و اندوه مشرکان است که از نیروى مسلمین بر تعقیب ایشان تا حمراء الاسد در آنان پدید آمد و این غم عوض اندوه مسلمین بود از مصیبات وارده (از حسن بن على مغربى).

و از اینرو در آیه به غم نسبت ثواب داده شده است زیرا معنى اصلى ثواب مجازات بر فعل است چه طاعت و چه معصیت لکن بتدریج در جزاء طاعت زیاد بکار رفته و غم نیز پاداش معصیت آنها بوده مثل صواب.

و گفته‏اند: این نسبت از اینجهت است که ثواب در جاى غیر خود (عقاب) بکار رفته چنان که بشارت (مژده بر نعمت) بجاى مژده به عقاب مجازاً بکار رفته در این آیه (فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ ...) (و از این قبیل استعمالات بعنوان تحکم یا تأکید زیاد است).

لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ- یعنى خداوند این غم را بر شما فرود آورد تا بر غنیمتهایى که از دست شما رفت اندوه مخورید و امر پیغمبر را ترک مگویید و نیز براى اینکه بر شدائدى که در راه خدا بشما رسید اندوهناک مباشید و اندوه شما فقط بر عصیان و مخالفت شما با امر پیغمبر باشد و تقدیر کلام چنین میشود: براى اینکه اشتغال شما بر اندوه عمل زشت و عصیانتان شما را از دیگر غمها باز دارد.

و گفته‏اند: مراد اینست که خداوند شما را عفو کرد که بر آنچه غنیمت از دست داده‏اید غمگین مباشید زیرا عفو خداوند همه حزنها را میبرد.

وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ- این جمله براى ترغیب بر اطاعت و ترساندن از معصیت است.

سپس خداوند نعمتى را که بعد از این بآنها ارزانى داشت یاد میکند تا مراجعت کنند و به پیغمبر روى آورده از او عذر خواهى کنند. پس چرت و کسالت را در آن حالت بر ایشان فرستاد بطورى که بر زمین میافتادند و راحت چرت میزدند و منافقین نمیتوانستند آرام گیرند و عقلهایشان از ناراحتى از سر بدر رفته بود. میفرماید:

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً- در اینجا انزال مجازاً بمعنى بخشیدن است یعنى اى مؤمنان خداوند پس از آنکه در احد غم و اندوه شما را فرو گرفته بود خوابى آرام و پر امن بر شما مستولى کرد.

نعاس، یعنى خواب و در اینجا بدل اشتمال است از امنة چون خواب در صورتى بچشم انسان میآید که در حال امن باشد و آدم خائف خوابش نمیبرد.

اینک ذیلا خداوند بیان میفرماید که این خواب آرام براى مخلصان و مؤمنان بوده ولى منافقان در همان حال ترس و رعب بماندند.

یَغْشى‏ طائِفَةً مِنْکُمْ- یعنى خواب فقط گروهى را که مؤمنان بودند بگرفت و علت این مطلب این بود که مشرکان مسلمین را تهدید ببازگشت خود و جنگ دوباره کردند و مؤمنان آماده جنگ و دفاع ایستادند خداوند در اینوقت حالت امنى بر مؤمنان فرستاد تا خواب راحتى بر چشمانشان مستولى شد بخلاف منافقان که ترس از بازگشت کفار آنها را بیتاب کرده بود (از ابن اسحاق و ابن زید و قتاده و ربیع) وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ- و عده‏اى که بخود مشغول بودند و گفته‏اند: یعنى نفسشان آنها را بهم و اندوه وا داشته بود و معنى اینست که همتشان بر خلاص نفس خودشان بود و عرب این لفظ را «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ» بر هر آدم ترسانى که هم بر خلاص کردن خود او را بهراس افکنده باشد بطورى که از هر چیز دیگرى منصرف باشد استعمال میکند.

یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ- یعنى مثل زمان جاهلیت خود گمان میکنند خداوند محمد (ص) و مسلمین را یارى نخواهد کرد.

و گفته‏اند: یعنى مثل اهل جاهلیت که کفار و مشرکین هستند فکر و گمان میکنند یعنى وعد و وعید حق را دروغ مى‏پندارند.

و گفته‏اند: ظن آنها همان است که در جمله بعد توضیح داده شد که میفرماید:

یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‏ءٍ- یعنى بعضى به بعضى دیگر گویند آیا ما را از فتح و نصرت حق نصیبى خواهد بود. و این سخن را از راه تعجب و انکار میگفتند.

یعنى هیچیک از اینها براى ما نخواهد بود. و گفته‏اند معنى آن اینست که ما با اکراه از مدینه بیرون آمدیم و اگر اختیار با ما بود بیرون نمیشدیم.

و گوینده این سخن بهر معنى که باشد از عبد اللَّه ابىّ و معتب بن قشیر و دار و دسته آن دو بودند (از زبیر بن عوام و ابن جریح).

قُلْ- اى محمد بگو إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ- همه امور بدست خداست. هر که را بخواهد یارى کند و هر کس را که بخواهد خوار گرداند هر که را او یارى کند کس نتواند که خوارش سازد و هر که را او مخذول گرداند کس قدرت یاریش ندارد و یا اینکه گاه فتح سریع بمؤمن میدهد و گاه نصرت آنها را بتأخیر میاندازد و این امر بر طبق حکمتست و هرگز در وعده او خلفى نخواهد بود و مراد از کلمه امر نصر و یارى است.

یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ- یعنى در دل خود شک و نفاق و آنچه را که قدرت اظهارش را ندارند پنهان میکنند.

یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ- میگویند اگر همانطور که بما وعده داد ظفر و پیروزى براى ما بود.

ما قُتِلْنا هاهُنا- ما اینجا کشته نمیشدیم و این جمله در مقام تکذیب و شک آنها درباره وعده الهى به پیغمبر به اینکه مسلمین حتماً بر شرک پیروز خواهند شد میباشد.

قُلْ- بگو اى محمد بایشان در جواب این سخن:

لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ- در اینجا دو قولست:

۱- یعنى اى منافقان و شک آوران اگر در خانه‏هایتان بنشینید و از جهاد سر باز زنید مؤمنان که بر ایشان جهاد واجب شده با صبر و بامید ثواب الهى بجنگ بیرون خواهند رفت و در راه خدا میکشند و کشته میشوند و تقدیر کلام اینست که اگر شما از جهاد تخلف کنید مؤمنان تخلف نخواهند کرد.

۲- اگر شما در خانه‏ها بمانید کسانى که قتلشان مکتوب شده و اجلهایشان در لوح محفوظ براى این وقت معین گشته بخوابگاه خود خواهند شتافت زیرا آنچه را که خدا واقع شدن آن را میداند البته واقع خواهد شد. و لازمه و معنى این سخن این نیست که مشرکان قدرت بر قتال نخواهند داشت باین دلیل که خداوند این مطلب را درباره ایشان میداند و نوشته است زیرا علم خداوند هم چنان که باین مطلب تعلق دارد که آنها از جهاد تخلف خواهند کرد باین مطلب نیز تعلق دارد که آنها قدرت بر جهاد دارند و با داشتن قدرت تخلف خواهند نمود و خلاصه علم خدا بتخلف آنها از جهاد سلب قدرت آنها را از جهاد نمیکند.

وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ- یعنى خداوند آنچه را که در دل دارید بوسیله اعمال خودتان آزمایش میکند زیرا آنچه را بعلم غیب میدانست با اعمال شما بطور شهود میداند زیرا مجازات فقط بر چیزهایى داده میشود که از روى مشاهده دانسته شود نه بر اعمالى که میداند انجام خواهد داد ولى هنوز بدان عمل نشده (از زجاج) و گفته‏اند یعنى: خداوند با شما همانطور عمل میکند که: امتحان کنندگان عمل میکنند.

و گفته شده که این جمله عطف است بر جمله «ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ و لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ» وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ- یعنى تا خالص گرداند آنچه در دل شماست.

گفته‏اند: این جمله خطاب بمنافقین است، یعنى پیغمبر شما را بخروج بطرف میدان جنگ امر میکند ولى شما بیرون نمیروید و به این وسیله دشمنى شما با مسلمین واضح میگردد و اسرارتان منکشف میشود در نتیجه مسلمین شما را از خود نمیشمرند.

و گفته‏اند، مراد اینست که: تا اولیاء خدا آنچه را در دل دارید آزمایش کنند.

و گفته‏اند: جمله عطف است به «امنة نعاساً» یعنى تا در این احوال موافقت دل شما با ظاهر و زبان شما روشن شود و دلتان را با نشان دادن عجایب کارهاى خود از شک پاک گرداند.

و نیت‏هایتان را خالص گرداند. و البته این تمحیص و تخلیص مخصوص مؤمنان است نه کافران.

وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ- یعنى خداوند براى این امتحانتان نمیکند که آنچه در دل دارید بداند زیرا آنها را از قبل میداند بلکه براى این امتحانتان میکند که اسرار شما بر ملا شود و جزاء شما بر اعمالى که از شما بظهور رسد بوده باشد نه بر چیزى که هنوز انجام نداده و خدا میداند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را که تفسیر مجمع البیان است وارد نمایید. تفسیر ذکر شده مربوط به آیات 153 و 154 می باشد.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم محمودي
(آیه 154)- شب بعد از جنگ احد، شب دردناک و پر اضطرابى بود، مسلمانان پیش بینى مى‏کردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه باز گردند. در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانى که از فرار احد پشیمان شده بودند، به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعده‏هاى پیغمبر دلگرم بودند آیه مورد بحث ماجراى آن شب را تشریح مى‏کند و مى‏گوید: «سپس بعد از آن همه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد» (ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً).

«این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فرا گرفت، اما جمع دیگرى بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى‏اندیشدند و به همین جهت آرامش را بکلى از دست داده بودند» (نُعاساً یَغْشى‏ طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ).

سپس به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى‏گوید: «آنها در باره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده‏هاى پیامبر را مى‏دادند» (یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ).

و به یکدیگر و یا خویشتن مى‏گفتند: «آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى‏بینیم پیروزى نصیب ما بشود»؟ (هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‏ءٍ).

یعنى، بسیار بعید و یا غیر ممکن است، قرآن در جواب آنها مى‏گوید: «بگو:

آرى! پیروزى به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد شد» (قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ).

«آنها در دل خود امورى را پنهان مى‏دارند که براى تو آشکار نمى‏سازند» (یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ).

گویا آنها چنین مى‏پنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آیین اسلام است و لذا «مى‏گفتند: اگر ما بر حق بودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا این همه کشته نمى‏دادیم» (یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا).

خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مى‏کند، مى‏فرماید: «بگو: اگر هم برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 341

در خانه‏هاى خود بودید آنهایى که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوى آرامگاه خود بیرون مى‏آمدند» و آنها را به قتل مى‏رساندند (قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ).

دیگر این که «باید این حوادث پیش بیاید که خداوند آنچه در دل دارید بیازماید و صفوف مشخص گردد (و به علاوه افراد تدریجا پرورش یابند) و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود» (وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ).

در پایان آیه مى‏گوید: «خداوند اسرار درون سینه‏ها را مى‏داند» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).

و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى‏کند بلکه مى‏خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.

(آیه 155)- گناه سر چشمه گناه دیگر است! این آیه که باز ناظر به حوادث جنگ احد است حقیقت دیگرى را بازگو مى‏کند و آن این که: لغزشهایى که بر اثر وسوسه‏هاى شیطانى به انسان دست مى‏دهد بر اثر گناهان پیشین در انسان فراهم شده، و گر نه وسوسه‏هاى شیطانى در دلهاى پاک که آثار گناهان سابق در آن نیست اثرى در آن نمى‏گذارد و لذا مى‏فرماید: «آنهایى که در میدان احد فرار کردند شیطان آنان را به سبب پاره‏اى از اعمالشان به لغزش انداخت، اما خدا آنها را بخشید، خداوند آمرزنده و حلیم است» (إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ).

(آیه 156)- بهره‏بردارى منافقان! حادثه احد زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت، به همین دلیل آیات زیادى براى خنثى کردن این سمپاشیها نازل گردید در این آیه نیز به منظور درهم کوبیدن فعالیتهاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان، نخست به مؤمنان خطاب کرده، مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شما همانند کافران نباشید که هنگامى که برادرانشان (در راه خدا) به مسافرتى مى‏روند و یا در صف مجاهدان قرار مى‏گیرند و کشته مى‏شوند
مى‏گویند: افسوس اگر نزد ما بودند نمى‏مردند و کشته نمى‏شدند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّى لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا).

اگر شما مؤمنان تحت تأثیر سخنان گمراه کننده آنان قرار گیرید و همان حرفها را تکرار کنید طبعا روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید کرد و آنها به هدف خود نائل مى‏شوند، ولى شما این گونه سخنان را نگویید «تا خدا این حسرت را بر دل آنها (کافران) بگذارد» (لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ).

سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى‏دهد:

1- مرگ و حیات در هر حال به دست خداست (و مسافرت و یا حضور در میدان جنگ نمى‏تواند مسیر قطعى آن را تغییر دهد) و خداوند زنده مى‏کند و مى‏میراند و خدا به آنچه انجام مى‏دهید بیناست» (وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).

(آیه 157)- دوم: «تازه اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (و به گمان منافقان مرگى زودرس دامن شما را بگیرد چیزى از دست نداده‏اید) زیرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى که شما یا منافقان با ادامه حیات براى خود جمع آورى مى‏کنید بالاتر است» (وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ).

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را که برگزیده تفسیر نمونه است وارد نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر آقای صفوی
(ثم انزل علیکم من بعد الغم امنه نعاسا یغشی طائفه منکم ):(پس ازآن غم و اندیشه خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شمارا فرا گرفت )،(امنه )به معنای آرامش خاطر به جهت امنیت داشتن است و کلمه (نعاس )به معنای خواب خفیف می باشد و همانا این عنایت الهی گروهی را که بعداز فرار و دور شدن به سوی رسولخدا(ص )برگشتند در بر می گیرد،چون از عمل خود پشیمان شدند و از حفظ نکردن وموقعیت خود حسرت خوردند و حاشا که خداوند ازایشان در حال فرار در گذرد،چون فراراز جنگ ازمعاصی کبیره است ،بلکه ابتدا غم بیهوده آنها را مبدل به خوفی صحیح نمود،سپس امنیت و نعاس رابر آنها حاکم نمود تا پشیمان شدند و به سوی رسول خدا باز گشتند و این بعد ازآن بوده که یقین کردند آن حضرت کشته شده است ،(و طائفه قد اهمتهم انفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه یقولون هل لنا من الامر من شی ء):(وگروهی که در فکر جانهایشان بودند وعده خدا را از روی نادانی راست نمی پنداشتند و از روی انکار می گویند، آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟)اینها طائفه ای دیگر از مؤمنین هستند که فقط در فکر جان خودبودند و همه چیز را از یاد بردند و خدا اینها را با عفو و تبدیل غم و امنیت ونعاس گرامی نداشت ،بلکه آنها را به خودشان واگذار کرد و لذا هر چیز دیگر غیراز خودشان را از یاد بردندو با فکر جاهلی خودشان خیال می کردند که خداوندراضی به غلبه دشمنان نمی شود و هر چه بخواهد می کند و خیال می کردند زمام بعضی از امور بدست خودشان است و فکر می کردند وعده نصرت خدا بدون هیچ قید و شرطی محقق می شود و همچنین با دید جاهلی خود می پنداشتندپیامبر هرگز شکست نمی خورد یا نمی میرد و دین حق هم هرگز مغلوب نمی شود و این عقیده بت پرستان جاهل است که می پنداشتند امور هر یک ازموجودات رب و مدبری جداگانه داردو پیامبر را هم ربی می پنداشتند که خدای متعال امر پیروزی بر دشمن را به خود آن حضرت واگذاشته است و این شرک به خداست ، (قل ان الامرکله لله ):( بگو تنها خداست که همه امور متعلق به اوست )،پس تنها فرمانروای مطلق هستی خداست و هیچ شریکی ندارد و خداتصرف در یاری یا پیروزی را به هیچ یک از مخلوقاتش تفویض نکرده و او راغلبه ای نبخشیده که هرگز نمیرد و هر کس چنین پنداری داشته باشد همانا برای خدا شریک گرفته است ، چون هیچ یک از اسباب و مخلوقات استقلالی از خودندارند، ولی خداوند عالم را بر اساس نظام علت و معلول قرار داده است و هرملتی قویتر باشد وقوع آن ارجح است ،خواه به حق باشد یا به ناحق ، خیر باشدیاشر،مؤمن باشد یا کافر،پیامبرباشد یا ابوسفیان ،بله تنها در صورتی که ظهور وغلبه حق موقوف شود به اینکه نظام عادی خلقت خرق و نقض شود، در این صورت خدای سبحان از مجرای مافوق طبیعی جریان امور را به نفع دین خودتغییر می دهد،(یخفون فی انفسهم ما لا یبدون لک یقولون لو کان لنا من الامرشی ء ما قتلناههنا):(منافقان خیالات نفسانی خود را با تو اظهار نمی دارند،با خودمی گویند، اگر کار ما به حق و براساس وحی خدا بود،شکست نمی خوردیم وگروهی در اینجا کشته نمی شدیم )،این گفتارشان تشکیکی بود به صورت استفهام و وسوسه های نفسانی شان ، آنها را به اعتراض و احتجاج فرا می خواند،(قل لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم ):(ای پیامبربگو: اگر در خانه های خود هم بودید باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند)،پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید،بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده است ، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود ،در همین نقطه کشته می شدند،(و لیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم و الله علیم بذات الصدور):(تا خدا آنچه در سینه هاتان پنهان می دارید،بیازماید و هرچه در دل دارید ،پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه هاآگاه است )،تا حقیقت درونی آنها آشکار شود و این سنت جاری وواقعی خداست که هر گروهی بایدبه محل مقرر شده خویش و درجات معین خود برسند و سعادت و شقاوت هرطرف آشکار شود و خداوند به درون قلبها و ایمانی که در آنها مستقر است آگاهی دارد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر نور
1- خداوند به خاطر تخلّفات و اختلافات در جنگ احد، شما را تنبیه کرد، ولى رها نکرد. «ثم انزل علیکم...امنة» 2- خداوند در اوج حوادث تلخ، به‏دلهاى مؤمنان آرامش مى‏بخشد. «بعدالغمّ‏أمنة» 3- خواب، مایه‏ى آرامش و هدیه‏اى الهى است. «انزل علیکم... نعاسا» 4- روحیات، اعتقادات، باورها و تحلیل‏هاى همه‏ى رزمندگان یکسان نیست. «طائفة... و طائفة...» 5 - در بند خود بودن، مایه‏ى بد گمانى به وعده‏هاى الهى است. «اهمتهم انفسهم یظنّون باللّه غیر الحق ظنّ الجاهلیة» 6- حتّى در شرایط بحرانى و شکست‏ها نیز به خدا و وعده‏هاى او سوءظن نبرید. «وطائفة... یظنّون باللّه غیر الحق» 7- سوءظنّ به وعده‏هاى خدا، از عقاید جاهلیّت است و حقیقت ندارد. «یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة» 8 - خودمحورى و رفاه‏طلبى، انسان را از مدار رضاى خداوند خارج مى‏کند. «قد اهمّتهم انفسهم یظنّون باللّه غیر الحق» 9- پندار اینکه مسلمانان حتّى در صورتِ سستى و اختلاف ونافرمانى نباید شکست بخورند، پندارى جاهلانه است. «ظنّ الجاهلیة» 10- افراد ضعیف الایمان، شکست خود را به عدم نصرت الهى نسبت مى‏دهند. «یقولون لو کان لنا من الامر شى ما قتلنا ههنا» 11- طرح سؤالاتى که موجب تضعیف روحیه‏ى رزمندگان مى‏شود، ممنوع است. «هل لنا من الامر من شى‏ء» 12- در برابر ایجاد وسوسه‏ها و تردیدها، قاطعیّت لازم است. «قل ان الامر کلّه للّه» 13- مسلمانان رفاه طلب و خود محور، دائماً در درون نگرانند. «یخفون فى انفسهم ما لایبدون لک» 14- آنهایى که به خود فکر مى‏کنند، توقّعِ قبول نظراتشان را در تصمیم‏گیرى‏ها دارند. «اهمّتهم انفسهم...یقولون لو کان لنا من الامر...» 15- از مقدّرات حتمى، امکان فرار نیست. «لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین...» 16- اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مى‏دهد. «لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم» 17- حوادث تلخ و شکست در جبهه‏ها، یکى از راههاى شناسایى روحیه‏ها و درجات ایمان در افراد است. «لیبتلى اللّه ما فى صدورکم» 18- حوادث تلخ و شیرین، صحنه‏اى براى تجلّى روح و فکر شماست، وگرنه خداوند همه‏ى روحیه‏ها و افکار را از قبل مى‏داند. «و اللّه علیم بذات الصدور»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عظيم تراب پور - تفسیر نمونه
وسوسه هاى جاهلیت
شب بعد از جنگ احد شب دردناک و پر اضطرابى بود مسلمانان پیش بینى مى کردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه بازگردند و آخرین مقاومت مسلمانان را در هم بشکنند و شاید جسته گریخته خبر تصمیم بتپرستان به بازگشت ، نیز به آنها رسیده بود و مسلما اگر باز مى گشتند خطرناکترین مرحله جنگ رخ میداد.
در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانى که از فرار احد پشیمان شده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعدهاى پیغمبر نسبت به آینده دلگرم و مطمئن بودند در میان این اضطراب و وحشت عمومى خواب آسوده و آرام بخشى داشتند در حالى که لباس جنگ در تن آنها بود و سلاح در کنار آنها، اما منافقان و افراد ضعیف الایمان و ترسو در میان انبوهى از افکار ناراحت کننده تمام شب را بیدار ماندند و بدون اینکه بخواهند، براى مؤ منان حقیقى پاسدارى کردند، آیه فوق ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى گوید: سپس بعد از آنهمه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد)) (ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة ).

--------------------------------------------------------------------------------

((این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فرا گرفت ، اما جمع دیگرى بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را بکلى از دست داده بودند)) (نعاسا یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمتهم انفسهم ).
این یکى از آثار مهم ایمان است که مؤ من حتى در زندگى این جهان آرامش لذت بخشى دارد که افراد بى ایمان یا منافق و یا ضعیف الایمان هیچگاه طعم آن را نمى چشند.
سپس قرآن مجید به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى گوید: ((آنها درباره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پیامبر را مى دادند)) (یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة ).
و به یکدیگر و یا به خویشتن مى گفتند: ((آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم پیروزى نصیب ما بشود؟ (هل لنا من الامر من شى ء) یعنى بسیار بعید و یا غیر ممکن است .
قرآن در جواب آنها مى گوید: ((بگو: آرى پیروزى بدست خدا است و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد شد)) (قل ان الامر کله لله ).
((آنها حاضر نبودند همه آنچه را در دل داشتند اظهار کنند زیرا مى ترسیدند در صف کافران قرار گیرند)) (یخفون فى انفسهم ما لا یبدون لک ).
گویا آنها چنین مى پنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آئین اسلام است و لذا مى گفتند: ((اگر ما بر حق بودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا اینهمه کشته نمى دادیم . (یقولون لو کان لنا من الامر شى ء ما قتلنا هیهنا).

--------------------------------------------------------------------------------

خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مى کند: نخست اینکه : تصور نکنید کسى با فرار از میدان جنگ و از حوادث سختى که باید به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار کند، آنها که اجلشان رسیده حتى اگر در خانه هاى خود بمانند به بستر آنها مى تازند و آنها را در بستر خواهند کشت (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الدین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم ).
اصولا ملتى که بر اثر سستى اکثریتش محکوم به شکست است بالاخره طعم مرگ را خواهد چشید چه بهتر که آن را در میدان جهاد و در زیر ضربات شمشیر دشمن در حال مبارزه افتخارآمیز ببیند نه اینکه در خانهاش بر سر او بریزند و او را با ذلت در میان بستر از بین ببرند.
دیگر اینکه باید این حوادث پیش بیاید و هر کس آنچه در دل دارد آشکار کند و صفوف مشخص گردد، و به علاوه افراد تدریجا پرورش یابند و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود (و لیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحص ما فى قلوبکم ).
در پایان آیه مى گوید: ((خداوند اسرار درون سینه ها را مى داند)) (و الله علیم بذات الصدورو)
و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
وسوسه هاى جاهلیت
شب بعد از جنگ احد شب دردناک و پر اضطرابى بود مسلمانان پیش بینى مى کردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه بازگردند و آخرین مقاومت مسلمانان را در هم بشکنند و شاید جسته گریخته خبر تصمیم بتپرستان به بازگشت ، نیز به آنها رسیده بود و مسلما اگر باز مى گشتند خطرناکترین مرحله جنگ رخ میداد.
در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانى که از فرار احد پشیمان شده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعدهاى پیغمبر نسبت به آینده دلگرم و مطمئن بودند در میان این اضطراب و وحشت عمومى خواب آسوده و آرام بخشى داشتند در حالى که لباس جنگ در تن آنها بود و سلاح در کنار آنها، اما منافقان و افراد ضعیف الایمان و ترسو در میان انبوهى از افکار ناراحت کننده تمام شب را بیدار ماندند و بدون اینکه بخواهند، براى مؤ منان حقیقى پاسدارى کردند، آیه فوق ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى گوید: سپس بعد از آنهمه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد)) (ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة ).
((این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فرا گرفت ، اما جمع دیگرى بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را بکلى از دست داده بودند)) (نعاسا یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمتهم انفسهم ).
این یکى از آثار مهم ایمان است که مؤ من حتى در زندگى این جهان آرامش لذت بخشى دارد که افراد بى ایمان یا منافق و یا ضعیف الایمان هیچگاه طعم آن را نمى چشند.
سپس قرآن مجید به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى گوید: ((آنها درباره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پیامبر را مى دادند)) (یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة ).
و به یکدیگر و یا به خویشتن مى گفتند: ((آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم پیروزى نصیب ما بشود؟ (هل لنا من الامر من شى ء) یعنى بسیار بعید و یا غیر ممکن است .
قرآن در جواب آنها مى گوید: ((بگو: آرى پیروزى بدست خدا است و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد شد)) (قل ان الامر کله لله ).
((آنها حاضر نبودند همه آنچه را در دل داشتند اظهار کنند زیرا مى ترسیدند در صف کافران قرار گیرند)) (یخفون فى انفسهم ما لا یبدون لک ).
گویا آنها چنین مى پنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آئین اسلام است و لذا مى گفتند: ((اگر ما بر حق بودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا اینهمه کشته نمى دادیم . (یقولون لو کان لنا من الامر شى ء ما قتلنا هیهنا).
خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مى کند: نخست اینکه : تصور نکنید کسى با فرار از میدان جنگ و از حوادث سختى که باید به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار کند، آنها که اجلشان رسیده حتى اگر در خانه هاى خود بمانند به بستر آنها مى تازند و آنها را در بستر خواهند کشت (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الدین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم ).
اصولا ملتى که بر اثر سستى اکثریتش محکوم به شکست است بالاخره طعم مرگ را خواهد چشید چه بهتر که آن را در میدان جهاد و در زیر ضربات شمشیر دشمن در حال مبارزه افتخارآمیز ببیند نه اینکه در خانهاش بر سر او بریزند و او را با ذلت در میان بستر از بین ببرند.
دیگر اینکه باید این حوادث پیش بیاید و هر کس آنچه در دل دارد آشکار کند و صفوف مشخص گردد، و به علاوه افراد تدریجا پرورش یابند و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود (و لیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحص ما فى قلوبکم ).
در پایان آیه مى گوید: ((خداوند اسرار درون سینه ها را مى داند)) (و الله علیم بذات الصدورو)
و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.